دانشور نوآور

دانشور نوآور
(ابتكارات و ارزيابى‏هاى فكرى و شكوفايى علمى و فرهنگى شهيد آيت اللّه سيد مصطفى خمينى )
قسمت اول‏
غلامرضا گلى زواره‏
اشاره‏
مقام معظم رهبرى حضرت آيت اللّه العظمى خامنه‏اى در پيامى به مناسبت فرا رسيدن آغاز سال 1387 ش، امسال را سال نوآورى و شكوفايى ناميدند و تصريح فرمودند نوآورى فضاى كشور را فرا بگيرد، از سويى در اين سال نظام مقدّس جمهورى اسلامى ايران سى سالگى خود را تمام مى‏كند و سه دهه را پشت سر مى‏گذارد.
با الهام از بيانات امام خمينى و مقام معظم رهبرى ابتكارات، خلاقيّت‏ها و نوآورى‏هايى موجب شكوفايى شكوهمند در جامعه اسلامى مى‏گردد كه بومى، با اصالت و تأثير پذيرفته از موازين مذهبى و شرعى باشد، در عين حال و ضمن زايش مستمر علمى، نظريه‏پردازى و توليد علم بايد به نيازهاى روز و مسايل و مقتضيات زمان و آفت‏ها و آسيب‏شناسى‏ها توجه داشت اين نوآورى ضمن اين كه موجب شكوفايى در تمامى ابعاد مى‏گردد، با ارزش‏ها هماهنگ بوده و خود جلوه‏اى از فرهنگ سازى به شمار مى‏رود و خودباورى، اتكا به منابع معنوى و تقويت هنجارهاى بومى را به ارمغان مى‏آورد.
تأكيد بر خلاقيّت‏ها و سرعت پذيرش ابتكارات در جامعه ما به شرطى است كه اولاً خود هويتى ارزشمند داشته و ثانياً ثمراتش مفيد بوده و ثالثاً شيوه‏هاى شايسته‏اى را به ديگران بياموزد و مهم‏تر از همه اين‏ها، آن نوآورى مى‏تواند در اجتماعى مذهبى مطرح گردد كه وارداتى نباشد و وامدار فرهنگ غربى نگشته و استقلال علمى و فكرى را به ارمغان بياورد و صرفاً به رشد اقتصادى و عمرانى اكتفا نكند و مسايل معنوى، پويايى تربيتى و جوشش درونى را براى رسيدن به تعالى انسانى بر طبق موازين قرآن و عترت به ارمغان بياورد.
يكى از شخصيت هايى كه در اين زمينه گام نهاد و در عرصه‏هاى گوناگون علوم عقلى و نقلى نقدها،تحليل‏ها و ابتكارات جالبى را مطرح ساخت علامه شهيد آيت اللّه سيد مصطفى خمينى مى‏باشد، معمولاً در اغلب آثار، منابع و مقالاتى كه به شرح حال اين حكيم عارف پرداخته‏اند، جنبه‏هاى سياسى،مبارزاتى و نقش وى رادر نهضت امام خمينى و پيروزى انقلاب اسلامى آن هم در بُعد اجتماعى مورد توجه قرار داده‏اند در حالى كه بررسى‏هاى علمى، يافته‏هاى فكرى، كاوش‏هاى فلسفى، كلامى، فقهى، اصولى و نگرش‏هاى دقيق تفسيرى، عرفانى، ادبى و اخلاقى در كارنامه اين شخصيت درخشندگى ويژه‏اى دارد و اين مهم را مى‏توان از آثار و نگاشته‏هايش، خاطرات شاگردان و تصريح شخصيت‏هاى بلند پايه حوزوى بدست آورد.
بنابراين جا دارد در سال نوآورى و شكوفايى علمى از دانشور جوانى سخن گوئيم كه در اين عرصه كارنامه‏اى پربار و گران سنگ از خود به يادگار نهاد، شيوه‏ها و روش‏هاى ابتكارى وى در تحوّل عرصه‏هاى معرفتى و آموزشى بسيار كارساز و گره گشا مى‏باشد البته براى بدست آوردن مرواريدهاى معانى و گوهرهاى گرانبهاى او شايسته است (به بهانه دوازدهم رجب سالگرد تولدش) در آثارش به غوّاصى بپردازيم و نكته‏هاى ناب را بيابيم، از طرفى اين بعد از زندگى فقيهى را مورد بازنگرى اجمالى قرار مى‏دهيم كه مبارزاتش و ارتباط او از يك طرف با مردم و از سوى ديگر با امام خمينى در پيش برد مقاصد انقلاب اسلامى بسيار تأثير گذار بود، ضمن اين كه شهادت مرموزانه‏اش كه به فرمايش امام از الطاف الهى بود به منزله سپيده‏اى از اُفُق سر زد و صبح پيروزى را نويد داد به راستى اگر شهادت او صورت نمى‏گرفت معلوم نبود ما فتح و ظفر را به اين سرعت در آغوش مى‏گرفتيم و اكنون سى‏امين سالگرد آن را نظاره گر نبوديم، پس با هم بُعد علمى اين سپيده گشاى انقلاب را مرور مى‏كنيم.
