شرایط نزول نصرت الهی – شهید نصرالله مصداق عالم ربانی – آیت‌الله سید مهدی میرباقری

شهید سید حسن نصرالله جزو کسانی است که «صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ»، بودند. البته ایشان ویژگی‌های فراوانی داشتند که از مهم‌ترین آنها عالم ربّانی بودن است. عالم ربانی چراغ راه یک امت و مدار هدایت و استقامت یک امت است. آنها سابقونی هستند که راه را باز می‌کنند و سختی‌های راه را تحمل می‌کنند که دیگران بتوانند راه را هموار طی کنند. محور اصلی هم معصومین علیهم السلام هستند، آنها محور استقامت جبهۀ حق در تاریخ‌اند. بارها هم روی دوش آنهاست، سیدالشهداء علیه السلام است که «السَّلَامُ عَلَى سَاکِنِ کَرْبَلَاء»، هنوز هم با بلای خودشان عالم را به سوی خدای متعال سلوک می‌دهند. شیعیان، محبین و مقربان حضرت هم همین‌طورند؛ با استقامت آنها راه باز می‌شود.

در روایت داریم، گاهی صبر یک انسان عامل نجات یک امت می‌شود؛ مثل حضرت یوسف صدیق «سلام‌الله‌علیه» او صبر کرد، ولی مردم مصر موحد شدند و از مرگ و قحطی نجات پیدا کردند.

بزرگوارانی مثل سید حسن نصر‌الله سال‌ها مرگ را به بازی گرفته بودند. آن‌موقع که اوضاع عراق بحرانی بود، یکی از بزرگان در عراق فرموده بود تمام نمازهایم است. امام می‌فرماید به‌گونه‌ای نماز بخوانید، گویی این آخرین نمازتان است و می‌فرمود من همۀ نمازهایم صلات مُوَدِّع است، یعنی احساس می‌کنم، نماز بعدی واقعاً نباشم. امثال شهید نصرالله این عالم بزرگوار، واقعاً نمازشان صلاه مودع بوده، در همۀ نمازهایشان در طول سی سال احساس می‌کردند، این آخرین نمازشان است. این‌گونه با مرگ مأنوس بودند، دلدادۀ مرگ بودند، مشتاق مرگ بودند؛ «یَسْتَأنِسُونَ بِالمَنیّه دُونى‌ إِستیناسَ الطِّفْلِ إِلى‌ مَحالبِ أُمِّهِ». انسان تا این‌گونه نشود، یعنی مسئلۀ مرگ و عوالم بالاتر را برای خودش حل نکند، نمی‌تواند در راه خدا در کنار ولیّ خدا بایستد. در یکی از بیانات سیدالشهداء(ع)، وقتی اصحاب عاشوراء را توصیف می‌کنند، می‌فرمایند اینها با مرگِ پیش‌روی من مأنوس‌اند، مثل انس طفل با مادر خودش.

شخصیت‌هایی این‌چنین وقتی شهید می‌شوند، موجب رسوخ آن بنایی که گذاشتند می‌شوند. آنها یک بنای استواری را گذاشتند که این بنا به راحتی متزلزل نمی‌شود، به خصوص وقتی خون پاکشان پای این شجرۀ طیبه می‌رسد، این شجرۀ طیبه مستقر می‌شود. قطعاً گشایش‌ها و فتوحاتی به دنبال این شهادت‌ها برای جبهۀ حق اتفاق می‌افتد. از این بحث بگذرم.

علت درگیری ما با مستکبرین عالم

در مورد درگیری و شرایطی که در آن قرار داریم نکته‌ای وجود دارد درگیری‌ای که تازه هم نیست، از اول انقلاب اسلامی و حتی قبل از آن هم بوده است. آن نکته این است که برخی جنگ‌ها بین قدرت‌های مادی در طول تاریخ اتفاق افتاده و تلفات زیادی هم بر بشریت وارد کرده، مثل جنگ اول و دوم جهانی که آمار کشته‌های رسمی آن پنجاه میلیون است؛ تازه این آمار غیر از کشته‌های خاموش آن مثل قحطی‌ها و بیماری‌های فراگیر است. مثلاً در باب مردم ایران می‌گویند، بین جنگ اول و دوم هفت یا هشت میلیون تلفات داشتیم، با اینکه وارد جنگ هم نشدیم.

از این دسته از جنگ‌ها بگذرید که برای تصاحب دنیا و برای مسابقه بر قدرت است. یک جنگی و درگیری در عالم هست که یک بُعد آن قتال است و آن درگیری بین حق و باطل است، بین انبیاء و اوصیاء و اولیاء الهی از یک سو و جبهۀ شیاطین و فرعون‌ها و طواغیت از سوی دیگر است. مدار این جنگ هم یک کلمه بیشتر نیست، به تعبیر قرآن، «هذانِ خَصمانِ اخْتَصَمُوا فی‏‌رَبِّهِمْ»،(۱) این دو گروه با هم مخاصمه دارند و این مخاصمه بر سر منابع طبیعی دنیا نیست، «اختَصَمُوا فی‏‌رَبِّهِم»، منازعه بر سر پروردگار است. ربوبیت او محل بحث است.

