ما و يادگارهاي امام خميني «قدس سره»
قسم دوّم
سخن در باب اين مسأله و طرح چنين سئوالي براي پيروان راستين روح الله بود كه
در راه شناخت اسلام ناب محمّدي(ص) و تميز و تفكيك آن با اسلام آمريكايي چه اقدامي
نموده و تا چه حدّ در انجام اين «واجب سياسي بسيار مهم» گام برداشتهايم؟ مگر نه
اينكه به گفتۀ امام:
«به تنها چيزي كه بايد فكر كنيد به استواري پايههاي اسلام ناب محمّدي (ص)
است… اسلامي كه پرچمداران آن، پابرهنگام و مظلومين و فقراي جانند و دشمنان آن
ملحدان و كافران و سرمايه داران و پول پرستانند. اسلامي كه طرفداران واقعي آن
هميشه از مال و قدرت بيبهره بودهاند و دشمنان حقيقي آن، زراندوزان حيلهگر و
قدرتمداران بازيگر و مقدّس نمايان بيهنرند».
(14/9/67)
پس، راه شناخت و اوّلين گام در اين راه درك اين نكته است كه پرچمداران اسلام
ناب، پاهبرهنگان و مظلومين و فقرا هستند و سرمايهداران و پول پرستان دشمنان حقيقي
چنين اسلامي ميباشند. سئوال اينجاست كه آيا ما مدعيان پيروي از امام نيز همين
گونه ميانديشيم؟ اگر چنين است لازمۀ داشتن اين بينش عبارتست از اعتقاد داشته به
اين اصل:
«ملّت عزيز ما كه مبارزان حقيقي و راستين ارزشهاي اسلامي هستند بخوبي دريافتهاند
كه مبارزه با رفاه طلبي سازگار نيست و آنها كه تصوّر ميكنند مبارزه در راه
استقلال و آزادي مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه داري و رفاه طلبي منافات ندارد
با الفباي مبارزه بيگانهاند و آنهايي هم كه تصوّر ميكنند سرمايهداران و مرفّهان
بيدرد با نصيحت و پند و اندرز متنبّه ميشوند و به مبارزان راه آزادي پيوسته و يا
به آنان كم ميكند آب در هاون ميكوبند. بحث مبارزه و رفاه، بحث قيام و راحت طلبي،
بحث دنيا خواهي و آخرت جويي، دو مقولهاي است كه هرگز با هم جمع نميشوند و تنها
آنهايي تا آخر با ما هستند كه درد فقر و محروميّت و استضعاف را چشيده باشند. فقرا
و متديّنين بيبضاعت، گردانندگان و برپادارندگان واقعي انقلابها هستند».
(پيام استقامت- 29/4/67)
و اعتقاد داشتن به اين اصل، ايجاب مينمايد كه در بُعد اجرايي، اقداماتي، عملي
بدين شرح مورد پيگري قرار گيرد:
«ارائۀ طرحها و اصولاً تبيين جهت گيري اقتصاد اسلام در راستاي حفظ منافع
محرومين و گسترش مشاركت عمومي آنان و مبارزۀ اسلام با زراندوزان، بزرگترين هديه و
بشارت آزادي انسان از اسارت فقر و تهيدستي به شمار ميرود».
(فرياد برائت- 6/5/66)
«ما بايد تمام تلاشمان را بنمائيم تا به هر صورتي كه ممكن است خط اصولي دفاع
از مستعضفين را حفظ كنيم».
(پيام استقامت- 29/4/67)
«آنهايي كه در خانههاي مجلّل، راحت و بيدرد آرميدهاند و فارغ از همۀ رنجها
و مصيبتهاي جانفرساي ستون محكم انقلاب و پابرهنههاي محروم، تنها ناظر حوادث بودهاند
و حتّي از دور هم دستي بر آتش نگرفتهاند، نبايد به مسئوليتهاي كليدي تكيه كنند كه
اگر به آنجا راه پيدا كنند، چه بسا انقلاب را يك شبه بفروشند و حاصل همۀ زحمات
ملّت را بر باد دهند، چرا كه اينها هرگز عمق راه طي شده را نديدهاند و فرق و سينۀ
شكافتۀ نظام و ملّت را به دست از خدا بيخبران مشاهده نكردهاند و از همۀ زجرها و
غربتهاي مبارزان و التهاب و بيقراري كه براي مرگ و نابودي ظلم بيگانگان دل به
درياي بلا زدهاند، غافل و بيخبرند».
(فرياد برائت- 6/5/66)
«آنهائي كه در خانههاي مجلّل، راحت و بيدرد آرميدهاند و فارغ از همۀ رنجها
و مصيبتهاي جانفرساي ستون محكم انقلاب و پابرهنههاي محروم، تنها ناظر حوادث بودهاند
و حتّي از دور هم دستي بر آتش نگرفتهاند، نبايد به مسئوليتهاي كليدي تكيه كنند كه
اگر به آنجا راه پيدا كنند، چه بسا انقلاب را يك شبه بفروشند و حاصل همۀ زحمات
ملّت را بر باد دهند، چرا كه اينها هرگز عمق راه طي شده را نديدهاند و فرق و سينۀ
شكافتۀ نظام و ملّت را به دست از خدا بيخبران مشاهده نكردهاند و از همۀ زجرها و
غربتهاي مبارزان و التهاب و بيقراري مجاهدان كه براي مرگ و نابودي ظلم بيگانگان
دل به درياي بلا زدهاند، غافل و بيخبرند».
(فرياد برائت- 6/5/66)
«روحانيّت متعهّد، به خون سرمايه داران زالوصفت تشنه است و هرگز با آنان سر
آشتي نداشته و نخواهد داشت».