نگاشته‏هاى ارزشمند
شهيد آيت اللّه سيد مصطفى خمينى علاوه بر تدريس علوم منقول و معقول، در مباحث و موضوعات فقهى، اصولى، كلامى، تفسير و حكمت نگاشته هايى از خويش به يادگار نهاده است كه بيانگر عظمت علمى و فكرى آن دانشور وارسته است. در بين اهل معرفت معروف است افرادى كه در تدريس و فعاليت‏هاى آموزشى به توفيق هايى دست مى‏يابند كمتر اين فرصت را بدست مى‏آورند كه از خود آثار علمى عميقى به يادگار بگذارند امّا سيّد مصطفى خمينى در زمره معدود دانشمندانى است كه در دو عرصه آموزش و نگارش پيشگام بود، از سنين جوانى حوزه تدريس داشت و به تربيت شاگردانى فاضل همت گماشت و از همان ايام يافته‏هاى علمى خود را به رشته تحرير در آورد.
اگر اهل فن و خبرگان خرد و انديشه در نگارش‏هاى ايشان تأمّلى نمايند متوجه مى‏شوند مؤلّف از استعداد، نبوغ، سرعت انتقال، حافظه‏اى نيرومند، ذهنى فعّال و پويا و يك نوع خودجوشى بهره‏مند بوده است، از همان اوان جوانى به سهولت بر انتقال يافته‏ها و كاوش‏هاى علمى و انديشه‏هاى فرازين از ذهن بر صفحات كاغذ توانا بود و هنگام فراگيرى دانش‏هاى گوناگون و همگام با كوشش‏هاى آموزشى دست بر قلم برد و تحقيقات مفيد و سودمند و محصول انديشه‏هاى خود را نگاشت. يكى از هم درسانش گفته است: از همان اوايل هرچه مباحثه مى‏كرد و به نظرش مى‏رسيد مى‏نوشت، چه در ادبيات، چه در فقه، اصول، حكمت و فلسفه نوشته‏هاى فراوانى دارد، به هنگام گرفتارى آن استاد شهيد به دست رژيم پهلوى در سال 1342 با وجود آن كه حدود سى و سه بهار از عمرش سپرى مى‏شد وقتى در زندان قزل قلعه در يكى از بازجويى‏هاى ساواك آثار علمى خود را بر مى‏شمرد از دوازده اثر علمى ياد كرد، برخى از اين آثار در يورش دژخيمان ساواك به بيت امام خمينى به غارت رفت، از جمله آن‏ها كتاب بيع در ده مجلد و كتابى در مبحث اجاره بود كه در اين ماجرا از بين رفت در تبعيدگاه تركيه با وجود فرسايش‏هاى روحى، دورى از وطن و گرفتارى‏هاى ديگر نه تنها از امر تأليف غافل نگرديد كه بلكه در فرصت پيش آمده و همراه با تنديس دانش و تقوا يعنى والدش، توفيقاتش در اين عرصه فزونى گرفت و با وجود آن كه منابع و مآخذ معتبر و مستند در اختيار نداشت آثار ارزشمندى چون دو جلد كتاب مكاسب محرّمه در 420 صفحه، قاعدة الانقاد در يكصد و هشتاد صفحه و چندين رساله ديگر به رشته تحرير درآورد، بعد از هجرت اجبارى از تركيه به نجف اشرف برنامه‏هاى علمى خود را پى گرفت و به نگارش آثارى گران سنگ اهتمام ورزيد.(1)
فهرست آثار
الف: قرآن‏
1- تفسير قرآن چهار مجلّد شامل تفسير سوره حمد و بخشى از آيات سوره بقره(تا آيه 23 بقره).
ب: اصول فقه:
2- تحريرات فى الاصول حاوى دوره علم اصول مستدل كه سه جلد آن تا مبحث استصحاب به طبع رسيده است.
3- كتاب اصول كه بطور مختصر مبانى و مباحث اصلى علم اصول را معرفى كرده است.
4- القواعد الاصوليه‏
ج: مباحث فقهى و فتوايى‏
5- حاشيه عروة الوثقى (اجتهاد و تقليد)
6- تحرير عروة الوثقى(احتياط و تقليد)
7- تحرير عروة الوثقى(طهارت)
8 – كتاب الطهارة در فقه استدلالى مبسوط(شامل نگارشى ابتكارى به شيوه بزرگان فقه)
9- كتابى در مبحث نكاح‏
10- كتاب البيع (دوره كامل مباحث استدلالى بيع) كه شيوه‏اى نوين و كاملاً ابتكارى دارد
11- مكاسب محرّمه در دو جلد
12- مبحث اجاره(كتاب الاجاره)
13- مستند تحريرالوسيله به همراه شرحى از آن در بيع و مكاسب محرّمه و خيارات‏
14- الواجبات فى الصلوة
15- كتاب الصوم در فقه استدلالى‏
16- دراسات فى ولايت الفقيه(حكومت اسلامى)
17- كتاب الخيارات در فقه استدلالى به صورت مستدل و مبسوط
18- القواعد الفقيه‏
19- رساله‏اى در باب حديث رفع‏
20- حواشى بر وسيله النجاة آيت اللّه سيد ابوالحسن اصفهانى‏
د: حكمت و عرفان‏
21- قواعد الحكميه‏
22- حاشيه و تعليقه بر اشعار اربعه ملاصدرا
23- حاشيه هدايه ملاصدرا
24- دوره فلسفه قديم‏
25- حاشيه بر كتاب مبدأ و معاد ملاصدرا
26- حاشيه بر بخش طبيعيات اسفار ملاصدرا
ه.: مباحث ديگر
27- حاشيه بر خاتمه مستدرك الوسايل ميرزا حسين نورى(حديث)
28- شرح زندگانى ائمه(ع) كه تا شرح حيات حضرت امام حسين(ع) ادامه يافته است.
