Tag Archives: طلبه

11آوریل/22

راز امیدواری ما به آینده‌ نظام اسلامی و وظیفه‌ تاریخی روحانیت

بحث در دینداری ملت ایران است در مقایسه با قبل از انقلاب و در نسبتی که مردم ما با روحانیت داشته‌ و در حال حاضر دارند و امیدی که باید به آینده نظام اسلامی داشت. در این زمینه تأمل  در موارد زیر شایسته است:

۱٫آیا با نسلی روبه‌رو هستیم که به جهت سیاسی‌شدنِ دین، از دین و روحانیت فاصله گرفته است و یا با نسلی روبه‌رو هستیم که در جهان جدید، با امید به اسلام و با انتظار از روحانیت به دنبال نگاهی فاخرتر و عمیق‌تر نسبت به اسلام و انسان و انقلاب اسلامی است؟ در جواب به این سئوال کافی است پای صحبت نسل جدید بنشینیم، نسلی که متوجه جهانی‌بودن خود شده و خود را در وسعت جهانی‌اش دنبال می‌کند، نمی‌خواهد سکولار باشد و لذا به جامعه‌ای می‌اندیشد که در عین آنکه او را در جهان حاضر می‌کند، جوابگوی وجود قدسی او نیز هست.

اعتراض این جوان از آنجایی شروع می‌شود که ما او را یا دعوت به حضور محدود گذشته و سنت دیروزین می‌کنیم و یا در حضور جهانی‌اش وجوه قدسی او را آن ‌گونه که شایسته‌ انسان جهانی شده است، با او در میان نمی‌گذاریم. در حالیکه روایات ما متذکر انسان آخرالزمانی هستند، یعنی انسانی که ظرفیت درک عمیق‌ترین معارف توحیدی را دارد.

حضرت سجاد«ع» در مورد بشر آخرالزمان می‌فرمایند: «خداى عزّوجلّ مى‏دانست که در آخرالزمان مردمانى مى‏آیند بسیار عمیق، لذا سوره «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَد» و آیاتى از سوره حدید را تا «وَ هُوَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور» فرو فرستاد و هرکه ماورای آنها را خواهد هلاک شود.(۱)

انسان‌های آخرالزمانی که روایت فوق متذکر آنهاست، متوجه می‌شوند که چگونه از طریق اسلام می‌توانند به ابعاد آخرالزمانی و حضور جهانی خود دست یابند و لذا نه‌تنها از اسلامی که سیاست را نیز تغذیه می‌کند خسته نمی‌شوند، بلکه شاهد خواهیم بود که برای پاسخگویی به ظرفیت آخرالزمانی خود ضمن فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه، به حوزه‌های علمیه رجوع می‌کنند تا ضمن تغذیه ابعاد مختلف وجودی خود، توانایی‌های اسلامی را که حضرت امام خمینی متذکر آن بودند، به بشر بشناسانند تا معلوم شود اسلامِ منهای سیاست نه اسلامش اسلام است و نه سیاستش متعالی و انسانی است. حاصل سیاست جدای از دیانت دو جنگ جهانی اول و دوم ‌بود و کینه‌ای که در این نوع سیاست درانسان‌ها نهادینه شد.

پس بحث در ظرفیت بیشتر نسلی است که در این تاریخ به میدان آمده و انتظار بیشتری از روحانیت دارد که همانا پاسخگوئی به نیازهای اصیل اوست که عموماً روحانیت از عهده آن برمی‌آید.

  1. ۲. بعضاً گفته می‌شود که عامه مردم از وضع موجود راضی نیستند و این را به حساب روحانیت می‌گذارند و رابطه میان مردم و روحانیت دیگر مثل گذشته نیست. در اینکه‌ در بعضی از موارد این انگاره صحت دارد، بحثی نیست، ولی آیا ما توانسته‌ایم این موضوع را به شکلی پدیدارشناسانه ارزیابی کنیم؟ آیا وقتی دشمنان اسلام متوجه راز ماندگاری این ملت در تعلّق مردم به اسلام و روحانیت شدند، تلاش نکردند تا این نسبت را به هم بزنند؟ و آیا جز آن است که دشمن با برجسته ‌کردن ضعف‌هائی که در بعضی از روحانیون بوده و هست و تعمیم آنها به کل روحانیون با این تصور که مردم می‌توانند بی‌نیاز از روحانیت زندگی خود را داشته باشند، همواره سعی کرده‌اند روحانیت را از چشم مردم بیندازند؟ حال باید پرسید چاره‌ کار چیست؟ امام خمینی(ره) از یک طرف مکرراً به روحانیون متذکر می‌شدند که باید زیّ‌طلبگی داشته باشند تا مردم متوجه باشند که این قشر، دین را بهانه دنیاداریِ خود نکرده‌ان، و از طرف دیگر به مردم متذکر می‌شدند که اسلام منهای روحانیت، یعنی اسلام منهای اسلام؛ زیرا در دستگاه روحانیت است که ذیل رهنمودهای اهل‌بیت«ع» و با روش‌های علمیِ دقیق می‌توان به ابعاد اصیل اسلام دست یافت و اسلام را به معنای واقعی آن کاربردی و وارد زندگی کرد.