امام صادق(ع) ذیل این آیه می‌فرمایند، ما هستیم و جبهه دشمنان ما مثلاً بنی‌امیه. فرمودند دعوا بر سر این است که ما می‌گوییم خدا راست گفته، آنها می‌گویند خدا دروغ گفته است. خدا راست گفته، یعنی چه؟ یعنی ما می‌گوییم ربوبیت خدا را قبول داریم، می‌گوییم او رب‌العالمین است، او طرح و برنامه‌ای برای سعادت بشر و برای رسیدن بشر به آرامش و سعادت و کرامت و قرب دارد و این طرح هم یک طرح بزرگ و فراگیر نسبت به دنیا و آخرت و همۀ عوالم است.

در مقابل، آنها می‌گویند این طرح دروغ است، ما هستیم و عالمِ دنیا، «إِن هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحیا»،(۲) طرح هم برای همین شصت سال و هفتاد سال است، مثل طرح‌های توسعۀ امروز؛ طرح توسعۀ پایدار برای زندگی پنجاه شصت هفتادساله انسان از تولد تا مرگش است؛ آن هم فقط قوای مادی، طبیعی و شهوانی انسان! آنها انسان را یک توده انبوه پیچیده شده، یک تودۀ انبوهی از ماده می‌بینند که پیچیده‌تر شده، یا فقط یک دهان و دامن و دستی می‌بینند. بنابراین معتقدند طرح خدای متعال دروغ است و او ربوبیتی ندارد و خود ما باید طرحی بگذاریم. الان هم درگیری بر سر همین است. این تمدن مادی سخنش همین است. با صدای بلند هم گفته که دورۀ انبیاء گذشته، دورۀ صباوت انسان گذشته، ما انسان بالغیم و خودمان زندگی خودمان را تنظیم می‌کنیم. به فیلسوفان دورۀ روشنگری می‌گویند انبیاء؛ یعنی کأنه اینها خودشان را جای انبیاء می‌دانند! کأنه صاحب نبأ (اخبار) حقیقی اینها هستند! الان هم نزاع بر سر همین است، مستکبرین عالم می‌خواهند برای عالم یک طرح واحدی بدهند و عالم را مستقل از طرح خدای متعال اداره کنند. اصلاً اساس منازعه انبیاء هم همین بوده، الان هم منازعه جبهه حق و باطل بر سر همین است.

نظمی که آنها  برای جهان و منطقه تعریف می‌کنند، بر محور ولایت و مدیریت خودشان و طرح‌هایی است که به قول خودشان برای سعادت و کرامت و آزادی بشر دارند. یعنی ربوبیت خدا را منکرند و برای خود طرح قائل‌اند! یکی از منازعات یهود با خدای متعال بر سر طرح آخرالزمانی است. آنها مدعی بودند که باید هم نبی خاتم، هم خاتم‌الاوصیاء _کسی که جهان را وارد عصر ظهور می‌کند_ از آنها باشد، اما خدای متعال مشیت دیگری داشت. اینها با خدای متعال درگیرند، معتقدند که «یَدُ اللَّهِ مَغلُولَهٌ» و می‌گویند طرح آخرالزمانی را ما روی زمین می‌گذاریم! اگر صبغۀ دینی هم به آن می‌دهند، برای همین است، نه اینکه واقعاً ربوبیت خدای متعال را قبول دارند.

پیروزی مطلق جبهه حق

بنابراین محور نزاع معلوم است. در این نزاع و درگیری پیروزی با کدام طرف است؟ خیلی روشن است؛ یک طرف طرف خدای متعال است، «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى‏‌أَمْرِهِ»؛ لذا خدای متعال در اشکال مختلف با صراحت بیان می‌کند، «کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی‏»،  این مسیر غالب است. این غلبه هم فقط در عالم آخرت نیست، بلکه در دنیا هم همین است، «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الأَشهاد.»(۳)

سئوال می‌شود که پس شکست‌ها چه می‌شود؟ باید تعریف کنیم که این ضرباتی که جبهه حق می‌خورد چیست؛ «إِن یَمسَسکُم قَرْحٌ فَقَد مَسَّ الْقَومَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَینَ النَّاسِ».(۴) یکی از کارهایی که آدم لازم است مرتب انجام بدهد، این است که ببیند همراهان نبی اکرم(ص) در قرآن چه خصوصیاتی دارند. «إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنى‏ مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَهٌ مِنَ الَّذینَ مَعَکَ»،  خدا می‌داند که شما و یک عده‌ای که همراه شما هستند، دو ثلث شب بیدار هستید و تلاوت قرآن می‌کنید. دستوری که خدای متعال در آغاز سورۀ مزمل داده است؛ بیدار باش «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً»،(۵) این دستور برای این است که انسان با طرح بزرگ خدای متعال آشنا شود.