29- القواعد الرجاليه(در دانش رجال)
30- تطبيق هيأت جديد برهيأت و نجوم اسلامى‏
31- قضيه آيت اللّه حكيم و دولت عراق (مباحثى در تحليل مسايل سياسى روز)
32- نقد دروس الاعلام النجف الاشرف.
33- الفوائد و العوائد در موضوعات گوناگون اخلاقى، عرفانى و…(2)
غالب اين آثار به صورت خطى است، تعدادى چاپ شده و كار تحقيق، تصحيح و آماده سازى شمارى از اين تأليفات از سوى مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى در حال انجام است.
حيات علمى‏
سيد مصطفى از استعدادى سرشار بهره داشت، قدرت دركش به گونه‏اى بود كه انديشه‏هاى مطرح شده از سوى اهل فضل و معرفت را از همان آغاز طرح و بيان دريافت مى‏كرد و به ذهن مى‏سپرد و در همان زمان در ذهن نقّاد خويش ارزيابى مى‏كرد و پرسش‏ها و اشكالات مفيدى مطرح مى‏نمود، در برخى دروس خارج حوزه برخى اشكالاتى را پيش مى‏كشيدند كه خود را مطرح كنند و يا اشكالشان چنان جزيى و سطحى بود كه با همان جواب مختصر اوّليه ساكت مى‏شدند اما مصطفى به دليل ذهن پويا و فعّال مباحث اساسى را عميقاً مورد تأمّل قرار مى‏داد و چندين بار متوالى اشكال خود را ادامه مى‏داد تا جواب قانع كننده و گره گشا دريافت دارد.
به دليل همين كنجكاوى‏ها و ژرف نگرى‏ها و اشتياق درونى به فضيلت و معرفت، مصطفى به فراگيرى دانش‏هاى رايج در حوزه اكتفا نكرد بلكه به كثيرى از علوم و ادبيات احاطه يافت و به اعتراف عدّه‏اى از هم درسانش او گنجينه‏اى از دانش‏هاى بسيار بود و كمتر رشته‏اى از علوم اسلامى، ادبى و علمى و ذوقى بود كه او از آن بهره‏اى نگرفته باشد. آيت اللّه فاضل لنكرانى در اين باره گفته است: از نظر فضيلت علمى به نظر من ساليان دراز بود كه حاج آقا مصطفى يك مجتهد مسلّم كامل و صاحب نظر در فقه، اصول، فلسفه، رجال، تفسير و ساير علوم اسلامى بود.(3)
آيت اللّه حاج شيخ محمد صادق خلخالى گفته است: حاج آقا مصطفى نه تنها به طور معمول حرف قدما را مطالعه مى‏كرد بلكه آن‏ها را با دقّت بررسى و ايرادشان را بيان مى‏كرد. اكثر رجال سند را با خصوصيات و تاريخ تولد و رحلت آنان، مى‏دانست، اشعار نخبة المقال را در حافظه داشت، در فن درايه و رجال متبحّر گرديده بود، در علوم معقول و منقول از خويشتن ابتكار نشان مى‏داد. در باب حافظه قوى او همين بس كه اكثر اشعار حافظ و سعدى و بخش‏هايى مهم از مثنوى مولوى و تاريخ علماى اسلام را از بر داشت، كثرت مطالعه، او را يك استاد اهل فن كرده بود، آگاهى‏هاى كلامى و عرفانى او به ذهن و فكرش بسنده نمى‏گرديد و اين نگرش‏ها بر جان و روحش نشسته و او را به صورت عارفى پاك باخته و دل سوخته درآورده بود.(4)
مصطفى مطالبى را كه فرا مى‏گرفت نه تنها فراموش نمى‏كرد بلكه آن‏ها را مأخوذ و مدرك تلاش‏هاى علمى و بعدى خويش قرار مى‏داد، در هر جلسه‏اى كه حضور مى‏يافت آن را به يك محفل پربار فكرى و معرفتى مبدّل مى‏ساخت، هر كس با او در جلسه‏اى مصاحبتى داشت و در يك بحث علمى وارد مذاكره وگفتگوى علمى با وى مى‏شد به احاطه فكرى، تفوّق علمى، قدرت استدلال و ذهن نقّاد ايشان نسبت به مباحث مطرح شده، وقوف مى‏يافت و برخود لازم مى‏ديد كه اين نبوغ و درخشندگى علمى را تحسين كند.(5)
امكان دارد افرادى در علوم متعدّد به مرحله اجتهاد برسند ولى دانشورى كه تخصص‏هاى گوناگون در علوم عقلى و نقلى داشته باشد، به فضايل و كمالات عرفانى و معنوى آراسته گردد، از بينش سياسى عميق برخوردار گردد و مقتضيات زمان را در نظر گيرد و با تيزبينى و فراست توان تحليل مباحث اجتماعى را داشته باشد، پرچم مبارزه را پيشاپيش امت اسلامى بر دوش گيرد و در غياب رهبرى قيام، نقش محورى نهضت اسلامى را بر دوش گيردو با جاذبه و دافعه‏اى شگفت موضع‏گيرى‏هاى ناب و شايسته‏اى از خود بروز دهد جزء نوادر است كه تنديس اين ويژگى جامع سيد مصطفى خمينى است.
