اصول کلی نبوت

تفسیر سوره
رعد

اصول کلی
نبوت

فسمت هفتاد و
دوم

آیت الله
جوادی آملی

«کذلک
أرسلناک فی أمه قد خلت من قبلها أمم لتتلوا علیهم الذی أوحینا الیک و هم یکفرون
بالرحمن، قل هو ربی لااله الاهو، علیه توکلت و الیه متاب». (سوره رعد- آیه30)

و اینچنین تو
را برای امتی فرستادیم که امتهائی قبل از آن نیز آمدند؛ تو را فرستادیم که آنچه بر
تو وحی می شود برآنها تلاوت کنی، در حالی که به خدای رحمان کفران می ورزند. بگو او
پروردگار من است و جز او پروردگار و خدائی نیست؛ براو توکل کردم و بازگشت من به
سوی اوست.

بیان سنت
الهی

در سوره
مبارکه رعد، اصول دین به طور مکرر بیان شده است. در این آیه به نبوت باز می گردد.
در جریان نبوت چند امر مطرح است. یکی پیشنهاد معجزه ای است که از طرف امت مطرح می
شود و در آیات بعد بیان می گردد. و یکی هم تهدید به امت است که شما تنها امتی
نیستید که در برابر وحی ایستادید. قبل از شما نیز امت هائی آمدند و در برابر انبیا
ایستادگی کردند و به عذاب الهی گرفتار شدند. در بخشی از آیات هم به پیامبر بزرگ
اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تسلی و دلداری می دهد که تو اولین پیامبری نیستی
که مواجه با کفار می شوی، بلکه قبل از تو نیز پیامبرانی آمدند و مشکلات را تحمل
کردند. در یک قسمت از آیات نیز بیان سنت و تعلیم سیره الهی است که بر هر امتی،
پیامبری اعزام می شود و اگر آن امت اطاعت کردند، به فضیلت می رسند و اگر تمرد و
نافرمانی کردند به عذاب سپرده می شوند.

در آیه کریمه
محل بحث می فرماید:

همانطور که
قبل از تو نیز پیامبرانی اعزام کردیم، همچنین تو را هم برای این امت اعزام کردیم.
پس نه رسالت تو بی سابقه است و نه اینها تنها امتی هستند که برای آنان وحی فرستاده
شده است. این هم تسلی نسبت به حضرت است و هم تهدید نسبت به امت. و هم اشاره ضمنی
به بیان سنت الهی است که این سنت همواره، در طول زمان بوده و استمرا خواهد داشت.

قرآن کریم
این سه اصل را گاهی به صراحت، گاهی بالالتزام و گاهی بالاشاره تبیین می کند. در
همین سوره رعد، بعضی از این مسائل مطرح شده و در سایر سور هم به این اصول اشاره
شده است. در این سوره، چند جا سخن از گسترش رسالت و هدایت، مطرح است.

در آیه 7 از
سوره رعد می فرماید:

«و یقول
الذین کفروا لو لا انزل علیه آیه من ربه، انما انت منذر و کل قوم هاد».

-آنها همواره
پیشنهاد معجزه را مطرح می کنند که هر روز برای آنان کار خارق العاده ای انجام
بدهی، کار تو بیم دادن و انذار کردن است و اعجاز را باید به اذن خدای سبحان انجام
دهی و برای هر قومی هدایت کننده ای است. یعنی اینطور نیست که تو تنها هادی و
راهنما باشی یا اینکه اینه تنها قومی باشند که برای آنها هادی فرستاده شده است. پس
هر امتی برای خویش، هدایت کننده ای دارد.

همین معنی را
در همین سوره رعد، آیه 27 اینچنین بیان می کند:

«و یقول
الذین کفروا لو لا انزل علیه آیه من ربه، قل ان الله یضل من یشاء و یهدی الیه من
اناب».

