مسلمانان کوزوو، مقدونیه و سنجاک در محاق ستم

مسلمانان
کوزوو، مقدونیه و سنجاک در محاق ستم

غلام رضا گلی
زواره

گسترش اسلام
در بالکان[1]

این منطقه
طبق مدارک تاریخی در قرون گذشته ، منتهی الیه جاده ابریشم بوده و نشر اسلام در آن
توسط بازرگانان مسلمانی صورت می گرفته که در جاده مذکور به حمل کالا می پرداخته
اند. حضور اسلام در این ناحیه، به قرون یازدهم و دوازدهم میلادی باز می گردد، زیرا
در این دوران، با فعالیت دولت شیعی فاطمی که در شمال آفریقا استقرار داشت، اسلام
در نقاط شمالی مدیترانه و جنوب شرقی اروپا که باکان جزء آن است، گسترش یافت، اما
تصرف بالکان توسط قوای اسلام از قرن چهادهم میلادی آغاز گشت، در اواسط این قرن که
دولت روم شرقی (بیزانس) طریق انحطاط را طی می نمود اورخان فرزند عثمان [2]
بر بخش های حساسی از گالیبولی [3]
در ساحل اروپا دست یافت و این نخستین فتح مسلمانان در منطقه جنوب شرقی اروپا بود.

در زمان مراد
اول فرزند اورخان با تصرف شهر آدرنه،؛ مرکز حکمرانی آل عثمان، از آسیا به اروپا
انتقال یافت[4] و در
سال 1389 م صربها در نبردی بنام «پرنده سیاه» در منطقه کوزوو از قوای عثمانی شکست
خوردند و صربستان که در سال 1217م به عنوان سرزمین مستقلی تشکیل شده بود، خراجگزار
دولت عثمانی گشت و در سال 1459م رسماً به قلمرو دولت مزبور ضمیمه شد.[5]
با یورش ترکان عثمانی از راه خشکی و دریا به قسطنطنیه، مرکز حکومت بیزانس و فتح آن
در ژوئیه 1453م توسط سلطان محمد فاتح و سقوط دولت روم شرقی، منطقه بالکان برای مدت
5 قرن جزو قلمرو دولت مقتدر عثمانی قرار گرفت. پس از استقرار سربازان عثمانی در
بالکان یکی از فرماندهان لشکر عثمانی، بنام خسرو بیگ که اصالت ایرانی دارد، حکومتی
را در قلب بالکان، به مرکزیت «سارایوو»[6]
تشکیل داد، منطقه حکومتی وی به سرای خسرو معروف بود که بعداً به «سرای او» تغییر
نام یافت و در تلفظ امروزی سارایوو نامیده می شود که مرکز حکومت جمهوری «بوسنی،
هزرگوین»[7]
می باشد.

شبه جزیره
بالکان در عصر عثمانی و پس از آن

عثمانی ها با
افراد مسیحی که در قلمرو آنان می زیستند از در مسالمت در آمدند ودر سایه انی
آرامش، کلیسای ارتدوکس پا به عرصه گذاشت و البته تعداد زیادی از اهالی بالکان آئین
اسلام را پذیرا شدند و فرهنگ خود را برذ پایه سنت های اسلامی و ارزشهای مذهب جدید
یعنی اسلام بنیاد نهادند، در عصر عثمانیان، فرهنگ اسلامی در سرزمین بالکان راه
توسعه و ترقی را پیمود و مساجد و مراکز فرهنگی متعددی توسط مسلمین احداث گردید که
اکنون از مواریث ارزشمند دوران شکوه و اقتدار اسلام محسوب می

