درآمد
سیمای امیرالمؤمنین«ع» در قرآن، نام مجموعه مقالاتی در عرصه معرفت شخصیت والای جهان هستی حضرت امیر مؤمنان علی(ع) است که بر محور زیارت حضرت امیرالمؤمنین«ع» در روز غدیر است که حضرت امام هادی(ع) انشاء فرموده است. در این زیارت سیمای ملکوتی مولی علی(ع) از نگاه قرآن تبیین شده است. در این مقاله نیز به شرح فرازهایی از آن زیارت بلند میپردازیم.
- وفاداری مولا علی(ع)
«و اشهد انک وفیت بعهدالله تعالی و ان الله تعالی موفٍ لک بعهده و من اوفی بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما؛ گواهی میدهم که تو به عهد خدای تعالی وفا کردی و خدای تعالی هم در حق تو به عهدش وفا کرد و هرکه به عهدی که با خدا بسته است وفا کند خداوند پاداش عظیمی به او خواهد داد.»
در این فراز از فضیلت والای وفاداری حضرت مولی علی(ع) به عهد الهی گفته شده است.
- مفهوم وفاداری و جایگاه ارزشی آن
واژه «وفا» مفهوم روشنی دارد و در اصل به معنای ادای کامل دین است…فیوفیهم اجورهم…(۱) پاداش آنها را بهطور کامل خواهد داد. «وفّی بالعهد وفاءً» پیمان را کامل کرد و انجام داد. گویا کسی که عهدی میبندد مدیون میشود و ارزش آن است که با وفای به عهدش دینش را ادا کند. این ارزش علاوه بر آنکه ارزش الهی است ارزش انسانی هم هست. از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: « مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ َلْیَفِ إِذَا وَعَدَ:(۲) هرکه به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید هرگاه وعده میدهد بدان وفا کند.»
از حضرت امیر مؤمنان علی(ع) نقل شده: «الوفا حلیه العقل و عنوان النبل؛(۳) وفاداری زیور خرد است و نشان شرافت.»
نیز: «اصل الدین اداء الامانه و الوفا بالعهود؛(۴) ریشه دین امانتداری و پایبندی به پیمانهاست.»
نیز: «انجاز الوعد من دلائل المجد؛(۵) انجام دادن وعده از نشانههای بزرگواری است.»
از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است: «ثلاثه لاعذر لاحد فیها اداءالامانه الی البرّ و الفاجر و الوفاء بالعهد للبرّ و الفاخر و برّ الوالدین برّین کانا او فاجرین»؛(۶) سه چیز است که هیچکس در آنها معذور نیست. برگرداندن امانت به نیک و بد، وفای به عهد به نیک و بد و خوشرفتاری با پدر و مادر خوب باشند یا بد.»
روایات در این مورد فراوانند. به همین اندازه اکتفا میکنیم.
این اصل ارزش وفاداری.
- ابعاد وفاداری
اما ابعاد وفاداری گره خورده به متعلق عهد است. گاه عهد عهد خدایی و گاه عهد مردمی است. وفاداری به هر دو قسم عهد مورد تأکید و سفارش است. قرآن در دو ایه مؤمنان را چنین میستاید که: « وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُون(۷) : آنها کسانی هستند که امانتها و عهد خود را مراعات میکنند.»
هم «امانات» اطلاق دارد و هم «عهد»؛ پس مفهوم این دو گسترده است. هم شامل امانتها و عهدهای خدایی است و هم شامل امانتها و عهدهای مردمی.
«امانت» معنی وسیعی دارد. نه تنها امانتهای مردمی از هر نوع را در برمیگیرد که امانتهای الهی پیامبران و پیشوایان معصوم«ع» را هم شامل است.
عهد نیز مفهوم وسیعی دارد که هم عهدهای مردمی را شامل است و هم عهدها و پیمانهای الهی را، زیرا عهد هرگونه التزام و تعهدی است که انسان نسبت به دیگری میدهد.
با این تعریف کسی که ایمان به خدا و پیامبر«ص» او میآورد، با این ایمان تعهدات وسیعی را میپذیرد. در این دو آیه مطلق عهود مورد توجه قرار گرفته است، مانند آیه ۳۴ اسراء، آیه ۱۷۷ بقره و… و در برخی از آیات سخن از پیمانهای مردمی است مثل آیه ۶ و ۷ سوره توبه، آیه ۱ سوره مائده و… و در برخی از آیات سخن از پیمانهای خدایی است، مانند سوره بقره آیه ۴۰، سوره انعام آیه ۱۵۲، سوره نحل آیه ۹۱٫
ممکن است مقصود از واژه «عهدالله» که در برخی آیات به کار رفته، پیمانهای فطری و تکوینی باشد که دست آفرینش در نهاد انسان گذارده است. « أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ(۸) : آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید که او برای شما دشمن آشکاری است و اینکه مرا بپرستید که راه مستقیم این است.»