اگر انسان با طرح بزرگ خدا آشنا نشود و نتواند از آن منظر عالم را ببیند، قضاوت‌های او محدود می‌شود و پیروزی‌ها را شکست می‌بیند. در گودی قتلگاه سیدالشهداء(ع) پیروز است یا ابن زیاد؟ در مجلس یزید، اهل بیت سیدالشهداء پیروزند یا یزید؟

در ظاهر هم اگر خوب نگاه بکنید، وسعت طرح را ببینید، سیدالشهداء(ع) پیروز طرح‌اند.

شخصی در شام به امام سجاد(ع) عرض کرد دیدید شکست خوردید. حضرت فرمود بگذار مؤذن اذان بگوید، معلوم می‌شود چه کسی پیروز شده است. اهل بیت یک کاری در عالم می‌کنند و به مقصد هم می‌رسند، منتها آن طرح، کوچک نیست، طرح بزرگی است. سیدالشهداء(ع) به هیچ‌وجه شکست نخورده است؛ طرح ایشان طرح بزرگی است و با بلای خود، عالم را راه می‌برد. یک منزلت از طرح بزرگ ایشان بلاست. ولی این بلاء، بلایی است که پیروزی در دل آن است. حضرت در روز عاشورا هم پیروز است.

پس یک مسئله، مسئلۀ پیروزی است. مسئلۀ دیگر مسئلۀ عُلُوّ است؛ «أَنْتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنْتُم مُؤمِنین،…شما فیروزمندترین و بلندترین ملل دنیایید اگر در ایمان ثابت قدم باشید.».(۶) شرط دارد، مؤمنی که در وادی ایمان و در طرح خدای متعال حرکت می‌کند، همیشه دست برتر است. هیچ‌وقت زیردست کافر نیست.

سیدالشهداء(ع) در گودی قتلگاه هم دست برتر دارد. حضرت در حال رسیدن به هدف خود است و آنها هم دارند جهنمی می‌شوند. حضرت در سحر عاشوراء این آیۀ شریفه را می‌خواندند: «ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤمِنینَ عَلى‏ ما أَنْتُم عَلَیْهِ حَتَّى یَمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیِّبِ…؛ چنین نبود که خداوند، مؤمنان را به همان‌گونه که شما هستید واگذارد؛ مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد…»(۷). راوی نقل می‌کند، سرباز دشمنی که مراقب خیمه‌ها بود، وقتی این آیات را شنید، منظور حضرت را فهمید، گفت فردا خدا می‌خواهد ما پاک‌ها را جدا کند! جدا کردن صف خوب و بدها عاشورا می‌خواهد و حضرت دارد این کار را انجام می‌دهد و در این کار موفق و پیروز است.

ابتلاء، مسیر فتح است، باطن آن هم ضیافت است. زینب کبری(س) جمله‌ای به ابن زیاد گفتند که جملۀ بسیار عجیبی است در مجلس ابن زیاد حضرت به عنوان اسیر وارد شدند، اهل بیت وارد شدند، سر مطهر سیدالشهداء(ع) در تشت مقابل ابن زیاد قرار داشت، وقتی صحبت‌های ابن زیاد به اینجا رسید که کار خدا با برادرت را دیدی، وقتی به «صُنْعَ‌اللَّه‏» رسید، حضرت فرمودند: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلاً»، من در کار خدا جز زیبایی ندیدم. بعد توضیح دادند کجای عاشورا زیباست. «هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ فَبَرَزُوا إِلَى مَضَاجِعِهِم»، اول اینکه اینها مجبور نبودند که بیایند، عاشقانه با خدا قرار بسته بودند و خدای متعال قرار عاشقی اینها را قبول کرده بود.

بله ما از شهادت نصرالله غصه داریم، مگر ما بر سیدالشهداء(ع) گریه نمی‌کنیم؟! اما متأسف نیستیم. این بیان امام سجاد(ع) است؛ ما چیزی از دست ندادیم که تأسف بر فوت چیزی بخوریم، ولی غصه داریم. ما نبودیم مدافع عزیزانمان در لبنان بشویم، غصه داریم نبودیم سپر بشویم و نگذاریم دشمن این‌گونه تعدی بکند و عزیزان ما در لبنان مظلوم واقع بشوند، چرا غصه‌دار نباشیم؟ کسی که بر بلای مؤمنین غصه‌دار نباشد که مؤمن نیست. بلا غُصه می‌آورد، کسی وارد بلا نشود، به ضیافت نمی‌رسد. زینب کبری(س) می‌گویند، اینها مجبور نبودند بیایند، یک‌یک با خدا قرار بسته بودند و خود را به‌زحمت سر قرار عاشقی‌ رسانده بودند و خدا هم قرار آنها را قبول کرده است. این اتفاق فوق‌العاده زیباست، از یک طرف ضیافت خدای متعال است، از طرف دیگر فداکاری اصحاب و اهل بیت است.

چرا صنع خدا با سیدالشهداء زیباست؟ دو نکته دارد: اول اینکه خدای متعال با یک عده‌ای قراری بسته و آنها سر قرارشان آمدند، در حالی که می‌توانستند نیایند. می‌دانید هرکدام چگونه خود را به کربلا رساندند و چگونه شب عاشورا برای ماندن التماس کردند؟! کجای این زشت است؟! خدا هم سفره ضیافتی برای سیدالشهداء(ع) و اصحاب ایشان پهن کرده است، «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه». از طرفی هم نصرت بعدی در رجعت است.

