نقش مردم در كلام و انديشه امام خمينى ره

نقش مردم در كلام و انديشه امام خمينى (قدس سره)
حسين طاهرى وحدتى‏
اشاره‏
جايگاه و نقش مردم در فرهنگ و ديدگاه امام خمينى(ره) از امورى است كه جزء مسائل رئيسه تفكر ايشان در مسايل اجتماعى قرار دارد. اين مؤلفه نه شعار است و نه زياده گويى در سخن؛ بلكه حقيقتى است كه امام(ره) در عرصه زندگى و حركت اجتماعى خود، بارها بر آن تاكيد كرد و به كسانى كه عهده دار مسؤوليت‏هاى حكومتى بودند، ياد آور مى شد تا هرگز از توانمندى مردم و نقش آنان در ماندگارى يك نظام غافل نشوند و تعاملى صادقانه و صميمانه با توده مردم داشته باشند. در اين نوشتار در مقام اثبات اين فرضيه برمى آييم كه باور امام(ره) نسبت به مردم در تثبيت حكومت يك باور حقيقى و اصولى بود و هرگز از روى مصلحت و ظاهرمندى اين اعتقاد اعلام نمى‏شد و مردم متقابلاً اين احساس پاك و بى شائبه را با عشق ورزى و عقلانيت پاسخ مى دادند.
تعامل و رابطه مردم و امام خمينى(ره) به ويژه در دوران پس از انقلاب اسلامى تا آخرين لحظه زندگى ايشان، يكى از مقاطع طلايى و به ياد ماندنى حكومت از نوع دينى آن است. نظير آنچه كه در عصر رسول الله(ص) اتفاق افتاد و تحولى شگرف در لايه‏هاى اجتماعى سرزمين حجاز به وجود آمد. بخش مهمى از اين مؤلفه به سيره اعتماد سازى پيامبر(ص) با مردم، مربوط مى شد به گونه‏اى كه همه آدمها نسبت به رسول الله(ص) احساس دوستى و صميميت خاصى پيدا كرده بودند و تمام سعادت و كمال خود را در عمل به سيره و دستورات ايشان مى دانستند.
مبانى سيره رفتارى امام خمينى(ره) در تعامل با مردم
عقيده ما اين است كه همه حركت ها و نهضت هاى دينى و اجتماعى پس از حيات رسول الله(ص)، به گونه‏اى متأثر از سيره رفتارى – اخلاقى ايشان بوده و همچنان خواهد بود. در سنت و روش پيامبراكرم(ص) حضور مردم در عرصه تحولات اجتماعى از يك سو و تعامل آنان در امور خيرخواهانه در بستر جامعه، يكى از اصول مهم تلقى مى شد. ايشان به طرق گوناگون تلاش مى كرد تا يكپارچگى و همبستگى را همواره ميان مسلمانان نهادينه كند و براى تحقق اين مؤلفه از فرصت ها به خوبى استفاده مى‏كرد.
رسول الله(ص) نيك مى دانست يك جامعه تنها در پرتو وحدت و همكارى همه جانبه گروههاى مردمى مى تواند به اهداف اساسى خود دست پيدا كند و از اين رهگذر، حيات و شادابى آن تأمين مى شود. قرارداد برادرى (عقد اخوت) به عنوان سمبل وحدت، نخستين عملى بود كه پيامبر(ص) در مدينه ميان مهاجرين و انصار برقرار نمود. اين قرارداد موجب شد همه زمينه‏هاى موجود براى ايجاد اختلاف و چندگانگى پس از پيروزى مسلمانان، در درون جامعه اجازه بروز و ظهور پيدا نكند.
توصيه هاى مؤكّد رسول الله(ص) در بر پايى مراسم عبادى همچون نماز به جماعت و برگزارى نماز جمعه ، اشاعه امر به معروف و نهى از منكر و حتى مشاركت دادن زنان در عرصه جنگ ها، همه براي اين بود كه بخشهايى از اجتماع مسلمانان دچار غفلت نشوند و مسؤوليت اجتماعى خويش را فراموش نكنند. اينكه شخص رسول‏الله(ص) نيز به روايت اصحاب و ياران در ساخت و ساز مسجد مسلمانان شركت مى جست، براى تثبيت فرهنگ جمع‏گرايى و احساس مسؤوليت در حركت جمعى بود.
