امام راحل سلام الله علیه و فقه سنّتی

امام راحل سلام
الله علیه و فقه سنّتی

قسمت اوّل

آیت الله محمّدی
گیلانی

مسابقه و پیشدستی
در تحصیل سعادت جاویدانی مورد تشویق در قرآن کریم است بلکه رقابت و هم‌چشمی در
اکتساب نعیم فناناپذیر را مورد تکلیف قرار داده و آن را بهترین هم‌چشمی و تنافس
اعلام فرموده است: «وفی ذلک فلیتنافس المتنافسون» (سورۀ مطفّفین- آیه 26).

تردیدی نیست که
توفیق وصول به آن سعادت و حیات مغبوط در گرو اعتقاد حق و عمل صالح است که دو بال
عروج به قلّه آن نعیم است و رویش این دو بال جز در حریم تربیت نبوّت ممکن نیست، و
فقط در پرتو مشکات آنکس که حجت بر عصمت وی قائم است می‌توان به سعادت ابدی ره
یافت، و از رحیق مختوم سرشار شد، و فقط رهبر معصوم است که «ماینطق عن الهوی ان هو
إلاّ وحی یوحی» چه وحی نصّ باشد و یا وحی معنی.

وحی نصّ و وحی
معنی

وحی نصّ، همان
قرآن مجید است و کتاب کریم است که معجزۀ خالدۀ رسول الله صلّی الله علیه و آله
بلکه همۀ پیمبران است و به مقتضای تسمیه‌اش به قرآن، حفظ در صدور را می‌طلبد و به
مقتضای تسمیه‌اش به کتاب حفظ در سطور را خواهان است و این دو گونه است حفظ بر امّت
مسلمه واجب است، هیچ گونه وثوقی به حفظ هیچ حافظی نیست مگر آنکه با کتابت مجمع
علیه از صاحبه مطابقت کند، کتابت اجماعی که متواترا ً از اسلاف به اخلاف رسیده بر
همان هیئتی که نخستین بار به اتّفاق صحابه محترم وضع گردیده است، چنانکه وثوقی به
کتابت هیچ کاتبی نیست مگر آن که با آنچه نزد حفّاظ مکرّم به سند صحیح متواتر است
موافقت نماید.

و با این عنایت
مزدوج «یعنی حفظ در صدور و سطور» که به قلوب امت محمدیّه فرموده است، قرآن کریم در
حرزی نفوذناپذیر محفوظ مانده و می‌ماند و وعدۀ الهی: «إنّا نحن نزّلناه الذّکر
وإنّا له لحافظون» (الحجر- آیه 9) انجاز یافته است و از تحریف و تبدیل و انقطاع
سند که به کتب سماویۀ پیشین اصابت کرده، مصون مانده است.

و وحی معنی، همان
سنّت است که مضمون آن را از وحی تلقّی نموده و برای مردم بیان کرده‌اند که قطعا ً
کلام الله نیست، و متابعت از سنّت و تمسّک به آن همانند متابعت از کتاب و تمسّک به
آن واجب است که: «اطیعواالله واطیعوا الرّسول» و «ما آتاکم الرّسول فخذوه…» برای
نمونه‌ای از کتاب در این حکم وجوبی کافی است و امّا از اخباری که دلالت دارند بر
وحی بعمنای دوّم یعنی وحی معنی که همان سنّت است به نقل دو خبر اکتفا می‌کنیم.

در اصول کافی در
خبری صحیح و طولانی از فضیل بن یسار نقل می‌کند که گفت: [سمعت ابا عبدالله علیه
السّلام یقول لبعض اصحاب قیس الماصر (قیس بن ماصر از متکلّمین اصحاب امام صادق
علیه السّلام است که کلام را از امام زین العابدین علیه السلام آموخته بود) ان
الله عزّوجلّ ادّب نبیه فاحسن ادبه فلمّا اکمل له الادب قال: «إنّک لعلی خلق ٍ
عظیم» ثم فوّض الیه امر الدّین والامه یسوس عباده] (ج 1- ص 266).

– شنیدم امام
صادق علیه السلام به بعضی از اصحاب قیس ماصر می‌فرمودند: خداوند عزّوجلّ پیمبرش را
تادیب فرمودند و محاسن آداب را به وی آموختند و چون آداب نیکو را جهت وی تکمیل
نمودند به وی خطاب کردند: «انّک لعلی خلق عظیم» سپس امر دین و امّت را به او تفویض
فرمودند که بدین وسیله بندگانش را سیاست و رهبری نماید.