پس اگر ما وسعت دید پیدا کنیم و به وسعت طرح نگاه بکنیم، می‌توانیم فتوحات را درست بفهمیم. البته یک‌جا مؤمن شکست می‌خورد، آنجایی که پایش را از طرح خدا بیرون بگذارد، آنجا شکست می‌خورد. کسی که با خدا راه می‌رود، شکستی ندارد. برای همین است که قرآن می‌فرماید مؤمن به یکی از «إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ» می‌رسد، چون مسیری که انتخاب کرده، مسیر مسدود و بن‌بستِ دنیا نیست که وقتی تمام شد، طرح او هم شکست خورده باشد. شب عاشورا وقتی اصحاب سیدالشهداء(ع) ماندند و پای قرارشان ایستادند، یکی از چیزهایی که نقل شده حضرت به آنها فرمودند این است که بدانید طرح ما بزرگ است و ما در رجعت برمی‌گردیم؛ یک قسمت کارمان را الان انجام می‌دهیم و عالم را به سمت ظهور می‌بریم و در رجعت دوباره برمی‌گردیم. به نظر شما این طرح شکست دارد؟ سختی و بلاء دارد، اما شکست ندارد.

حضرت، چراغ را روشن کردند، بنا نیست به‌زور کسی را ببرند. روشن‌تر از چراغ عاشورا هم ما چراغی در عالم نداریم. «إِنَّ الحُسَینَ مِصبَاحُ‌الهُدَى»،  نه فقط مصباح بلکه سفینه است، کسی بخواهد از راه خدا در دل این دنیا برود، باید سوار بر این کشتی بشود.

اگر نگاه‌مان را واسع نکنیم، نمی‌توانیم بفهمیم که چه اتفاقی در عالم در حال رخ دادن است. همگی این نقل را شنیده‌اید؛ دختر امیرالمؤمنین(ع) به امام سجاد(ع) عرض کردند: پسر برادرم شما بهتر از من می‌دانید اوضاع این‌گونه نمی‌ماند، این بدن‌ها دفن می‌شوند، اینجا زیارتگاه می‌شود، محل رفت و آمد ملائکه و انبیاء می‌شود. ما نباید این‌گونه نگاه کنیم که اینها کشته‌های‌شان را دفن کردند، اما بدن سیدالشهداء(ع) عریان مقابل آفتاب افتاده است. کسی که این نگاه را دارد، چه کسی را پیروز می‌بیند؟ سیدالشهداء(ع) پیروز است یا دشمن؟ شما طرح را چگونه می‌بینید؟ لذا به نظر می‌آید، اگر ما قرآن را زیاد بخوانیم، با این طرح آشنا شویم و روحمان بزرگ بشود، آن‌وقت می‌توانیم بفهمیم، نقشۀ الهی چیست و پیروزی را دائماً احساس می‌کنیم. سختی دارد، ضربه خوردن دارد، اما «إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ»، شما ضربه خوردید، دشمن هم ضربه خورده، بنا نیست در عالم ابتلاء دست دشمن را ببندیم و دست جبهۀ ایمان را باز بگذاریم. البته اگر شما درست راه بروید، ما شما را کمک کرده و پیروز می‌کنیم.

با توجه، آیات سورۀ مبارکۀ آل‌عمران را که راجع به جنگ اُحد است و به حسب ظاهر مسلمان‌ها آنجا ضربۀ سختی خوردند مطالعه کنید. خدای متعال در آنجا توضیح می‌دهد که مدار اتفاقات نقشۀ الهی است؛ چه اتفاقاتی در احد افتاده؟ جبهه حق خالص شده، نقاط ضعفشان را فهمیدند و صف منافق و مؤمن جدا شده است. انسان نباید این‌گونه نگاه کند که چون خدای متعال طرف ماست، «نصرت» قواعد ندارد!. نصرت الهی قواعدی دارد، قطعاً جبهه حق پیروز است، ولی قواعد و شرایطی دارد. شرط آن چیست؟

در جنگ احد یک عده‌ای مجروح شده بودند که محورشان هم امیرالمومنین (سلام‌الله‌علیه) است، هفتاد زخم یا بیشتر به بدن ایشان وارد شده بود، آن‌قدر زخم‌ها عمیق بود که وقتی برای دوختن زخم از یک طرف نخ وارد می‌کردند، از طرف دیگر، باز می‌شد. حضرت این‌گونه زخمی شده بودند. حضرت حمزه سیدالشهداء(ع)  شهید شدند، بعد از  آن، خبر رسید که دشمن دارد برمی‌گردد. حضرت فرمودند به سمت دشمن بروید، آنهایی هم که فرار کردند، این بار نباید بیایند. آنهایی که ایستاده بودند که عمدتاً هم مجروح بودند، دوباره به سمت دشمن حرکت کردند. قرآن می‌فرماید: «الَّذینَ استَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِن بَعدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ»،(۸) کسانی که بعد از آن صدمۀ سنگین وقتی دوباره حضرت دعوت کردند، اجابت کردند ـ البته این اجابت هم اجابت سختی بود، در بین اینها هم همه کامیاب نیستند ـ «لِلَّذینَ أَحسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظیم‏»، آنهایی که خوب طرح را انجام دادند و پا پس نکشیدند و درست در صحنه وارد شدند و تقوای الهی را پیشه کردند، به اجر عظیم می‌رسند.