اینجاست که همه متفکران جامعه وظیفه دارند این موضوع را به‌ شکلی پدیدارشناسانه بررسی کنند تا به جای مقصر دانستن نظام اسلامی، از یک طرف متوجه فتنه‌های دشمنان باشیم و از طرف دیگر روحانیت نیز با توجه به حساسیت زمانه، با خودآگاهی بیشتر در این تاریخ ورود کنند.

۳.توجه به این نکته تا بدانجا مهم است که رهبر معظم انقلاب در سخنان اخیر خود با مردم قم این‌گونه فرمودند:

«یکی از کارهایی که امروز به‌شدت در برنامه‌ریزی‌های دشمنان انقلاب و دشمنان نظام جمهوری اسلامی مطرح است، حساسیت‌زدایی نسبت به اصول و بنیان و مبانی انقلاب است. می‌خواهند این حساسیت را به‌تدریج کم کنند.» با توجه به همین تبلیغات است که به گفته‌ ایشان، گاهی حرف بعضی از افراد را که نه حرفشان و نه فکرشان ارزش دارد، برجسته می‌کنند تا اصول انقلاب را زیر سئوال ببرند، اصول انقلابی که راز ماندگاری ما در این تاریخ و عامل بقای نظام جمهوری اسلامی ایران است. نظامی که مظهر اعتقاد دینی مردم است و ناشی از نگاه انقلابیِ برخاسته از دین به مسائل جاری جهان و کشور است.(۲) اگر با دقتی پدیدارشناسانه به پدیده تاریخیِ انقلاب اسلامی بنگریم، به نظر می‌آید عالمانه‌ترین تعبیر برای رخداد انقلاب اسلامی را در جمله فوق می‌یابید که فرمودند: «نظام جمهوری اسلامی مظهر اعتقاد دینی مردم و ناشی از نگاه انقلابیِ برخاسته از دین به مسائل جاری جهان و کشور است.» این یعنی انقلاب اسلامی در مواجهه با مسائل جاری جهان ظهور کرده تا ما بتوانیم در این برهه از تاریخ که دوران سیطره سکولاریسم است، هویت قدسی و معنوی خود را حفظ کنیم. بدیهی است که برای این کار، تکنوکرات‌ها و مهندسین کافی نیستند و باید روحانیون به عنوان انسان‌های بصیر و هوشیاری که متوجه امر قدسی بشر امروز هستند، در صحنه حضور داشته باشند. دشمنان نظام جمهوری اسلامی این را بر نمی‌تابند و وظیفه متفکران جامعه است که متذکر این امر مهم به مردم باشند که نباید در میدانی بازی کنند که دشمنان اسلام طراحی کرده‌اند.البته روحانیون نیز باید متوجه رسالت عظیم و وظیفه تاریخی خود باشند، زیرا در تاریخی قرار دارند که بشرِ جدید برای معنا بخشیدن به خود به اسلامی نیاز دارد که به ابعاد عمیقِ وجود جواب بدهد و مردم چون می‌دانند اسلام توان چنین جوابگویی‌ها را دارد و ارائه معارفی آن‌چنان عمیق را از روحانیت انتظار دارند، بعضاً معترضند که چرا روحانیت کوتاهی می‌کند، پس اعتراضشان به خاطر انتظارشان است و نه به دلیل ناامیدی‌شان. گفت:

اگر با دیگرانش بود میلی

چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟

به گفته آقای رحیم‌پور ازغدی: «برخی‌ می‌گویند از وقتی انقلاب شد روحانیت احترامش کم شد، اصلاً چنین نیست. قبل از انقلاب روحانیت جرئت حرکت در خیابان را نداشت. اصل اسلام محترم نبود، چه‌برسد به روحانیت. برخی طلبه‌ها می‌گویند به ما بی‌احترامی می‌کنند و فحش می‌دهند، خب خیلی از انبیاء را مسخره می‌کردند. تو باید به وظیفه‌ات عمل کنی، حتی اگر فحش بدهند. رهبری فرمودند: «از امام پرسیدم کی به فکر تشکیل حکمرانی دینی افتادید؟ ایشان فرمودند: هیچ وقت. من همیشه فکر می‌کردم در هر شرایط تکلیف من چیست؟ گفتم یا مرا می‌کشند که به تکلیفم عمل کرده‌ام یا پیروز می‌شوم و اقبال مردمی بیشتر می‌شود و وظیفه من هم بیشتر می‌شود. اگر می‌توانی قدرت را از فاسدین بگیری این وظیفه توست و هر بخش از اسلام را بیشتر بتوانیم ترویج کنیم باید دنبال آن برویم و این اصل حکمرانی دینی در دوران غیبت است.»(۳)

۴٫آیا جز این است که در تشییع پیکر مبارک شهید حاج قاسم سلیمانی مردم نشان دادند شدیداً به دنبال اسلامی هستند که حاج قاسم سلیمانی نماد آن بود؟ حاج قاسمی که فرمود: «امروز قرارگاه حسین‌ بن‌ علی«ع» ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حَرَم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند.».

برای تضعیف جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی، باید مردم را از روحانیت و روحانیت را از مردم جدا کرد، در حالی‌ که به گفته رهبرمعظم انقلاب، هرگاه حرکت عظیمی توسط مردم انجام شده، پای یک عالِم دینیِ شجاع و مبارز و سیاست‌شناس در میان بوده؛ از این جهت باید مواظب بود به بهانه ضعف بعضی از روحانیون اتصال بین مردم و روحانیت که راز ماندگاری این ملت است، گسسته نشود، به‌خصوص که اکثر بالاتفاق طلبه‌هایی که امروزه وارد حوزه‌های علمیه شده‌اند، جوانانی فرهیخته و دلسوز و با استعداد هستند که از سر دلسوزی و تعهد و احساس وظیفه وارد حوزه‌های علمیه شده‌اند تا بتوانند در راستای خدمت به مردم در بستر احیای دیانت نقشی را ایفا کنند.

غفلت از این رخدادِ مهم، غفلت از آینده درخشانی است که خداوند برای ایران اسلامی اراده کرده است. ایرانی که نه از گردونه علمِ مطرح در این تاریخ عقب بماند و نه گرفتار سکولاریسمی شود که منجر به نیست‌انگاری بشر جدید شده است.

۵٫رهبر معظم انقلاب در باره ضرورت توجه به اصول انقلاب و ریشه مشکلاتی که با آنها روبه‌رو هستیم متذکر امر مهمی می‌شوند که توجه به آن موجب تفکر در باره وضع موجود می‌شود:

«این را هم بدانیم که تصور اینکه این اصول برای مردم و کشور و آینده سودمند نیست، تصوری بسیار غلط و خلاف واقعیت و بی‌انصافی محض است. ما در کشورمان در این ۴۳ سال هرجایی که پیشرفت و حرکت موفق و دست بازی داشته‌ایم، ‌جایی بوده که افراد انقلابی با روحیه و مجاهدت فعّال و وارد میدان شده‌ و کار کرده‌اند و پیش رفته‌ایم.

ما در زمینه پیشرفت‌های علمی، صنعتی، فنّی، سیاسی و بخش‌های گوناگون، در ‌جاهایی که افراد مؤمن، آگاه،انقلابی وارد میدان شدند، پیشرفت کردیم؛ امّا هرجا کار زمین مانده، انسان نگاه که می‌کند، می‌بیند پای فرصت‌طلبی‌ها، فساد، اشرافی‌گری و نگاه و حرکت‌های غیرانقلابی در میان است. اینهاست که موجب می‌شود کارها روی زمین بمانند و پیشرفت نکنند. بنابراین پایبندی به اصول انقلاب، مسلّماً یکی از مهم‌ترین وسایل و ابزارهای پیشرفت کشور و ملت است(۴)

البته در این راستا نباید از سعه‌صدری که همواره عامل پیشرفت اسلام و خنثی‌شدن فتنه دشمنان شده، غفلت کرد. توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب خطاب به علما و روحانیون خراسان شمالی در این زمینه کارساز است: «خودتان را مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانون‌های فرهنگی هنری بروید و با روی خوش، سماحت و مدارا پذیرای جوان‌ها باشید. فرمود: «و سنّه من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراه النّاس»؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زنندهای داشته باشد. داشته باشد. بعضی از همین‌هایی که در استقبالِ امروز بودند…خانم‌هایی بودند که در عرف معمولی به آنها می‌گویند «خانم بدحجاب». اشک هم از چشمش دارد می‌ریزد. حالا چه کنیم؟ ردش کنیم؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است. جان، دلباخته به این اهداف و آرمان‌هاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقص‌های این حقیر باطن است؛ نمیبینند.

«گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم  

آیا تو چنان که می‌نمایی هستی؟» 

ما هم نقص داریم، او هم نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم می‌کند. نهی از منکر با زبان خوش نه با ایجاد نفرت. بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.»(۵)

  1. با توجه به نکات فوق آیا جز این است که ریشه مشکلات، عدم تأکید بر اصول انقلاب و غفلت از افراد فرصت‌طلب است؟ و آیا وظیفه همه آحاد کشور به‌خصوص روحانیت، توجه‌دادن به این امور مهم نیست؟ گله مردم از روحانیت به این دلیل است که انتظار دارند آنها در این امور پیشتاز و از این طریق موجب امیدواری جوانان به آینده‌ای باشند که مسلّماً امیدوارکننده‌ است؛ زیرا در این تاریخ، اسلام در جلوه انقلاب اسلامی توانایی جوابگویی به همه ابعاد بشر آخرالزمانی را دارد و به گفته رهبر معظم انقلاب در مورد اسلام: «عرصه فعالیت این دین، تمام گستره زندگی بشر است، از اعماق قلب آن تا مسائل اجتماعی، سیاسی، بین‌المللی و مسائلی که به مجموعه بشریت ارتباط دارند.»(۶)

موضوع فوق در بادی امر وظیفه روحانیت است و وقتی مردم متوجه شوند که روحانیت چه گوهرهای گرانمایه‌ای را در دست دارد، مسلّماً تبلیغات دشمن علیه روحانیت خنثی خواهند شد، همان‌‌طور که تا به‌حال دشمنان انقلاب ناکام مانده‌اند.اکثر مردم احترام خاصی برای روحانیت قائلند و البته انتظاراتی دارند که وظیفه روحانیت را سنگین می‌کند؛ چون مردم می‌خواهند آنها نمونه‌های صبر و عدل و اخلاق باشند و از این طریق مسلماً آنچه به عنوان سوءفهم پیش آمده رفع می‌شود. از آن مهم‌تر توجه به آینده نزدیکی است که بشریت پس از سرخوردگی از نظام‌های سکولار و افول آمریکا به امور معنوی و شریعت الهی رجوع می‌کند؛از این جهت طلاب جوان باید با جدیت تمام خود را آماده شرایطی کنند که به آنها رجوع می‌شود.

۷٫آیا جز این است که ایران معاصر با انقلاب اسلامی و حضوری که در جهان دارد، باید مسئله مهم ما شود؟ حضور در این فضا به ما امکان می‌دهد تا در باره ایران فکر کنیم. البته ایران بیرون از جهان جدید نیست؛ هر چند در ایرانِ انقلاب اسلامی با پدیده‌های ویژه‌ای روبه‌رو هستیم که مربوط به سطوح آگاهیِ ما به تاریخی هستند که در آن حاضریم و اگر چه در ابتدای راه هستیم، ولی به چشم‌اندازی نظر داریم که بسی امیدوارکننده است.

۸٫حافظه جمعیِ تاریخیِ ما به یک معنا رمز وجودی ماست که در صحنه‌های خاصی ظاهر می‌شود. هر چند ممکن است که حافظه جمعی در ظاهرِ ملت پیدا نباشد، ولی دیدیم که در رخداد شهادت حاج قاسم سلیمانی ظاهر شد که حاکی از آن بود که انقلاب اسلامی توانسته است ورای نقش رسانه‌های جهان مدرن، متذکر وجدان عمومی ملت‌ باشد. این پدیده در عکس‌العمل مردم به شهادت حاج قاسم سلیمانی مشاهده شد و نشان داد در عین سیطره رسانه‌های جهان مدرن، می‌توان به انسانی دیگر و جهانی دیگر فکر کرد و این رمز وجودی انسان‌های این دوران و آغازی نوین است. رویدادی برای حضور در آینده تاریخ و البته در بستر نظر به انسان‌های فرهیخته گذشته که منشأ بودنِ امروز ما بوده‌اند.

همه اینها نشانه راز امیدواریِ ما به آینده نظام اسلامی و وظیفه تاریخی روحانیت در این عصر و برای این نسل است.

پی‌نوشت‌ها:

۱٫الکافى، ج.۱، ص.۹۱

۲٫رهبر معظم انقلاب ۱۹/۱۰/۱۴۰۰٫

  1. https://www.hawzahnews.com/news/1002094
  2. ۱۹/۱۰/۱۴۰۰٫

۵٫یانات ۷/۰۷/۱۳۹۱٫

۶٫بیانات در دیدار مهمانان کنفرانس اسلامی.