ممکن است احکام و سفارشها و دستورهای کلی الهی باشند که بر دوش امتها گذارده شدهاند، چون «… وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ…(۹): به عهد خود با من عمل کنید تا من نیز به عهد خود با شما عمل کنم.»
و ممکن است مقصود پیمانهایی باشد که در آن لفظ جلاله یعنی الله به کار رفته است، مانند سوگند به خدا یا نذر یا غیره که چون طرف معادله خداست، از این جهت به آن عهدالله گفته میشود. یا در جایی لفظ شهادت به سوی خدا اضافه شده است. «… وَلَا نَکْتُمُ شَهَادَهَ اللَّهِ …؛(۱۰) شهادت خدایی را پنهان نمیکنیم.»
هرکدام از این معانی مقصود باشد، در وفاداری به پیمان الهی امیرمؤمنان علی(ع) در قله است.
- پاداش خداوند به وفاداران
امیرمؤمنان «ع» سراسر وجودش عشق به خدا و تمام همتش وفاداری به قرارهای خدایی است. حضرت امام هادی(ع) آیه ۱۰ سوره فتح را در مورد مولی علی(ع) میخواند که:
إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَمَن أَوفى بِما عاهَدَ عَلَیهُ اللَّهَ فَسَیُؤتیهِ أَجرًا عَظیمًا: کسانی که با تو بیعت میکنند در حقیقت تنها با خدا بیعت میکنند و دست خدا بالای دست آنهاست. پس هرکس پیمانشکنی کند تنها به زیان خود پیمان شکسته است و آن کس که به عهدی که با خدا بسته وفا کند، خداوند بهزودی پاداش عظیمی به او خواهد داد.»
این آیه شریفه بیعت با پیامبر«ص» را بیعت با خداوند میداند، گوئی این دست خداست که بالای دست آنها قرار گرفته است و نه تنها دست پیامبرش! و هر کس پیمانشکنی کند، در حقیقت به زیان خود پیمانشکنی کرده و عهد خویش را شکسته است. از آن سو کسی که به عهدی که با خدا بسته وفادار بماند و حق بیعت را ادا کند، خداوند پاداش عظیمی به او خواهد داد.
نکته ادبی تذکر دادنی در اینجا این است که علیه در آیه برخلاف معمول به ضم هاء خوانده شده است «عَلَیهُ». احتمالاً توجیهش این است که این همان «ها»ء «هو» است که در اصل مضموم است و بعد از حذف واو که مضموم میآید مانند لَهُ و عَنهُ و گاه به خاطر آنکه قبل از آن یاء است مکسور میآید مانند علیه و چون در آیه مورد بحث بعد از آن لفظ الله قرار گرفته مضموم خواند شده تا با تفحیم لام در الله سازگارتر باشد.(۱۱)
- امام علی امیرالمؤمنین«ع»
«و اشهد انک امیرالمؤمنین الحقّ الذی نطق بولایتک التنزیل و اخذ لک العهد علی الامه بذالک الرسول؛ گواهی میدهم که امیرالمؤمنین حقیقی و برحق توئی که قرآن شریف بر ولایت و امامت تو تصریح دارد و به رسول خدا از امت، بر آن عهد و پیمان گرفت.»
در گذشته به تفصیل گفتیم که لقب «امیرالمؤمنین» لقب اختصاصی حضرت امام علی(ع) است و بر غیر آن حضرت اطلاق نمیشود و آنچه در سیره بعضی از امامان «ع» به آنان نسبت داده شده یا دروغ است و مورخان درباری با ادبیات خود این سخن را به امام نسبت دادهاند؛ دقیقاً مثل مورخان شاهنشاهی که مثلاً وقتی میخواهند گزارش بدهند که فلان عالم مجاهد به شاه چنین گفت، گزارش میدهند به اعلیحضرت! گفت در حالی که آن عالم این واژه را به کار نبرده است. آن مورخ ادبیات آلوده خود و یا در مقام «تقیه» این واژه را به کار برده است. در سیره امامان تقیه جایگاه ویژه و شایسته خود را دارد. این تدبیری است که امامان«ع» برای ابقای مکتب حق به کار میگرفتند.
- امام علی(ع) و قرآن
«الحق الذی نطق بولایتک التنزیل: آن حقی که به ولایتت گویاست.»