نقش و وظیفۀ ما در جنگ فعلی

بعد می‌فرماید این دسته چه کسانی‌اند: «الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ»،(۹) مردم به آنها گفتند الان به شما ضربه زدند، کم بود؟! همان‌ها که به شما ضربه زدند، قوایشان را جمع کرده‌اند و تازه نفس برمی‌گردند سراغ شما، بترسید. اما آنها از اینکه دشمن مستحکم‌تر ایستاده، مؤمن‌تر شدند، «فَزادَهُمْ إیماناً». وقتی آن طرف دشمن استوار می‌ایستد، علامت حقانیت و اقتدار این طرف است.

اگر ما قدرتمند نبودیم، چرا دشمن ۴۵ سال است، همۀ قوایش را روی ما متمرکز کرده است؟ چرا چندبار گفته می‌روم که نظم منطقه را تغییر بدهم؟ یک بار بوش پسر گفت، یک‌بار داعش راه انداختند، یک‌بار هم از دهان این سگ هارشان می‌گویند نظم جدید. هیچ بار هم موفق نبودند. نقشۀ خاورمیانه جدید یا به تعبیر صحیح، نقشه غرب آسیا را منتشر کردند؛ ایران باید پنج کشور میشد، عراق سه کشور؛ یعنی پیچ و مهره‌های منطقه‌ای را برای حاکمیت نظم اروپایی، نظم غربی، نظم آمریکایی باز کردند؛ در مقابل حضرت آقا می‌فرمایند برای اینکه بتوانیم با این نظم جدید مقابله کنیم، باید به‌هم وصل شویم.

در جنگ احزاب مدینه را محاصره کردند، حضرت دستور دادند خندق بکنید؛ در روایت دارد وقتی خندق می‌کندند،  به یک سنگی رسیدند که نتوانستند از سر راه بردارند، حضرت وارد خندق شدند و با سه ضربه این سنگ را از سر راه برداشتند. در هر ضربه‌ای برقی جهید و حضرت تکبیر گفتند. پرسیدند آقا چرا تکبیر گفتید؟ فرمودند دیدم که ایران فتح شد، روم فتح شد، تا یمن رفتیم. منافقین گفتند: «ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلاَّ غُرُوراً»،  جز دروغ و فریب نمی‌گویند؛ مدینه را محاصره کردند، می‌گوید ما یمن را گرفتیم، ایران را گرفتیم، روم را فتح کردیم. قرآن می‌فرماید، مؤمنین می‌گفتند: «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ‌اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»،  خدا به ما این‌را فرموده بود، پیامبرش فرموده بود، شما پا به جفت بایستید، دشمن می‌آید، ولی اگر ایستادید پیروز خواهید بود، «أَنْتُمُ الأَعلَون‏». نصرت این‌گونه می‌آید. جنگ احد با آن سختی‌ها تمام شده، حضرت همین‌ها را دوباره راه می‌اندازند و گسیل می‌شوند. وقتی هم می‌روند همه به آنها می‌گویند نروید، دشمن پا به جفت است. «فَزادَهُم إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل»، اما آنها می‌گویند ما وظیفۀ خود را انجام می‌دهیم، کارمان را هم به خدا واگذار کردیم و او کافی برای ما کافیست. واقعاً هم کافی است، قواعد نصرت خدا این قواعدی که ما خیال می‌کنیم نیست، به عِدّه و عُدّه نیست. البته به یک معنا عِده و عُده می‌خواهد، یعنی ما باید عِده و عُده تهیه کنیم، قطعاً نصرت از طرف خدای متعال می‌آید.

اینکه میفرماید: «أَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّه» وظیفۀ ماست که باید یک کاری بکنیم، اما خدای متعال یک کار دیگری می‌کند. ما باید هم قدرت نرممان را تدارک کنیم، هم قدرت سختمان را؛ قدرت نرم مثل نماز جمعۀ قبل، جمعه نصر، است، این قدرت نرم ماست. ایمان یک ملت، توکل یک ملت به خدا، حرف جدیدی که برای جهان دارند، استقامتی که پای حرفشان می‌کنند، رهبر فرزانه و حکیمشان با شجاعت می‌آید آن‌گونه خطبه می‌خواند و آنها هم پشت سر او می‌ایستند، این قدرت نرم است. قدرت سخت هم می‌خواهیم؛ ساختارهای اقتصاد کشورمان باید مقاومتی ساخته بشود. باید هم‌بستگی ایجاد بشود، اما نه هم‌بستگی سیاسی، هم‌بستگی بر محور یک گفتمان، هم‌بستگی گفتمانی، هم‌بستگی ملی. قدرت نظامی ما هم باید گسترش پیدا کند، اینها لازم است. هر دوی این قدرت‌ها را نیاز داریم، ولی نصرت الهی چیز دیگری است.

