امام راحل در
نگرانی و اطمینان
«… با دلی
آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و
برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم…».
زیباترین و
درخشانترین جمله وصیت نامه پرارج و گرانبهای امام امت است که درود خدا بر روان پاکش
باد. جمله ای است که قلب هر انسان مؤمن را سرشار از امید می سازد و در تاریکیهای
زندگی نورافشانی می کند. و این چنین اند مردان خدا که نه تنها خود از ظلمات به نور
رسیده اند بلکه برای سایر انسانها در ظلمات مادیت و جهل، خود نورند و چراغ هدایت.
ولی در این
جمله جای یک سؤال باقی است. آیا واقعاً حضرت امام قدس الله روحه هیچ نگرانی از
آینده انقلاب که حاصل عمر و نتیجه تلاشهای سالیان دراز آن حضرت بود نداشتند؟ آیا
هیچ جای نگرانی از وضعیت کشور در این جهان پرتلاطم نیست؟ شاید بعضی چنین تصور کنند
که ایشان به دلیل اعتماد بر امت پایدار و وفادار و نیروهای مخلص انقلاب و شخصیتهای
سیاسی حاکم بر انقلاب و کشور، دیگر هیچ نگرانی از آینده نداشتند و اصولا منظور از
این جمله، اظهار همین اطمینان به وضعیت سیاسی موجود از نظر افراد و نظام و مردم
است.
راز اطمینان
قلب امام
ما به این
دلیل که این گونه خوش بینی ها و خوش خیالیها که در ذائقه خیلی از خوش باوران و
کوته نظران، شیرین و گواراست خطرات بسیار وحشت انگیزی بریا آنیده انقلاب و کشور
دارد ناچاریم شیرینی این خیال خام را از ذائقه آنها بزدائیم. نه! چنین نیست و هرگز
حضرت امام قدس سره اظهار اطمینان از آینده انقلاب نفرمودند بلکه نگرانی خود را نیز
از جهات مختلف هرگز پنهان نداشتند. اگر این تصور در اذهان مسئولین رسوخ یابد از
خطراتی که انقلاب را تهدید می کند غفلت خواهد شد و آن گاه است که دشمنان بیدار به
آرزوی خود خواهند رسید. قبل از بیان بعضی نگرانیهای حضرت امام دلیل اطمینان خاطر
ایشان را بررسی می کنیم.
حضرت امام
قدس الله روحه یک تز بسیار عالی داشتند که شاید بتوان گفت راز موفقیت اینشان بود و
به این نکته بارها اشاره فرمودند و آن اینکه ما باید به وظیفه خود عمل کنیم ، اما
این که آیا پیروز خواهیم شد یا نه؟ این امری است که ربطی به عمل ما ندارد. نگرانی
ما باید وقتی باشد که ربطی به عمل ما ندارد. نگرانی ما باید وقتی باشد که به وظیفه
خود عمل نکرده ایم. اگر ما به وظیفه خود عمل کردیم از هیچ چیز دیگر باک نداریم. و
البته مشکل، تشخیص وظیفه است. امام در هر دو بعد علم و عمل مطمئن بود. یعنی مطمئن
که وظیفه اش را خوب تشخیص داده است و به آن خوب عمل کرده است و هرگز در آن شکی
نداشت حتی اگر شکست می خورد و حتی اگر بدترین نتیجه ها را به بار می آورد. و لذا
هرگز در ایمان او، به خط و راه مبارزه خللی وارد نشد، چه آن زمان که در پانزده خرداد،
هزاران نفر از بهترین فرزندان این ملت خداجوی شهید شدن و مبارزه شکست خورد و چه آن
روز که پیرزیهای پی در پی، پشت خصم را به خاک مالیده بود. نه در روز شکست، روحیه
این مرد بزرگ به ضعف و درماندگی گرائید و نه در روز پیروزی، غرور و خودپسندی به او
دست داد. زیرا همه چیز را مستند به خدا می دانست و می دانست که او فقط وظیفه اش را
انجام داده است. نه مسئول شکست است و نه عامل اصلی پیروزی، بلکه این لطف خداوند
است که شامل حال او و امت شده است.