گردند ،  گرچه به هنگام سلطه کمونیست ها و نیز با هجوم
ددمنشانه صرب ها به این آثار، آسیب فراوانی وارد گردیده است. رفته رفته دولت
عثمانی بدلیل تعدد نژادی و ضعف حاکمیت، اقتدار خود را از دست داد و جنبش های نژادی
و ضعف حاکمیت،  اقتدار خود را از دست داد و
جنبش های نژاد پرستانه در این نقاط ظهور یافته و تقویت شدند. به سال 1830م صربستان
با حمایت روسیه موفق شد به خودمختاری دست یابد، حوادث دگیری نیز در بالکان بوقوع
پیوست که فروپاشی قوای عثمانی را بدنبال داشت، بنا به معاهده «سن استفانو» که بین
روسیه وعثمانی انعقاد یافت و با تأکید کنگره برلین در سال 1878م صربستان استقلال
خود را بطور کامل بدست آورد و بوسنی ، هرزگوین تحت اداره اتریش قرار گرفت، طی جنگ
های بالکان که از سال 1912م آغاز شد تقریباً نقاطی که در بالکان جزو قلمرو عثمانی
به شمار می رفت از آن جدا و این منطقه تچزیه شد، با شروع جنگ جهانی اول (1918-
1914م) صربستان برای تأسیس یک دولت براساس قومیت و نژاد در جبهه متفقین قرار گرفت
که با شکست متحدین بویژه عثمانی و  اتریش،
صربها به هدف خود نزدیک شدند و مقدمات تشکل تاریخی یوگسلاوی سابق از سال 1918م
آغاز شد. به موجب معاهده «سان ژرمن» (1919م) بوسنی و هرزگوین از اتریش منفک و به
صربستان تفویض گردید و بنا به معاهده نویلی که در همین سال انقعاد یافت، مقدونیه
نیز به صربستان ملحق شد و بر اساس  پیمان
تریانن[8]
کروواسی[9]
و اسلوونی[10] به
صربستان پیوستند (در سال 1920م) کوزوو هم در همین سالها با حمایت قدرتهای بزرگ از
آلبانی جدا و به قلمرو صرب ها ضمیمه گشت و سرانجام در سال 1929م از اتحاد این
مناطق، کشور جدید یوگوسلاوی [11]
به مرکزیت بلگراد [12]
در صحنه سیاسی جهان ظاهر شد. در بین سالهای دو چنگ جهانی، این سرزمین روی آرامش را
ندید و بیش از همه، مسلمانان مورد حمله و تجاوز وحشیانه قرار گرفتند، قبل از شروع
جنگ دوم جهانی قوای آلمانی به یوگسلاوی هجوم برده و به قتل عام وسیعی پرداختند.
آنها پس از اشغال این منطقه، دولت دست نشانده ای را در یوگسلاوی مستقر نمودند. در
سال 1943م بین چتینک ها (صرب های افراطی) و کمونیست ها نبرد سنگینی آغاز شد که
بدنبال آن، جمهوری خلق یوگسلاوی تحت ر هبری تیتو بوجود آمد. وی براساس قانون اساسی
ای که تدوین شد، یوگسلاوی را به 6 جمهوری تقسیم نمود که پنج قوم گوناگون در آن
زندگی میکردند و چهار زبان متفاوت در این جمهورذی ها رسمیت داشت و سه مذهب به
عنوان ادیان اصلی و دو نوع رسم الخط در آنها متداول بود که نظام تک حزبی، همه امور
را تحت کنترل خود قرار داد. تیتو که خود از نژاد کروات بود برای جلوگیری از قدرت
گرفتن صربها، ترتیبی داد تا در هر جمهوری، اقلیت هایی از دیگ گروههای قومی وجود
داشته باشندو  برخی پست های کلیدی را در
اختیار بگیرند.[13] وی
در جریان نهضت مقاومتی که بر علیه آلمانها ترتیب داد به گروههای جنگنده قول داد که
پس از چنگ، به آنان خود مختاری خواهد داد و بدین لحاظ مسلمانان با وی همکاری نمودند
و از خود رشادت های قابل تحسین بروز دادند ولی تیتو برخلاف آنکه به مناطق کرواتی،
اسلوونی، مقدونیه و «مونته نگرو»، [14]
خود مختاری داد از دادن خود مختاری به مسلمانان ساکن بوسنی امتناع نمود. و برای
خاموش کردن اعتارض آنان در کنار رودخانه درینا به کشتار شدید مسلمانان پرداخت و در
حدود 200000 نفر از آنان را قتل عام نمود. عمق این فاجعه به اندازه ای بود که آب
این رودخانه از خون مسلمانان رنگین گردید.[15]
بعد از آن در سال 1960م بوسنی هرزگوین و در سال ÷974م کوزوو به خود مختاری دست
یافتند. بدنبال فروپاشی شوروی سابق، یوگسلاوی نیز از این تحو متأثر شد و دگرگونی
هایی در آن پدید آمد که منجر به استقلال برخی جمهوری های آن از جمله کروواسی،
اسلوونی و بوسنی و هرزگوین گردید، استقلال کروواسی و اسلوونی با حمایت اروپا توسط
مجامع جهانی پذیرفته شد ولی در بوسنی هرزگوین بدلیل آنکه قدرت سیاسی در دست
مسلمانان می باشد صربهای افراطی با حماتی ارتش فدرال به قتل عام مسلمانان و تخریب
اماکن مذهبی و ویران نمودن نقاط مسکونی پرداختند 
که این رفتار وحشیانه منجر به شهادت بیش از صد هزار مسلامان و آواره شدن
متجاوز از یک میلیون مسلمان گردیده است.