نصرت خدای متعال شرط دارد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرکُم»؛ اگر اتفاق افتاد، پیروزی قطعی است؛ تردیدی نیست که پیروزی هست؛ منتها یک قواعدی دارد. مثال اینکه جنگ حنین به فاصله کوتاهی بعد از فتح مکه اتفاق افتاده، مسلمان‌ها بدون خونریزی در سال هشتم هجری مکه را که مرکز قریش و قبلۀ مسلمان‌هاست، فتح کردند. مردم مکه یا به ظاهر یا به باطن، بعضی منافقانه و بعضی مؤمنانه مسلمان شدند. چند هزار نفر از آنها هم به لشکر حضرت پیوستند و با یک لشکر عظیمی به سمت طائف و حنین راه افتادند.

خدای متعال می‌فرماید ما شما را مکرر نصرت کردیم، «لَقَد نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی‏ مَواطِنَ کَثیرَهٍ»،  این آیه در سوره مبارکۀ برائت است. خدای متعال در سال نهم هجری به پیامبر دستور می‌دهد، صف‌بندی و برائت را با مشرکین محکم کن و آنها را از سرزمین اسلام بیرون کن. اگر امت مبرای از شرک می‌خواهی بسازی، مشرکین نباید اینجا باشند، چون نمی‌گذارند. با آنها بجنگ و جنگ را به ائمۀ آنها برسان، «فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ إِنَّهُم لا أَیْمانَ لَهُم»،  نمی‌فرماید ایمان ندارند، بلکه می‌فرماید عهد ندارند؛ هم ایمان ندارند، هم عهد ندارند؛ اینها فقط قدرت و قتال را می‌فهمند. مسلمان‌ها با این دستورات نگران می‌شوند، در اینجا خدای متعال می‌فرماید: «لَقَد نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی‏ مَواطِنَ کَثیرَهٍ» ما مکرر شما را نصرت کردیم، یک نگاه به پشت‌سر خود بیندازید، بدر را ببینید، احد را ببینید، خیبر را ببینید…

 

قاعدۀ نصرت الهی

چرا خداوند مدام یادآور کردند؟ برای اینکه مسلمان‌ها غفلت می‌کردند. وقتی صحنۀ سختی پیش می‌آمد، پیروزی‌های گذشته را نمی‌دیدند که در دل سختی‌ها پیروزی‌ها حاصل شده است. قاعدۀ نصرت الهی این است: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسرِ یُسراً». نکاتی هم دارد که چرا انسان در سختی به گشایش می‌رسد؛ چون بدون سختی شدنی نیست؛ چون گشایش، ظاهری نیست؛ فتوحات، باطنیه است. در دل استقامت، بستر فتوحات باطنی آماده می‌شود و خدای متعال گشایش ایجاد می‌کند.

قرآن می‌فرماید: «لَقَد نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی‏‌مَواطِنَ کَثیرَهٍ وَ یَومَ حُنَیْنٍ»(۱۰)، در جنگ حنین ما شما را نصرت کردیم، قاعدۀ نصرت چه چیزی است؟ «إِذْ أَعْجَبَتْکُم کَثرَتُکُم»، اول معجب به قوا و کثرت خودتان شدید، یک لشکر فاتحی که مرکز کفار را بدون خونریزی فتح کرده، آنها هم همراه شدند، «إِذ أَعجَبَتْکُم کَثْرَتُکُمْ فَلَم تُغنِ عَنْکُم شَیْئاً»، ذره‌ای به کارتان نیامد و شما را بی‌نیاز نکرد. «وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ» زمین با همه وسعت بر شما تنگ شد، «ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرین»، به جنگ پشت کرده و فرار کردید، این مرحلۀ اول است. نصرت با آدم‌های معجب، مغرور و منافق واقع نمی‌شود. پیروزی اسلام برای اهلش واقع می‌شود. وقتی معلوم شد، پیروز میدان نیستند و با آنها کار اسلام جلو نمی‌رود، «ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ»،(۱۱) خدای متعال در دل این صحنۀ سخت که همه فرار کرده بودند و دشمن به ظاهر پیروز شده بود،  آرامش را در مرحلۀ اول بر وجود مقدس نبی اکرم(ص) و بعد بر مؤمنین نازل کرد، «وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَم تَرَوها»، با یک لشکری شما را کمک کردیم که شما نمی‌دیدید. «ذلِکَ جَزاءُ الْکافِرین»، همان که درجنگ حنین بر سرشان آمد مجازاتشان بود.

پس نصرت یک قواعدی دارد. با قواعد آن پیروزی حتماً می‌آید.

چگونه می‌شود نصرت خدا را نازل کرد؟ استقامت می‌خواهد، پای حرف خدا ایستادن می‌خواهد، پا پس نکشیدن می‌خواهد. راه خدا چنین راهی است. خدای متعال می‌فرماید اگر می‌خواستم خودم پیروز می‌شدم، اما آن وقت شما لایق شهادت نمی‌شدید. این نکات در قرآن به صورت مفصل، در سورۀ رسول و جاهای دیگر بیان شده است.

