انسانها بهطور کلی یک زندگی عادی و طبیعی دارند. به دنیا میآیند و سالیانی را زندگی میکنند و بعد میمیرند. اما در کنار این اکثریت، افراد معدود و نادری هستند که تبدیل به پدیده و مکتب میشوند. اینها کسانی هستند که نه تنها زندگی آنها که افکار و اندیشهها و اعمال و رفتارشان نیز قابل مطالعه است.
گروه اول دین و دینداری را در حد عاملی برای تأمین زندگی خود پذیرایند و همین که دین و دینداری به زندگی مادی و مقام آنها ضرر وارد کند، آن را بهراحتی کنار میگذارند. به تعبیر امام حسین(ع): « إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ. یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُون»(۱) اکثریت افراد محدود به زندگی مادیاند و پایبندی آنان به دین در حد لقلقه زبانی است. دینداری آنان تا وقتی است که به دنیای آنان صدمهای وارد نشود؛ اما همین که به خاطر دینداری در معرض دشواریها و سختیها قرار گرفتند از دین رویگردان میشوند.
در مقابل اینها انسانهایی هستند که مصداق کریمه « مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُون»؛(۲) آنان که در پرتو رفتار نیک و پسندیدهشان حیات طیبه را به دست میآورند و اجری شایسته را از آن خود میکنند.» و در آیه دیگری میفرماید: «کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ ؛(۳) چونان درختی پاکاند که ریشه آن در اعماق زمین و شاخ و برگ آن رو به آسمان است.» از ثبات و بقایی دائمی برخوردار میشوند و ماندگاری همیشگی را از آن خود میکنند.
نمونههای اینگونه افراد چون امام خمینی، رهبر معظم انقلاب، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید سلیمانی و شهید سیدحسن نصراللهاند.
بندگی کن تا که سلطانت کنند
تن رها کن تا همه جانت کنند
خوی حیوانی سزاوار تو نیست
ترک این خو کن که انسانت کنند
چون علی در عالم مردانگی
فرد شو تا شاه مردانت کنند
همچو سلمان در مسلمانی بکوش
ای مسلمان تا که سلمانت کنند
این گروه نه تنها با مرگ و شهادت فانی و فراموش نمیشوند، بلکه زندگی تازهای را آغاز میکنند. اینان دین را با تمام وجود میفهمند و آن را باور دارند و مردم نیز با انگیزه مضاعفی به اینها رو میآورند. پیروزی قطعی در انتظار روندگان این راه مبارک است.
به فرموده رهبرمعظم انقلاب؛ گرچه از دست دادن چهرههای فداکار و عزیز برای ما تلخ است؛ ولی ادامه این راه و دست یافتن بر پیروزی نهایی کام قاتلان جنایتکار را تلختر خواهد کرد.(۴)
همانگونه که شهید سلیمانی تبدیل به الگو شد چنان که امروز شاهدیم بسیاری از جوانان ما در دنیای اسلام بهویژه در این منطقه تشنه حضور قهرمانیهای اویند. اینک با شهادت شهید نصرالله قهرمانیهای او در کل کشورهای اسلامی و جهان تمرین خواهد شد. چنان که میبینیم مردم در سر تا سر جهان شعار حمایت از مقاومت و اظهار نفرت و بیزاری از دولت جلاد و کودککش رژیم صهیونیستی سر میدهند. تردیدی نیست که شهادت شهید نصرالله روح تازهای در کالبد کشورهای اسلامی و مردم مسلمان، بهویژه مردم لبنان و ایران خواهد دمید که امکان نداشت با هیچ دستوری چنین حرکتی را به وجود آورد.
پیام ایشان به مناسبت شهادت سید حسن نصرالله گویای اوصاف شناخته شده و ناشناختۀ او بود. ایشان به نکته مهمی اشاره کردند که او یک شخص نبود، یک راه و مکتب بود. محوریت بحث من در این مقاله همین مکتبی بودن ایشان است.