سازمانها و
محافل بین المللی که خود را مدافع حقوق بشر قلمداد می نمایند، برای جلوگیری از این
جنایات نه تنها تحرک آنچنانی از خود نشان نمی دهند بلکه عملا صربها را برای ادامه
چنین رفتارهای موحشی گستاخ تر می نمایند.

ایالت خود
مختار کوزوو[16]

ایالت خود
مختار کوزوو با 10887 کیلومتر مربع در شمال شرقی آلبانی و جنوب صربستان قرار دارد،
مونته نگرو در غرب و مقدونیه در جنوب آن واقع است، کوزوو از تاریخ تأسی فدرال  یوگسلاوی سابق کوچکترین و در عین حال فقیرترین
ایلات این ناحیه بوده که مردم آن آلبانی تبار می باشند و از 2000000 نفر سکنه آن،
تنها 170000 نفر صرب و مونته نگروئی می باشند، 90% آنان مسلمان هستند، زبانشان از
ریشه هند و اروپائی است که با سانسکریت و فارسی هم خانواده می باشد. این منطقه 8%
سکنه یوگسلاوی سابق را تشکیل می داد و 2/2% تولید ناخالص و 4/1% صادرات فدراسیون
مذکور را تأمین می نمود. این ایات در زمان مارشال تیتو مطابق قانون اساسی،
خودمختاری داخلی پیدا نمود و امور ایالتی آن تحت انجمن های محلی و توسط اهالی آن
اداره می گردید.[17]
کوزوو تا سال 1980م که تیتو در قید حیات بود اوضاع آرامی داشت و حتی پس از جنگ دوم
جهانی، شاهد پیشرفت و توسعه اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی قابل ملاحظه ای بود اما پس
از تیتو، دچار بی ثباتی شد و آرماش از آن رخت بربست.

از نظر
تاریخی کوزوو بخشی از آلبانی بوده است که در سال 1918م صربستان با حمایت متحدین،
آن را از آلبانی جدا و به قلمرو خود ضمیمه نمود. از هنگامی که در سال 1912م مطابق
با 1291ش حکومت آلبانی بنیان گذاری شد، آلبانی نسبت به این منطقه ادعای ارضی داشته
و مسئله مذکور موجب تیرگی روابط یوگسلاوی سابق و این کشور گشته است. از لحاظ نژادی
و فرهنگی مردمان کوزوو با مسلمانان آلبانی مشترکات زیادی دارند. بعد از جنگ دوم
آلبانیائی های مقیم کوزوو، اقداماتی را علیه صرب ها سازماندهی نمودند و درخواست
آنان مبنی بر تبدیل کوزوو به جمهوری مستقل، مدام دنبال می شد.