-این کافران
می گویند، چرا معجزه نیامده است – و قرآن را معجزه نمی دانند- بگو خداوند هرکه را
بخواهد گمراه و هر که به سوی او بازگردد هدایت می کند. یعنی: ایمان آوردن به معجزه
ارتباط چندانی ندارد، ای بسا افرادی که با مشاهه معجزات فراوان، بر کفرشان اصرار
بیشتر ورزیدند.

و همچنین در
سوره رعد آیه 38 می فرماید:

«و لقد
ارسلنا رسلا من قبلک و جعلنا لهم ازواجا و ذریه و ما کان لرسول أن یأتی بایه الا
باذن الله».

-و پیش از تو
نیز پیامبرانی فرستادیم و برای آنان همسران و فرزندانی قرار دادیم و همانا هیچ
پیامبری نمی تواند معجزه ای بیاورد جز با اذن و اجازه خداوند.

در سوره فتح
آیه 23 چنین آمده است:

«سته الله
التی قد خلت من قبل و لن تجد لسنه الله تبدیلا».

-این که
پیامبران اعزام می شوند و مردمی که در برابر پیامبران سرسختی و عصیان نشان می
دهند، به عذاب الهی گرفتار می شوند؛ این سنت تغییر ناپذیر است. پس هم فرستادن
انبیا جزء سنت است و هم هلاکت اقوامی که در برابر وحی، سر سختی نشان دادند جز سنت
الهی است.

در سوره
احقاف، آیه 9 می فرماید:

«قل ما کنت
بدعا من الرسل».

– بگو – ای
پیامبر- که من یک رسول تازه و ابداعی نیستم که جهان تاکنون به خود ندیده باشد و من
– مثلا – اولین پیامبر باشم، بلکه قبل از من نیز پیامبرانی آمده اند.

در آیه 25 از
سوره فصلت به این اصل نیز اشاره شده و می فرماید: «و حق علیهم القول فی أمم قد خلت
من قبلهم من الجن و الانس انهم کانوا خاسرین».

-این امت
گرفتار عذاب خواهند شد، چرا که بسیاری از امم، قبل از اینها بودند که در برابر وحی
به کفر برخاستند و به دست عذاب سپرده شدند و همانان آنان زیانکارند.

پس گاهی سنت
الهی، برای تعلیم و تبیین است و آنگاهکه به رسول بر می گردد، تسلیت است و آنچه به
امت بر می گردد، تهدید است.

ترساندن،
وظیفه انبیاء است

در آیه 24 از
سوره فاطر هم به بعضی از این اصول اشاره می کند: «انا ارسلناک بالحق بشیراً و
نذیراً و ان من امه الا خلا فیها نذیر».

-ما تو را به
حق به عنوان بشیر و نذیر فرستادیم و هیچ امتی نیست که از نذیر به دور باشد..

اصولا سنت
الهی این است که هیچ امتی را بدون هادی و راهنما رها نمی کند بلکه برای هر امتی
نذیر و ترساننده ای هست و اصلا قسمت مهم وظیفه انبیا انذار و بیم دادن مردم است.
لذا در عین حال که خدای سبحان انبیا را به تبشیر و انذار معرفی می کند که اینها هم
مبشر هستند و هم منذر، اما هیچ جا کار آنها را در تبشیر حصر نمی کند ولی در
مواردی، کار آنها را منحصر در انذار می داند، چنانکه در همین آیه آمده است و در سوره
فاطر، آیه 23 به صراحت می فرماید:

«ن انت الا
نذیر».

-تو جز نذیر
و بیم دهنده نیستی.

یا در سوره
اعراف، آیه 188 از قول پیامبر می فرماید:

«ان انا الا
نذیر».

-من جز نذیر
نیستم.

در سوره
عنکبوت آیه 50 نیز حصر در انذار می کند و می فرماید:

«انما انا
نذیرر مبین».

-من جز یک
بیم دهنده نیستم.

و اصلا در
آغاز بعثت به پیامبر نمی فرماید برخیز و مردم را بشارت ده بلکه می فرماید:

«یا ایها
المدثر* قم فانذر».

-برخیز و
مردم را انذار کن و از عذاب خدا بترسان.