مفهوم مکتب و مکتبی
شهید مطهری میگویند: «انسان مکتبی یعنی کسی که برای زندگی بشریت طرح دارد و معتقد است که بشریت اگر بخواهد به سعادت برسد باید شناختش در باره جهان، نظام فکری، سیاسی، اخلاقی، اقتصادی، خانوادگی و سایر نظاماتش چنین باشد. شخصیتی رها شده از وابستگیهای مادی و وابسته به یک آرمان و مکتب و ایدئولوژی که به آینده و به انسانیت میاندیشد و نه فقط به خودش.»(۵)
رهبرمعظم انقلاب در این زمینه میفرمایند: «اگر بخواهم آن چیزی را که اسمش را میگذاریم مکتب در یکی دو جمله کوتاه تبیین کنم باید بگویم مکتب عبارت است از صدق و اخلاص. این دو کلمه در واقع عنوان و نمایه مکتب هستند.»(۶)
به تعبیر شیخ مجتبی تهرانی: «مکتبی یعنی کسی که در رابطه با مکتبش چه در اعمال شخصی و چه در اعمال اجتماعی به تعهداتش عمل کند. اعمال واجب را انجام دهد و حرام را ترک کند و برخوردش با افراد جامعه برخورد مکتبی باشد؛ یعنی در بعد دینیاش غیرتمند باشد، نه بیتفاوت که چشمپوشی کند.»(۷)
گاهی مکتبی به کسی میگویند که دغدغه وطن خود را دارد و نمیتواند در مقابل هجمههای دشمن ساکت بماند.
رهبرمعظم انقلاب میفرمایند: «”جبههی مقاومت” یک سختافزار نیست که بشکند یا از هم فرو بریزد یا نابود بشود. «مقاومت» یک ایمان است، یک تفکّر است، یک تصمیم قلبی و قطعی است؛ مقاومت یک مکتب است، یک مکتب اعتقادی است. چیزی که ایمان یک عدّه مردم است، چیز قراردادیای نیست ــ که من حالا میگویم چرا ایمان مردم است ــ این، با فشار آوردن نهفقط ضعیف نمیشود بلکه قویتر میشود… انگیزهی افراد جبههی مقاومت و عناصر جبههی مقاومت با دیدن خباثتها قویتر میشود و دامنهی جبههی مقاومت گستردهتر میشود. مقاومت اینجوری است… حزبالله با کمال قدرت ایستاد؛ کاری کرد که خود آنها آمدند گفتند: آتشبس! مقاومت این است.»(۸)
«غزّه را ببینید! الان یک سال و چند ماه است که غزّه را دارند بمباران میکنند، افراد برجستهی غزّه، آدمی مثل یحیی سنوار را کشتند، شهید کردند، این ضربهها را وارد کردند؛ در عین حال مردم ایستادهاند. آنها به این خیال بودند که مردم را زیر فشار قرار بدهند تا آنها خودشان علیه حماس بِایستند و قیام کنند؛ عکس شد؛ مردم بیشتر طرفدار حماس شدند… جبههی مقاومت این است: هر چه فشار بیاورید، محکمتر میشود؛ هر چه جنایت کنید، پُرانگیزهتر میشود.»(۹)
البته تردیدی نیست که نرمافزار مقاومت در نخستین رویش، محصول فکر رهبر معظم انقلاب و بزرگانی چون شهید نصرالله و سلیمانیهاست؛ اما مهم این است که غربیها و اسرائیل توان فهم و درک این موضوع را ندارند و تصور میکنند با شهادت تعدادی از سران مقاومت این جنبش به خاموشی میگراید؛ حال آنکه این نرمافزار همانند یک جوهره ماندگار در کالبد مقاومت حضوری جدی دارد. وقتی جریانی صورت مکتبی به خود میگیرد، شکستناپذیر است.
شاخصههای مکتبی شهید نصرالله
شاخصههای مکتبی شهید نصرالله متعدد و گوناگونند که به برخی از آنها اشاره و تبیین و توضیح دیگر شاخصهها را به فرصتی دیگر موکول میکنیم.