مرکز حکومت
کوزوو شهر «پریستینا» می باشند که در حدود 200000 نفر سکنه دارد. در کوزوو تشکیلات
اسلامی «مشیخت» نام دارد و فرقه های صوفی مسلک در آن فعالیت قابل توجهی دارند،
گرایش به تشیع در آن قابل ملاحظه می باشد و تعدادی از کتب نویسندگان مسلمان ایرانی
را مترجمین به زبان بومی ترجمه کرده اند، علاقه به انقلاب اسلامی ایران و نیز
رهبری انقلاب در بین مردم کوزوو شدت دارد و توجه به ارزشهای اسلامی و احیای سنت
های مذهبی بخصوص پس از پیروزی انقلاب در ایالت یاد شده، شکل جدی تری بخود گرفته
است. شهر «پریزرن» به لحاظ مذهبی و نیز رعایت جوانب مذهبی نسبت به مرکز حکومت، وضع
مناسبتری دارد.[18]
مسلمانان کوزوو از نقطه نظر اجتماعی و اقتصادی تحت فشار صرب ها، وضع بسیار ناگواری
دارند و حتی از سیاهان جنوب آفریقا عقب افتاده ترند، از حقوق یک انسان و یک شهروند
عادی محرومند و گرایش نژادی صرب ها حق حیات اجتماعی را از آنان سلب نموده است،
عملاً نظام حکومتیف دستگاه اداری،ارتش و قوای امنیتی در اختیار  اقلیت ناچیز صرب است که تنها 10% سکنه کوزوو را
تشکیل می دهند. رفتار صرب ها با مسلمانان، نظام آپارتاید حاکم بر آفریقای جنوبی را
در اذهان تداعی می کند، با این حال و علیرغم این وضع نابسامان و شرایط آشفته ، آتش
ایمان در اعماق قلب پاک مسلمین این سامان بخصوص جوانان برافروخته شده و رستاخیز اسلامی
آن چنان تحولی در اندیشه و تفکر مردم پدید آورده که هویت اسلامی و بازگشت بله
تعالیم آسمانی اسلام را در آنان زنده نموده است. جوانی بدلیل عشق وافر به حضرت
امام خمینی (قدس سره) نام خود را به «خمینی» تغییر داده و در کل شهر پریزرن همه او
را باین نام می شناسند و با مشاهده او موجی از هیجان مذهبی و عطش دینی در وجود
جوانان جریان می یابد، وی رهبری عده ای از جوانان مسلمان را عهده دار است.

صرب ها و
مسلمانان کوزوو

صربها از
اعصار و ازمنه گذشته بر منطقه کوزوو ادعای ارضی داشته اند، کوزروو در قرون وسطی
مرکز امپراطوری صربستان بوده و آنها می گویند کوزوو نزدیک به 800 سال مرکز موروثی
فرهنگی، مذهبی و سیاسی صربستان بوده است و به این دلیل اصرار دارند که کوزوو در
صربستان باقی بماند، آنها از این که اکثریت مسلمان این ناحیه در صدد بدست آوردن
استقلال کوزوو هستند به شدت نگرانند و با شیوه های گوناگون تهاجم و از طریق ایجاد
تفرقه و تنش در بین مسلمین و مسخ ارزشهای مذهبی، فشارهای سیاسی و اقتصادی می کوشند
تا مسلمین را از رسیدن به چنین منظوری باز دارند و در تعقیب این سیاست در سال 1989
میلادی با شروع تزلزل در امور سیاسی اروپای شرقی، صرذبها بدون اعتنا به آراء عمومی
کوزوو، مرکز این ایالت را اشغال نموده و ایالت کوزوو رذا جزء لاینفک حاکمیت اراضی
صربها اعلام کردند و  خفقان بی نظیری را در
این منطقه بوجود  آوردند. در سال 1991م
سازمانهای اسلامی و استقلال طلب کوزوو یک همه پرسی عمومی را در مورد استقلال این
کشور برخلاف تلاش بی وقفه نیروهای امنیتی در جهت ممانعت از آن، ترتیب دادند که 95%
به استقلال کوزوو رای مثبت دادند. همچنین از طریق انتخابات یک مجلس ملی تشکیل
دادند ولی دولت مرکزی مستقر در بلگراد آن را به رسمیت نشناخت و سران  مذهبی دستگیر و دانشگاه شهر پریسیتنا به روی
دانشجویان بسته شد. با این حال در پی این انتخابات، رهبر اتحادیه دموکراتیک کوزوو
به عنوان رئیس جمهور و رئیس  پارلمان کوزوو
انتخاب و همزمان صد نفر به عنوان سناتور برگزیده شدند و در حال حاضر این ایالت دو
رژیم دارد یکی برگزیده از سوی مسلمانان و دیگری تحمیل شده از سوی صربستان.[19]