بنابرانی سرّ
اطمینان قلب و شادی رح آن حضرت همین بود که وظیفه اش را خوب تشخیص داده و بدون
تردید آن را شناخته است و به آن به بهترین وجه ممکن عمل کرده است. به یقین اگر
حضرت امام «قدس الله نفسه الزکیه» در دوران شکست ظاهری و پس از جریان پانزده خرداد
هم وصیتنامه نوشته بود. همین جمله یا نظیر آن را می آورد زیرا برای او فرقی نداشت
بجز اینکه نعمت پیروزی مسئولیتی بیشتر بر دوش او آورده است. و این چنین بودند همه
انبای و اولیا.
درعین حال
نگرانی از آینده انقلاب و ملت را نیز مکرر گوشزد می فرمود. همچنانکه رسول خدا صلی
الله علیه و آله و سلم در عین حال که در حجه الوداعف خدا و مردم را شاهد گرفت که
به وظیفه خود عمل کرده است ولی مکرر و در مواضع مختلف نگرانی خود را از آنیده امت
اسلامی اعلام می فرمود.
نگرانیهای
امام چه بود؟
می توان گفت:
خطرناکترین چیزی که حضرت امام را از آینده انقلاب و کشورمان نگان ساخته بود،
اختلاف و تفرقه است. مراجعه به سخنان گهربار آن حضرت درسخنرانی ها و پیامهای مختلف
در طول دوران رهبری، مسأله را به حدی روشن می سازد که نیازی به ذکر نمونه نیست ولی
باز هم برای تذکر، خوب است بعضی از آن جملات دلسوزانه را در اینجا بیاوریم شاید
دلی آماده پذیرش باشد.
ایشان در
تاریخ 28/4/64 در جمع نمایندگان مجلس خبرگان سخنان مهمی ایراد فرمودند از آن
اینکه:
«مطلب دیگری
که باز انسان را می ترساند که خدای نخواسته مبادا این انقلاب به واسطه این خدای
نخواسته مبادا این انقلاب به واسطه این مطلب صدمه ببیند و بدانید که می بیند اگر
خدای نخواسته بشود و او این است که بین آقایان در بلاد اختلاف باشد. اگر در صنف
فرض کنید که کامیونداران و آنهائی که شغل های مختلف دارند، اگر اختلافی در بین
آنها وارد بشود، به صنف دیگر سرایت نمی کند، اما اگر- در سنخ- در صنف ما اختلاف
پیدا بشود، این اختلاف به بازار هم کشیده می شود. به خیابان هم کشیده می شود، برای
این که شما هادی مردم هستید مردم توجه دارند. قهراً یک دسته دنبال شما، یک دسته
دنبال آن کسی که با شما مخالف است و یک وقت می بینید که در همه ایران یک اختلافی
از ناحیه ما پیدا شده است. مائی که همه دعومت می کنیم به اینکه مردم با هم باشند،
اتحاد کلمه ملت را به اینجا رسانده است. خودمان اختلاف پیدا کنیم! و این را من با
شما عرض کنم. ما و شما نباید خودمان را بازی بدهیم. اختلاف ریشه اش از حب نفس است.
هرکس خیال می کند که من برای خدا این آقا را باهاش اختلاف می کند که من برای خدا
این آقا را باهاش اختلاف می کنم،یک وقت درست بنشیند در نفس خودش فکر کند ببیند
ریشه کجاست. حسن ظن به خودش نداشته باشد سوء ظن داشته باشد. ریشه همان ریشه شیطانی
است که ان حق نفس انسان است و این اختلاف اگر- در بین- خدای نخواسته در بین آقایان
پیدا بشود، در هر شهری که پیدا بشود قهراً این اختلاف به بازار می کشد، به خیابان
می کشد و آن چیزی که این جمهوری را حفظ کرده وحدت و انسجام این جمعیت است.
یعنی ملت همه
با هم بودند که توانستند یک همچو معجزه ای را ایجاد کنند. اگر چنانچه به واسطه
اختلاف ماها یک وقت اختلاف به بازار هم بکشد که خواهد کشید، به خیابان ها هم بکشد،
به اصناف دیگری هم بکشد، این تمام ورزش به گردن ماست. اینکه شما خیال کنید که نه
من برای خدا این آقا را مثلا به او چه می کنم، این اشتباه است. برای خدا نیست.