- خدامداری و توحیدمحوری:
از مهمترین شاخصههای مکتبی شهید نصرالله توجه به خدا بود. او محو در خدا بود و خدا در لحظه لحظه گفتار و رفتارش مشهود بود. او به معنای واقعی موحد بود. باور به توحید زیربنای همه اصول و فروع پایههای اساسی آیین اسلام است. روح توحید نفی عبودیت غیر خداست. اگر در اسلام به اصول دیگری چون نبوت و معاد قائلیم، هرگز به معنای این نیست که توحید در ردیف اینها و برابر با اینهاست، بلکه توحید اصل و شالوده و قاعده اینهاست. توحید در انسجام ساختاری مفاهیم تشکیلدهنده بافت کلی دین نقش تعیین کننده دارد و از همه اجزا و عناصر و تمام اصول و فروعی که تشکیل دهنده شاکله اسلام است اهمیت بیشتری دارد. خدا و باور به او استخوانبندی دین را تشکیل میدهد.
توحید نه بهعنوان یک تفکر مجرد فلسفی که فقط در گوشه ذهن انسان معتبر باشد، بلکه بهعنوان عاملی عینی و واقعی انسان را میسازد و زیربنا و محرک انسان در مسائل گوناگون است. شهید نصرالله محو در توحید و به تمام معنا خداباور بود. با این ویژگی هیچ چیز مانع اقدامات خداپسندانه او نمیشد و به همین جهت است که بنیانگذار اسلام پیامبر اعظم«ص» دعوتش را با توحید آغاز کرد: « قُولُوا لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا »(۱۰) در پرتو پذیرش وحدانیت حضرت حق است که رستگاری دنیا و آخرت را به دست میآورید.
و در جای دیگری میفرمایند: «أدعوکُم إلى کَلِمَتَینِ خَفیفَتَینِ علَى اللِّسانِ ، ثَقیلَتَینِ فی المِیزانِ ، تَملِکونَ بهما العَرَبَ و العَجَمَ ، و تَنقادُ لَکُم بهما الاُمَمُ ، و تَدخُلونَ بهِما الجَنّهَ ، و تَنجُونَ بهما مِن النّار»(۱۱) شما را به دو کلمه که از نظر بر زبان راندن آسان و از نظر عمل و کردار بسیار سنگین است فرا میخوانم که با داشتن آن زمام و حکومت بر عرب و عجم را به دست میآورید و ملتهای جهان را به کمند انقیاد میکشید و دروازههای بهشت دنیا و حکومت الهی و اسلامی و آخرت به رویتان باز میشوند و از آتش جانکاه دنیا و حکومتهای طاغوتی و آخرت رهایی مییابید و آن گواهی گفتاری و رفتاری به یکتایی خدا و پذیرش رسالت من است.
۲- ولایتمداری و ولایتپذیری
دومین شاخصه از شاخصههای مکتب شهید نصرالله ولایتمداری است. او ارتباط وثیقی با مرجع مقاومت ایران و ولی فقیه داشت و خود را شاگرد مکتب امامین انقلاب میدانست. ایشان به فرموده استادش شهید صدر: «ذوبوا فیالخمینی کما ذاب فی الاسلام»، ذوب در ولایت بود.
اصل امامت نقش اساسی و مهمی در پیشبرد مقاومت داشت. بهطور کلی پذیرش رهبری برگزیدگان و صالحان و تداوم آن در تبیین پیام وحی و پاسداری از طرح کامل مکتب، اجرای مسئولیتها و تحقق بخشیدن به هدفهای مکتب است. گرچه اصل امامت و ولایت و رهبری از نتایج توحید است، اما بدون آن هیچ کدام از پایهها و ارزشهای مکتب تحقق نخواهند یافت. به همین دلیل است که عینیت مکتب از اجرای همین اصل امامت و ولایت آغاز میشود.