نصرت خدا قواعدی دارد که خیلی هم متوقف بر امکانات نیست. داستان طالوت و جالوت را در سورۀ مبارکۀ بقره دیده‌اید. جناب طالوت آنهایی را که آماده شدند، با خود به بیرون شهر برد، وقتی آنها را از خانه و زندگی جدا کرد، یک امتحان پیش آمد؛ فرمود نباید از نهری که برخورد می‌کنید بنوشید، مگر کسی که یک غرفه سوا کند و بخورد. این سفرۀ دنیاست که خدا برای شیاطین پهن کرده، کسی از آن سفره بخورد، دیگر همراه انبیاء نیست، دیگر نمی‌تواند با شیاطین مقابله کند. اگر کسی یک مشت جدا کند، پالایش کند و بعد بخورد، او حسابش جداست.

عده‌ای آب خوردند و نیامدند؛ جناب طالوت آنهایی را که از این نهر نخوردند یا یک مشت خوردند، عبور داد، « فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ»،  لشکر دشمن را که دیدند، گفتند: «لا طاقَهَ لَنَا الْیَومَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ»، ما توان مقابله با آنان را نداریم! کسانی که این حرف را گفتند، همان‌هایی بودند که یک غرفه خورده بودند. قرآن می‌فرماید: «قالَ اَلَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ»، آنهایی که به لقاء الهی مطمئن بودند، گفتند: «کَم مِن فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَهً بِإِذْنِ اللَّهِ»، چه لشکرهای اندکی که بر جمعیت‌های کثیر به اذن خدا پیروز شدند. بعد هم از خدای متعال اینطور خواستند: «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرین؛ پروردگارا، به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و بر شکست کافران یاری فرما.»

اگر یک نگاه به پشت سرمان بیندازیم، همین‌طور بوده است، «لَقَد نَصَرَکُمُ اللَّهُ فی‏ مَواطِنَ کَثیرَهٍ».

۴۵ سال گذشته را مرور کنید، شوروی که واقعاً یک قدرت شیطانی استکباری بود، متلاشی شد. امام سال آخر حیاتشان نامۀ پایان تاریخ مارکسیسم را نوشتند. این نصرت خداست. بوش پسر در سال ۲۰۰۱ ـ نه الان که جهان خیلی با آمریکا همراهی نمی‌کند ـ می‌گفت یا با ما یا علیه ما، حدود پنجاه درصد قدرت ناتو را به منطقه آورد، مقصودش این بود که ریشه جبهه مقاومت را بکند؛ افغانستان، عراق و… بعد ایران. الان چند سال از آن سال‌ها گذشته؟ نقشۀ خاورمیانۀ جدید هم روی میزشان بود. خوب است حتی کسانی که به ملیت معتقدند به این مسئله دقت کنند؛ در طرح جدیدی که الان نتانیاهو دوباره رونمایی کرده، مطمئن باشید به ایران واحد قائل نیستند و می‌خواهند پیچ و مهره‌های منطقه را باز کنند و طبق نظم جدید خودشان ببندند. آیا نقشۀ خاورمیانۀ جدیدشان محقق شد؟ بعد از ۲۳ سال، باهفت هزار میلیارد دلار هزینه‌ای که کردند، با کشته‌هایی که دادند، با صدمهه‌ای که به منطقه زدند، بین یک تا سه میلیون کشته در عراق ایجاد کردند، آیا پیروز شدند؟ داعش واقعاً پیروز شد؟

 

نابودی دین و دنیا، نتیجۀ کوتاهی در میدان مبارزه

ما باید مقاومت کنیم که جبهۀ مقاومت بر محور ادیان الهی و اسلام دوباره متحد شوند و حق غالب شود. اینجا منطقۀ محوری جهان بوده و هست، منطقۀ ظهور انبیاست، منطقه حادثۀ مهم آخرالزمانی است، آنها دنبال نظم مادی هستند، اما ما نظم دیگری بر جهان می‌خواهیم، البته ما نمی‌خواهیم استیلاء بر منطقه پیدا کنیم، منطق ما که استیلاء نیست؛ منطق ما منطق ایثار و فداکاری برای رشد امت است. منطق آنها سلطه و جنگ نیابتی درست کردن است. الان از قبل قوی‌تر نیستند، خودشان هم می‌دانند. می‌دانند جبهه مقاومت هم خیلی قوی‌تر شده است. حضرت آقا دو سال قبل فرمودند نظم جدید در حال شکل گرفتن است و نظم کنونی در حال زوال و فروپاشی است. سه مشخصه هم برای آن فرمودند که هر سه مشخصه در این دو سال فوق‌العاده محقق شده؛ تضعیف آمریکا، انتقال قدرت به آسیا، گسترش جبهۀ مقاومت و ادبیات مقاومت.