مصطفى دانشورى بود كه صرفاً به توانايى‏هاى درونى ذهنى اكتفا نمى‏كرد و چراغ بر دست به دنبال حكمت كه گمشده‏اش بود مى‏گشت، هرجا دانشورى، عارفى يا حكيمى مى‏يافت در برابرش خاضعانه زانوى تلمّذ بر زمين مى‏زد و از خرمن دانش و فضلش توشه بر مى‏گرفت و اين گونه دانسته‏هاى خود را گسترش مى‏داد، مراقب بود كه از فرصت‏هاى بدست آمده، نهايت استفاده را بكند، اگر ضرورت ايجاب مى‏كرد در جلسه‏اى حضور يابد و شمع جمع حلقه نشينان بيتى باشد براى جلوگيرى از اتلاف وقت، مباحث و نكات مفيدى را مطرح مى‏كرد و آن جلسه را پربار مى‏ساخت، وقتى در زندان گرفتار شد از فرصت بدست آمده در حبس قزل قلعه تهران استفاده برد و با فقدان منابع علمى، در مسايل مستحدث فقهى دست به نگارش زد، يكى از نزديكانش نقل كرده است: در سلول انفرادى با وجود نداشتن كتاب حدود يك صد و بيست صفحه مطلب فقهى در مسايل نو و ابتكارى كه موضوعش در گذشته وجود نداشت همچون بيمه، بانك و مانند آن به نگارش درآورد.(6) در تبعيدگاه تركيه اگرچه شرايط مشقت آور بود ولى زانوى غم به بغل نگرفت و اوقات را به تأسّف خوردن نگذرانيد بلكه در تمامى اوقات كه با امام بسر مى‏برد به مباحثات علمى و فلسفى پرداخت و به يافته‏هاى خود فكر كرد و آنها را ژرف بخشيد و انديشه‏هاى تازه‏اى را مطرح كرد و يا بر روى كاغذ آورد.(7)
مصطفى به اتكاى استعداد ذاتى، هوش سرشار و ذهن فعال، پيگيرى در تحقيق و پژوهش و ارزيابى اقوال و گفته‏هاى متفكران را رها نكرد بلكه اين توانايى درونى را با تلاشى مداوم، همت و پشتكارى ضميمه كرد، يكى از فضلا كه با وى هم بحث بوده عقيده دارد از امور مهم كه موجب موفقيت مصطفى گرديد همين تلاش مستمرش بود. يك بار از زمان طلوع آفتاب مشغول بحث، مطالعه، نگارش و تتبع در آراء و افكار بود، در اين روند هيچ گونه خستگى به وى راه نمى‏يافت و بحث‏ها با تمام خصوصيات و جزئيات قلمبند مى‏كرد، گاهى يك هفته‏اى از منزل بيرون نمى‏آمد زيرا موضوعى علمى را دنبال مى‏كرد، و مى‏خواست به نتيجه مطلوب برسد، علاوه بر توانايى‏هاى علمى گسترده و حضور در عرصه‏هاى معرفتى متعدد، هيچ گاه خود را دنباله رو يافته‏هاى ديگران نديد و با يك نوع آزادمنشى آراى بزرگان را نقد مى‏كرد و با دليل و برهان نارسايى‏هاى پاره‏اى افكار را شرح مى‏داد، بدون دليل حاضر نبود سخنى را از كسى بپذيرد اگرچه آن شخصيت، شهرت علمى فوق العاده‏اى داشت، مطالب را سربسته نمى‏پذيرفت و همچون امام به تجزيه و تحليل آنها بر مى‏خاست.(8)
بيشترين اشتياق حاج آقا مصطفى به كاوش‏هاى علمى و فكرى بود و در نجف معمولاً مسايل سياسى را به برادرش حاج احمد ارجاع مى‏داد، امام خمينى هم با توجه به دستمايه‏هاى علمى اين فرزند ارشدش نمى‏خواست فكرش صرف جهت‏هاى ديگر گردد و تأكيد مى‏نمود مصطفى بايد در علوم و دانش‏هاى حوزوى غوّاصى كند تا بتواند در آينده جايگاه خاص خويش را در اين عرصه ارتقا دهد البته اين بدان معنا نمى‏باشد كه او در مسايل سياسى فاقد موضوع‏گيرى بود، به عنوان نمونه در همان روزهاى اقامت در نجف گرايش‏هاى فكرى سيدابوالحسن بنى صدر را شناخته و اصلاً حاضر نبود در يك جا بنشيند و با او صحبت كند بر روى افكار صادق قطب زاده حساس بود و او را از خانه‏اش بيرون كرد، در آن موقع به درستى تشخيص داد كه اين دُمل‏ها در آينده چركى گرديده و از عفونت آن‏ها مردم مسلمان اذيت مى‏شوند.(9)
در نجف با بزرگان حوزه و استادان برجسته حشر و نشر داشت و با احاطه علمى كه از آن برخوردار بود، وارد مباحث علمى گرديد و در بسيارى موارد با قدرت استدلال موضوعات طرح شده را به نتيجه مطلوب مى‏رسانيد و اكثر شخصت‏ها و مجتهدان نجف در مقابل برهان‏هاى قوى و ارزيابى‏هاى دقيق او خاضع مى‏گرديدند.(10) معروف بود كه وى خود را با شجاعت علمى به آب و آتش مى‏زند و در دهان پلنگ مى‏رود، بيت آيت اللّه سيد عبدالهادى شيرازى مركز بحث‏هاى گسترده علما بود و با رحلت ايشان همچنان محل رفت و آمد شخصيت‏هاى برجسته نجف بود كه در آن جا جلسات مذاكره و مناظره تشكيل مى‏دادند، هر شب فروعى مطرح مى‏گرديد، حاج آقا مصطفى در اكثر اين گفتگوها حضور مى‏يافت، ورود و خروج ايشان در بحث‏هاى فقهى، اصولى و فلسفى مشهور بود به گونه‏اى كه بعد از چند سال به عنوان چهره‏اى علمى قوى و مقتدر مشهور گرديد.(11)
بر ساحل قرآن‏
در دوران تيرگى ستم و مظلوميت ارزش‏هاى الهى و در زمانه‏اى كه قرآن و فرهنگ قرآنى در مهجوريت قرار گرفته و رويكرد نشان دادن به مباحث تفسيرى و توجه به كلام خداوند ناقض شأن علمى به شمار مى‏آمد و مقامات فرهنگى و شهرت اجتماعى افراد را اين نوع نگرش‏ها مورد تأمّل قرار مى‏داد.