امامت تبیین خطمشی مکتب و جهتگیریها و مرکزیت و قطبیت تمام حرکتهای جامعه توحیدی است و رهبر الهی است که انسان مستعد را به رشد و شکوفایی و استعدادهایش را رهبری میکند. اصولاً از نظر اجرایی کلید اصول و ارزشهای مکتب در طرح امامت و ولایت خلاصه میشود و با تحقق عینی آن، کل مکتب عینیت پیدا میکند و نظام میپذیرد. به فرموده امام رضا(ع): « إنّ الإمامهَ زِمامُ الدِّینِ، و نِظامُ المُسلِمینَ، و صَلاحُ الدُّنیا، و عِزُّ المُؤمِنینَ »(۱۲) و به تعبیر حضرت زهرا(ع): «و الإمامه نظاما للأم»(۱۳)
طبق این نظر دیگر پذیرش حکومتهای غاصب و جائر و طاغوتی ممکن نخواهد بود و فلسفه مصیبتهای وارده بر شیعه نیز چنین چیزی بوده است و تلاش حکومتهای جور نیز در طول تاریخ همین بوده تا مردم را جوری تربیت کنند و بار بیاورند که اسلام ناب محمدی(ص) را نفهمند. چنان که امام صادق(ع) میفرماید: « إنَّ بَنی اُمَیَّهَ أطلَقُوا لِلنّاسِ تَعلیمَ الإیمانِ و لَم یُطلِقُوا تَعلیمَ الشِّرکِ ؛ لِکَی إذا حَمَلُوهُم علَیهِ لَم یَعرِفُوه» (۱۴) بنی امیه شناخت ایمان را به مردم اجازه میدادند، اما آشنایی با شرک را اجازه نمیدادند تا آنگاه که مردم را به درّه شرک کشاندند کسی متوجه نشود.
در بیروت از سید هاشم صفی الدین، معاونت حزبالله سئوال شد: «نسبت شما به فرامین و یا رهنمودهای ولیفقیه در ایران چیست؟» پاسخ داد: «وقتی با سید حسن نصرالله خدمت امام خمینی رسیدیم، وارد قلعه ولایت شدیم، لذا تصمیم گرفتیم از قلعه ولایت خارج نشویم و خلاف رهنمودهای ولی فقیه در ایران حرکتی نکنیم.»
سئوال شد: «چگونه میفهمید کاری که انجام میدهید موافق رهبری است یا نه؟» جواب داد: «ما اگر در موردی صراحت رهبری را داشته باشیم که نظر ولیفقیه چیست حتماً به آن عمل میکنیم. اگر در مواردی اختلافنظر داشته باشیم که نظر ولایت فقیه چیست با اولین پرواز به تهران میرویم و نظر ولیفقیه را مستقیماً جویا میشویم.»(۱۵)
این سخنان نشان میدهند که حزبالله، بهویژه دبیرکل آن سر خود عمل نمیکنند، بلکه ضمن درک شرایط لبنان و منطقه تابع تصمیمات ولیفقیه ایران هستند.
آری باور به توحید و به دنبال آن پذیرش ولایت رسولالله و امامان معصوم و طاهر«ع» و در نهایت اعتقاد به ولایتفقیه سازنده مکتب شهید نصرالله است.
- عدالتگرایی و ظلمستیزی
سومین شاخصه مکتب شهید نصرالله عدالتگرایی و رویارویی با ظلم و ستم است. استقرار عدالت یکی از هدفهای برجسته رسالت و ولایت است. قرآن میفرماید: «لَقَد أَرسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»(۱۶) هدف از بعثت در این سه قوه مقننه و قضاییه و اجراییه وادار کردن مردم برای قیام به قسط و عدالت بهعنوان اصلی ضروری برای جامعه است که حتی نسبت به دشمن باید مراعات شود. با دشمن نیز باید عدالت پیشه کرد که به تقوا نزدیکتر است.
- اهتمام به امور مسلمین و مستضعفان
یکی از شاخصههای مکتبی نصرالله حمایت از مستضعفان و توجه به جوامع اسلامی بود. او وقتی اسرائیل به غزه حمله کرد و فلسطینیان ناجوانمردانه توسط اسرائیل قتلعام شدند، به دفاع از آنها برخاست و حتی حاکمیت یمن و جندالله را قانع کرد به حمایت از فلسطینیها برخیزند. یمن تا کنون جانانه در برابر قدرتهای زورگوئی چون آمریکا و انگلیس و سگ هار اسرائیل جانانه مقاومت کرده است. قرآن نیز به این حقیقت با زبانی پر معنا اشاره کرده است: « وَما لَکُم لا تُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ الَّذین» (۱۷) چرا در راه خدا و کمک به مستضعفان از مردان و زنان و کودکان به پا نمیخیزید؟ شهید نصرالله بر اساس این آموزه قرآنی با تمام وجود در برابر اسرائیل کودککش ایستاد.
