جاودانگي راه امام
رمز بقاءِ انقلاب
حجة الاسلام و المسلمين اسدالله بيات
قسمت يازدهم
بعد از آنکه مشخصههاي اصلي انقلاب اسلامي بدست آمد و تفاوتهاي اصلي و
جوهري اين انقلاب بينظير در ارتباط با انقلابات ديگر مشخص گشت، لازم است درباره
معرفي اسلام ناب محمدي(ص) و وظايف مردم و دنياي اسلام درباره آن و نقش تعيين کنندهاي
که انقلاب اسلامي ايران در تحقق آن و بوجود آوردن دستاوردهاي عظيم و غير قابل
توصيف آن بر همگان روشن شود بويژه بر مسلمانان جهان اسلام که از نزديک جريان حرکت
برقآساي مردم مقاوم و شهيدپرور ايران اسلامي را نديدهاند، روحيه مقاومت و شهادت
طلبي و ايثارگري زنان و مردان و مردم ما را نديدهاند و مطمئنا هر کسي حاضر در
صحنههاي حماسي نباشد و از نزديک آن نوع حرکتهاي چند ميليوني سيل آساي مردم را
نبيند، چگونه امکان دارد از دور و تنها از طريق شنيدن و خواندن در مطبوعات ـ مانند
خود مردم ما که صاحبان اصلي اين حرکت بودند و هستند ـ لمس نموده و درک کنند؟ شنيدن
کي بود مانند ديدن؟ و چقدر بجا و بموقع است کسي در اين باره قلم بزند و رشته سخن و
تحرير را در دست گيرد که باني و معمار و معلم و امام و پيشواي اين حرکت است و
زمينههاي حرکت را او فراهم کرده و هدايت امت را از دور مدتي که در حال تبعيد بود
و از نزديک که در کنار مردم بود و در غم و اندوه و شادي مردمش شريک بود و پدرانه و
دلسوزانه دست فرزندانش را ميگرفت و به ساحل نجات رهبري ميفرمودف طبعا چنين معرفي
و تحليل، از سنديت و استحکام بيشتري برخودار بوده و افرادي که از دور صداي انقلاب
اسلامي را شنيدهاند و همچنين نسل آينده که در دوران انقلاب نبودند با کمال
اطمينان ميتوانند بهر کلمه کلمه آن استناد نمايند و بهمين جهت همه ما و کساني که
در کوران اين جريانات بودند و با ايمان و باور به اين حرکت در کنار امامشان قرار
داشتندف در حفظ و حراست و تبيين اين ذخاير الهي بايد بکوشند و از اين حمايت نمايند
تا دست نامحرمان و زمان آنها را کهنه و مندرس نسازد.
باري، حضرت امام قدس سره مثل هميشه چنين اعتقاد داشتند اگر معارف اسلام
خوب تبيين شود و مفاهيم آن به درستي مورد تحقيق و بررسي قرار گيرد و در ميدان عمل
به حقايق آن تقيد بعمل آمده و با اعمال و کارهاي ناپسند در دنياي اسلام و توسط خود
مسلمان چهره نوراني ان کريه و ناپسند جلوه داده نشود و اسلام خالص و ناب محمدي(ص)
از اسلام حاکامن دروغين مسلمان و متحجران اجنبي از روح و حقيقت اسلام و آخوندهاي
دين فروش تفکيک و جدا شود و بشکل يک نظام منسجم و سيستماتيک درآيد و حکومت اسلامي
در تمام ابعادش پياده شود و تحقق پيدا کند، بشريت به کمال مطلوبش خواهد رسيد و اين
نوع نابسامانيها و نابرابريها پايان خواهد يافت، سعادت دنيا و آخرت بدست آنان
خواهد افتاد زيرا که در آن همه چيز موجود است و آنچه بشريت در تمام ابعاد به آن
نيازمند است، در متن اسلام وجود دارد.