انسان گل نفس اماره خودش را می خورد و گول شیطان را می خورد. گول می خورد به اینکه
چیزهایی که در دیگران است هی به نظرش می آید خیلی بد است.
خیلی کار بدی
دارد می شود، دارد اسلام از بین می رود، برای اینکه یک قاضی در فلان جا چه کرده،
این برای اسلام نیست. نباید ما خودمان را گول بزنیم، بنشینید آخر شب فکر کنید.
محاسبه یکی از اموری است که در سیر انسانی باید باشد که در آخر شب فکر کند به
اینکه (نیم گویم در من هست، من هم پائین تر از دیگران) حساب کند انسان به اینکه تو
امروز که با این آقا اختلاف داری و حالا شدی دو دسته، یک دسته دنبال آن آقا، یک
دستهه دنبال آن آقا، ریشه اش چی است؟ برای خداست؟ انی عیبی که شما در او می گویید،
در خودتان نیست؟ این چیزی را که در دیگران بزرگ می شمارید و در خودتان هرچه می
توانید کوچکش می کنید و پرده پوشی می کنید، این عمل شیطانی نیست؟ اگر از اختلاف ما
ها آن هم اختلافی که من شک ندارم در سر دنیاست، نه برای خدا، اگر این اختلافات
موجب اختلاف بین مردم بشود و موجب این بشود که شکست بخورد جمهوری اسلامی و تا قرن
ها نتواند سرش را بلند کند، این جرمی است که خدا می بخشد برما؟ باید توجه بکینم
ما، نباید ما هی به خودمان مغرور بشویم و حسن ظن به خودمان داشته باشیم که این
مائیم که چه هستیم و دیگران نیستند. باید به دیگران ما حسن ظن داشته باشیم و
اعمالشان را حمل به صحت بکنیم و نسبت به خودمان سوء ظن داشته باشیم و اعمالمان را
تفتیش بکنیم که برای چی است. چرا من اشکال می کنم».
و در سخنان
دیگری خطاب به نمایندگان مجلس در تاریخ 9/3/63 فرمودند:
«… یک
مسأله را که در نظر دارم و لازم می دانم که به همه ملت این مسأله را عرض کنم و
درباره او احساس خطر می کنم و ناراحتی دارم آن این است که ما در مسأله سابق که
بعضی ها راجع به شورای نگهبان صحبت هائی کرده بودن احساس کردیم که وظیفه هست ما
مسأله را یک طوری حلش کنیم و مهم این بود که من از اختلافات که داشت پیدا می شد
خائف بودم. مع الاسف این نصیحتی که من کردم که اختلافات قطع بشود نمی دانم چه
دستهای مرموزی در کار است که همان را موجب اختلافات قرار دادند…
آن چیزی که
من را نگران می کند این است که دنبال هر مطلبی یک شیطان هم پیدا می شود که می
خواهد آن را منحرف کند…
من گاهی شاید
بسیاری از اوقات خوف این را دارم و از این خوف هم گاهی ناراحتم که نبادا مردم برای
خاطر ما بهشت بروند و ما جهنم و آنوقت مشرف باشند آن بهشتی ها بر ما، ما آن خجالت
را چه بکنیم. آنها برای رضای خدا عمل کردند و می کنند و شما آقایا ن را به کرسی
وکالت نشاندند و حالا هم باز دسته دیگر را نشاندند. آنها برای خدا کار کردند. اگر
ما انحراف پیدا کنیم و بالخصوص اختلاف ایجاد کنیم، به واسطه حرفهایمان اختلاف
ایجاد کنیم، این خوف همان معنا هست که فردا ما در عذاب باشیم و آنها در نعمت باشند
و آنها به ما بگویند ما برای خاطر شما آمدیم به بهشت و شما چرا رفتید به جهنم. و
این خجالتی که انسان در آن روز خدای نخواسته می کشد از آن آتش سخت تر است».