- شجاعت و شهامت
پنجمین خصیصه مکتبی شهید نصرالله شجاعت کمنظیر اوست که برآمده از باور به توحید و پذیرش ولایت و عدالتگرایی او بود. شجاعت وی نمادی از شجاعت اهلبیت، بهویژه امام حسین«ع» و امام خمینی و مقام معظم رهبری بود. او از جنگیدن و شهادت هراسی نداشت و تمام هستی خود را در راه آزادی فلسطین و حراست از مکتب لبنان و دفاع از مظلومان و گسترش اسلام گرو گذاشت.
- تحلیلگر و اندیشهورز و مرد میدان
سید حسن نصرالله فردی تحلیلگر و اندیشهورز و درعین حال یک شخصیت عملگرای میدانی بود. این ترکیب کمتر در فردی جمع میشود. بسیاری از افراد در صحنه اندیشه پیشتازند، اما در صحنه عمل پیشتازی لازم را ندارند؛ اما نصرالله چه در تحلیل و چه در عمل در قله بود و این ترکیب نادری است.
- هماوایی بین تسامح و صلابت
وی اهل تسامح و مدارا و احسان و رحمتش فراگیر بود. در این زمینه ازسید قصهها و داستانهای فراوانی را نقل میکنند. او در عین حال اهل صلابت و نفوذناپذیری در مقابل دشمنان بود.
- شخصیتی ملی و فراملی
او از یک سو یک شخصیت ملی لبنانی بود و نمیخواست حتی یک وجب از خاک لبنان از دست برود و به سرزمین و جغرافیای آن وابسته بود و از سوی دیگر یک شخصیت فراملی و اسلامی بود. این که یک فرد بتواند هم در افق جغرافیا هم در افق منطقه و جهان تعریف شود، ترکیب نادری است که در ایشان جمع شده بود.
- آرمانگرا و واقعبین
آرمانگرایی و توجه به واقعیتها در شخصیت مکتبی او جمع شده بود. او قلّه آرمانها را درمینوردید، اما به واقعیت میدان هم توجه خاص داشت. جمع آرمانگرایی و واقعبینی هم ترکیب کم سابقهای است.
- هم مدیر راهبردی و هم مرد میدان
بسیار اندکند کسانی که در قله فضای مدیریت راهبردی و در عین حال مدیر میدانی باشند و یا بالعکس. او هم مدیر راهبری بود و هم مرد میدان.
- متخلق به اخلاق حسنه
او صاحب اخلاق ممتاز فردی بود. حسن خلق، معاشرت نیکو، جاذبه فردی، برخورد احترامآمیز با دیگران، زبان خوش، سعه صدر و تخلق به اخلاق حسنه و اسلامی از ویژگیهای برجسته او بود.
- اهل سلوک و نیایش
عبادات فراوان از واجب و مستحب و دائماً در حال ذکر و دعا بودن او کمنظیر بود. شهید سلیمانی نقل میکرد وقتی جنگ ۳۳ روزه شروع شد رهبری به من فرمودند به شهید نصرالله بگویید دعای جوشن صغیر را فراوان بخوانید. انشاءالله پیروزی از آن شماست و اسرائیل با خفت و خواری شکست را خواهد پذیرفت که چنین هم شد.
- خلاق و مبتکر
از اوصاف مکتب برجسته نصرالله خلاقیت، ابتکار و نوآوری بود. او با بالاترین اطلاعات ابرقدرت دنیای امروز آمریکا و اسرائیل را کلافه و تمام نقشههای آنان را نقش بر آب میکرد. این موضوع در جنگ ۳۳ روزه و گروگانگیری مرزی اسرائیل مشهود است. او آینده و عالم سیاست را میدید.
- سیاستمداری برجسته و جدی
در عرصه ملی – منطقهای و جهانی فردی کمنظیر و در عین حال یک فرمانده بزرگ و الهامبخش بود. وی بهرغم زندگی با محدودیت، از معادلات پیچیده بینالمللی و از اوضاع منطقه و جهان درک عمیقی داشت.
