امام هشتم، پناه محرومان

امام هشتم، پناه محرومان

امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام – طبق اشهر
روایات- در روز پنجشنبه 11 ذیقعده الحرام سال یکصد و چهل و هست هجری در مدینه
منوره، متولد شد.

امام رضا سلام الله علیه بیست و نه سال و چند ماه با پدر
بزرگوارش زیست و بعد از شهادت پدرش بیست سال امامت کرد.

القاب مبارکش: سراج الله، نورالهدی، قره عین المؤمنین،
الفاضل، الصابر، الوفیّ، الصّدیق، الرّضی و الرضا می باشدد کنیه مبارکش: ابوالحسن
است.

یکی از صفات برجسته و اخلاق والای امام هشتم علیه السلام،
مواسات و همدردی با بیچارگان و مستضعفان بود، او فریاد رس محرومان و چاره ساز
بیچارگان بود، چنانچه در زیارتش می خوانیم: «السلام علی غوث اللهفان».

امام هشتم آنقدر نسبت به زیردستان با بزرگواری و مهر و محبت
رفتار می کرد که هرگاه سفره غذا را برایش می گستردند، تمام خادمان و نوکران حتی
دربارن و نگهبان را فرا می خواند و برذ س ر سفره، در کنار خویش می نشاند و با آنها
غذا می خورد. و در موقع فراغت، اطرافیان را جمع می کرد و با آنها گفتگو می نمود و
مأنوس می شد.

امام رضا علیه السلام هیچ خادمی را که مشغول غذا خوردند
بود، به کار نمی گرفت و همواره با آنان می فرمود: که اگر من از سر سفره بلند شدم،
شما برنخیزید تا وقتی که غذاخوردنتان تمام شود.

مرحوم کلینی «قدس سره» در کافی از مردی بلخی نقل کرده است
که گفته:

من در سفر خراسان همراه امام بودم، روزی دستور داد سفره را
بگسترانند و تمام نوکران را که بیشتر سودانی بودند، فراخواند تا با آنان غذا
بخورد.

این مرد بلخی که از اخلاق والای امام چندان باخبر نبود و از
آن همه تواضع و فروتنی حضرت آگاهی نداشت. خدمتش عرض می کندک بهتر بود برای
بینوایان سیاه سفره ای جدای از سفره خود تهیه می کردید!

حضرت در پاسخ می فرماید: ساکت باش! خدای ما و آنان یکی اس،
پدر و مادر ما   آنان یکی است و ارزش هر
انسانی در گرو اعمال و رفتارش است. یعنی: هرگز رنگ پوست و امتیازات مادّی و شخصیت
اجتاعی، نزد خداوند، فضیلت و ارزش به شمار نمی آید، چه بسا آن برده سیاه، قرب
بیشتری نزد پروردگارش داشته باشد و یک فرد با شخصیت که دارای شرافت حسبی و نسبی
است، نزد خداوند پشیزی ارزش نداشته باشد.

این درسی که امام هشتم به تمام مسلمانان در طول تاریخ می
دهد، فراگرفته از آیه قرآن است که : «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» و انعکاس صدای
رسول گرامی اسلام است که فرمود: «لافضل لعربی علی اعجمی و لا لابیض علی اسود الا
بالتقوی».

امام هشتم و تمام امامان معصوم ما اگر احترامی برای افراد
قائل بودند، فقط در چارچوب تقوای الهی بود و لا غیر. هرگز امتیازات پوشالی که در
اثر داشتن مال یا شخصیت های کاذب بدست می آید، در نظر آن بزرگان، ارزش و امتیاز به
حساب نمی آید. و لذا می بینیم امام هشتم که نسبت به تمام افراد با ایمان احترام
ویژه ای قائل است، وقتی فضل بن سهل، ذوالریاستین،با آن مقام استکبباری که در ردگاه
مأمون دارد، به خدمت حضرت می رسد، یک ساعت سرپا می ایستد و حضرت رضا اصلاً به او
توجهی نمی کند و پس از ساعتی سربلند کرده به او می گوید: چه حاجتی داری؟ او نامه
مأمون را برای حضرت می آورد و پس از اینکه حضرت نامه را می خواند و او همچنان برپا
ایستاده است، سرانجام از امام درخواست می کند که به او عطیه ای مانند عطیه9 مأمون
بپردازد. حضرت می فرماید:

اگر از مخالفت اوامر الهی برای همیشه، دست برداری، هرچه از
ما بخواهی به تو میدهیم. یعنی: در صورتی برای تو ارزش قائل خواهیم بود که تو با
تقوا و پرهیزکار باشی وگره تو را در محضر امام جائی نیست.

ابراهیم بن عباس که مدّت ها در خدمت حضرت بوده است، درباره
رفتار امام رضا علیه السلام با زیردستان و مردم معمولی چنین نقل می کند:

»ما رأیت اباالحسن الرضا علیه السلام جفا أحداً بکلامه
قطّ  و لا اتکأ بین یدی جلیس له قطّ ولا
رأیته شتم أحداً من موالیه و ممالیکه قطّ و لا رأیته تفل قطّ و لا رأیته یقهقه فی
ضحکه قطّ بل کان ضحکه التبسّم. و کان اذا خلا و نصبت مائدته، أچلس معه علی مائدته
ممالیکه حتی البواب و السائس».