و در تاریخ
18/5/63 خطاب به مسئولین کشور فرمودند:
« این که من
همیشه عرض می کنم که همه آقایان در هر جا هستند، چه علمای بلاد- بلاد ایران- و چه
ائمه جمعه و جماعات و چه مجلس محترم شورای اسلامی و چه دولتمردان، اینها همه دست
به دست هم بدهند تا این که این بار را بتوانند به مقصد برسانند، برای این است که
یک گله هایی از هم دارند،یک نقایصی می بینند، سالبته تذکرش خوب است، اما های و هوی
خوب نیست، انتقامجویی خوب نیست. باید ما درفکر اسلام باشیم. اگر درفکر خودمان هم
هستیم، اگر فکر منافع خودمان هم هستیم، باید فکر اسلام باشیم که اسلام منافع ما را
تأمین می کند. اگر ما اهل دین هستیم که باید اسلام را با چنگ و دندان حفظ بکنیم و
اگر اهل دنیا هستیم، دنیای ما هم به اسلام بستگی دارد. امروز اگر خدای نخواسته یک
خللی وارد بشود در این جمهوری اسلامی، نمی دانید که با ما چه خواهند کرد و می
دانید انشاءالله باید هم بدانید، باید احساس خطر بکنید برای جمهوری اسلامی و همه
احساس خطر بکنید. ما بین راه هستیم و نتوانستیم تا حالا آن که می خواهیم متحقق
کنیم».
و در تاریخ
4/2/64 فرمودند:
«روحانیون در
فکر این باشند که همه با هم اخوت داشته باشند و ملت را داشته باشند و حفظ کنند .
ملت هم باید فکر این معنا باشند که همه با هم با روحانیون و غیر آن، همه با هم
باشند. مادامی که این وضع از برای شما باشد، شما پیروزید. اگر یک روزی خدای
نخواسته این رمز پیروزی را از شما گرفتند، دیگر بری اشما چیزی باقی نمی ماند.
محتاج به این که خیلی قدرت اعمال بشود ندارد، یک کودتای کوچکی از یک منافقی، از یک
چیزی، کار را تمام می کند».
و از این
قبیل اظهار نگرانی از اختلاف و تفرقه در سخنان ایشان فراوان است. معلوم میشود
مسأله آن قدر در نظر ایشان مهم بوده که در هر فرصت و مناسبتی به آن تذکر می دادند.
گرایش
روحانیون به مادیات
نکته دیگری
که حضرت امام قدس الله روحه نگرانی خود را از همیشه ابراز می داشتند گرایش
روحانیون به مادیات بود. در این باره نیز همه سخنان آن حضرت را به یاد داریم ولی
با هم برای تذکر یاد آوری بخشی از آن ضرورت دارد. گاهی انسان با مراجعه به سخنان
ایشان نکاتی را ملاحظه می کند که گویا اولین بار است که می شنود با اینکه از خود
ایشان مکرر شنیده ایم. سخنان آن حضرت همانند احادیث اهل بتی عصمت علیهم السلام
همیشه تازه و شاداب است و برای جامعه رو به رشد مراجعه به آن تکرار آن ضرورت دارد.
در اینجا
لازم است از رادیو و تلویزیون بخواهیم که
در خلال برنامه ها همانند گذشته بخشهای کوتاه ومهم و حساس و مناسبی را از ایشان
پخش کنند. این قطعه های کوتاه بسیار مؤثر است.
در تاریخ
11/6/63 خطاب به فقهای شورای نگهبان فرمودند:
«مسأله دیگر،
مسأله تشریفات حوزه های روحانیت است که دارد زیاد می شود. وقتی تشریفات زیاد شد،
محتوا کنار می رود وقتی ساختمان ها و ماشین ها و دم و دستگاه ها زیاد شد، موجب می
شود بنیه فقهی اسلام صدمه ببیند. یعنی با این بساط ها نمی شود شیخ مرتضی و صاحب
جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانی است و واقعاً نمی دانم با این وضع چه کنم.
این تشریفات اسباب آن می شود که روحانیت شکست بخورد. زندگی صاحب جواهر را با زندگی
روحانیون امروز بسنجیم، خوب می فهمیم که چه ضربه ای به دست خودمام به خودمان می
زنیم».