آلبانیائی
های مقیم کوزوو انتخابات پارلمانی اخیر صربستان را به طور موفقیت آمیزی تحریم
نمودند مع الوصف گروهی از صرب های افراطی توسط اقلیت کوچگ صرب به عنوان نمایندگان
این استان برگزیده شدند و به پارلمان راه یافتند که از جمله آنها شخصی است به نام
«ارکان» یعنی رهبر نیروهای داوطلب صرب که در جنگ بر علیه مسلمانان بوسنی هرزگوین
شرکت داشت و پس از اشغال شهر مسلمان نشین «بیله لینا» (واقع در غرب بوسنی و
هرزگوین) هزران مسلمان ساکن آن را قتل عام نمود، نخت وزیر کوزوو انتخاب وی را به
عنوان نماینده کوزوو مسخره خواند و هشدار داد، رهبر صربستان در صدد براه انداختن
پاکسازی نژادی و ایجاد جنگ در کوزوو است، جنگ وحشتناکی که مقدمات آن از سوی صربها
شروع شده است.[20]

تحرکات
نظامی، قتل، ضرب و شتم مسلمانان، قاچاق اسلحه، دخالت عوامل خارذجی و نمایش فیلم
هایی در این زمینه از مواردی است که نشان می دهد صربها می خواهند جنگ خونین دیگری
را براه اندازند.

صربستان می
کوشد از طریق تحریک احساست ملی گرایانه، اقوام صرب را بر علیه مسلمانان تحریک و
بسیج کند و از سوی دیگر با متهم نمودن مسلمانان کوزوو به اینکه در صدد پی ریزی یک
قیام عمومی هستند، زمینه های هجوم به این ناحیه را تدارک می بیند، ژنرال بوسکویچ
رئیس سازمان امنیت جمهوری صربستان در جریان دیداری از کوزوو گفته است: «باید به هر
طریق ممکن از آشوب مسلمانان جلوگیری به عمل آید».[21]

وزیر کشور
صربستان طی نطقی اظهار داشته است که با فشار و ارعاب، حدود 300000 آلبانی تبار
کوزوو را از این کشور خارج می کند! حزب رادیکال به رهبری ویسیلاشه شل از جمله
گروههای ملی گرایی است که هدف خود را ایجاد صربستان بدون مسجد ذکر کرده است. بمب
گذاری در مساجد، نگارش شعارهای زننده و توهین آمیز بر در و دیوار اماکن مذهبی،
پرتاب شیشه های مشروب به طرف عبادتگاهها و شبستان ها از جمله حرکات اعضای این حزب
بر علیه مسلمانان کوزوو می باشد. روی کار آمدن جناحهای افراطی صرب و افراد تبهکار
و خیانتکار، مسلمانان کوزوو و سنجاک را در نگرانی عمیقی فرو برده است.

«آلویس موک»
وزیر امور خارجه اتریش، اوضاع کوزوو را بسیار خطرناک خواند و گفت: «مردمان این
ایلات تحت فشارهای شدیدی قرار دارند و حتی حق ندارند از زبان خود در مناسبات دولتی
و آموزش استفاده کنند. اغلب معلمان با سواد، کوزوو را ترک نموده اند».[22]
مدارس آلبانی زبان تعطیل شده و یک برنامه درسی به زبان صربی به امت مسلمان تحمیل
شده است. ایالت کوزوو در تاریخ ملی گرائی صربها جای بخصوصی دارد و کتابهای درسی
مدارس ابتدائی و حتی دانشگاهی، نبرد کوزوو را که طی آن در سال 1389م صربها از دولت
عثمانی شکست خوردند همانگونه یادآوری می کند که رژیم پهلوی، شکست ساسانیان را در
مقابل مسلمانان معرفی می کرد.

صربها با
استقرار ادوات سنگین خود در ارتفاعات پریسیتنا، پریزرن و نوی پازار در انتظار
فرصتی هستند تا فاجعه ای نظیر آنچه در بوسنی هرزگوین بوجود آوردند را ترتیب دهند
از 26 مسجد شهر پریزرن تعدادی از آنها تخریب شده و  عده زیادی از مسلمانان پس از شکنجه های زیاد،
توسط صربها به شهادت رسیده اند.

مقدونیه[23]

 مقدونیه جنوبی ترین بخش فدراسیون سابق یوگسلاوی
است که با 25173 کیلومتر مربع در جنوب صربستان و کوزوو و نیز شرق آلبانی و شمال
یونان قرار دارد، بلغارستان در مشرق، با این سرزمین مرز مشترک دارد. دو میلیون نفر
سکنه آن است که 67% از نژاد مقدونی، 25% آلبانیائی، 5/4%ترک و 5/3% بقیه صرب
هستند، متجاوز از 50% مردم مقدونیه پیرو آئین اسلام هستند ولی حکومت و امور نظامی
و اداری در دست مسیحیان می باشد، با این وجود از 150 نماینده، 25 نفر مسلان هستند،
متأسفانه با برنامه ای حساب شده و مغرضانه، مسلمین را از صحنه های سیاسی، اجرائی و
اقتصادی حذف کرده اند و حتی چهره نواحی مسیحی نشین آبادتبر و توسعه یافته تر از
نقاط مسلمان نشین می باشد، با این وجود افراد مسلمان به هویت اسلامی خود پیش از
گذشته باز گشته و شئونات اسلامی را رعایت می کنند. حجاب و سایر سنت های مذهبی و
نیز حریم زن و مرد، در خانواده ها بخوبی رعایت می شود. چهره های مسلمانان و زنان
محجبه در «اسکوپیه» مرکز حکومت مقدونی و شهر دیگر آن که «تته وو» نام دارد بخوبی
قابل مشاهده می باشد، اکثر مسلمانان سنی مذهب و تابع مکتب حنفی هستند ولی نسبت به
مکتب تشیع نگرش خوبی دارند، روشنفکران و نویسندگان می کوشند با الهام از انقلاب اسلامی
ایران، مذهب را در زندگی اجتماعی و جهت گیری های سیاسی مردم وارد کنند. در اسکوپیه
مساجد متعددی دیده می شود که تاریخ ساخت آن مربوط به قرن دهم و یازدهم هجری می
باشد که اغلب بدستور سلطان محمد فاتح، پادشاه عثمانی بنا گردیده است، در این مساجد
کلاسهای آموزش قرآن و معارف اسلام تشکیل شده و جوانان با رغبت خاصی در این کلاس ها
شرکت می نمایند، طلاب علوم دینی اکثراً در مدارس ترکیه، عربستان و مصر تحصیلاتی
دارند و به تازگی تصمیم گرفته اند دانشکده هایی در خصوص علوم  اسلامی پدید آورند.[24]
در مقدونیه تکایایی وجود دارد که در نقش و نگار و تزئینات داخلی آن از نام مبارک
ائمه شیعه و اشعاری در مدح آنان استفاده شده است. در برخی مساجد نیز می توان اسامی
مبارک ائمه را مشاهده نمود، در این سرزمین، آثار فلاشری شاعر آلبانیائی که بحق سخن
سرای اهلبیت است با تیراژی وسیع انتشار یافته و مورد استقبال در خور توجه مردم
قرار گرفته است، عده کمی شیعه در مقدونیه سکونت دارند. دراویش و پیروان طریق تصوف
در تکایا و خانقاههای خود مشغول فعالیت هستند. تشکیلات رسمی دینی مقدونیه همچون
کوزوو «مشیخت» نام دارد که تأمین کننده و اداره کننده جماعات است، نشریه این تشکیلات
هر دو هفته یک بار تحت عنوان «الهلال» انتشار می یابد.

کتب علامه
طباطبائی (ره) آثار شهید مطهری(ره) وصیت نامه الهی سیاسی امام خمینی (ره) و برخی
پیام های ایشان به زبان آلبانیائی ترجمه و در اختیار مسلمانان قرار گرفته است که
این حرکت فرهنگی در جهت افزایش آگاهی های مذهبی جوانان بسیار مؤثر بوده است.
اصولاً چوانان این سامان برخلاف تبلیغات منفی استکبار جهانی در مورد انقلاب اسلامی
ایران، تصور خوب و  مثبتی دارد.