29آوریل/21

حوزه‌های علمیه و نیازهای جامعه امروز

حوزه‌های علمیه از ابتدای تأسیس، وظیفه پاسخگویی به برخی از نیازهای جوامع مسلمان را بر عهده داشته‌اند. نیازهایی که رفع آنها در یک جامعه اسلامی صرفاً از سوی حوزه علمیه و روحانیون تربیت شده در آن، ممکن بود. مواردی مانند تعلیم معارف دینی و تربیت و تزکیه مردم و قضاوت و انجام فرائضی مانند برپایی نمازهای جماعت و اقامه مناسبت‌های دینی و مذهبی از جمله، مجالس حسینی و…

علاوه بر این موارد، روحانیون در جامعه ما در عرصه‌هایی مانند اصلاح کدورت‌ها و ایجاد صلح و صفا در میان افراد وخانواده‌ها و قبایل، حل و فصل اختلافات با ریش سفیدی، وساطت برای انجام امور خیر، دفاع از مظلومین و افراد بی‌پناه در برابر ظلم و زیاده‌خواهی حاکمان و اربابان و…، تلاش برای سواد‌آموزی و ارائه آموزش‌های مقدماتی به مردم، انجام خدمات شرعی مانند جاری ساختن صیغه ازدواج و طلاق و تقسیم ارث میان وراث و کفن و دفن اموات و…، هم ایفای نقش می‌کردند، به‌گونه‌ای که طی چهار قرن اخیر و تا قبل از روی کار آمدن سلسله پهلوی، انجام این امور از وظایف اختصاصی روحانیت به شمار می‌رفت و روحانیون با طیب خاطر و به عنوان وظیفه شرعی به ارائه این خدمات به جامعه مشغول بودند و جامعه نیز روحانیت را به عنوان یک نهاد کارآمد، ضروری و بی‌رقیب برای رفع این نیازها به رسمیت می‌شناخت و مورد تکریم قرار می‌داد. پس از به قدرت رسیدن رضاخان بخشی از این امور به نهادهای دیگر مانند دادگستری، ثبت احوال، آموزش و پرورش و… محول شد؛ اما انجام وظایف و امور دینی کماکان بر عهده نهاد روحانیت باقی ماند و تلاش سلسله پهلوی برای کمرنگ کردن جایگاه روحانیت و حوزه‌های علمیه در میان مردم به نتیجه نرسید.

برپایی نهضت اسلامی حضرت امام و در پی آن پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی باعث شد تا وظایف و امور متفاوت و متنوعی  بر عهده روحانیت و حوزه‌های علمیه گذاشته شود و سطح توقعات و مطالبات جامعه از روحانیت و به تبع آن حوزه‌های علمیه به‌شکلی صعودی افزایش یابد.

این وظایف را می‌توان به دو دسته کلی تقسیم کرد: دسته اول وظایف اساسی و ذاتی روحانیت و دسته دوم وظایفی است که ارتباط مستقیم با روحانیت ندارد و بابت بر عهده گرفتن امور اجرایی و حکومتی، بر عهده روحانیون گذاشته شد. (مواردی مانند نمایندگی مجلس یا وزارت و مناصب اداری و اجرایی در دستگاه‌ها و نهادهای مختلف). در این میان رویکرد شرعی نظام جمهوری اسلامی ایجاب می‌کرد برخی از مسئولیت‌ها به صورت اختصاصی به روحانیت و تربیت‌شدگان حوزه‌های علمیه سپرده شود. مواردی مانند قضاوت، نمایندگی ولی‌فقیه در برخی از دستگاه‌ها و نهادها و مدیریت بخش‌هایی از سازمان عقیدتی سیاسی نیروهای مسلح. در واقع پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روحانیت شیعه علاوه بر وظایف تبلیغی و شرعی در برابر جامعه، متکفل برخی از مسئولیت‌های مرتبط با ساختار اسلامی نظام جمهوری اسلامی شدند.