سيد مصطفى خمينى اهتمام خويش را بر فيض‏گيرى و فيض رسانى از اقيانوس بى كران معارف قرآنى استوار ساخت و در چنين فضايى به نگارش تفسير روى آورد و تلاشى سترگ و شايسته تكريم و تحسين تقديم علاقه‏مندان به حقايق قرآنى نمود.
يكى از آثار قلمى ارزشمند ايشان «تفسير القرآن الكريم» است كه در بردارنده تفسير آيات سوره حمد و بقره(آيات يك تا چهل و شش) بوده و در چهار مجلّد به اهتمام حجةالاسلام و المسلمين سيد محمد سجّادى اصفهانى به سال 1362 ش از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى به طبع رسيد، البته قبلاً جلد اوّلش به كوشش مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان در قم چاپ شده بود.
روش تفسيرى حاج آقا مصطفى مبتنى بر تفصيل و توضيح كامل است، بدين صورت كه در آغاز آيات مورد نظر را ذكر نموده سپس به واژه‏شناسى و اشتقاق صرفى كلمات مى‏پردازد و اگر بحثى درباره نحوه نگارش و رسم الخط اصطلاحات باشد راجع به آن سخن مى‏گويد، سپس اختلاف قرائت‏ها را مورد توجه قرار داده و چگونگى اعراب و علم نحو را يادآور مى‏شود، بعد از آن آيات مورد نظر را از ديدگاه علم معانى، بيان و فن بلاغت مورد كاوش قرار مى‏دهد، بعد به استخراج و دسته بندى نكاتى مى‏پردازد كه امكان برداشت آنها از آيات درباره اصول فقه وجود دارد، آن گاه مضامين فلسفى آيه را مورد دقت و توجه قرار مى‏دهد، از استخراج نكته‏هاى اخلاقى، عرفانى، اشراقى و مواعظ و عبرت‏ها هم دورنمانده است، در خاتمه هر بحث به جمع بندى مباحث گذشته و نظرات تفسيرى گوناگون پرداخته و در ضمن آن با تبيين كامل و نهايى مفهوم آيه ديدگاه تفسيرى خود را با صراحت بيان مى‏كند. در اين بخش نخست ديدگاه پيروان تفسير روايى را درج كرده، سپس رأى اصحاب اجتهاد را آورده و با ذكر مشرب اهل ذوق و عرفان و حكمايى چون ملاصدرا و اعلام نظر خويش تفسير آيات مورد نظر را به پايان مى‏رساند.(12)
اين نگرش همه جانبه و نگاهى چندگانه به آيات الهى و توجه به جنبه‏هاى ادبى، روايى، عقلى، تفسيرى، كلامى و تاريخى مبيّن آن است كه اولاً مفسّر محترم از دقت و ژرف بينى برخوردار بوده، ثانياً بر اقوال دانشوران علوم گوناگون احاطه داشته و مى‏توانسته از درياهاى گوناگون، مرواريدهاى معانى استخراج كند. پرداختن به مسايل اعتقادى، عرفانى و حتى توجه به علم اعداد و دانش‏هاى غريبه، ذكر مسايل فقهى و بيان مسايل علم اصول به تناسب خاص، از سطح علمى و پژوهشى مؤلّف اين تفسير حكايت دارد.