دقّت لازم در
عبارت «أمر الدّین» روشن می‌کند که مقصود از آن همان احکام شرعی مربوط به افعال
عباد است که بیان آن به رسول الله صلّی الله علیه و آله تفویض گردیده است که ظاهرا
ً مدلول آیۀ: «وأنزلناه إلیک الذّکر لتبیّن للنّاس مانزّل الیهم» (النحل آیه 44)
می‌باشد.

یعنی غایت انزال
تدریجی ذکر و قرآن به تو و اثبات رسالتت بدینوسیله، این بوده که تبیین نمائی آنچه
از احکام الهی را که به جهت مردم نازل گردیده است. و به عبارتی: از اهداف نزول
تدریجی قرآن و اثبات صدق تو در دعوی رسالت از جانب خدایتعالی بدینوسیله، این است
که قول و فعل و تقریر تو در تبیین احکام الهی برای مردم حجت باشد، بلکه مدلول آیۀ
شریفه در دلالت بر مطلوب از روایت مزبور روشن‌تر است و به این بیان، عبارت «ما
نزّل الیهم» اشاره به «وحی معنی» قسیم «وحی نصّ» است که قبلا ً گفتیم.

و خطیب بغدادی در
کتاب «الکفایه فی علم الروایه» از رسول الله صلّی الله علیه و آله نقل می‌کند:
[انّه قال: الا انی اوتیت «الکتاب و مثله معه- الا أنّی قد اوتیت-» القرآن و مثله
الا یوشک رجل شعبان علی اریکته یقول: علیکم بهذا القرآن فما وجدتم فیه من حلال
فاحلّوه و ماوجدتم فیه من حرام فحرموه] (ص 9).

– که آن حضرت
فرمودند: هان! یقینا ً بمن قرآن و مثل قرآن «یعنی سنّت» داده شده است هان! بزودی
می‌بینم مردی با شکم سیر چون نو عروسی در حجله، می‌گوید: فقط به قرآن تمسّک کنید
آنچه را قرآن حلال کرده حلال بشمرید و آنچه را که حرام کرده حرام بشمرید! یعنی
سنّت قابل تمسّک نیست!

باری سعادت ابدی
چنانکه گفتیم در پرتو تربیت در حجر کتاب و سنّت ممکن است ولی بعد از رحلت رسول
الله صلی الله علیه و آله فتنۀ عمیائی که پدید آمد، دستیابی به سنّت به معنائی که
بیان گردید بسیار دشوار شد خصوصا ً مکتبهای مختلفی که بظهور رسید و دشمنان اسلام
برای خاموش نمودن نور اسلام به هر وسیله ممکن تمسّک کردند و بناچار ائمّۀ اطهار
صلوات الله علیهم که مستودع و امانتدار کتاب و سنّت بودند، در تبیین سنّت، بسیاری
از اوقات از بیان صریح خودداری می‌نمودند و با بیانهای توریه‌ای و چند پهلو، مطلب
را ادا می‌کردند و در روایاتی که برخی از آنها بعدا ً با منابع نقل می‌شود آمده
است: «کلام ما گاهی قابل حمل به هفتاد وجوه و محامل است، فقیه آنکس است که از میان
آنها مقصد ما را دریابد» و الزاما ً معرفت به وجوه مطابق با واقع بوسیله تعلیم
یافتگان در مکتب آنها یعنی اصحابشان و فقهاء شیعه علیهم السّلام است.

مقصود از فقه
سنّتی چیست؟

لذا امام آن راحل
عظیم در حفظ «فقه سنّتی» اصراری فوق‌العاده داشت و متکررا ً توصیه می‌فرمودند و از
آنجمله در بند «ط» از وصیتنامه سیاسی الهی در تعداد موانع و خطراتی که این ودیعۀ
الهی یعنی جمهوری اسلامی را تهدید می‌کنند چنین می‌فرمایند:

«ط- وصیّت
اینجانب به حوزه‌های مقدسه علمیه آن است که کرارا ً عرض نموده‌ام که در این زمان
که مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی کمر به براندازی اسلام بسته‌اند و از هر راه
ممکن برای این مقصد شیطانی کوشش می‌نمایند و یکی از راههای با اهمیّت برای مقصد
شوم آنان و خطرناک برای اسلام و حوزه‌های اسلامی نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار
در حوزه‌های علمیه است که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه‌ها با اعمال
ناشایسته و اخلاق و روش انحرافی است و خطر بسیار عظیم آن در درازمدت به مقامات
بالا رسیدن یک یا چند نفر شیّاد که با آگاهی بر علوم اسلامی و جا زدن خود را در
بین توده‌ها و قشرهای مردم پاکدل و علاقه‌مند نمودن آنان را به خویش و ضربه مهلک
زدن به حوزه‌های اسلامی و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب می‌باشد… .