کدام دين و مکتب است که اين همه توجه به انسان و شناخت آن و اهميت و فوق
العاده بودن وظايف و جايگاه رفيع آن داشته باشد؟
کدام مکتب است که به اندازه اسلام از دوران قبل از بوجود آمدن انسان بدنيا
تا بينهايت و براي مراحل پس از مرگ و دوان برزخ و مراحل بعد از آن را مدنظر قرار
داده و براي هر کدام راه حل و رهنمودي داشته باشد؟
کدام دين و مکتب است که به اندازه اسلام هم به مسائل روحي و معنوي اين همه
اهميت قائل شود هم دنيا را مزرعه و مقدمه آخرت بداند؟ هم بدنيا نظر دارد و هم به
آخرت، همب ه انسان نظر دارد و هم به روابط انسان با خداي عالم و هم به روابط آن با
ديگران. روي تک تک اينها انگشت گذاشته و براي همه راه حل و رهنمود ارائه فرموده
است در عين اينکه روي عقل و استدلال و منطق و فکر و انديشه تکيه نموده و آناني که
نميخواهند بيانديشند و نميخواهند زحمت فکر و انديشه را متحمل شوند شديدا مورد
انتقاد قرار داده و توبيخ فرموده است که چرا نميانديشيد، در عين حال به عرفان و
شهود و سير معنوي و دروني نيز اهميت والائي قائل است و انسان را دعوت کرده است از
اين سفره گسترده الهي استفاده کند و از نعمتهاي متنوع و غير متناهي آن برخوردار
گردد. اگر دنيا تا کنون نتوانسته است از برکات اين سفره بزرگ و گسترده الهي
استفاده نمايد و استعدادهائي در همان قوه و امکان باقي مانده است و به مرحله کمال
و خارجيت نرسيده است، نه از اين جهت بوده که اسلام نتوانسته است دست آنها را بگيرد
و استعدادهاي آنان را به فعليت برساند، بلکه براي اين است که اسلام در حجابهاي
گوناگون پوشديه و خفي مانده است، از يک طرف حجاب جهل مردم نسبت به حقايق و معارف
حقه آن مانع بزرگي بوده و هست و يکي از شگردهاي دشمنان اسلام همين است که نگذارند
اسلام با آن نورانيت تبيين و تحليل شود و از طرف حاکمان جور و سلاطين ظالم که بنام
اسلام حکومت کرده و انواع گوناگون ظلم و ستم را به مردم روا دانستهاند و مردم در
اثر عدم توانشان بر تحليل واقعي معارف اسلامي و تفکيک اعمال آنان از متن اسلام،اعمال
ناشايست آنانرا بنام اسلام و حکومت اسلامي گذاشته و بدي اعمال آنان را از حساب
اسلام جدا نکردند و اگر هم افرادي بودند که قدرت تحليل و تفکيک را داشتند يا ميترسيدند
بصورت علني اعلام نظر نمايند و يا در تنگاناهاي مختلف قرار ميگرفتند. و کفر جهاني
نيز کوشيده است اين نوع کارها را بپاي اسلام بگذارند و بتدريج توده مردم را از
سالام و حکومت اسلامي دلسرد و مأيوس نمايند و در نهايت اسلام اسلام را از صحنه
زندگي بيرون کنند و در اين جهت مع الأسف موفق هم شدند، لذا نظر امام چنين است که
نقش انقلاب اسلامي در ايران تنها اين نبود که رژيمي را سرنگون کرد و رژيم ديگري را
جايگزين ساخت و نقش انقلاب اسلامي ايران تنها اين نبود که احکام جور را بر کنار
کرد و افراد عالم و صالح را جاي آنان قرار داد بلکه زحمات طاقت فرساي انبياء الهي
را که در طول تاريخ کشيده بودند و در اثر موانع فراوان فراموش شده بود به ثمر
رساند و توطئههاي قرون متواليه و بويژه 14 قرن هجري را که از ناحيه شياطين داخلي
و بيروني و از ناحيه حاکمان باصطلاح اسلامي و عالمان دين فروش و مقدسان احمق بر
عليه اسلام فراهم ميشد خنثي ساخت و مجدا اسلام و مفاهيم اسلامي را با همان خصوصيت
و پيامي ه درعصر پيامبر اسلام(ص) داشت احياء کرد و امت اسلام را به گم شده خويش
راهنمائي کرد و شيوه برخورد با دشمنان اسلام را اعم از منافقان و ملحدان و
زراندوزان و يا متحجران بيفکر و کم عقل ياد داد و راه مبارزه با کفر جهاني را
آموخت و بالاخره مجددا پس از ساليان دراز و قرنها دوري از زندگي در سايه مکتب الهي
و ديني ايده و شيوه سالامي و الهي را با تمام خصوصيت فردي و جمعي و مردمي و الهي
به صحنه زندگي برگرداند و راه مقابله و ستيز با ظالمان و مستکبران را بر همه
کسانيکه زير شلاق ستمکاران عالم استخوانهاي بدنشان خرد شده بود و فرياد مظلوميت
آنان به جائي نميرسيد و در زير شکنجههاي گوناگون روحي و جسمي بسر ميبردند نشان
داد و اين معني امر کوچکي نبود و نيست و در طول تاريخ اين نوع تحول و دگرگونيها
کمتر اتفاق ميافتد و لذا بايد قدرش را دانست و از حرمت و حريمش بطور جدي و همه
جانبه دفاع و حمايت کرد و در حفظ و نگهداري آن تلاش نمود تا از برکات و ثمرات آن
همه جهانيان و مظلومان بشريت بهرهمند گردند و تمامي مسلمانان در سايه گسترش
انقلاب اسلامي در سراسر جهان در رهائي زنجير کشيده شدگان نقش خودشان را ايفاء
نمايند.