مقدونیه
دارای شهر مذهبی بنام «تته وو» می باشد که در آن مظاهر غیر دینی بسیار ناچیز است و
حتی در رستورانها مشروب یافت نمی شود، با وجود تبلیغات شدید صربها و سلطه چندین
ساله کمونیست ها این از عجائب است که در منطقه بالکان با آن هجوم وسیع فرهنگ غربی،
چنین شهری با گرایش های مذهبی قوی مشاهده شود، چوانان پرشور و انقلابی دارد که به
اسلام علاقمند هستند و پیگیر مسائل سیاسی چهان اسلام می باشند. حزبی بنام حرکت
اسلامی در اینجا فعالیت دارد که دولت  آن
را به رسمیت نشناخته است. در تکایای این شهر با فرارسیدن ایام عاشورا مجالس
عزاداری و سوگواری برای سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) منعقد می شود و در
روز عاشورا غذای نذری تحت عنوان «عاشورا» طبخ شده و در اختیار مردم قرار می گیرد.[25]

مقدوینه با
لحاظ نژادی و فرهنگی با ثیونان مشترکات زیادی دارد، زیرا ین سرزمین جزیی از کشور
باستانی یونان محسوب می شده و اسکندر مقدونی بر آن حکومت می کرده است،مقدونیه تا
قرن چهاردهم میلادی تحت تسلط صربها بود که از این قرن تا 5 قرن پس از ن، دولت
عثمانی آنرا تحت استیلای خود درآورد. در قرن نوزدهم پس از نبردهای شدیدی که بین
عثمانیان و قوای روس صورت گرفت این سرزمین از قلمرو حکومت اسلامی عثمانی ها، خارج
گردید. در سال 1878م بلغارستان کوشید تا مقدونیه را جزو نقاط تحت قلمرو خود سازد
اما کنگره برلین که با هدف بررسی بحران شبه جزیره بالکان تشکیل شده بود آنان را از
این کار باز داشت.

با این حال،
بلغارها و صرب ها هنوز باین سرزمین چشم طمع دوخته بودند و در جنگ های خونین 1912م
تا 1913م که بین یونان و صربستان بوقوع پیوست این منطقه به اشغال این دو قدرت
درآمد و بخش کوچک شرقی آن نیز بر اثر هرج و مرج ناشی از جنگ، به تصرف بلغارها در
آمد. در خلال جنگ دوم، مقدونیه به اشغال بلغارستان در آمد اما در سال 1945م طی
نبردی که بین بلغارها و کمونیست های یوگسلاوی سابق صورت گرفت از کنترل بلاغارستان
خارج شد و از سال 1946م بخشی ازز خاک فدراسیون مذکور قلمداد گردید.[26]
در زمان مارشال تیتو، مقدونیه اوضاع باثبات و آرامی داشت اما با مرگ وی، صرب ها
قوت گرفته و اقلیت ناچیز ساکن در این جمهوری با حمایت صربستان، جو آشوب، ناامنی،
هرج و مرج را بوجود آوردند و مسلمانان این منطقه را در فشار شدیدی قرار داده و با
ارعاب، خشونت و شکنجه های شدید درصدد سرکوبی اندیشه های اسلامی و تفکرات مذهبی
هستند.

جمهوری
مقدونیه در سال 1991م (17شهریور 1370) به عنوان سومین جمهوری فدراسیون سابق
یوگسلاوی پس از اسلوونی و کروواسی طی انتخاباتی، استقلال خود را از حکومت بلگراد
اعلام نمود، و در هشتم سپتامبرذ 1991م اعلام موجودیت کرد، روسیه در 5 ماه مه 1992م
استقلال مقدونیه را به رسمیت شناخت اما جامعه اقتصادی اروپا بدلیل مخالفت یونان با
نام مقدونیه از به رسمیت شناختن این جمهوری امتناع نمود، یونان می گوید مقدونیه به
میراث تاریخی این کشور تعلق دارد و وجود سرزمینی مقدونی اسلا و نژاد را مسخره می
داند[27]
و همچنین استقلال جمهوری یاد شده موکول به رفع اشکالات قانون اساسی و تعویض اسم آن
گردید، بنابراین مقدونیه بلاتکلیف مانده و هر لحظه بیم آن می رود که صرب های
جنایتکار پس از رهایی از بوسنی و هرزگوین و باتلاقی که خود در آنجا پدید آورده
اند، در این ناحیه به قتل عام مسلمین بپردازند.[28]