و شاید تز نظم در
بی‌نظمی است از القائات شوم همین نقشه‌ریزان و توطئه‌گران باشد. در هر صورت وصیّت
اینجانب آن است که در همه اعصار خصوصا ً در عصر حاضر که نقشه‌ها و توطئه‌ها سرعت و
قوت گرفته است، قیام برای نظام دادن به حوزه‌ها لازم و ضروری است که علماء و
مدرسین و افاضل عظیم‌الشأن صرف وقت نموده و با برنامه دقیق صحیح حوزه‌ها را و
خصوصا ً حوزه علمیه قم و سایر حوزه‌های بزرگ و با اهمیّت را در این مقطع از زمان
از آسیب حفظ نمایند و لازم است علماء و مدرسین محترم نگذرند در درسهایی که مربوط
بفقاهت است و حوزه‌های فقهی و اصولی از طریقه مشایخ معظّم که تنها راه برای حفظ
فقه اسلامی است منحرف شوند و کوشش نمایند که هر روز بر دقتها و بحث و نظرها و
ابتکار و تحقیق‌ها افزوده شود و فقه سنّتی که ارث سلف صالح است و انحراف از آن سست
شدن ارکان تحقیق و تدفیق است محفوظ بماند و تحقیقات بر تحقیقات اضافه گردد».

پس مراد آنحضرت
از «فقه سنّتی» فقهی است که بر سنّت و روش موروث از فقهاء عظام گذشته علیهم
السّلام در مقام استنباط از کتاب و اصول متلّقات از رسول الله صلّی الله علیه و
آله و ائمۀ معصومین صلوات الله علیهم استوار است و آن مبانی استنباط است که ضامن
وصول به مقاصد وحی و نبوت می‌باشد و همین است مقصود آیت الله العظمی علامه حلّی
رضوان الله علیه در افتتاح کتاب تذکره الفقهاء:

«امّا بعد فان
الفقهاء علیهم السلام هم عمده الدّین ونقله شرع رسول رب العالمین و حفظه فتاوی
الائمه المهدیین صلوات الله وسلامه علیهم اجمعین وهم ورثه الأنبیاء والذین یفضل
مدادهم علی دماء الشّهداء وقد جعل رسول الله علیه و آله النظر الیهم عباده
والمجالسه لهم سعاده، واقتفاء اثرهم سیاده، والاکرام لهم رضوان الله، والاهانه لهم
سخط الله فیجب علی کل احد تتبع مسالکهم واقتفاء آثارهم والاقتداء بهم فی ایرادهم و
اصدارهم واتباعهم فی اظهار شرع الله تعالی وابانه احکامه واحیاء مراسم دین الله
واعلان اعلامه وقد عزمنا فی هذا الکتاب الموسوم بتذکره الفقهاء علی تلخیص فتاوی
العلماء وذکر قواعد الفقهاء علی احق الطرائق و اوثقها برهانا واصدق الاقاویل و
اوضحها بیانا ً وهی طریقه الامامیّه الآخذین دینهم بالوحی الالهی والعلم الرّبانی
لابالرأی والقیاس ولاباجتهاد الناس…».