در این میان، به موازات تثبیت جمهوری اسلامی و با توجه به تحولات فرهنگی و اجتماعی جامعه و بروز دگرگونی‌های عمیق در فناوری‌ها و رسانه‌ها و تأثیرپذیری جامعه ایران از سایر جوامع، به‌‌ویژه جوامع غربی، به‌تدریج بخش‌های مختلف جامعه اعم از مؤمنان و حتی افراد عادی و با دغدغه‌های دینی کمتر، با مشکلات و نیازهای جدیدی مواجه شدند و برای حل این مشکلات و پاسخگویی به نیازهای تازه، به جستجوی مرجعی معتبر و مطمئن پرداختند و در این جستجو مرجعی امین‌تر و معتبرتر از روحانیت نیافتند. نیازهایی مانند «مشاوره» برای زندگی قبل از ازدواج، نحوه انتخاب همسر، نحوه اداره مطلوب زندگی مشترک، تربیت دینی فرزند، نحوه برخورد با ناملایمات زندگی و چگونگی اجتناب از رسیدن به یاس و پوچی. یا نیاز به تبیین نسبت دینداری با جهان کنونی و اقتضائات زیست دینی در دنیای مدرن و تعیین «رابطه دیانت» با مقولاتی مانند محیط زیست، رسانه و فضای مجازی، اختلاط رایج و اجتناب‌ناپذیر با نامحرم در محیط‌های کاری و عمومی و…!

اما متأسفانه در برابر این تقاضای روزافزون و درست، نهاد روحانیت و حوزه‌های علمیه قدرت پاسخگویی به این حجم از مطالبات بر حق را نداشته و در بسیاری از موارد خود را برای رفع این احتیاجات آماده نکرده‌اند. به‌عنوان نمونه بسیاری از خانواده‌ها با این معضل روبرو هستند که فرزندان آنها در هنگام بلوغ از انجام وظایف شرعی مانند نماز، روزه، رعایت حجاب و مساعل شرعی در برخورد با نامحرم، سر باز می‌زنند و به دلایل مختلف انجام وظایف شرعی را جدی نمی‌گیرند. در این میان پرسش عموم چنین خانواده‌هایی این است که برای مقابله با این فرزندان چه باید کرد؟ آیا باید با تشویق و ایجاد انگیزه‌های مالی و مادی و یا عاطفی چنین فرزندانی را به انجام فرایض دعوت کرد؟ در چنین حالتی فرزندان دچار اختلال در نیت نخواهند شد؟ (چون عمل واجب را برای کسب رضایت والدین و جلب منافع مادی و تشویقات مادی و… انجام داده‌اند و نه به قصد قربت!) آیا تنبیه و تهدید راهکار چنین فرزندانی است؟

برخی از این خانواده‌ها برای حل مسئله به مشاوران و روان‌شناسان دانشگاهی مراجعه کرده و عموماً از این مراجعات پشیمان شده‌اند، چون اکثر مشاوران و روان‌شناسان بر اساس آنچه از روان‌شناسی و علوم تربیتی غربی رایج در دانشگاه‌ها آموخته‌اند، در برخورد با این موارد به والدین توصیه می‌کنند که کاری به کار این فرزندان نداشته باشند و به انجام یا عدم انجام وظایف شرعی از سوی فرزندان، حساسیت نشان ندهند. بسیاری از این خانواده‌ها مدت‌ها به دنبال مشاوران و کارشناسانی بوده‌اند که بر مبنای نگرش و منابع دینی والدین را برای برخورد با این موارد راهنمایی کنند، اما کارشناسانی از این دست به‌قدری معدود و انگشت‌شمارند ا که دسترسی مردم به آنان با دشواری و صرف زمان طولانی و هزینه برای رفت و آمد از شهرستان‌ها به مراکزی در قم و… ممکن می‌شود.

این در حالی است که در یک نظام دینی خانواده‌ها «حق» دارند در هنگام بروز چنین نیازهایی به مشاوران تحصیلکرده در حوزه‌های علمیه و مسلط به روان‌شناسی و علوم تربیتی دینی دسترسی داشته باشند. بر همین مبنا نیاز به مشاوران دینی در حوزه مسائل خانوادگی و انتخاب همسر و تربیت کودک و… به‌شدت در جامعه وجود دارد، اما چنین مشاورانی اندکند و دسترسی به آنان برای اکثریت افراد جامعه ممکن نیست.

از سوی دیگر اداره جامعه توسط نظام دینی ایجاب می‌کند مراکزی مانند مهدکودک‌ها و کودکستان‌ها، مدارس و رسانه ملی و… برای تربیت دینی کودکان از دانش کارشناسان و دانش‌آموختگان حوزه‌های علمیه بهره ببرند و برنامه‌ها و روش‌های خود را بر اساس الگوهای دینی تنظیم کنند، اما در عمل چنین اتفاقی رخ نداده و مثلاً برنامه‌سازان رسانه ملی هنوز بر اساس سلیقه و فهم و نگرش خود به ساخت و تولید برنامه‌های مخصوص کودکان و خردسالان می‌پردازند و بعید است در صورت نیاز، بتوانند به مشاورینی که با نگرش دینی در حوزه برنامه‌سازی کودک ارائه طریق می‌کنند، دسترسی داشته باشند؛ چون اساساً چنین کارشناسانی به صورت نظام‌مند تربیت نشده‌اند.