ایالت سنجاک

ایالت سنجاک
یا سن جک قبلاً به جمهوری بوسنی، هرزگوین تعلق داشت که صرب ها آن را از منطقه
مزبور جدا نمودند و به قلمرو خود افزودند، بخشی از آن در صربستان و بخش دیگر در
مونته نگرو واقع شده است، مردم آن از نژاد بوسنیائی بوده و به زبان بوسنی تکلم می
کنند و خود را متعلق به بوسنی هرزگوین می دانند، این ایالت 500000نفر سکنه دارد که
70% آن پیرو آئین حیات بخش اسلام هستند. مرکز حکومت آن «نوی پازار» نام دارد که از
100000نفر سکنه آن 88% مسلمان می باشند مسلمانان بدلیل آنکه از قوم واحدی بوده و
کمتر تنوع نژادی دارند در قالب سازمان اسلامی تشکل یافته اند شاخه ای از حزب علی
عزت بگوویج-رئیس جمهوری بوسنی، هرزگوین –در سنجک فعالیت دارد که رهبر آن جوان فعال
و کوشایی بنام دکتر سلیمان اوغلیانین (اوگلیانین) می باشد، وی کتاب حکومت اسلامی
حضرت امام خمینی (قدس سره) را به زبان آلبانیائی ترجمه کرده که در تیراژی وسیع در
اختیار مسلمانان بالکان قرار گرفته که در افزایش آگاهی و رشد سیاسی آنان نقش مهمی
داشته است. مسلمانان سنجاک با کوشش رهبران مذهبی و جوانان روشنفکر، نمایندگانی را
از شهرهای مختلف سنجاک انتخاب و مجلسی اسلامی در مرکز ایالت یعنی شهر «نوی پازار»
تشکیل داده اند.

موضوع قابل
توجه و حائز اهمیت در سنجاک، احیای دوباره اسلام و روی آوردن عموم مسلمین بوِیژه
جوانان به اندیشه های اسام ناب محمدی،می باشد، مسلمانان این نواحی خواستار بازیابی
هویت و جاری شدن اندیشه های مذهی در متن زندگی اجتماعی و مسائل سیاسی هستند، این
شکوفائی اسلامی و عطش مذهبی، استکبار و صرب ها را در هراسی شدید فرو برده است و
آنان از روی درماندگی و استیصال شدیدترین فاشارها و شکنجه ها را متوچه مسلمانان می
کنند، تجهیزات نظامی صربها در ارتفاعات مشرف به شهرهای سنجاک استقرار یافته و هر
لحظه امکان بروز فاجعه ای نظیر آنچه در بوسنی، هرزگوین اتفاق افتاد در این ناحیه
هست. بمب گذاری متوالی طی چند ماه گذشته که طی آن چندین مکان مذهبی و نقاط مسکونی
و مرکز تجاری مسلمین ویران شده و نیز به آتش کشیدن اموال و دارائی های مسلمانان
نشانه ای بر شروع پاکسازی نژادی در این منطقه در راستای ایجاد صربستن بدون مسجد
است! هم اکنون مردم سنجاک تحت اختناق شدیدی به سر می برند و برای برپائی مراسم و
مجالس مذهبی با دشواریهای عمده ای روبرو می باشند و برای خروچ از این ایالت، باید
از دهها پست بازرسی پلیس و ارتش صربستان عبور کنند.

والسلام

 



[1] – بالکان به صورت شبه جزایره ای جنوب شرقی اروپا را در بر گرفته
است و یوگسلاوی سابق، یونان، آلبانی و حتی 3% ترکیه تحت عنوان ترکیه اروپا واقع
اند.