به مناسبت سالروز تبعید امام خمینی (ره) از ایران

سیزدهم آبان سال ۱۳۴۳ امام خمینی توسط رژیم ستم شاهی از ایران به ترکیه تبعید شدند.
اجمال ماجرا از این قرار بود که امام با اطلاع و شناختی که از حضور مستشاران نظامی و امنیتی آمریکایی و اسرائیلی و عملکرد زیانبار و توهین‌آمیز آنها در کشورمان داشتند پس از تصویب قانون کاپیتولاسیون برای نظامیان آمریکایی در مهرماه ۴۳، تصمیم گرفتند تا این توطئه بزرگ را که رژیم دست نشانده شاه علیه اسلام و استقلال کشور تدارک دیده بود افشا نمایند.
درست در حالیکه رژیم میکوشید تا با برگزاری جشن چهارم آبان!(روز تولد شاه) این فاجعه بزرگ را به دست فراموشی بسپارد امام تاریخ سخنرانی خود را در روز ۴ آبان ۴۳ ـ که مصادف با میلاد حضرت فاطمه(ع) بود ـ اعلام کردند و در همه جا این خبر منتشر شد.


شاه که از تصمیم امام آگاه شد پیکی را نزد ایشان فرستاد، ولی امام حاضر به پذیرفتن وی نشد و او ناچار با شهید حاج آقا مصطفی، فرزند بزرگ امام، ملاقات کرد و پیغام شاه را رساند. او از قول شاه، امام را از حمله به آمریکا برحذر داشت و آنرا کاری خطرناک و حتی مهمتر از حمله به شخص اول مملکت (شاه) دانست. امام کوچکترین اعتنایی به این تهدید ننمود ودر روز مقرر در ساعت هشت و سی دقیقه صبح در حالیکه ناراحت و برافروخته به نظر می‌رسیدند سخنرانی تاریخی خود را در جمع هزاران نفر از مردم مؤمن و انقلابی و علاقمند به ایشان که از دور و نزدیک گرد آمده بودند ایراد کردند.
در اینجا بخشهایی از این سخنرانی مهم را از نظر میگذرانیم:
«عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت (گریه حضار) عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.
قانونی به مجلس بردند که در آن، اولاً ما را ملحق کردند به «پیمان وین» و ثانیاً الحاق کردند به آن که تمام مستشاران نظامی آمریکایی، با خانواده هایشان با کارمندان فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمه
شان و با هر کس که به آنها بستگی دارد از هر جنایتی که در ایران بکند مصون هستند.
اگر یک خادم آمریکایی، یا یک آشپز آمریکایی مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیرپای خود منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلو او را بگیرد! دادگاه های ایران حق محاکمه ندارد! باید پرونده به آمریکا برود! و در آنجا اربابها! تکلیف را معین کنند!
دولت سابق این طرح را تصویب کرده بود و بکسی نگفت، دولت حاضر این تصویبنامه را چندی پیش به مجلس سنا برد و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کرد و باز نفسشان درنیامد، چند روز پیش این تصویبنامه را به مجلس شورا بردند، در آنجا صحبتهائی شد، بعضی از وکلا مخالفتهایی کردند، لیکن مطلب را گذراندند، با کمال وقاحت گذراندند دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد، ملت ایران را از سگهای آمریکایی پستتر کردند!
اگر کسی یک سگ آمریکائی را با اتومبیل زیر بگیرد، او را بازخواست میکنند. حتی اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد، مورد بازخواست قرار میگیرد ولی چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، کسی حق تعرض ندارد.
آقایان! من اعلام خطر میکنم.
ای ارتش ایران! من اعلام خطر میکنم.
ای سیاسیون ایران! من اعلام خطر میکنم.
ای بازرگانان ایران! من اعلام خطر میکنم.
ای علمای ایران! ای مراجع اسلام! من اعلام خطر میکنم.
ای فضلا! ای طلاب! ای حوزه های علمیه! ای نجف! ای قم! ای مشهد! ای تهران! ای شیراز! من اعلام خطر میکنم.
و آن آقایانی که میگویند باید خفه شد و دم در نیاورد آیا در این مورد هم میگویند باید خفه شد؟ در اینجا هم ساکت باشیم و دم در نیاوریم؟! ما را بفروشند و ما ساکت باشیم؟ استقلال ما را بفروشند و ما ساکت باشیم؟!
واللّه گناهکار است کسی که داد نزند، واللّه مرتکب کبیره است کسی که فریاد نزند.
ای سران اسلام! بداد اسلام برسید.
ای علمای نجف! بداد اسلام برسید.
ای علمای قم! بداد اسلام برسید. رفت اسلام، ای ملل اسلام! ای سران ملل اسلام! ای رؤسای جمهور ملل اسلامی! ای سلاطین ملل اسلام! بداد ما برسید، ای شاه ایران! بداد خودت برس!…
امروز تمام گرفتاری ما از آمریکاست، تمام گرفتاری ما از اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست، این وکلا هم از آمریکا هستند، این وزراء هم از آمریکا هستند همه دست نشانده آمریکا هستند، اگر نیستند چرا در مقابل آن نمی‌ایستند داد بزنند؟!
به حسب نص قانون، طبق اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین در مجلس نظارت نداشته باشند قانون هیچ اعتباری ندارد از اول مشروطه تا بحال، کدام مجتهد نظارت داشته است؟ اگر پنج نفر مجتهد در این مجلس بود، حتی اگر یک روحانی در این مجلس بود تو دهن اینها می‌زد، نمیگذاشت این کار انجام شود، و مجلس را بهم می‌زد.
من به آن وکلائی که بظاهر مخالفت کردند این اعتراض را دارم که اگر واقعاً مخالف بودید، چرا خاک بر سرتان نریختید؟ چرا بلند نشدید یقه آن مردک را بگیرید؟ آیا معنای مخالفت اینستکه بگوئید ما مخالفیم و سرجای خود بنشینید؟ و آنهمه تملق بگوئید؟ باید هیاهو کنید باید بریزید وسط مجلس، نگذارید چنین مجلسی وجود پیدا کند و این طرح را از مجلس بیرون ببرید، به صرف اینکه من مخالفم کار درست میشود؟ دیدید که می گذرد.
ما این قانون را که باصطلاح خودشان گذرانیده‌اند قانون نمی‌دانیم اینها خائنند، خائن به کشورند.
خداوندا امور مسلمین را اصلاح کن.
خداوندا دیانت مقدسه اسلام را عظمت عنایت فرما.
خداوندا افرادی که به این آب و خاک خیانت می کنند، به قرآن خیانت می کنند نابود کن.»
علاوه بر این سخنرانی، امام اعلامیه‌ای منتشر و خیانت ننگین و اسارتبار دولت و مجلس را پیرامون تصویب لایحه کاپیتولاسیون افشا نمودند امام این قانون را «سند بردگی ملت ایران» و «اقرار به مستعمره بودن ایران» و «ننگینترین و موهنترین تصویب نامه غلط دولتهای بی حیثیت» نامیده و نوشتند:
«اکنون من اعلام می کنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت ندارد، مخالف رأی ملت مسلمان است. وکلای مجلسین وکیل ملت نیستند وکلای سرنیزه هستند، رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد و اگر اجنبیها بخواهند از این رأی کثیف سوء استفاده کنند تکلیف ملت تعیین خواهد شد.دنیا بداند که هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست، ملل اسلام از اجانب عموماً و از آمریکا خصوصاً متنفر است…»
امام آمریکا را عامل اصلی همه گرفتاریهای مردم معرفی نمودند: «آمریکاست که از اسرائیل و هواداران آن پشتیبانی میکند، آمریکاست که به اسرائیل قدرت می‌دهد که اعراب مسلم را آواره کند، آمریکاست که وکلاء را یا بی واسطه و یا با واسطه بر ملت ایران تحمیل میکند، آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر می‌داند و میخواهد آنها را از جلو خود بردارد، آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار می‌داند و باید آنها را به حبس و زجر و اهانت بکشد، آمریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار وارد می‌آورد که چنین تصویبنامه مفتضحی را که تمام مفاخر اسلامی و ملی را پایمال میکند
تصویب و اجرا کنند، آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن مینماید… امروز اقتصاد ایران بدست آمریکا و اسرائیل است و بازار ایران از دست ایرانی و مسلم خارج شده است و غبار ورشکستگی و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است و اصلاحات آقایان بازار سیاه برای آمریکا و اسرائیل درست کرده است و کسی نیست که به داد ملت ایران برسد.»
سپس به مردم توصیه و تأکید کردند :«….بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند، و بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهای ننگینی در ایران واقع شود… این دولت را ساقط کنند، وکلایی که به این امر مفتضح رأی دادند از مجلس بیرون کنند. بر فضلا و مدرسین حوزه های علمیه است که از علماء اعلام بخواهند که این سکوت را بشکنند… بر جوانان دانشگاهی است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند… بر دانشجویان ممالک خارجه است که در این امر حیاتی که آبروی مذهب و ملت را در خطر انداخته ساکت ننشینند.»
سخنرانی امام و بدنبال آن این اعلامیه، در سراسر کشور بازتاب وسیعی داشت. مردم بیش از پیش از رژیم شاه به خاطر بیگانه پرستیش متنفر شده بودند. از اینرو شاه پس از چند روز فکر و تأمّل برای مقابله با افشاگری امام تصمیم نهایی را گرفت. نخست وزیر پاسخ کودکانه و مفتضحانه‌ای به سخنان امام داد و ۹ روز بعد، یعنی در شب ۱۳ آبان ۴۳ صدها کماندو خانه امام را در قم محاصره کرده و بدور از چشم مردم سراسیمه به منزل امام وارد شدند و ایشان را دستگیر نمودند. امام را با عجله به فرودگاه تهران آوردند و با هواپیمایی که از قبل فراهم شده بود، ایشان را به همراه دو مأمور امنیتی به تبعیدگاهشان ترکیه، فرستادند. روز بعد رادیو و مطبوعات کشور خبر دستگیری و تبعید امام را در یک جمله به اطلاع مردم ایران رساندند :«طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه برعلیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد لذا در تاریخ ۱۳ آبان ماه ۱۳۴۳ از ایران تبعید گردید.»
۱۳آبان ۱۳۵۷ هـ.ش
این روز که مصادف با سالگرد تبعید امام خمینی رضوان اللّه تعالی علیه به ترکیه بود، دانشجویان و دانش‌آموزان اجتماع بسیار بزرگی را در دانشگاه تهران ترتیب دادند تا بیعت خود را با رهبر انقلاب اسلامی در جهت سرنگونی رژیم شاه تجدید نمایند.
در جریان این اجتماع مأمورین نظامی رژیم پهلوی به جمعیت ده ها هزار نفری دانشجویان و دانش‌آموزان یورش برده و پس از وحشیگریهای فراوان، تعدادی از دانش‌آموزان و دانشجویان شهید و صدها نفر مجروح و مصدوم گردیدند.
بخاطر بزرگداشت یاد شهدای این فاجعه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ۱۳ آبان به عنوان روز دانش‌آموز نام گذاری شد و هر ساله مراسمی به این منظور از سوی دانش‌آموزان برگزار میشود.
۱۳آبان ۱۳۵۸ هـ.ش
در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ جاسوسخانه شیطان بزرگ توسط گروهی از دانشجویان مسلمان تسخیر گردید و با اشغال لانه جاسوسی آمریکا بود که انقلاب دومی جهت مبارزه با استکبار و مزدورانش آغاز شد. یک روز پس از این واقعه دولت موقت به نخست وزیری مهدی بازرگان که نتوانسته بود پاسخگوی انتظارات مردم مسلمان و انقلابی در جهت مبارزه با ظلم و استکبار باشد با استعفای بازرگان ساقط شد و از طرف امام خمینی اداره امور کشور به شورای انقلاب واگذار گردید. 