در حوزه اخلاق نيز برآيند همه سفارشات رسول الله(ص) خلق وحدت و همدلى بود. مقوله‏هايى از قبيل ابتدا به سلام در مواجهه مسلمانان با هم، گره‏گشايى از كار برادر يا خواهر دينى و حتى غير دينى، ديد و بازديدها(صله رحم)، عيادت از بيماران، رواج مبادلات پولى به صورت قرض الحسنه، بزرگداشت مقام پدر و مادر و نمونه هاي فراوان از اين نوع، نشانگر اين بود كه شخص رسول الله(ص) به بنياد تعاون و وحدت باورى اصولى و ژرف داشت و از همه مهمتر، ترويج و اهميت دادن به اصل مشاوره و راى خوانى از ديگران است كه به تعبير يكى از پژوهشگران «ماهيت حكومت اسلامى رويه آن را ملاطفت آميز و مشورتى ساخته است.»(1) نرمخويى و برخورد برادرانه نخستين حاكم را مى ستايد و تقدير مى كند و او را به مشورت با پيروان صاحب نظر دعوت مى نمايد و به او گوشزد مى كند اگر بدخو و سنگدل بودى مردم از دورت پراكنده مى‏شدند.(2)
آنچه بر خامه قلم آمد، قطره گونه‏اى بود از سنت و سيره رسول گرامى(ص) پيرامون نقش و اهميت وحدت و همكارى ميان مردم با يكديگر و تعامل آنان با رهبرى جامعه كه در نهضت امام خمينى(ره) و انقلاب اسلامى جامعه ايرانى، تاريخ مشابه آن را در صفحات خود ثبت نمود و ما در خور حوصله اين نوشتار، برداشتى خواهيم داشت از سلوك امام خمينى(ره) با مردم و نقشى كه ايشان در عرصه تحولات اجتماعى براى مردم به آن باور و ايمان داشت.
اصل اعتماد و باورداشت مردم
يك نظام سياسى در صورتى مى تواند ضمانت ماندگاري داشته باشد كه از يك پشتوانه قدرتمند مردمى برخوردار باشد. امام خمينى(ره) از روزى كه حركت انقلابى خويش را آغاز نمود، همواره مخاطبين اصلى را در هنگامه بحران ها و افت و خيزهاى سياسى – اجتماعى مردم قرار داده بود و رازمندى عنوان حكومت مردمى و حاكميت بر قلب ها در نهضت امام خمينى(ره) در همين نكته نهفته است.
امام(ره) هيچگاه در مسير پيشبرد اهداف نهضت متوسل به گروه ها و جناحهاي سياسى نمى شد؛ بلكه در بستر انقلاب اسلامى به همه آنها توصيه مى كرد اگر مى خواهيد به اين مردم خدمت كنيد و بمانيد، بايد به اقيانوس ملت مسلمان ايران بپيونديد. امام(ره) به حقيقت مردم را باور كرده بود و به حمايت و دلدادگى آنان نسبت به ارزشهاى دينى، اعتقادى راسخ داشت. ايشان به اين نكته واقف شده بود اگر با مردم صادقانه سخن گفته شود و صميمانه براى آنها كار شود، حتماً در مراحل سخت و تنگ، به يارى حكومت قيام خواهند كرد؛ آن چنانكه در انقلاب اسلامى اين حقيقت را به تمام جهانيان به اثبات رسانده اند. به اين سخن امام(ره) دقت كنيد:
«ما در مشكلات بايد متوسل بشويم به ملت؛ ملتى كه بحمدالله مهيا براى كمك و فداكارى بوده و هستند. با فداكارى ملت بحمدالله مراحلى را كه بسيار اهميت داشت پشت سر گذاشتيم و موانع مرتفع شد.»(3)
روش و شيوه امام خمينى(ره) در زمامدارى و حكومت كه برگرفته از سنت پيامبر(ص) و حكومت علوى بود، بر اساس احترام به مردم به عنوان حاميان اصلى نظام حكومتى، پى ريزى شد و ايشان از همان آغاز پيروزى و حتى پيش از آن و مناسبت‏هاى گوناگون بر مراجعه به آراء عمومى و برگزارى انتخابات، تأكيد كرد. امام (ره) در باب قدرت و نقش مردم مى گويد:
«اگر مردم پشتيبان يك حكومتى باشند، اين حكومت سقوط ندارد. كارى نكنيد كه مردم از شما بترسند كارى بكنيد كه مردم با شما صحبت كنند.»(4)
امام (ره) توصيه جدى داشتند كه مسؤولين به گونه‏اى عمل كنند كه حضور مردم در صحنه‏هاى مختلف اجتماعى – سياسى خدشه دار نشود چون معتقد بود كار بزرگ شروع شده يعنى جمهورى اسلامى، بدون اين پشتوانه بزرگ به نتيجه نخواهد رسيد. از اين رو مسؤولين امور را از اختلاف، پرهيز مى‏داد و به خدمت براى مردم فرا مى‏خواند. اين جمله امام(ره) قابل تأمّل است: «آن چيزى كه براى همه ما لازم است، اين است كه مردم را در صحنه نگاه داريم.» مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله العظمى خامنه‏اى در باب اين باور امام خمينى(ره) نسبت به مردم مى گويد:
«كمتر كسى را ديده‏ام كه به قدر امام(ره) نسبت به مردم از عمق دل احساس محبت و اعتماد كند. او به شجاعت و ايمان و وفا و حضور مردم باور داشت.»(5) ايشان در فراز ديگرى از سخنان خود، شگفتى حضور مردم و اعتماد امام خمينى(ره) نسبت به وفادارى ملت مسلمان ايران را اين گونه بيان مى كند:
«در حال حاضر كه من به پشت سر نگاه مى كنم و عملكرد اين ده سال را مى بينم، حقيقتاً حيرت مى كنم كه ما از چه راههايى عبور كرده‏ايم و با چه دره‏ها و پرتگاه‏هاى سختى مواجه بوده‏ايم… چه قدر دست او (امام خمينى قدّس سرّه) قوى و دلش پرظرفيت بود. در سخت ترين مراحل، به مردم اطمينان فراوان داشت. در يكى از پيام‏هاى خود به مردم فرمود: من شما را خوب مى شناسم؛ شما هم من را خوب مى شناسيد. واقعاً اين گونه بود. امام(ره) اين مردم را خوب شناخته بود و به صفا و وفا و غيرت و… شجاعت و صداقتشان واقف بود».(6)
يكى از مسؤولين بالاى اجرايى كشور در سالهاى جنگ تحميلى در اين خصوص مى‏گويد:
«از ويژگى‏هاى امام(ره) اين بود كه به مردم اطمينان داشتند و هر جا توده ها بيشتر مشاركت مى يافتند، ايشان احساس اطمينان بيشترى نسبت به اوضاع مى كردند.»(7)
امام خمينى(ره) درباره ضرورت ، همراهى مداوم مردم با نظام جمهوري اسلامى مى گويد: «بالأخره ما مردم را لازم داريم؛ يعنى جمهورى اسلامى تا آخر مردم را مى خواهد. اين مردمند كه اين جمهورى را به اين جا رساندند و اين مردمند كه بايد اين جمهورى را راه ببرند تا آخر.»(8)
اصل خدمت و آسان‏گيرى‏
در بينش فقهى و سياسى امام (ره)، مردم دارى و مردم مدارى براى كسانى كه عهده‏دار مقامات اجرايى هستند، به ويژه در رده‏هاى بالا، مى بايست يك اصل تلقى گردد. اين جمله ساده اما پرمعناى امام(ره) كه به من خدمتگزار بگوييد نه رهبر، بايد به عنوان يك تذكار دهنده همواره نصب العين مسؤولين قرار بگيرد. امام خمينى(ره) براى مردم ستم ديده دوران طاغوت به راستى دلسوز بود و بر ظلم‏هاى رفته بر آنان واقف. حال كه با همت توده رنج كشيده نظام سلطنت برچيده شده و جمهورى اسلامى جايگزين آن گرديده است، آرزوى امام(ره) اين است كه مردم تفاوت اين دو نظام را به خوبى احساس كنند. ايشان در ديدار با رئيس جمهور و هيأت دولت وقت، اين مسأله را گوش زد مى كند كه هرگز احراز پست و مقام را به عنوان يك هدف و ارزش تلقى نكنند بلكه:
«بايد افراد متوجه اين معنا باشند، كسانى كه واقعاً دلشان براى اسلام مى تپد و براى كشورشان، متوجه اين باشند كه پست ميزان نيست، مقام ميزان نيست، مقام رياست جمهورى، اين ميزان نيست… اينها چيزى نيستند. اين مقامات تمام مى شود، آنى كه هست، خدمت است.»(9)
امام خمينى(ره) به عنوان يك حاكم اسلامى بر مسامحه و رفتار مهربانانه تأكيد مى كند و اينكه جهت گيرى نظام جمهورى اسلامى بايد بر اصلاح زندگى مردم باشد. ايشان از قاعده «الاسلام يجب ما قبله» به عنوان يك ساز و كار سياسى ياد مى كند و مى گويد:
«مسأله ديگر رفتار نهادها با مردم است. بايد حركت ها به صورتى باشد كه مردم بفهمند كه اسلام براى درست كردن زندگانى دنيا و آخرت آمده است تا ملت احساس آرامش كنند. اين كه آمده است: الاسلام يجب ما قبله، اين يك امر سياسى است. اسلام ديده است اگر بخواهد با كسانى كه تازه مسلمان شده‏اند، سختگيرى كند، هيچ كس به اسلام رو نمى آورد. در جايى ديدم كميته صنفى گفته است تمام اصنافى كه از چند سال قبل از انقلاب گرانفروشى كرده‏اند بايد بيايند و مجازات شوند. اين امر بر خلاف اسلام و رضاى خداوند است. ما بايد اين قدر سخت نگيريم و به فكر مردم باشيم. مردم خيلى زحمت كشيده اند.»(10)
امام (ره) در فراز ديگرى از سخنان خود، احساس رضايتمندى مردم از حكومت را از عوامل ماندگارى آن مى داند و در ساحت مسائل اعتقادى اهميت اين موضوع را به گونه‏اى مطرح مى كند كه اين احساس، رضايت خداوند را نيز به دنبال خواهد داشت و در نتيجه تعامل مردم با حكومت، موجب پايدارى قدرت و استحكام آن مى گردد.
«كارى بكنيد كه دل مردم را به دست بياوريد. پايگاه را پيدا كنيد در بين مردم. وقتى پايگاه پيدا كرديد، خدا از شما خيلى راضى است، ملت از شما راضى است.»(11)
در ادامه به پند آموزى از وضعيت تاريخى نظام پيشين، اشاره مى كند و اينكه عامل اصلى سقوط محمدرضا پهلوى فقدان صداقت در رفتار با مردم و همچنين عدم رضايتمندى عمومى بود:
«ما از اين تاريخ موجودى كه بر ما گذشت، بايد عبرت بگيريم. اگر پايگاه داشت اين مرد(محمدرضا شاه) بين مردم، اگر نصف قدرتش را صرف كرده بود براى ارضاى مردم، هرگز اين قدرت به هم نمى‏خورد، هرگز با او مخالفت نمى‏شد. لكن مع‏الأسف همه قدرتش را روى هم گذاشت بر ضد مردم به طورى كه اگر مى‏رفت به زيارت حضرت رضا(ع)، هر كه مى شنيد مى‏گفت دارد حقه بازى مى‏كند.»(12)
اصل مشورت و نظارت‏
مردم ايران گر چه در سابقه تاريخى خود در عصر مشروطيت، چند صباحى طعم آزادى و حق تعيين سرنوشت خويش را تجربه كردند، اما به تحولات و پيشامدهاى به وجود آمده در پس آن، دوباره دچار خودكامگى و استبداد حكومت ها شدند كه در اين نوشتار فرصت پرداختن به آن نيست فقط يادآورى اين نكته لازم است آنچه بر اين ملت گذشت، بسيار سهمگين و طاقت فرسا بود تا اينكه در پرتو نهضت امام خمينى(ره)، دريچه هاى آزادى يكى پس از ديگرى بر روى آنان گشوده شد و مردم با رويكرد و اين باور هوشمندانه تر از گذشته بر تعيين سرنوشت خود تسلط يافتند. امام(ره) از همان روزهاى نزديك به پيروزى انقلاب اسلامى خبر از برگزارى انتخابات مى‏داد و اين حق را از حقوق مسلم مردم اعلام مى‏كرد و پس از پيروزى نيز بر عهد خود با مردم وفادار ماند و همواره بر نقش نظارتى و مشورتى مردم پافشارى مى كرد.