دشمن با همۀ توان آمده ما را برگرداند. مرگ یعنی چه؟ یعنی اگر پای پیروزی تاریخی نایستید، این پیروزی به عقب می‌افتد؛ خدای متعال شما را می‌برد، یک قوم دیگری می‌آورد و پیروزی به دست آنها واقع خواهد شد. شرط نصرت الهی این است: «إِن تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُم‏»، «لِلَّذینَ أَحسَنُوا مِنهُم وَ اتَّقَوا أَجرٌ عَظیمٌ». رهبر معظم انقلاب قبلاً هم فرموده‌اند، ما نزدیک قله‌ایم و اینجا جای پا پس کشیدن نیست.

ما یک مسیری را آمده‌ایم، دشمن هم با همۀ قوا آمده؛ وقتی با همۀ قوا آمده که نگذارد شما به قله برسید، به میزان همراهی با سنت‌های الهی پیروزی به دست شما واقع می‌شود. پیروزی هست، اما از مسیر نصرت دین خدا، از مسیر فتوحات و از مسیر راهگشایی برای بشر به سمت سعادت، والا محروم می‌شویم، «یَأْتِی‌اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُم». دنیایمان را هم از دست می‌دهیم.

کسی خیال نکند ما الان در مقابل آمریکا و اسرائیل کوتاه بیاییم، آنها منافع ما را به رسمیت می‌شناسند. بی‌تردید آنهایی که دنبال گره خوردن به نظم جهانی هستند، اشتباه می‌کنند. اولاً این نظم در حال زوال و فروپاشی است، ثانیاً در نظمی که مدیران این نظم برای آینده ترسیم کرده‌اند، ما به عنوان یک ملت واحد و یک ملتی که از حقوق خودش برخوردار باشد، جایی نداریم. این نظمی که آمریکا این بار می‌خواهد از طریق رژیم صهیونیستی در جهان حاکم کند، ناتو را پشت سر اسرائیل آورده و از اسرائیل می‌خواهد وارد بشود و جبهه مقاومت را بزند و جلو بیاید، در آن نقشه کشور ایران، عراق سوریه، مسیر سیاه هست است و نقشۀ سبزشان از دریا می‌آید و از کشورهایی که همکاری با اسرائیل را قبول کردند، می‌گذرد و به سمت دریای مدیترانه می‌رود. اگر کسی خیال کند، اینها دنبال این هستند که منافع مردم ایران را به رسمیت بشناسند و به دنبال همزیستی مسالمت‌آمیز هستند، بداند که آنها دروغ می‌گویند. آن مردک سیاست‌مدار آمریکایی که آقا به او فرمودند احمق، می‌گوید: «ما این نسل را باید ریشه کن کنیم، اینها ژن ناسالم‌اند.»

لحظه پا پس کشیدن نیست. دشمن با همۀ وجود آمده و احساس می‌کند که ما داریم، همه چیز را از دست او در می‌آوریم. چون فهمیده که ما نزدیک قله هستیم و اگر یک قدم دیگر برداریم، او باید کل منطقه را رها کند و برود. به همین دلیل با همۀ وجود آمده؛ لذا مسئله جدی است. وقتی کار سخت می‌شود، باید نگاهمان به نصرت الهی باشد.

سختی‌ها برای چیست؟ آدم باید بهشتی بشود تا وارد عالم بهشت بشود. می‌خواهند زمین را برای ما بهشت کنند، «أَم حَسِبتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصرُ‌اللَّهِ»،(۱۲) آنقدر کار بر امت‌های گذشته سخت می‌شده که همه متزلزل می‌شدند، جز پیامبر و همراهانی که اندک بودند؛ آنها هم می‌گفتند خدایا پس پیروزی چه زمانی می‌رسد؟ همه دارند می‌روند. در این هنگام خدای متعال می‌فرماید: «إِنَّ نَصرَ‌اللَّهِ قَریب»(۱۳)، قرب نصرت همینجاست. لذا وقتی شرایط به این نقطه‌ها می‌رسد، همیشه باید منتظر یک نصرت و فتحی بود.

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

۱٫بخشی از آیه ۱۹ سوره حج

  1. بخشی از آیه ۲۴ سوره جاثیه

۳٫غافر / ۵۱

۴٫بخشی از آیه ۴۰ آل‌عمران، اگر (در میدان احد،) به شما جراحتی رسید (و ضربه‌ای وارد شد)، به آن جمعیّت نیز (در میدان بدر)، جراحتی همانند آن وارد گردید.

۵٫مزمل / ۴ ؛ پیامبر خدا(ص) درباره آیه: «و رتّل القرآن ترتیلاً» فرمود : قرآن را روشن و شمرده بخوان و آن را مانند تخم علف پراکنده‌اش مساز و همچون شعر به شتاب و بریده و بریده مخوان. در شگفتی‌هایش درنگ کنید، دلها را با آن به تپش و حرکت در آورید و همه کوشش شما این نباشد که سوره را به آخر برسانید. (النوادر‌للراوندی : ۲۴۷/۱۶۴)

۶٫بخشی از آیه ۱۳۹ آل‌عمران

۷٫بخشی از آیه ۱۷۹ آل‌عمران

۸٫بخشی از آیه ۱۷۲ آل‌عمران

۹٫همان ۱۷۳

۱۰٫بخشی از آیه ۲۵ توبه

  1. همان آیه ۲۶
  2. بقره/۲۱۴

۱۳همان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *