نزول فیض الهی

هدایت درقرآن

 قسمت سی وسوم

تفسیر سورۀ رعد

 نزول فیض الهی آیت الله جوادی آملی

(أنزل من السماء ماء فسالت اودیة بقدرها فاحتمل السّیل زبدا رابیا و ممّا
یوقدون علیه فی النار ابتغاء حلیة أومتاع زبدُ مثله، کذلک یضرب الله الحق و الباطل
فأما الزبد فیذهب جفاء و أمّا ما ینفع الناس فیمکث في الأرض،کذلک یضرب الله
الأمثال ). (سورۀ رعد ـ آیه 17)

فیض مطلق از بالا و قابل از پائین

در رابطه با فیضی که از سوی خداوند نازل میشود خواه در جهان تکوین و خواه در
عالم تشریع، خواه در حقایق خارج و خواه در علوم معارفی که مربوط به احکام و حکم
تشریعی است، یک مثل جامعی ذکر کرده است. توضیح این مثل که درآیه آمده است:
همانطورکه باران نازل می شود، این باران به همراه خود کف و زبد ندارد، همچنین که
اندازه و مقدار ندارد که آیا دو لیتر است یا 10لیتر یا بیشتر و یا کمتر، هیچ یک از
این امور به همراه باران نیست. ولی وقتی باران برزمین بارید، آنگاه است که هر ذرّه
و هر برکه و هر گودی به مقدرار خود آب میگیرد. آن وقت است که همراه این سیل خروشان
کفی هم روی آب پدید می آید. پس همانطور که اندازه و مقدار را آن ظروف و قابل ها
دارند، نه خود باران و سیل؛ کف روی آب هم دراثر خروش سیل پیدا می شود نه به همراه
باران که از بالا کف ببارد؟

 بنابراین، از بالا آب خالص و صاف می
بارد و این گرد و غبار مخلوط بین راه، زمینۀ پیدایش آن کف را ایجاد می کند. وقتی
هم این آبها جابه جا شدند، سیل آن کف ها را به دو طرف مسیل رد می کند. سرانجام کف
از بین رفته است و آبهائی که نافع و سودمند هستند، می مانند. این جریان خارج به
عنوان مثل ذکر شده است.

ظرفیت دل

و امّا ممثل: آنچه از خدای سبحان نازل می شود، چه در عالم تکوین و چه در عالم
تشریع، حق است. و اندازه ها را، قابل ها تعیین می کنند. پس فیضی که از طرف خداوند
نازل می شود، اندازه ندارد، ولی وقتی به دست گیرنده می رسد، به اندازه میشود. مثلا
علوم و معارفی را که خدای سبحان نازل می کند، اندازه و مقدار ندارد ولی هرانسان و
هرصاحب قلبی به مقدار وسعت ادراک و قلب خود دریافت می کند.

وقتی که حضرت امیر علیه السلام دست کمیل را گرفت و به صحر ا برد به او فرمود:

(یا کمیل ان هذه القلوب أوعیة فخیرها أوعاها). (قصار الحکم ـ 147)

ای کمیل !این دلها، ظرف معارف است، بهترین دل آن قلبی است که وسعتش بیشتر باشد
یعنی گنجایشش برای علوم  و معارفبیشتر باشد
پس هر قلبی که وسعتش بیشتر بود،از علوم و معارف بهرۀ بیشتری میبرد با این تفاوت که
قلب مثل ظرف بیرون نیست. ظرفهای بیرون با آمدن مظروف پر می شود و جا برای مظروفی
دیگر نمی ماند ولی قلب این خصوصیه را دارد که هرچه مظروف بپذیرد، آن مظروف، این
ظرف را وسیعتر می کند.

ظرفی که هرگز پرنمی شود

حضرت علی علیه السلام درسخن دیگر می فرماید:(کلّ وعاء یضیق بما جُعل فیه
الاوعاء العلم فانه یتّسع به). (قصارالحکم ـ 205)

هر وعاء و ظرفی با آمدن مظروف تنگ می شود ولی قلب که ظرف علوم و معارف است، به
وسیلۀ علوم، وسیعتر می گردد. بنابراین، اینطور نیست که برای انسان، مقام مشخصی
وجود داشته باشد که وقتی بدانجا برسد، ظرفیتش پرشود، و بالاتر از آن برایش فرض
نشود بلکه اینقدر مقام انسان ممکن  است
بالا رود که فرشتگان جهان غیب دربرابر او به سجود درآیند.

(فسجد الملائکة کلهم اجمعون) (سوره حجر ـ آیه 30) پس هر فرشته ای در جهان غیب،
دربرابر انسان کامل ساجد است و منشأ سجودش، مسائل 
علمی او است (و علم آدم الاسماء کلّها) (سوره بقره ـ آیه 31). انسان آنقدر
مجال داردکه حتی اگر به مقام والای (نفس مطمئنّه )هم رسید، تازه میفهمد که بین راه
است نه پایان راه. لذا خدای سبحان صاحبان نفوس مطمئنه را هم هدایت میکند و آنها
رادعوت می کند که از حضرت نفس مطمئنه بودن به حضرت لقاء الله برسند. بنابراین، هم
این قلوب به منزلۀ اودیه و اوعیه هستند که علوم و معارف را درخود جا می دهند هم با
این اودیه و اوعیه معمولی فرق دارند که هرگز پر نمی شوند بلکه هرچه علم بیشتر
یافتند،جای بیشتر پیدا می کنند. ظرف دل با ظرفهای طبیعت یکسان نیست، ظرف دل متجرّد
است و ظرفهای طبیعت، مادّی اند. او بیکران است و اینها محدودند. آنها با آمدن
مظروف پر می شوند ولی ظرف دل با آمدن مظروف، تازه برظرفیتش افزوده می شود.

فیض چه وقت نام و نشان پیدا میکند؟

مطب دیگر این است که گرچه قدر در مرحلۀ پائین است و قضا در مرحلۀ بالا، امّا
فیض تا به این قالب ها و قدرها نیاید، بی نام و نشان است. وقتی به این اندازه ها
رسید، نامدار و نشاندار می شود لذا قرآن کریم میفرماید: خدا برای شما آهن نازل کرد
نه خلق کرد.(انزلنا الحدید)خدا برای شما قرآننازل کرد و و …یعنی از آنجا که می
آید، همه اش فیض است وقتی به اینجا رسید، به صورت آهن است، نه اینکه از آن بالا
آهن نازل می شود،بلکه فیض نازلمی شود و در اینحا نام  و نشان پیدا می کند، گاهی آهن میشود و گاهی
دامها و تپرها وسایر نعمتها میگردد. (و أنزل لکم من الأنعام ثمانیة ازواج)
بامیفرماید:(وانزلنا علیکم لباسا یواری سوآنکم وریشا)اینها  اندازه هائی است که در اینجا تبیین شده است و
گرنه ازآنجا فیض نازل می شود. و در اینجا که رسید نام و نشان پیدا می کند، یکی می
شود(مو)، یکی (کُرک)، یکی (پشم)، یکی (پر)، یکی (آهن) و یکی (دام).

اندازه و قدر موجودات

البته همانگونه که فیض از سوی خدا است، این قوابل هم از او است ولی باید این
فیض  را از صدر تا ذیل بررسی کرد که آیا در
مراحل بالا، نام و نشان و اندازه هست یا نام و نشان و اندازه در مراحل پائیین تر
است. باران وقتی می بارد نام و نشانی ندارد بلکه آب است و رحمت حق ولی در اینجا
نام و نشان می گیرد. آفرینش،حق است و نام و نشانی ندارد ولی وقتی به مراحل پائیین
تر می رسد نامهائی پیدا می کند که گاهی آهن می شود و گاهی دام. گاهی شجر می شود و
گاهی حجر، گاهی ارض می شود و گاهی سماء، پس در اینجا نام پیدا می کند. و بی گمان
این اندازه و ظرفیّت هم مال خداست. می فرماید:(و کلّ شی ء عنده بمقدار )(سوره رعد
ـ آیه 8) ـ تمام موجودات نزد خداوند، با اندازه و حساب اند، منتهی اندازه در پائین
است نه در بالا.

 درسوره حجر می فرماید:

(و ان من شی ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم). (سوره حجر- آيه
15)

خزائن و مجمع همه فیض ها نزد ما است و ما به اندازۀ مشخصی، آن را نازل می
کنیم.

ومیفرماید:

(انّا کلّ شی ء خلقناه بقدر).(سوره قمرـ آیه 49)

ما همه چیز را با اندازه و هندسه خلق کردیم. امّا این اندازه و هندسه در پائین
است نه دربالا. در مخزن الهی اندازه نیست بلکه اصل فیض است.

 در آنجا فرموده: (ان من شی ءالا عندنا
خزائنه )که از آن هم به قضا تعبیر میشود. خزینه قبل از اینکه تنزل پیدا کند و نازل
بشود، اندازه ندارد ولی وقتی بخواهد از مخزن پیاده کند، اندازه پیدا می کند زیرا
هرچیزی را به اندازه نازل کرده است.

(کل ّشی ء عنده بمقدار) یا درسوره اعلی آیه سوّم میفرماید:(قدّر فهدی) و
درسوره فرقان، آیه دوم میفرماید:(فقدّره تقدیرا).

همه این آیات نشان می دهد همانطور که قضا از آن خداست، قدر هم از آن خدا است
الّا اینکه درمراحل بالا قدر نیست بلکه مخزن فیض است و در مراحل پائین، قدر است. و
دل میتواند به آن مخزن، راه پیدا کند وفیض بی نام و نشان را درک کند زیرا حدّی
برای قلوب انسان های کامل نیست.

نزول قرآن

درباره قرآن کریم هم میفرماید: (انا انزلناه فی لیلة القدر) ـ اینجا که سخن
ازانزال و تنزیل و پائین آمدن است، قرآن است ولی آنجا که در مخزن است، آنجا دیگر
زبان و لغت نیست و آنجا لفظ نیست بلکه در آنجا علیي حکیم است.

 (و انّه في امّ الکتاب لدنیا لعليُّ
حکیم) (سوره زخرف ـ آیه 4). بنابراین، قرآن وقتی نازل می شود،به زبان و لفظ نازل
می شود)انّا جعلناه قرآنا عربیا لعکّم تعقلون)ـ ما آن را قرآنی  به زبان عربی قرار دادیم تا شما درک کنید. این
قرآنی است که فرشته امین برقلب پیامبر(ص ) نازل می کند (نزل به الروح الأمین علی
قلبک ) ـ روح امین آن را بر قلب تو نازلکرد.

ولی در مورد خود حضرت میفرماید:(و انک لتلقّی القرآن من لدن حکیم علیم)(سوره
نمل ـ آیه 6) پس اگر دیگران مقام قدر و مقام تنزل قرآن را درک می کنند، تو ای
پیامبر ما از امّ الکتاب قرآن با خبری اگر دیگران قرآن را با زبان عربی درک می
کنند و از احکامش مستحضر میشوند، تو باعلم لدنّی، قرآن را درک می کنی، یعنی
بلاواسطه از خدای سبحان دریافت می داری .

علم لدنّی

علم لدنّی در برابر علوم دیگر نیست که مثلا ما یک علم لدنی داشته باشیم و یک
علم تفسیر یا فقه یا فلسفه بلکه این در ردیف علومی که موضوع و محمول دارند، قرار
ندارد.علوم حقّه اگر بلاواسطه از سوی خدای سبحان دریافت شد، می شود علم (لدنی)

آنجا دیگر سخن ازلفظ نیست، سخن از علم حصولی نیست. آنجا حضور است ولاغیر. و
لذا علم لدنّی هرگز اشتباه و خطا نمی پذیرد.

 حضرت رسول اکرم (ص) همانطور که از این
قرآن بهره دارند، از آن (کتاب مکنون) و از (ام الکتاب) که (لدی الله)است هم بهره
دارند. همانگونه که ما به این اقیانس بزرگ می گوئیم: وقتی در آسمان است آب است ولی
وقتی به زمین آمد اقیانوس می شود، قرآن کریم وقتی بالا است، حدّ ومرز ندارد و وقتی
پائین آمد دریا و اقیانوس می شود. لذا امیر المؤمنین علیه السلام به ابن حنفیه می
فرماید:

 (أقرأ وأرقاء) ـ قرآن را بخوان و بالا
رو. اینکه به قاریان و ثالیان قرآن و حملۀ قرآن گفته میشود: بخوانید و بالا روید
یعنی هرچه در دنیا خواندید، درآخرت ظهور می کند و پاداشش را میگیرید و درجات بهشت
به عدد آیات قرآن کریم است و بین هر درجه و درجۀ دیگر گفته اند پانصد سال راه دارد
و منزلی که در بهشت به یک مؤمن میدهند در جوامع روائی ما آمده است که اگر همه اهل
دنیا بخواهندن می توانند در آنجا جای بگیرند و باز هم جا دارد. تازه این درجۀ یک
مؤمن عادی است چه رسد به انسان کامل.

پس این کتاب سماوی و قرآن بحری است ناتمام و این دریای بیکران برای تهذیبت
قلوب است و اگر دلها وقلوب محدود باشد که آب نامحدود نمی فرستد، بنابراین، در بین
انسانها کسانی هستند که دلهایشان نامحدود است و حتی اگر همه علوم و معارف به آنها
داده شود، باز جا برای (امّ الکتاب )وجود دارد. این راه را خداوند فرا راه انسان
گذاشت که خود را به باطل و زبد نفروشد و به آن دیار بی نام و نشان و غیرمحدود سفر
کند. ادامه دارد