و در تاریخ
16/2/64 خطاب به روحانیون فرمودند:
«و یکی از
امور مهم این است که روحاینون باید ساده زندگی کنند. آن چیزی که روحانیت را پیش
برده تا حالا و حفظ کرده است، این است که ساده زندگی کردند… هر چه بروید سراغ
این که یک قدم بردارید برای این که خانه تان بهتر باشد، از معنویت تانبهمی مقدار
از ارزش تان بهمین مقدار کاسته می شود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست،به اتومبیل
نیست. اگر ارزش انسانبه اینها بود، انبیا باید همین کار را بکنند. انبیا سیره شان
را دیدید چه جور بوده. ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک
اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد، ارزش روحانیت به این نیست
که یک بساطی داشته باشد و یک دفتری و یک دستکی داشته باشد. فکر کنید ارزش انسان را
به دست بیاورید ارزش روحانیت را از دست ندهید. در کیفیت تحصیل آن علوم هم هرچه
بروید سراغ تجملات – و انشاء الله نمی روید- از علوم تان کاسته می شود».
البته واضح
است که منظور این نیست که مسئولین چه روحانیو چه غیر روحانی مسائل امنیتی را رعایت
ننمایند و بهمان سادگی سلف صالح خود را در معرض خطر قرار دهند حضرت امام قدس سره
مکرر بر این جهت تأکید فرمودند که رعایت این مسائل لازم و ضروری است.
و همچنین
منظوراین نیست که از اتومبیل و وسائل زندگی جدید استفاده نکنند بلکه مهم این جهت
است که توجه به مسائل مادی اصالت نداشته
باشد و هدف رسیدن به زندگی مرفه تر نباشد. متأسفانه بطور عموم تمدن جدید
بگونه ای انسا را مسخ نموده که آنچه باید وسیله باشد برای فراغت بیشتر و رسیدن به
کارهای اصلی اکنون بصورت اصیل ترین هدف در زندگی در آمده است. خانه و اتومبیل و
سایر وسائل زندگی تمام فکر و توجه انسان را چنان به خود جلب نموده که از مسائل
اصلی انسانی به کلی غفلت کرده و همه تلاش خود را در راه بهتر زندگی کردن و مرفه تر
بودن قرار داده است. با اینکه انسان در این چند روز زندگی دنیا باید هم خود را صرف
دستیابی به لوازم زندگی ابدی و تحصیل رضای حق کند تا در روز واپسین که روز حسرت و
پشیمانی است نگوید: «یا لیتنی قدمت لحیاتی» -ای کاش برای زندگی ام توشه ای آماده
کرده بودم. ظواهر فریبنده دنیا انسان را از هدف اصلی زندگی دور می سازد. خداوند
انسان را به این جهان طبیعت به این دلیل فرستاده است که «فاما یاتینکم منی هدی فمن
تبع هدای فلا یضل و لایشقی» این خطابی است که به انسان و شیطان در اولین مرحله
هبوط به جهان طبیعت صادر شده است. «هرگاه از سوی من رهنمودی به شما رسید هرکس ازآن
پیروی کند هرگز گمراه و بدبخت نخواهد بود».
استفاده از
زینتهای دنیا ممنوع نیست ولی نباید هدف باشد «قل من حرم زینه الله التی اخرج
لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین آمنوا فی الحیاه الدنیا خالصه یوم
القیامه»- بگو چه کسی زینتهائی که خداوند برای بندگانش آفریده و روزهای خوب را
حرام کرده است؟! بگو آن در دنیا نیز برای مؤمنان است در حالی که در آخرت فقط برای
آنها است و دیگران با آنها شریک نیستند. آنچه مهم است عدم دلبستگی به دنیا است کسی
که برای رسیدن به اهداف دنیوی و تحصیل جاه و مقام از هر تلاشی ابا نداد او
دنیاپرست است حتی اگر ژنده پوش باشد، و آنکس که اگر همه دنیا را به او بدهند و در
یک روز همه را از او بگیرند تغییری در روحیه او پیدا نمی شود او زاهد است. البته
ملاحظه یک نکته دیگر نیز لازم است و آن سعی رهبران و شخصیتهای سیاسی و روحانی در
هم سطح نمودن زندگی خود در حد امکان با
اکثریت افراد جامعه استکه متاسفانه هنوز هم اکثریت آنها در نهایت فقر و تنگدستی
زندگی می کنند. آن گاه زندگی مرفه برای شخصیتهای جامعه سزاوار و زیبنده است که
اکثر افراد جامعه را از فقر و جهل و بیماری رهانیده باشند و با اعمال سیاست صحیح
فاصله طبقاتی فقیر و غنی را بسیار کم یا بکلی از بین برده باشند.