آن شهيد بنا به سيره شايسته مفسّران گذشته، ابتدا مطالب اين تفسير را تدريس مى‏كرده و در ضمن به نگارش در آورده و مطالبى بر آن افزوده است چرا كه در درس و بحث و گفتگوهاى عالمانه و نقّادانه هنگام درس، نكاتى به ذهن مى‏آيد كه در نگارش متداول نمى‏توان به آنها دست يافت، از آن جا كه كار تحقيق و تصحيح تفسير مزبور قبلاً توسط يك نفر به انجام رسيده، از برخى اشكالات مصون نمانده، ضمن اين كه اين كاستى‏ها هرگز از كار گران سنگ حجةالاسلام و المسلمين سجّادى نمى‏كاهد. در طبع جديد تجديد نظر و اصلاحات لازم به چندين نفر سپرده شده و پاورقى‏هاى مفيد وارزشمند بر آن افزوده شده، ارجاعات تكميل گرديده، عنوان‏گذارى صورت گرفته و ويرايش‏هاى لازم هم آرايش ظاهرى كتاب را ارتقا داده است.(13)
نويسنده اين تفسير هر چند اگر مجال مى‏يافت، ديگر جلدهاى اثر مذكور را كامل مى‏كرد، امكان داشت بازنگرى جدى در آن مى‏نمود، با اين حال در مقايسه با تفسيرهايى كه به جمع قرآن، برهان و عرفان پرداخته‏اند جامع‏تر و علمى‏تر است، بويژه در عرصه حكمت و عرفان مطالب جديد و نظام يافته‏اى دارد، به دليل آن كه مؤلّف اهل كشف و شهود بوده نكاتى را كه از قلبش عبور كرده و خودش به آنها رسيده است در اين تفسير درج كرده است، در مواضع مورد اختلاف به مبانى خود اشاره دارد و قلمى عالمانه و عارفانه توأم با حكمت و خرد بر تفسير سايه افكنده است.
تقرير موضع بحث، تفكيك ديدگاهها، تعيين موضعى روشن و قوى و استوار به صورت مستدل توجه به ديدگاههاى مفسّران و صاحب نظران اهل سنّت و گواه جستن به منابع روايى و آراى علمى آنها و بهره گرفتن هم زمان از اطلاعات تاريخى، فلسفى، عرفانى،ادبى و فقهى، اين تفسير را درخشان و ارزشمند مى‏نماياند. مفسّر شهيد در بهره‏گيرى از دانش‏هاى گوناگون در حد يك متخصص اظهار نظر كرده و بدون هيچ گونه مبالغه‏اى جايگاه علمى و فكرى خود را در هر يك از دانش‏هاى ياد شده بيان نموده است، حتى با صراحت بر برخى مفسرين معروف چون فخر رازى مى‏تازد و وى را شايسته اظهار نظر در برخى حوزه‏هاى علوم اسلامى نمى‏داند، نگرش‏هاى علمى اين تفسير از يكديگر مستقل هستند و آن شهيد درهم آميختگى بحث‏ها را امرى زيان بخش مى‏داند.
اگرچه در تفسير مزبور مى‏توان گرايش‏هاى متعدد علمى را يافت ولى جنبه عرفانى و فلسفى آن بر ديگر ابعاد برترى دارد، در روشن كردن نكته‏هاى عرفانى از ديدگاه‏هاى ابن عربى بسيار بهره مى‏برد و يافته‏ها و نگاشته‏هاى عرفانى حضرت امام خمينى را مأخذ قرار مى‏دهد، در هر كجا كه به نام والدش اشاره دارد، از او به بزرگى ياد مى‏كند و اين واقعيت بيانگر شدّت ارادت و تأثير عميق معنوى و علمى امام بر روى ايشان مى‏باشد. بهره‏گيرى به جا و مناسب از سروده‏هاى عرفانى و عربى فارسى از ديگر ويژگى‏هاى اين تفسير است.
سيد مصطفى در هنگام تفسير قرآن به علوم اجتماعى مباحث تاريخى و سياسى توجه داشته و از اين جهت قرآن را با توجه به نيازهاى زمان و مكان تفسير كرده است، واقع گرايى، دورى از تعصب، بيان استدلال مخالفان، تبيين مباحث عرفانى با زبان برهانى، تنوع موضوعات، پرهيز از درازگويى، توجه به جغرافياى تاريخى و تاريخ كه همگى هوشمندانه و با ظرافت مورد استفاده قرار گرفته‏اند بر جذابيّت و عمق اين اثر مى‏افزايد.(14)
آيت اللّه شيخ محمد مهدى شمس الدين كه نكاتى پيرامون اين تفسير نگاشته است مى‏گويد وقتى مقدمه آن راملاحظه كردم ديدم كتاب حاضر به حضرت سيدالشهداء اهداء گرديده است، در خلال برخى بحث‏ها از جمله ذيل تفسير آيه الحمد للّه رب العالمين به فرازى از دعاى امام حسين در روز عرفه اشاره كرده و افزوده است: روحى و ارواح العالمين لك الفداء يا ابا عبداللّه و يا سيد الشهداء و در ادامه اميدوار است كه از تفضّلات آن حضرت نگارش اين تفسير مورد قبول حضرت حق تعالى قرار گيرد و اين موضوع نشان مى‏دهد كه او قرآن و عترت را از هم جدا نمى‏داند و انتخاب نام و ياد حضرت امام حسين(ع) مؤيد آن است كه مؤلف با روحى حماسى به ساحل قرآن رفته است. به گفته شمس الدين مؤلّف اين تفسير بر حسب ترتيب سوره‏ها و آيات جلو نرفته بلكه در لابلاى بحث‏ها، نكات عرفانى، فلسفى، لغوى، فقهى و كلامى ديده مى‏شود كه بيانگر ابداعات، منظومه فكرى سيد مصطفى مى‏باشد. از تفسير بر مى‏آيد كه مؤلف تمام معارف و كمالات برگرفته‏اى از قرآن كريم مى‏داند و اساس علوم اسلامى كلام وحى است، در اثناى برخى بحث‏ها مؤلف مى‏گويد كتاب تدوين با تكوين تطبيق دارد و تشريح با فطرت‏ها و طبع‏ها منطبق مى‏باشد. برخى مباحث عرفانى و اخلاقى به نحو بارزى در شخصيت مفسّر و ويژگى‏هاى تربيتى او انعكاس يافته است، به باور آن مفسّر شهيد بنيان‏هاى اخلاقى، معنوى و تشريعى در قرآن تشريح گرديده و خطوط اساسى عقايد، راههاى كسب معرفت و عواملى كه شخصيت يك انسان كامل را مى‏سازند در قرآن به خوبى و آشكارا ترسيم گشته است.(15)
در عرصه حكمت و كلام‏
سيد مصطفى در فلسفه صاحب نظر بود، نكات حكيمانه را به خوبى هضم كرده و بر منابع مهم فلسفى احاطه داشت، تدريس منظومه سبزوارى و ادامه اين تلاش در نجف، همچنين درس خصوصى اسفار او براى عدّه‏اى از فضلاى حوزه و بحث‏هاى عميق فلسفى وى با استادان حكمت همچون شيخ محمد فكور يزدى به همراه تأليف چندين كتاب و رساله فلسفى و حواشى بر برخى آثار ملاصدرا بيانگر توانايى فوق العاده او در اين زمينه مى‏باشد. افزون بر نگارش‏هاى ياد شده، در تفسير ذيل هر كدام از آيات و موضوعات قرآنى از بحث‏هاى فلسفى و كلامى كمك مى‏گيرد.(16)
در مباحث كلامى از سه عنصر قرآن، برهان و عرفان بهره مى‏جويد و با ابزار عقل و دل، وحى را مى‏كاود و باورهاى دينى را استوار مى‏سازد، بريافته‏هاى درونى همچون كاوش‏هاى خردمندانه اعتبار مى‏بخشد و بر آيات و فهم قرآنى اصرار مى‏ورزد، عبادت و بندگى خدا را با خردمندى در تعارض نمى‏بيند و از نشانيدن عرفان و عقل بر كرانه قرآن غفلت نمى‏ورزد. او مى‏گويد مؤمن كسى است كه باورش به گونه‏اى ثابت در درونش جاى گرفته و درخت يقين در قلبش ريشه دوانيده باشد، چه با شهود و كشف باطنى و چه از راه استدلال و برهان.
آن استاد بزرگ مى‏افزايد سه اصل اساسى توحيد، رسالت و ولايت مطلقه وجود دارد كه هدايت و سعادت بشر بر پايه آن‏ها استوار مى‏گردد، در كتاب‏هاى كلامى، اين مطلب روشن شده و به حد تحقيق و برهان و دقت رسيده و مكاشفه، مشاهده عرفانى و باطنى به آن گواهى مى‏دهد. به راستى باور به يگانگى خدا، رسالت رسول اكرم(ص) و ولايت ائمه هدى اركان هدايت هستند و بشر براى تأمين سعادت راستين به اين سه ركن نياز دارد.
سيد مصطفى اصل امامت و ولايت مطلقه امامان را اصولى بر آمده از قرآن دانسته است، با اين تفاوت كه توحيد و نبوت به روشنى و اصل مذكور با اشارات و رمزها در قرآن آمده است، به اعتقاد وى در صورت حذف اصل سوم قرآن از دست برد انحراف، تحريف و مانند آن مصون نبود و نبوت ناقص مى‏گرديد.(17)
سيد مصطفى از نظر فلسفى داراى فكر و نظر بود و در مواردى از اين رشته عقلى مطالب تازه و بديعى از خود به يادگار نهاد، وى همچون حكيمى ژرف انديش و كار آزموده بر دليل‏هاى تسلسل ايرادات اساسى وارد مى‏كرد، او براهين و ادله‏اى را كه فيلسوفان براى امتناع اين اصل اقامه كرده‏اند با دقت مورد بررسى و تعمق قرار داد و به داورى عادلانه بين آنان برخاست و راه حل درست و نهايى را ارائه داد. او در ضمن اين كه مانند حكماى اسلامى حقيقت علم و آگاهى را نسبت به اشياى خارجى حصول و حضور ماهيت شى‏ء خارجى در ذهن مى‏داند در عين حال مى‏گويد نفس به دليل بالقوه بودن و محروم بودن از كمالات در اين حالت مظهر معقولات و نيز خلّاق آن‏ها نخواهد بود، بديهى است نفس در مرتبه قوس صعودى هر قدر اشتداد و تكامل پيدا كرد صلاحيت خلاقيّت و مظهريّت را بدست مى‏آورد، وى اصرار مى‏ورزد آنان كه به آخوند ملاصدرا ايراد گرفته‏اند و نظرش را براى حلّ مسئله علم مخدوش معرفى كرده‏اند به مغز سخن نرسيده و به بيراهه رفته‏اند. سيد مصطفى درباره اعراض و جواهر و همه مقولات آراى ويژه و جديدى دارد.