حضرت امام رضوان الله عليه در اين باره اينطور ميفرمايد:
2- اسلام و حکومت اسلامي پديده الهي است که با به کار بستن آن سعادت
فرزندان خود را در دنيا و آخرت به بالاترين وجه تأمين ميکند و قدرت آن دارد که
قلم سرخ بر ستمگريها و چپاول گريها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال
مطلوب خود برساند و مکتبي است که بر خلاف مکتبهاي غير توحيدي در تمام شئون فردي و
اجتماعي و مادي و معنوي و فرهنگي و سياسي و نظامي و اقتصادي دخالت و نظارت دارد و
از هيچ نکته ولو بسيار ناچيز که در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادي و معنوي نقش
دارد فروگذار ننموده است و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد
نموده و برفع آن کوشيده است. اينک که به توفيق و تأييد خداوند، جمهوري اسلامي با
دست تواناي ملت متعهد پايهريزي شده و آنچه در اين حکومت اسلامي مطرح است اسلام و
احکام مترقي آن است، بر ملت عظيم الشأن ايران استکه در تحقق محتواي آن به جميع
ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشفند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است، که انبياء
عظام از آدم(ع) تا خاتم النبيين(ص) در راه آن کوشش و فداکاري جان فرسا نمودهاند و
هيچ مانعي آنان را از اين فريضه بزرگ باز نداشته و همچنين پس از آن اصحاب متعهد و
ائمه اسلام(ع) با کوششهاي توان فرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن کوشيدهاند و
امروز بر ملت ايران خصوصا و بر جميع مسلمانان عموما واجب است اين امانت الهي را که
در ايران به طور رسمي اعلام شده و در مدتي کوتاه نتايج عظيمي به بار آورده با تمام
توان حفظ نموده و در راه ايجاد مقتضيات بقاء آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش
نمايند و اميد است که پرتو نور آن بر تمام کشورهاي اسلامي تابيدن گرفته و تمام
دولتها و ملتها با يکديگر تفاهم در اين امر حياتي نمايند و دست ابر قدرتهاي عالم
خوار و جنايتکاران تاريخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمديدگان جهان کوتاه نمايند.
اينجانب که نفسهاي آخر عمر را ميکشم به حسب وظيفه، شطري از آنچه در حفظ
و بقاء اين وديعه الهي دخالت دارد و شطري از موانع و خطرهايي که آن را تهديد ميکنند
براي نسل حاضر و نسلهاي آينده عرض ميکنم و توفيق و تأييد همگان را از درگاه
پروردگار عالميان خواهانم.
حضرت امام رضوان الله عليه از اين به بعد در دو مرحله مطالبي را براي
بشريت بالخصوص براي نسل انقلاب و ملت انقلابي ايران اسلامي بيان ميفرمايد.