و در آیه 122
از سوره توبه، وظیفه و هدف تحصیل علما را پس از تفقه در دین، انذار و بیم دادن
قومشان می داند:

«لیتفقهوا فی
الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم».

و این مطلب
مبین همین معنی است که اکث مردم، با انذار هدایت می شوند.

شاهد جریانات
گذشته باشد

در آیه 137
از سوره آل عمران به این دو اصل اشاره شده است:

1-استمرار
سنت الهی.

2-ارسال رسل
قبل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:

«قد خلت من
قبلکم سنن فسیروا فی الارضض فانظروا کیف کان عقبه المکذبین».

-شما نه تنها
اولین امت نیستید بلکه امت های فراوانی را پشت سر گذاشتید. اگر خوب  درزمین بگردید، اقوام و اممی را می بینید که
سخنان انبیا را گوش نکردند و آنان را تکذیب نمودند و به دست عذاب فرستاده شدند.

نه تنها کتاب
تاریخ را بخوانید بلکه در زمین سیر کنید و عملا جریانات تاریخی را با دیدگان خود
مشاهده نمائید. دعوت قرآن این است که نه تنها قصص انبیا و امتهای گذشته را بخوانیم
و ببینیم که چه بر آن اقوام گذشته است بلکه باید با سیر در زمین خود شاهد صحنه ها
و جریانات تاریخی باشیم.

مؤمن وقتی با
این صحنه ها روبر می شود (خواه ظرههای غذای پیشینیان را ببیند و خواه کاخهای ویران
شده شان را) ایمانش قوی تر می گردد، چرا که آن را آیه و معجزه الهی می داند.

«ان فی ذلک
لایه للمؤمنین».

-این یک آیه
الهی است که انسان ببیند چگونه یک قوم مترف و متنعم به دست عذاب سپرده شدند.

و اگر در
مواردی به طور کلی می فرماید:

درزمین سیر
کنید تا عاقبت امر مکذبین وحی را ببینید، در سوره حجر در یک مورد، نشانی هم می دهد
و می فرماید:

«و ان کان
اصحاب الایکه لظالمین، فانتقمنا منهم و انهما لبامام مبین».

-ما اصحاب
ایکه را که ستمگر بوند، هلاک کردیم و از آنان انتقام گرفتیم و همانا دو شهر ویران
شده آنان، برای شما کاملا روشن است.

این اشاره
است به دو شهری که از آنان ویران شده است و اگر کسی از حجاز خواست به طرف شام برود
در همان راه اصلی که بزرگراه است (و به آن راه، امام می گویند، زیرا خیلی روشن است
و نیاز به پرسش از دیگران ندارد) در کنار جاده، خرابی های دو شهر اصحاب ایکه را می
بیند. احتمالا الان اثری از آن دو محله یا دو شهر نباشد ولی در زمان پیامبر، کاملا
مشهود بوده است و مردم می توانستند آثار آن ویرانی ها را با دیدگان خود – در راه
حجاز، شام- ببینند.

بنابراین،
قرآن کریم این سه اصل را گاهی بالصراحه و گاهی بالالتزام بیان می کند که هم قل از
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، انبیائی بوده اند و هم پیش از این امت
امتهائی آمده اند و هم اینکه گذشت امتها از سنتهای تغییر ناپذیر الهی است. به هر
حال از آیه مذکور چنین می توان استفاده کرد که خدای سبحان به رسول الله دستور
تسلیت و ارشاد به استقامت می دهد و امت ا ضمنا تهدید می کند که قبل از شما افرادی
آمدند و گذشتند و سیره الهی را هم تبیین می کند که سنت تغییر ناپذیر الهی این است
که هیچ قومی را بدون هادی و راهنما رها نکند.

وظیفه پیامبر

در ادامه آیه
فوق می فرماید:

«لتتلوا
علیهم الذی اوحینا الیک».

-ما تو را
فرستادیم که آنچه بر تو وحی می شود، برای آنان تلاوت کنی. یعنی معلم آنها باشی و
آیات را چون به زبان عربی است برآنان بخوانی و اگر متوجه نشدند، برای آنها تبیین و
تفسیر نمائی.