تعبيرى از اين قبيل كه «مجلس در رأس امور است»، گوياى اين مهم بود چرا كه نمايندگان مجلس شوراى اسلامى گرد آمده از گوشه گوشه اين سرزمين پهناور هستند كه مى‏توانند در مقام تحقق خواسته‏هاى همه مردم باشند. امام(ره) در باب نظارت مردم در فراز يكى از سخنان خود به يك گفت و گوى تاريخى اين گونه اشاره مى‏كند:
«اگر خداى نخواسته يك كس پيدا شد كه يك كار خلاف كرد، اعتراض كنند همه مردم؛ مردم همه به او اعتراض كنند كه آقا چرا اين كار را مى‏كنى؟ درصدر اسلام هست كه عمر وقتى كه گفت (در منبر بود به كجا) اگر من يك كارى كردم، شما چه بكنيد؟ يك عربى شمشيرش را كشيد و گفت: ما با اين شمشير راستش مى كنيم. بايد اين طورى باشد.»(13)
آنچه گفته شد، شمّه كوتاهى بود و جستارى ناقص، در طرح و بيان ديدگاه معمار بزرگ انقلاب اسلامى امام خمينى (قدّس سرّه الشريف) پيرامون شأن و منزلت مردم و حضور آنان در عرصه اجتماع بر اساس سنت و سيره رسول الله(ص)؛ اميد آنكه تذكارى گردد براى همه كسانى كه در مقام خدمت بر آمده‏اند و هشدارى باشد در امر حكومت دارى براى آنان كه صاحب كرسى قدرت‏اند. باشد ان شاءالله در روز واپسين در پيشگاه عدل الهى شاهد زيبايى نتيجه اعمال خود باشيم. در ختام اين مقال جهت حسن آن، فرازى از سخنان مقام معظم رهبرى در باب سيره امام خمينى(ره) نقل مى گردد:
«امام(ره) ما براى حيات دوباره اسلام، همان راهى را پيمود كه رسول معظم(ص) پيموده بود ؛يعنى راه انقلاب را. در انقلاب اصل بر حركت است. حركتى هدفدار، سنجيده، پيوسته، خستگى ناپذير و سرشار از ايمان و اخلاص… در انقلاب اسلامى چند خصوصيت مهم وجود داشت كه همه منطبق بر حركت اسلامى بود… دوم آنكه براى تحقق اين هدف از توده‏هاى مؤمن و آگاه و دردمند و فداكار و نه از احزاب و گروهها و سازمان‏هاى سياسى – نيروى انسانى لازم گرفته شد و رهبر حكيم نصرت را پس از توكّل بر خدا،از نيروهاى لايزال مردم جستجو كرد.»(14)
پى‏نوشت‏ها: –
1. انقلاب تكاملى اسلام،ص 134.
2. سوره آل عمران، آيه 159.
3. صحيفه نور، ج 7، ص 135.
4. همان، ج 7، 253.
5. حديث ولايت،ج 1،ص 130 به نقل از نشريه حوزه ويژه صدمين سال ميلاد امام خمينى(ره).
6. همان، ص 137 به نقل از نشريه حوزه ش 94 – 95.
7. كيهان هوايى، ش 1356،ص 3.
8. صحيفه نور،ج 19،ص 36.
9. همان،ص 217.
10. همان، ج 16، ص 52.
11. همان،ج 7، ص 6.
12. همان.
13. همان، ص 34.
14. حديث ولايت،ج 4، ص 246.