– فقهاء علیهم
السّلام پشتیبان دین و بیان کنندگان شرع رسول الله و حافظان فتاوای ائمه مهدییّن
صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین می‌باشند، و آنها ورثه انبیاءاند و آن طائفه‌ای
هستند که مدادشان بر خونهای شهیدان گلگون کفن برتری دارد و پیمبراکرم صلی الله
علیه و آله نظر کردن بسویشان را عبادت و همنشینی با آنان را سعادت و پیروی از آنها
را سیادت و اکرام به آنها را رضوان الله و اهانت به آنها را غضب الله قرار داده
است، پس بر همه واجب است که پی جوی راه آنان و دنبال رو آثار آنها باشند و در دخول
و خروج همۀ شئون زندگی به آنان اقتداء کنند و در اظهار شریعت الهی و تبیین احکام و
احیاء مراسم دین و برافراشتن پرچمهای آن، پیرو فقهاء عظام باشند. و ما اراده داریم
که در این کتاب مسمّی بتذکره الفقهاء فتاوای علماء را تلخیص کنیم و قواعد فقهاء را
بر احقّ روشها و محکمترین و صادق‌ترین و روشن‌ترین آنها که همان سنّت و طریقۀ
امامیّه است، بیان کنیم، فقط امامیه‌اند که دینشان را بوسیلۀ وحی الهی و علم
ربّانی اخذ می‌کنند، معالم و مبانی احکامشان به رأی و قیاس و به اجتهاد رائج بین
قوم نیست…

گفتم: «فتنه
عمیاء بعد از ارتحال رسول الله صلی الله علیه و آله» ولی لازم است به عمق آن توجه
شود و در این باره در تعبیر امیرالمؤمنین علیه السّلام در خطبه شقشقیّه تدبّر کافی
نمائید:

«طفقت ارتأی بین
ان اصول بید جذّاء او اصبر علی طخیه عمیاء یهرم فیها الکبیر و یشیب فیها الصغیر و
یکدح فیها مؤمن حتی یلقی ربه». (نهج البلاغه- ج 1- شرح عبده ص 85).

– به اندیشه فرو
رفتم که چه کنم؟ آیا با دست بریده حمله کنم، یا در این تیرگی کور که سالخورده در
آن فرتوت و خردسال در آن پیر می‌شود و مؤمن در آن رنجور می‌گردد تا پروردگارش را
ملاقات کند.

بلی تیرگی کور!
تیرگی‌ای که معلول پشت کردن به سیره رسول الله صلی الله علیه و آله بوده سیره‌ای
که تجلی گاه الله اکبر بوده و مؤمنان با تأسّی به آن اسوه حسنه، در هنگام صلوات
لمس می‌کردند که فوق دنیا هستند، و از این روی تکالب بر سر دنیا و جاه‌طلبی و مال‌اندوزی
نسبت به آنان بی‌موضوع بود، این وارستگی، معلول وابستگی به ایمان خالص، ایمانی که
مستولی بر همۀ جسم و جان است بوده است ایمانی که لاشریک له، ایمانی که اندیشه و
عقل را در تسخیر خود دارد.

متأسّفانه باین
نیروی الهی پشت کردند و عوامل تیرگی لازال روزافزون می‌شدند که از آنجمله فتوحات
پیاپی بی‌کنترل بوده است زیرا فتح کشورها همانگونه که به همراه برکات صدور اسلام
به اقطار زمین بوده و دولت و حکومت اسلامی را در پهنه جهان گسترش می‌داد، مبدء ضعف
و ناتوانی اساس حکومت نیز می‌گردید، چه با فتح و پیروزی، امم بسیاری به زور و
اجبار وادار به انقیاد و تسلیم می‌شدند و اکثر آنها ایمان به حکومت اسلامی و اسلام
نداشتند و ضمنا ً ره‌آوردهای این فتوحات، اموال و غنائمی بود که در خاطر دولتمردان
و رعایای اسلام خطور نمی‌کرد، و مایه بیداری طمعهای خفته شد، و نظر نفوسی را که جز
به دین الهی فکر نمی‌کردند بخود جلب کرد، و اندیشه‌ها را از خدایتعالی و الله
اکبر، بفنونی از خوشگذرانی و عیش و نوش متوجه نمود، اموال و غنائم به آنان چشمک، و
آنان، به آنها لبخند می‌زدند، بدیهی است که تبسّم به روی مال، تکاثر را بدنبال
دارد و از تکاثر، درهای آز بصورت گوناگون افتتاح می‌شود و هم ردیف آز که تجاوز
است، همچون ملازمی با آن همراه است و تنافسها و تفاخرها که لازم لاینفک تکاثرها بی‌رحمانه
عواطف و احساسات عموم را جریحه‌دار می‌کنند و طبعا ً تباغض عمومی را موجب می‌شوند…
در این فضای تاریک «تیرگی کور» بوده که امیرالمؤمنین علیه السّلام با کراهت زمام
امر را به کف گرفت و تمام همّ آن حضرت این بوده که اسلام ناب محمّدی صلوات الله
علیه و علی آله را تجدید کند ولی…

ادامه دارد