بر همین اساس در عرصه‌های متفاوتی از حیات اجتماعی و اداره جامعه به کارشناسانی نیاز هست که با تسلط بر منابع دینی و بر مبنای این منابع، روش‌ها و نگرش‌های دینی درباره مسائلی مانند تعلیم و تربیت، فرهنگ و شیوه زیست انسانی، سیاست و اقتصاد و سایر  موارد مربوط به اداره جامعه را تبیین کنند و به صورت کاربردی در اختیار مردم و مسئولان قرار دهند.

این ویژگی و توانایی صرفاً در نهادی مانند حوزه علمیه یافت می‌شود و این حوزه‌های علمیه‌اند که باید پاسخگوی مطالبات به‌حق مردم و مسئولان در این زمینه‌ها باشند. برخی از زمینه‌هایی که حوزه‌های علمیه باید خود را برای تربیت تخصصی طلاب بر مدار آنها مهیا کنند، عبارتند از:

الف) حوزه علوم تربیتی و مشاوره دینی: زندگی در جهان امروز، نیاز به مشاوره و کارشناسان تربیتی را بیش از پیش افزایش داده است و دیری نخواهد پایید که تشکیل خانواده و تداوم آن و تربیت فرزند و راهنمایی نسل آینده جز با مدد و هدایت چنین کارشناسانی امکان‌پذیر نباشد، زیرا نفوذ رسانه‌ها و تأثیرات محیطی بر انسان‌ها به‌گونه‌ای افزایش یافته که دیگر نمی‌توان با تکیه به تربیت خانوادگی، شخصیت افراد را شکل داد. به همین دلیل رجوع به کارشناسان تربیتی و مشاوران (ازدواج، خانواده و تربیت کودک) اجتناب‌ناپذیر است.

از سوی دیگر نهادهای آموزشی و فرهنگی، از مهدهای کودک تا آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها و رسانه‌ها برای تطبیق برنامه‌های خود با چهارچوب‌های تربیت دینی به مشاورانی نیاز دارند که بر اساس «کتاب و سنت» محتوای برنامه‌ها و آموزش‌ها را تدوین و طراحی کنند و این مهم رخ نخواهد داد مگر اینکه حوزه‌های علمیه به صورتی مدون و نظام‌مند به تربیت روحانیون متخصص در تربیت و مشاوره اسلامی بپردازند و تأمین کننده نیازهای مردم و نظام در این زمینه باشند.

ب) عرصه هنر و رسانه: در دنیای امروز رسانه‌ها و هنر از جایگاه سرگرمی و تفنن خارج شده و درست یا غلط در جایگاه مربی و تعیین‌کننده سبک و شیوه زندگی قرار گرفته‌اند. به همین دلیل حضور کارشناسان اسلامی رسانه و هنر در مدیریت و ساختار رسانه‌ها و مراکز هنری، برای تعیین قالب‌ها و تأمین محتوای رسانه‌ها و آثار هنری بر اساس الگوهای اسلامی و فرهنگ دینی از الزامات نظام اسلامی است؛ زیرا در غیر این صورت هدایت مردم به سوی سبک زندگی دینی و الهی ممکن نخواهد بود.

سینما، صدا و سیما، موسیقی، مطبوعات و فضای مجازی و… از جمله مصادیق این عرصه محسوب می‌شوند و حوزه‌های علمیه برای تأمین نیروی مورد نیاز این عرصه، ملزم به تربیت متخصصان اسلامی هنر و رسانه هستند. متخصصانی که علاوه بر تخصص در جنبه‌های فقهی هنر و رسانه، در تأمین محتوای رسانه و آثار هنری بر مبنای الگوهای دینی هم نقش اساسی داشته باشند.

ج) عرصه تبلیغ متناسب با جهان امروز: اقتضائات جهان امروز ایجاب می‌کنند که حوزه‌های علمیه برای انجام وظایف سنتی روحانیت مانند امامت جمعه و جماعت، وعظ و خطابه و معرفی و ترویج دیانت، نیروهای مستعد و با انگیزه را گزینش کنند و تحت آموزش‌های مناسب قرار دهند تا در دنیای امروز قادر به انجام وظایف تبلیغی و سیاسی اجتماعی خود باشند. وقتی در سراسر ایران صدها نماز جمعه برپا می‌شود و امامان جمعه علاوه بر اقامه نماز جمعه در مدیریت سیاسی و فرهنگی محدوده خود نیز  دخالت می‌کنند و مورد مشورت و حتی در موقعیت تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند، نیاز به امامان جمعه مسلط و آشنا به مباحث سیاسی، فرهنگی و قانونی برای انجام مطلوب این رسالت احساس می‌شود.