در آیه 44
سوره نحل می فرماید:

«و أنزلنا
الیک الذکر لتبیین للناس ما نزل الیهم».

-و ما قرآن
را بر تو نازل کردیم که برای مردم، آنچه را نازل شده است، بیان کنی و تفسیر نمائی.

پس وظیفه
پیامبر نیز در این آیه بیان شده است که باید قرآن را بر مردم بخواند و برای آنان
تبیین نماید و احکام را به آنها به نحو احسن ابلاغ فرماید.

اعتراض به
کفار

«و هم یکفرون
بالرحمن».

-اینان به
خدای سبحان که همه رحمت ها را به آنها اعطا کرده کفر می ورزند.

این تعلیق
حکم بر وصف، مشعر به علیت است، چون این لسان، لسان توبیخ و اعتراض است.

خدائی که همه
نعمت ها را به اینها اعطا کرد، چه نعم ظاهری و چه نعم باطنی و مهمترین نعمت که
نعمت وحی و رسالت است، توسط رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به آنها اعطا
نمود؛ با این حال، به رحمن مطلق، کفر می ورزند. شاید علت اینکه کلمه «رحمن» را
آورده است این باشد که کفار «الله» را به عنوان خالق و پروردگار قبول دارند، اما
رحمن را به عنوان مبدئی که رحمت و اثر تربیتی از او است، قبول ندارند. می گویند:

این کارها
مربوط به ارباب ما می شود نه مال خدا است.

پس کفار به
خداوند به عنوان مبدئی که عالم را آفرید، ایمان دارند ولی خدا را به عنوان رحمان و
مدبر و مبدأ تمام برکات و رحمت ها قبول ندارند.

توحید ربوبی
و توحید عبادی

سپس به رسول
اکرم می فرماید:

تو بگو که
همان خدای رحمان، رب و پرورگار من است. رحمان که رحمت مطلقه از آن او است و هر
خیرو برکتی از ناحیه او است- که یکی از بارزترین مصادیق آن وحی و نبوت است – همو
رب و مدبر من است. «لا اله الا هو» – و هیچ معبودی جز او نیست، زیرا الوهیت و
معبودیت فرع بر ربوبیت است.

مشرکین در دو
جناح با وحی درگیر بودند، یکی در توحید ربوبی و دیگری در توحید عبادی. و این جناح
دوم – که توحید عبادی است- محصول مبارزه جناح اول بود. یعنی چون در توحدی ربوبی
مشرک بودند، در توحید عبادی نیز شرک ورزیدند. چرا که خدای سبحان را به عنوان رب
العالمین و رب کل شیء نمی پذیرفتند و در عوض، معبوادهای دیگری را برای خود برگزیده
و می پرستیدند. و قرآن نخست توحید ربوبی را ثابت می کند، یعنی به اثبات می رساند
که رب العالمین، خدا است و لا غیر و رب کل شیء خدا است سپس می فرماید که عبادت
مخصوص خدا است، پس معبودی غیر از خدا وجود ندارد.

چرا ما باید
عبادت کنیم تا به کمال برسیم؟

چه کسی ما را
کامل می کند؟

رب.

رب چه کسی
است؟

خدا است و
لاغیر. چون او رب است و لاغیر، پس او معبود است و لاغیر- پس باید تمام کارها به او
سپرده شود.

«علیه
توکلت».

-و بازگشت من
به سوی او است

«و الیه
متاب»

-متاب، یعنی
توبه من و توبه به معنای رجوع و بازگشت است.

پس باید در
کارهای دنیائی بر او توکل کرد و بازگشت را هم به سوی او دانست.

«علیه توکلت
و الیه متاب».

هم در کارهای
دنیائی ام بر او توکل می کنم و او را وکیل خویش قرار می دهم و هم پس از انجام
کارها، بازگشت من به سوی اوست.

والحمدالله
رب العالمین.

ادامه دارد