شأن نزول آیات فراوانی از قرآن حضرت مولی علی(ع) است. چه مدح مولی(ع) و چه ولایت آن حضرت. ابن عباس میگوید برای هیچ کس به اندازهای که در شأن مولی علی«ع» آیه آمده است، آیه نازل نشده است.(۱۲)
همو گوید: «نزلت فی علی ثلاث مأه آیه: سیصد آیه از قرآن در شأن امیرالمؤمنین«ع» نازل شدهاند.»
نیز از او نقل شده است که: هیچ یا ایها الذین آمنوا در قرآن نازل نشده مگر آنکه در رأس آن حضرت امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب«ع» قرار دارد. امیر و شریف آن اوست. خداوند اصحاب پیامبر«ص» را مورد عتاب قرار داده، غیر از امام علی(ع) که جز به خیر از او یاد نکرده است.(۱۴)
در این باره کتابهای بسیاری نوشته شدهاند، از جمله آنها کتاب «شواهد التنزیل فیما نزل»(۱۵)
آری مولی علی(ع) جامع قرآن(۱۶)، مفسر قرآن(۱۷) و روح قرآن(۱۸) است و نمیتوان او را جدای از قرآن دید. آیاتی تابلوی افتخارات امیرمؤمنان«ع» هستند، از جمله آیه خیرالبریه(۱۹) آیه لیلت المبیت(۲۰) آیه وسقایه الحاج(۲۱) آیه صالح المؤمنین(۲۲) آیه صدیقون(۲۳) آیه نجوی(۲۴) آیه سابقون(۲۵) ایه اذن واعیه(۲۶) آیه محبت(۲۷) و… و سوره هل اتی تمامیاش افتخار خانواده علی(ع) است.
- سفارش پیامبر(ص) در مورد مولی علی(ع)
«و اخذ لک العهد علی الامه بذالک الرسول؛ و رسول خدا از امت بر آن امر مهم عهد و پیمان گرفت.»
این عهد بارها اتفاق افتاد. معروفترین آن که بهنحو متواتر از حضرت رسیده است حدیث غدیر خم است که پس از آنکه ولایت مولا را به صورت رسمی اعلان کرد فرمود: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و أدر الحق معه حیث دار الا فلیبلغ الشاهد الغائب(۲۸) بارخدایا دوست بدار و یاری کن هرکه او را دوست دارد و یاری کند و دشمن شمار هرکس او را دشمن شمارد و محبت ورز به هرکس که به او محبت ورزد و کینه بورز به هر کس که به او کینه ورزد. یاری کن هرکه او را یاری کند و هرکه یاریاش را فرونهد یاریاش را فرو نه و هرگونه او حرکت کند حق را نیز همراه وی به حرکت درآور».
«هلا هرکه حاضر است به هرکه غایب است این خبر را برساند.»
پینوشت:
۱- آل عمران، آیه ۵۷٫
۲- بحارالانوار، ج ۷۷، ص۱۴۹، ح ۷۷٫
۳- غررالحکم «وفا».
۴- همان.
۵- همان.
۶- الخصال، ص ۱۲۳٫
۷- مؤمنون، آیه ۸؛ معارج، آیه ۳۲٫
۸- یس، ۶۰-۶۱٫
۹- بقره، آیه ۴۰٫
۱۰- مائده، آیه ۱۰۶٫
۱۱- تفسیر نمونه، ج ۵، ص۱۵۰ (پاورقی).
۱۲- شواهد التنزیل، ج ۲، ص۲۹٫
۱۳- تاریخ بغداد، ج ۶، ص۲۲۱٫
۱۴- شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۵۲٫
۱۵- نیز ر.ک کتاب قادتنا کیف نعرفهم، ج ۲، باب سیام، علی والقرآن.
۱۶- قادتنا، ج ۲، ص ۱۸۷، «علی جمع القرآن».
۱۷- قادتنا، ج ۲، ص۱۹۱، «علی قرأ القرآن».
۱۸- قادتنا، ج۲، ص۲۰۲، «علی مع القرآن».
۱۹- بینه، آیه ۷ و ۸٫
۲۰- بقره، آیه ۲۰۷٫
۲۱- برائت، آیه ۱۹٫
۲۲- تحریم، آیه ۴٫
۲۳- حدید، آیه ۱۹٫
۲۴- مجادله، آیه ۱۲ و ۱۳٫
۲۵- واقعه، آیه ۱۰- ۱۴٫
۲۶- حاقه، آیه ۱۲٫
۲۷- مائده، آیه ۵۴٫ و ر.ک کتاب پیام قرآن جلد نهم، «امامت و ولایت در قرآن مجید»
۲۸- الغدیر، ج ۲، ص ۳۵، (مؤسسه دائره المعارف الفقه الاسلامی)