در همین راستا وظیفه حوزه‌های علمیه است که برای تربیت افراد به منظور تصدی این جایگاه، اقدام به گزینش افراد مستعد و معتقد و آموزش آنها کند. در همین راستا تربیت افراد برای به عهده گرفتن امامت مساجد و انجام وعظ و تبلیغ برای مخاطبان امروزین از دیگر وظایف جدی حوزه‌های علمیه است. وعاظ و امامان جماعت در دنیای امروز برای انجام مسئولیت‌های خطیر خود علاوه بر صفای باطنی، شرایط فقهی و تسلط بر معارف فقهی و اخلاقی ناگزیرند مخاطب‌شناسی کنند و روان‌شناسی مخاطب را بدانند و این علوم را باید با نگرش دینی بیاموزند. در غیر این صورت دانستن این علوم به روایت تمدن غرب نه تنها کمکی به آنها نخواهد کرد، بلکه آنها را به بیراهه خواهد کشاند.

بدیهی است آموزش وعاظ و امامان جماعت از جمله وظایف اساسی حوزه‌های علمیه است و دیگر نمی‌توان طلاب را بدون آموزش‌های تخصصی و به صرف گذراندن سطوح حوزوی برای امامت مساجد و یا تبلیغ فرستاد، چون نتیجه همانی می‌شود که متأسفانه این روزها در بسیاری از مساجد شاهدیم و آن هم کاهش قابل توجه تعداد نمازگزاران مساجد و مخاطبان جلسات وعظ و خطابه است.

د) تربیت نیرو برای نهادهای روحانی‌محور: به دنبال استقرار نظام جمهوری اسلامی و شکل‌گیری نهادهایی چون عقیدتی سیاسی نیروهای مسلح، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه‌ها، نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه و… برای ترویج و تعمیق نگرش و رفتار دینی در میان مخاطبان این دستگاه‌ها، از جمله دانشجویان و اساتید، نیروهای مسلح و…، سالانه صدها نفر از طلاب جذب این دستگاه‌ها و به انجام وظایف تبلیغی، نظارتی و مدیریتی خاص این مجموعه‌ها مشغول می‌شوند؛ آن هم در حالی که برای انجام این مسئولیت‌ها آموزش خاصی ندیده و تربیت نشده‌اند و بر اساس فهم خود و احیاناً تجارب شخصی و آزمون و خطا به انجام وظایف محوله مشغول می‌شوند و بدیهی است که در چنین حالاتی نمی‌توان به ثمره چنین فعالیت‌هایی امید بست.

تلخ‌تر آنکه هریک از این طلاب، صدها مخاطب را برای ساعت‌ها در اختیار دارند و در صورت برخورداری از آموزش‌های متناسب می‌توانند از فرصت‌های موجود حداکثر بهره را  برای تبلیغ و ترویج رفتارها و نگرش‌های دینی ببرند، اما این فرصت‌های ارزشمند را از دست می‌دهند. اگر این نیروها در حوزه‌های علمیه آموزش‌ها و تخصص‌های مرتبط با مسئولیت‌های آینده خود در دانشگاه‌ها و نیروهای مسلح و… را نبینند، چگونه می‌توان به تأثیر اقدامات آنها امیدوار بود؟ آن هم در حالی که جبهه باطل برای انحراف مردم و جامعه ما از همه ابزارهای علمی و تخصصی بهره‌برداری می‌کند.

بی‌تردید نظام اسلامی وقتی متناسب با نام خود به حقیقت دین دست خواهد یافت که در همه امور دنیایی خود تابع دین و نگرش‌های آن باشد و رفتارهای خود را بر اساس دیانت و شیوه زیست دینی ساماندهی کند و این ممکن نخواهد بود مگر آنکه حوزه‌های علمیه تولید‌کننده علوم انسانی بر پایه اسلام باشند و نیازهای جامعه و حاکمیت را به وسیله علوم انسانی اسلامی پاسخ گویند. در این میان اگر حوزه‌های علمیه پاسخگوی چنین مطالباتی نباشند، جامعه و حتی حاکمیت نظام دینی برای رفع نیازهای خود به‌ناچار به سراغ علوم تولید شده در تمدن غرب خواهد رفت و عملاً اسلامیت نظام در معرض حذف و یا تشریفاتی شدن قرار خواهد گرفت.