در مرحله اول با توجه به اين که انقلاب را محصول فداکاريهاي فراوان ملت
انقلابي ايران و همه انبياء و اولياء الهي ميداند و روي آن سرمايهگذاري زيادي در
قرون گذشته و در قرن معاصر به عمل آمده است و اين پديده الهي معلول رنجها و زجرهاي
همه محرومان تاريخ از گذشته تا عصر حاضر است و واقعا با سادگي و آساني بدست نيامده
است و با خون دلهاي زيادي بوجود آمده است قهرا براي حفظ و نگهداري آن بايد
تمهيداتي پيشبيني شده و عوامل بقاء و استدامه آن عميقا مورد بررسي و شناخت قرار
گيرد و در حفظ و نگهداري انقلاب از آن بهرهبرداري شود و لذا در اين مرحله امام
انقلاب(ره) به عوامل بقاء و دوام انقلاب اسلامي پرداخته و امت خويش را در اين وادي
رهنمود ميدهد.
و در مرحله دوم مسائل و موضوعاتي را مورد تأکيد و بررسي قرار ميدهد که
بالفعل وب القوه ممکن است انقلاب را مورد تهديد قرار دهد و موجب نابودي و يا تغيير
جهتگيري انقلاب گردد و در هر دو صورت ممکن است انقلاب اسلامي به خطر افتاده و اين
فرزند جديد الولاده از ين همه رنج و خون دل خوردنها مورد تهاجم ويروسهاي مختلف
قرار گرفته و حيات وي قابل تضمين نباشد و در خطر مرگ و نابودي واقع شود بنابراين
در دو مرحله مسأله انقلاب اسلامي مورد مطالعه و تحليل قرار ميگيرد:
الف: عوامل بقاء و دوام انقلاب اسلامي و يا به تعبير ديگر رمز بقاء انقلاب
اسلامي چيست؟
ب: چه خطراتي ممکن است آن را مورد تهديد قرار دهد و چگونه ميتوان از آن
جلوگيري کرد و جلو خطرات را گرفت؟
رمز بقاء انقلاب اسلامي
هر نوع انقلاب بعنوان يک پديده اجتماعي و همچنين انقلاب اسلامي مانند هر
پديده ديگر که در نظام آفرينش بوجود ميآيد و وعائي از عالم هستي را پر ميُازد
نميتواند يک نوع حالت جداگانه داشته و فارغ از اصول کلي حاکم بر نظام خلقت تحليل
و توجيه داشته باشد و از جمله اصولي که بر همه نظام وجود حاکماست و چيزي از تحول
آن مستثني نميباشد قانون عليت و معلوليت است در نظام هستي موجودي يافت نميشود که
مشمول اين قانون نبوده و تحت پوشش علت و يا معلول نباشد و هر موجودي از موجودات
عالم را در نظر داشته باشيم يا علت است و يا معلول و يا نيست به چيزي معلول است و
نسبتب ه چيز ديگر علت. من جهه علت و من جهة آخر معلول خواهد بود و معقول نميباشد
که ما چيزي را در نظر داشته باشيم که نه علت چيزي باشد و نه معلول چيزي ديگر.
انقلاب يکي از حوادث و پديدهها مهم اجتماعي است که بدون ترديد بصورت تصافدي و
اتفاقي امکان ندارد تحقق پيدا کند خواه و ناخواه يک سري عواملي که نوعي رابطه و
سنخيت هم بالضروره با اين پديده دارد و خواهد داشت قبل از آن بايد تحقق پيدا کند
تا اين پديده خارجيت يابد زيرا که احکام مصرح عقلي قابل استثناء و تخصيص نميباشد
و چون درجاي خودش با ثبات رسيده است همان علل و عواملي که موجب حدوث و پيدايش آن
پديده شده است و آن را بوجود آورده است به عينه بدون کوچکترين تغيير و دگرگوني علت
بقاء و استمرار آن نيز هست و بعبارت ديگر همان چيزي که علت حدوث و بوجود آمدن هست
علت بقاء و دوام هم هست زيرا که رابطه ميان علت و معلول يک نوع رابطه سطحي و صوري
و ظاهري نميباشد بلکه آن قدر عميق و ريشهدار است معلول در ارتباط با علت و
عواملي که آنرا بوجود آورده است اساسش و ذاتش عين رابطه و ارتباط است که اگر رابطه
معلول را از علت قطع نمايند معلول هم نخواهد ماند و به تعبير فلسفي وجود معلول عين
ارتباط با علت خويش ميباشد. روي اين حساب اگر ما بخواهيم رمز و علل بقاء و دوام
يک انقلاب را مورد بررسي قرار دهيم و بدست بياوريم علل بقاء و رمق دوام و استمرار
يک انقلاب چيست؟ بايد برگرديم ببينيم علل و عوامل اصل بوجود آمدن و پيروي يک
انقلاب چه چيز است هر چيزي که اصل انقلاب را بوجود و موجب پيروزي آن شده است همان
چيز موجب دوام و رمز بقاء آن انقلاب هم هست بنابراين انقلاب اسلامي که به پيروزي
رسيد و پايههاي خود را يکي پس از ديگري محکم ساخت و چندين سال از عمر اين فرزند
جديد الولاده ميگذرد اگر بخواهد با همان نشاط و قدرت و تهاجم بماند و زمينه نجات
و رهائي ملتها را نويد دهد و از اوج و عظمت آن کاسته نشود و بالاخره اگر بخواهد با
همان وضعيت که در ابتداء داشت باقي بماند رمزش همان است که در ابتداء وجود داشت و
با همه تنگناها توانست از عقبهها عبور کند و به اين مرحله از پيروزي برسد و حادثهاي
را بوجود آورد که نظر آن در تاريخ بشريت کمتر رخ داده است و ما وقتي با دقت علل و
عوامل پيروزي را مورد بررسي قرار ميدهيم و در ارتباط با اين حادثه عظيم اجتماعي
مدنظر قرار ميدهيم به علت اصلي و اساسي پي ميبريم و اگر علل و عوامل ديگري نيز
وجود داشته باشد و قهرا هم وجود دارد به اين علتهاي اصولي و محوري برميگردد و
آنها ايمان و اعتقاد مردم و انگيزه الهي است که اکثريت مردم ما داشتند و دارند و
همين عنصر معنوي و خارق العاده بود که توانست اين همه روحيه شهادتطلبي و حماسي در
مردم بوجود آورد و همه آنان را در کنار هم مانند بنيان مرصوص قرار دهد و اجتماع و
خواست و حضور مردم است که در طول تاريخ بيسابقه به نظر ميرسد و عامل امامت و
رهبري خاص حضرت امام قدس سره است که ايشان بعنوان تواضع و بزرگواري به اين عامل اشاره
نفرموده اند ولي از همه آنها مثمرتر و تعيين کنندهتر است زيرا که آن دو عامل قبلي
وقتي ميتوانند تأثيري در جامعه ايجاد نمايند وتحولي را در يک ملتي بوجود آورند
رهبري آشنا و با کفايتي لازم است که بتواند از اين دو عنصر به نحو احسن بهرهبرداري
نموده و با تکيه بر انگيزههاي ديني موجود در مردم آنان را منسجم و متحد نمايد و
شرايط دگرگوني را در حيط مهيا سازد تااهداف انقلاب و اسلام را مورد تعقيب و پيگيري
قرار دهد و در سايه ايمان و اعتقاد مردم و حضور آنان در صحنههاي مختلف اجتماعي و
سياسي آن اهداف مقدس والهي را پياده نمايد و سعادت دنيوي و اخروي را براي بشريت به
طور جاودانه ارمغان آورد.
بنابراين همان عواملي که در اصل بوجود آمدن انقلاب اسلامي مؤثر بودند و با
دست به دستهم دادن، چنين نهضت عظيمي را پديد آوردند با تمام قدرت و اصالت و سلامت
و بدون کوچکترين تغييري در بقاء آن نهضت نيز بايد بمانند و انقلاب و نهضت مقدس
اسلام را حفظ نمايند؛ روي اين حساب، هر چه در اصل بوجود آمدن انقلاب اسلامي دخالت
داشته و مؤثر بوده است همانها بعينه در بقاء آن نهضت و انقلاب نيز دخالت داشته و
مؤثر است. رمز بوجود آمدن انقلاب عينا رمز بقاي انقلاب نيز هست. اگر در گذشته حضور
مردم نقش مؤثري داشته، الآن نيز همان نقش را دارد و اگر رهبري تعيين کننده بوده،
الآن نيز تعيين کننده است و اگر ايمان و اعتقاد مردم در گذشته، عامل بسيج عمومي و
همگاني آنان بوده، الآن چنين است و اگر مجموعه آنها در گذشته مؤثر بوده است الآن
چنين است.
ادامه دارد