(3/12/67)
در ارتباط با پاسداري از اين يادگار امام يعني اصل حاكميّت محرومين و
پابرهنگان و آشتي ناپذيري و عدم سازش با سرمايهداران چه كردهايم؟ آيا در اين جهت
حركت نمودهايم؟ آيا سياستگذاران و دستگاههاي مختلف كشور در زمينۀ نهادينه ساختن
اين اصل گام برداشتهاند؟ مع الأسف در پارهاي موارد، جهت گيريها و سياستگذاريها
سمت و سويي مخالف با اصل فوق را در پيش گرفته است تا جايي كه سرمايهداران فراري
به خارج از كشور، طي يك اقدام رسمي دعوت به همكاري ميگردند از آنان خواسته ميشود
كه ثروت و امكانات خود را براي «سازندگي كشور» مصروف داشته و در اختيار بگذارند!
يعني همان اقدام عبث كوبيدن آب در هاون!
نمونهاي ديگر در بُعد كلّي و در سياستگذاريهاي كشور مسألۀ استقراض از منابع
خارجي است كه متأسفانه نمايندگان مجلس سوّم نيز بر آن صحّه گذاشتند و اميد است كه
مجلس چهارم در اصلاح برنامۀ اول پنجساله توسعۀ كشور، اين آفت و موريانۀ خطرناك را
از اقتصاد و سياست كشور بزدايد. بر كسي پوشيده نيست كه «صندوق بين المللي پول» و
«بانك جهاني» اهرمهاي اقتصادي استكبار غرب براي استثمار كشورهاي ضعيف و يا به قول
آنان «توسعه نيافته» يا «در حال توسعه» محسوب ميشوند و استقراض از اين منابع،
ملزوماتي را ميطلبد كه از آنجمله پياده نمودن دستورالعملهاي سيستم اقتصاد سرمايهداري
در كشور ميباشد كه اجراي چنين دستورالعملهايي با اصل حاكميّت محرومين و مبارزه
با سرمايهداري و سرمايهداران زالوصفت تضاد دارد. پس چه بهتر كه در ابتداي اين
ورطۀ خطرناك و در حاليكه هنوز ميزان استقراض ما از منابع خارجي و اجراي سياست
اقتصاد بازار آزاد در كشور مراحل آغازين خود را طي ميكند، دلسوزان جامعه با سرعت،
دقّت و حسّاسيّت به صورتي معقول مسئولين اقتصادي كشور را از ادامۀ آن بر حذر
دارند. امّا گذشته از اين ابعاد كلّي كه اقدام دربارۀ اصلاح آن متوجّه خواص ميباشد
در بُعد تعميم اين اصل و صيانت از اين يادگار امام به طور عام، در حيطۀ زندگي و
كار روزمرّۀ خودمان، نوع پاسخ به اين سئوال قابل تأمّل است كه آيا در محدودۀ كار و
توان ما طي اين چند سال به طرف حاكم نمودن چه قشري حركت نمودهايم حاكميّت
متدينّين بيبضاعت و حزب اللهييها و بسيجيها و خانوادۀ معظّم شهدا، و مفقودين و
جانبازان و ايثارگران؟ و يا خداي ناكرده ارتقاء بخشيدن به تكنوكراتها و غربزدهها
و متخصّصين بيتعهّد؟ آيا در حيطۀ كارهاي روزمرهمان ارزشهاي انقلابي و اسلامي
حكمفرما بوده يا اينكه «پول» به عنوان حلّال مشكلات فلان سرمايهدار، «حرف آخر» را
زده و قوانين دست و پاگير اداري از سر «راه» او برداشته شده و محرومين و مستضعفيني
كه بضاعت مالي نداشتهاند براي گذر از همان قوانين دست وپاگير اداري با درهاي بسته
و جوابهاي «سربالا» مواجه گرديده و به خاطر اين كه اين نظام را از خود ميدانند در
برابر اين بياعتناييها دردمندانه سكوت مينمايند.
خلاصۀ كلام اينكه مهمترين اصل و معياري كه در شناخت اسلام ناب محمّدي(ص) مطرح
است و نقش محوري را دارد همين اصل: «حاكميّت محرومين» ميباشد و از اين روست كه
امام خميني(س)، اغلب تعابيري را كه براي اسلام ناب محمّدي(ص) عنوان نمودهاند چنين
اصلي را القاء مينمايد. تعابيري همچون:
«تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقل دهندۀ اسلام ناب محمّدي (ص)، اسلام
ائمۀ هدي عليهم السلام، اسلام فقراء دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه
خوردگان تاريخ تلخ و شرمآور محروميّتها باشد. هنري زيبا و پاك است كه كوبندۀ
سرمايهداري مدرن و كمونيسم خون آشام و نابود كنندۀ اسلام رفاه و تجمّل، اسلام
التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفّهين بيدرد و در يك كلمۀ «اسلام آمريكائي»
باشد… هنر در جايگاه واقعي خود تصوير زالوصفتاني است كه از مكيدن خون فرهنگ اصيل
اسلامي، فرهنگ عدالت و صفا لذّت ميبرند».
(پيام به هنرمندان متعهّد- 30/6/67)
در ارتباط با شناخت نقطۀ مقابل اسلام ناب، يعني اسلام آمريكايي نيز اصولي از
جانب امام خميني(س) براي پيروان راستينش به يادگار مانده است كه بسيار قابل توجّه
و تأمّل بوده و لازم است تا با نصب العين قرار دادن اين اصول ضمن مبارزه با وجوه
مختلف، اسلام آمريكايي را به عنوان يك «واجب سياسي بسيار مهمّ» در دستور زندگي
خويش قرار دهيم.
ادامه دارد