- جهانشناسی
او کشورهای جهان را خوب میشناخت و اوضاع آنها را تحلیل میکرد. کاملاً به روز بود و در مورد یمن میگفت کانون راهبردی و موجآفرینی خواهد شد. این نگاه ناشی از دید نافذ جامعهشناسی و روانشناسی و نگاه بلند ایمانی و آرمانی و به تعبیر روایت: «المُؤمِنِ فَإِنَّهُ یَنظُرُ بِنُورِ اللّه» بود.
- رویکرد تمدنی و امت واحده
هرگونه تفرقه و تشتت را در جهان اسلام آفتی بزرگ میدانست که به ضرر جوامع اسلامی و به نفع دشمن تمام میشود و هرگونه اختلاف و تفرقهافکنی را در مسیر نفاق میدانست و بر وحدت امت اسلامی تأکیدی ویژه داشت.
- مدیریت بحرانها
بسیاری از افراد در شرایط عادی خوش میدرخشند، اما وقتی با بحران یا موضوع غیر منتظرهای رو به رو میشوند، دست و پایشان را گم میکنند و نمیدانند چه کنند. شهید نصرالله مدیر بحرانها بود و خودش را در معرکه آنها نشان میداد و دشمن را کلافه و سر در گم میکرد. اسرائیل با آن همه ادعای اطلاعاتی و گنبد آهنین نفوذناپذیر چنان در برابر رفتار شهید نصرالله در تنگنا قرار میگرفت که دست به اقدامات دیوانهوار میزد. سرانجام هم با ۹ بمب دو تنی سنگرشکن که تا ۲۱ متری زمین فرو میرود و بعد منفجر میشود به همراه گازهای سمی برای حذف فیزیکی شهید استفاده کرد.
- توانائی نهادسازی اجتماعی
- جهانی اندیشیدن با رویکرد عقلانی
- تلاش و خستگیناپذیری
- برخورداری از عقل نظامی در اوج
- برخورداری از علم و دانش
- برخورداری از سعه صدر و روح انقلابی
- برخورداری از عقل راهبردی
و …
آری او سرانجام مقاومت رژیم صهیونیستی را در اعماق خود ناامن کرد آن هم رژیمی که هفتاد سال در درون خود امن بود و برای دیگران ناامنی ایجاد میکرد. شهادت نصرالله آغازی است بر ادامه مکتب مقاومت. آغازی پرشورتر از دوران حیات فیزیکی او. سید حسن نصرالله مکتب مقاومت را که هرچه زمان میگذرد اوج بیشتری خواهد گرفت، برای ما به ارث گذاشت.
وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا(۱۸)
پینوشتها:
۱- ابن شعبه حرانی، تحفالعقول، ص۲۴۵٫
۲- سوره نحل، آیه ۹۷٫
۳- سوره ابراهیم، آیه ۲۴٫
۴- ۱۳/۱۰/۱۳۹۸ پیام به مناسبت شهید سردار سلیمانی
۵-شهید مرتضی مطهری، آینده انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، ص ۱۲۵٫
۶- بیانات ۱۱/۱۰/۱۴۰۰ در دیدار خانواده شهید سلیمانی.
۷- شیخ مجتبی تهرانی(ره)، اخلاق، ج. ۴، ص.۶۴٫
۸- بیانات ۲۱/۹/۱۴۰۳، در دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم درباره تحولات منطقه
۹-همان
۱۰-سیره ابن هشام، ج. ۱٫
۱۱- ارشاد شیخ مفید، ص.۲۱٫
۱۲-کافی ۱/۲۰۰/۱
۱۳- خطبه فدکیه حضرت زهرا، زنجانی.
۱۴- وافی، فیض کاشانی، ج.۲، ص.۲۸٫
۱۵-مصاحبه عبدالوهاب فراتی با پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
۱۶-سوره حدید، آیه ۲۵٫
۱۷- سوره مائده، آیه ۸٫
۱۸-سوره مریم آیۀ ۱۵