صدرالمتألهين در اسفار در بحث اقسام فاعل و بيان فاعل مسخر و مختار و توضيح فرق آن‏ها گفته است فاعلى كه اختيار محض دارد فقط خداست و ديگر فاعل‏ها در فعلشان در تسخير ديگرى هستند سيد مصطفى اين نكته را نقد كرده و مى‏گويد اين ديدگاه ناقض برخى افكار آخوند است و با ديدگاه تحقيقى تضاد دارد از جمله سخنان نغز و جديدى كه آن شهيد بدان اشاره كرده و با حساسيت ويژه‏اى روى آن تأكيد دارد تفاوت ميان علم و ادراك است، وى مى‏گويد ادراك براى نفس در مرتبه قوس صعودى فراهم مى‏گردد امّا علم در مرتبه قوس نزولى بدست مى‏آيد، زيرا علم وسيله عبور و ارتباط با خارج است و اين خلاف ادراك مى‏باشد زيرا ادراك آدمى به يك حقيقتى مى‏رسد بدون آن كه حقايق خارجى را بر وى مكشوف سازد.(18)
نظريه اتحاد عاقل و معقول داراى مشكلاتى است كه حكما به آن اشاره داشته‏اند زيرا چگونه نفس با تعلّق به ماده با عقل مجرد متحد مى‏گردد و عروج نفس به مرحله تجرّد به چه نحوى امكان‏پذير است و نيز چگونه نفس در مرحله حس و خيال، خلّاق و متصوّره است ولى در هنگام تعقل فقط مدرك بوده و فاقد هرگونه خلّاقيتى است، در حالى كه ما ميان صورت‏هاى خيالى و عقلانى از اين جهت تفاوتى نمى‏يابيم. چرا نفس در يك مرحله فاعل است و قيام صورت‏هاى ذهنى به آن صدورى است و در مرحله عقلانى منفعل مى‏باشد. شهيد سيد مصطفى خمينى براى رفع اين مشكل به راه حلّ ديگرى اشاره مى‏كند و چنين نتيجه مى‏گيرد كه چون نفس در هنگام تعقّل مى‏خواهد واجد صورت‏هاى عقلى شود و به كمال عقلانى برسد در اين حركت كمالى كه از آن به حركت در قوس صعود تعبير مى‏گردد نمى‏تواند خلّاقيت داشته باشد زيرا فاقد اين كمال است و فاقد شى‏ء نمى‏تواند كمالى را در ذات خود خلق كند بنابراين در قوس صعودى نفس خلاق نيست ولى نفس انسان بعد از آن كه به مرحله عقلانى رسيد و واجد كمال شد در قوس نزولى مى‏تواند به خلق صورت‏هاى عقلانى و قائم به نفس بپردازد و اين علم يك دانش تفصيلى بوده و از مبدأ عقلانى منشأ مى‏گيرد. بدين ترتيب خلاقيت نفس، اتحاد نفس با عقول مستقل، وحدت ماهيات مجرده و نيز تفاوت انسان‏ها در تعقّل حفظ گرديده است زيرا هر كسى در نفس خويش عقل متصلى دارد كه در آن به خلق صورت‏هاى عقلانى مى‏پردازد.(19) ادامه دارد
پى‏نوشت‏ها:
1. مجله بينات، همان، ص 64 – 63، مجموعه مقالات، ص 63 و 64، شهداى روحانيت، ج 1، ص 34.
2. بررسى و تحليلى از نهضت امام خمينى، سيد حميد روحانى، قم، دفتر انتشارات اسلامى، ج 1، ص 45 – 44، گلشن ابرار، ج ح، ص 776، مجله حوزه، ش 82 – 81، ص 364 – 363، گنجينه دانشمندان، محمد شريف رازى، ج 4، ص 548.
3. مصاحبه با آيت اللّه فاضل لنكرانى، مجله پيام انقلاب، ش 91، ص 34.
4. شاهد ياران، همان، ص 46 – 45.
5. مشعل معرفت، پاسدار اسلام، ش 227، ص 37.
6. مجله جنگ و زندگى، آبان 1361.
7. اظهارات حجةالاسلام دعايى، مجله پيام انقلاب، ش 18، 30 مهر 1359، ص 48.
8. مجموعه مقالات، ص 59 – 58، پيام انقلاب، ش 96، هفتم آبان 1359، ص 10؛ مجله پاسدار اسلام، ش 23، آبان 1362، ص 28، رويدادها، دبيرخانه مركزى، ائمه جمعه، تهران، 1370، ص‏50.
9. گفتگو با محتشمى‏پور، گنجينه دل، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، چاپ دوم، زمستان 1375، ص 431 – 430.
10. از ايران به ايران، حجةالاسلام و المسلمين سيد على اكبر محتشمى پور، ج 2، ص 24.
11. گفتگو با حجةالاسلام و المسلمين محتشمى پور، مجله بيّنات، همان، ص 147.
12. مجله بيّنات، ص 67 – 66.
13. همان، ص 193 – 192.
14. مجله حوزه، ش 82 – 81، ص 197 – 196.
15. نك:مقاله، هوامش على تفسير القرآن الكريم لاستاذ العلامة الشهيد آيت اللّه سيد مصطفى خمينى، شيخ محمد مهدى شمس الدين، مجموعه مقالات كنگره شهيد آيت اللّه سيد مصطفى خمينى.
16. مجله حوزه، ش 82، ص 233، يادها و يادمان‏ها، ج 2، ص 101.
17. نك:سيرى در انديشه‏هاى كلامى سيد مصطفى خمينى، عباس مخلصى، مجله حوزه، همان مأخذ.
18. بنگريد به مقاله آراى فلسفى شهيد آيت اللّه سيد مصطفى خمينى در مجموعه مقالات كنگره آن شهيد.
19. بنگريد به مقاله نظر آن شهيد درباره مسئله وجود ذهنى به قلم دكتر زهرا مصطفوى، همان مأخذ.