حضرت امام در
جمع نمایندگان مجلس خبرگان در تاریخ 28/4/62 فرمودند:
«خیال نکنید
که دنیا عبارت از این طبیعت است. این طبیعت را خدای تبارک و تعالی هیچ از آن تکذیب
[1]نکرده
بلکه در روایات عریف هم از آن شده است. این یکی از مظاهر الهی است. دنیا آنی است
که در ما است که ما را از مبدأ کمال دور می کند و به نفس و به نفسانیت خودمان
مبتلا می کند. دنیای مذموم همین است که انسان توجه داشته باشد ولو به یک تسبیح،
ولو به یک کتاب. چه بسا که دل بستن یک کسی به یک تسبیح و یک کتابی به دنیا بیشتر
توجه کرده باشد تا دل بستن یک کس دیگری به یک پارکی و باغی و کذا…».
شاید جهات
دیگری نیز برای حضرت امام قدس سره جای نگرانی بوده است که با مراجعه دقیقتر به
صحیفه نور ممکن است آثاری از آن دیده شود ولی مهمترین چیز همین دو جهت است که در
همان دیدار مذکور ایشان فرمودند:
«من از این
دو جهت نگران هستم. یک جهتی که قبلا عرض کردم که زی طلبگی در بین ما ضعیف بشود یا
از بین برود. یک جهت دیگر هم اینکه مبادا خدای نخواسته اختلاف پیدا بشود. که هر
دوی اینها از باب اینکه شما در جایی واقع شدید که مردم به شما توجه دارند و شما
ارشاد می خواهید بکنید مردم را مبادا یک وقتی به واسطه خارج شدن ماها از زی طلبگی
مردم را از ما منصرف کنند و انصراف از روحانیت منتهی می شود به انصراف از اسلام و
مبادا به واسطه اختلافی که گاهی بین ماها فرض کنید پیدا می شود، اختلاف کشیده بشود
به جاهای دیگر و موجب بشود به اینکه یک وقت ملت دو دسته بشوند. یک دسته از این، هر
شهری دو دسته بشوند، کی دسته طرفدار آن آقا، یک دسته طرفدار آن آقا و فراموش
بکنند- آن چیز را- خدای تبارک و تعالی را و فراموش بکنند انقلاب را. این دو تا
مطلبی است که من نگرانش هستم و بسیار از اینها گاهی رنج می برم که می شنوم مثلا در
فلان جا بین فلان و فلان اختلاف هست و بدانید که اختلاف، اختلاف سر اسلام نیست.
اختلاف سر «من» هست. من اسلام را باید تقویت کنم. اسلامی که من تقویت کنم قبول
دارم. اسلامی که رفیق من تقویت کند نه. او را من قبول ندارم. این در باطن ذات آدم
هست ولو نگوید. نمی گوید البته. اما درباطن ذات انسان این مسأله هست. مگر خدای
تبارک و تعالی توفیق بدهد به انسان که خودش را مهذب کند».
بار دیگر از
کلیه برادرانی که واقعاً دلشان برای اسلام و انقلاب و خط امام و ولایت فقیه می
سوزد عاجزانه تقاضا می کنیم هر روز یا حداقل هر هفته بخشی از سخنان حضرت اما در رابطه با همین مسائل را
مراجعه کنند و بخوانند و به وجدان خود رجوع نمایند و خود را قاضی قرار دهند که
خداوند می فرماید: «بل الانسان علی نفسه بصیره» این هوی پرستی انسان است که پرده
بر قضاوت او درباره خود می کشد. خداوند
همه را هدایت نموده و از شرّ نفس اماره حفظ فرماید.
[1] – کلمه تکذیب در صحیفه نور آمده است ولی احتمالا اشتباه شده است و
ممکن است کلمه تقبیح یا مشابه آن بوده است. مواردی از این قبیل بسیار دیده شده
است. مثلا در حدیث «انه لیران علی قلبی» در صحیفه نور آمده است «انه لیفان علی
قلبی» و مواردی نیز مفهوم نشده که در پاورقی آمده است. از دست اندرکاران این اثر
عظیم ضمن تشکر فراوان از زحماتی که متحمل شده اند وخدمت بزرگی که انجام داده اند
می خواهیم که از افرادی که ممکن است این گونه موارد را بهتر تشخیث دهند استفاده
نمایند.