هرگز نیافتم امام رضا علیه  السلام در سخنانش با کسی جفا کند و ندیدم که سخن
را بر کسی قطع کند تا آن طرف سخن خود را به پایان برساند و هرگز نیازمندی را رد
نکرد تا آنجا که در توانش بود و هیچ وقت در برابر کسی که ر وبرویش نشسته بود، پا
را دراز نمی کرد و تکیه نمی داد. و من او را نیافتم که یکی از بردگان و غلامانش را
دشنام بدهد و ناسزا گوید و هیچ وقت ندیدم او را که اب دهان بر زمین بیاندازد.

او هیچ وقت با صدای بلند نمی خندید و فقط تبسم می کرد.
هرگاه تنها می شد و سفره غذا را می گستردند، دستور می داد تمام نوکران و بردگان
حتی نگهبان و دربان و دامپرور را بیاورند و بر سفره خود می نشاند و با آنها غذا می
خورد.
ابراهیم بن عباس در ادامه روایتش درباره عبادت و پارسائی حضرت چنین می گوید:

«وکان علیه السلام قلیل النوم بالیل، کثیر السّهر. یحیی
اکثر لیاله من أوّلها الی الصبح. و کان کثیر الصیام فلایفوته صیام ثلاثه ایام فی
الشهر و یقول: ذلک صوم الدهر. و کان کثیر المعروف و الصّدقه من السّر، و اکثر ذلک
یکون منه فی اللیالی المظلمه. فمن زعم آنه رأی مثله فی فضله، فلا تصدّقوه».

آن حضرت شبها کمتر در بستر خواب می آرمید و بیشتر شب زنده
داری می کرد. بیشتر شبها را تا به صبح بیدار بود و به عبادت می گذراند.

او بسیار روزه می گرفت و هیچ وقت سه روز روزه در ماه را ترک
نمی کرد و می فرمود: ثواب یک عمر روزه دارد.

امام رضا علیه السلام در پنهانی بیشتر به کار خیر می پرداخت
و به بیچارگان صدقه می داد و بیشتر اوقات صدقه دادنش در تاریکی شب بود. پس هر که
ادعا کند که کسی مانند او در فضیلت و بزرگواری سراغ دارد، تکذیبش کنید.

مرحوم کلینی از «الیسع بن حمزه» نقل کرده است که گفت:

من در محضر امام رضا علیه السلام نشسته بودم که جماعت زیادی
از مردم، در خدمتش نشسته بودند و از حلال و حرام خود و مسائل شرعی خود، سؤال می
کردند و جواب می شنیدند. در این میان، مردی بلند قامت با سیمائی گندمی وارد شد و
بر حضرت سلام کرد و عرض نمود: من یکی از محبّان و علاقمندان شما و پدران و
نیاکانتان هستم. اکنون از سفر حج بازگشته ام و تمام موجودی خود را از دست داده و
چیزی برایم باق4ی نمانده است و دیگر نمی توانم به سفر خود ادامه دهم. چاره ای
برایم بیاندیشید تا مرا به شهر و دیارم بازگردانید و من وقتی به وطنم بازگشتم، چون
فردی مالدار و بی نیاز هستم، پولی را که بر من عطا می کنید، از طرف شما به فقرا می
دهم و برآنها انفاق می کنم زیرا مستحق کمک مالی نیستم.

راوی می گوید: حضر ت به او فرمود: بنشین، خدا تو را رحمت
کند. سپس خود مشغول سخن گفتن با مردم شد و همچنان به گفتگو با آنان ادامه داد تا
آنکه کم کم مردم پراکنده شدند و فقط من و خیثمه و سلیمان جعفری و آن مرد خراسانی
در آنجا ماندیم.

حضرت به اندرون منزل رفت و لحظه ای بعد بیرون آمد و در را
بست و از پشت در، دست مبارکش را بیرون آورد و فرمود:

آن مرد خراسانی کجا است؟

عرض کرد: من اینجا هستم.

فرمود: این دویست دینار را بگیر و مخارج خود را با آن تأمین
کن وهیچ لزومی ندارد که در وطن خود، از جانب من، آن مقدار را به فقرا بدهی و از
منزل خارج شو که من تو را نبینم و تو مرا نبینی (تا از روی یکدیگر خجالت نکشیم).

سلیمان عرض کرد: قربانت گردم! شما با این همه عطیّه که به
این مرد مرحمت کردید و او را مورد محبت و مهر خویش قرار دادید، چرا در پنهانی و از
پشت در این کار را انجام می دهید؟

حضرت فرمود: خوف این داشتم که ذل و خواری سئوال در برآوردن
نیازش، در روی او مشاهده کنم. مگر نشنیده ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله و
سلم فرموده است:

«المستتر بالحسنه تعدل سبعین حجه…» کسی که در پنهانی و
خفا احسان می کند، کارش معادل با هفتاد حج خانه خدا می باشد.

سپس ادامه داد: آیا نشنیده ای این بیت شعر را که می گوید:

مستی آته یوماً أطالب حاجه

                        رجعت
الی أهلی و وجهی بمائه

اگر روزی نزد او برای نیازی بروم، در حالی به سوی خانواده
ام باز می گردم که آبرویم محفوظ مانده و دچار ذلّت و خواری سئوال نمی شوم.

فرا رسیدن عید سعید ولادت آن حضرت را به مقام منیع ولی الله
الاعظم ارواحنا فداه، مقام معظم رهبری و ملت مسلمان و علاقمند به اهل بیت علیهم
السلام، تبریک و تهنیت عرض کرده، از حضرتش تمنا داریم، با بزرگواری و عظمتش
نیازهای دنیا و آخرت ما را برآورده سازد و ما را از درگاهش نومید باز نگرداند.