شرح زیارت امین الله علیه السلام

 

شرح زیارت
امین الله علیه السلام

قسمت یازدهم

آیت الله
محمدی گیلانی

مقابل ولایه
الله، ولایت شیطان، و مقابل فناء فی الله، فناء فی الشیطان است.

قوام شیطنت و
تمرد، به انانیت است که ریشه همه معصیتها است.

فانی فی
الشیطان، زبان و دست و سمع و بصرش، آلات شیطانست،با زبان شیطان قرآن می خواند. با
دست شیطان قرآن می نویسد «ان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب» : «فویل للذین
یکتبون الکتاب بأیدیهم».

متأسفانه
موضوع شناخت شیطان و مصائد و مکائد آن مورد غفلت است.

در شماره قبل
گفتیم: سرآمد همه طاعتها نماز است و هنگامی آثار و اسرار این قره العنی خاتم
النبیین صلی الله علیه و آله و علیهم برای نمازگزار حاصل می شود که به طور کلی از
تصرف و ولایت شیطان محفوظ باشد وگرنه این غذای روحانی مسموم می گردد. و طبقا اثرش
معکوس است، مانند غذای جسمانی که در صورت مسمومیت، به جای نفع، زیان آور است.

چه عرفانی که
غذای مسموم عرفان خوردند، و چه حکمائی که حکمت زهرآلود تناول کردند و چه فقهائی که
غذای هواجس فقه ابلیسی زهر مار کردند که سوکمندانه قرناء شیطان شدند؟

ولایه
الشیطان

در آیه
مبارکه: «الله ولی الذین آمنوا… و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من
النور الی الظلمات». (بقره – 257) تصریح فرموده که آنان که کافرند در حوزه ولایت
شیطانند.

بدان ای
عزیز: وجود شیطان از ضروریات دین اسلام بلکه همه ادیان است، چنانکه وجود ملائکه
نیز از ضروریات همه ادیان است و همانطور که قرآن مجید از وجود فرشتگان که وسائط در
افاضه برکات و هدایت به خیرات و حسناتند خبر می دهد، همانگونه نیز از وجود شیطان و
ذراری آن، که مبادی شرور و ضلالتند خبر می دهد و از فریبائی آنها بنی آدم را برحذر
می دارد: «یا بنی آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنه ینزع عنهما
لباسهما لیریهما سوأتهما انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم انا جعلنا
الشیاطین اولیاء للذین لا یؤمنون». (الاعراف – 27)

-ای فرزندان
آدم، شیطان را به فتنه نیفکند چنانکه ابوینتان را مفتون کرد و از بهشت بیرونشان
ساخت، جامه تقوی و طاعت را با وسوسه از آنها می کند تا باطن ناخوشایندشان را به
آنها ارائه دهد که در گدازه رشتی آشکار شده گرفتار شوند. این دشمن پنهانی، خود و
قبیله و ذراریش شما را می بیند به نحوی که شما آنها را رؤیت نمی کنید، ما شیاطین
را اولیاء کسانی که ایمان ندارند قرار دادیم.

ملاحظه می
فرمائید که شیطان نسبت به کسانی که ایمان ندارند، ولایت دارد و با فتنه و وسوسه
جامه تقوی و طاعت را از اندامشان به در می آورد و آنان را در گذاره پلیدی باطن و
خبث عقیده گرفتار می کند، ولی مؤمن در وقایه «لباس التقوی» قار دارد، نه فقط وسوسه
شیطان به آنان زیانمند نیست که مساس شیطان با آنها مایه افزونی بصیرتشان می گردد:
«ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون». (الاعراف- 201)

-آنان که
پرهیزگارند و در این حصن الهی واقعند، هنگامی که گروهی از شیطان طواف با آنان مساس
می کنند و وسوسه می نمایند، یادآورد خدایتعالی می گردند و ناگهان حجاب از بصیرتشان
برداشته می شود و واقع را چناکه بایسته است ابصار می کنند.

انگار که اهل
تقوی با وسوسه شیطان واکسینه می شوند، شیطانهای طائف، حولقلوب متقین، وسوسه می
پراکنند تا آنان را به بیماری قلوب مبتلا سازند. ولی کیمیای آن قلوب طاهره خدا
آشیان، آن وسوسه ها را به نور بصیرت و تذکر مفام ربوبیت و عزالوهیت تبدیل می کنند.

تفسیر و
تبیینی که در ولایه الله تعالی گذشت و گفتیم که اراده مؤمن مطیع در مفام امتثال
امر خدایتعالی در اراده تشریعی حقتعالی فانی می شود، مثل آن بیان، در جانب ولایت
شیطان جاری است، زیرا معصیت پدید نمی آید، مگر به «انانیت» خودبینی. و توجه عاصی
در مقفام عصیان و تمرد، به ذات خویش، و از خدایتعالی غافل است. حجاب خودبینی ضخیم
ترین حجابها است که شیطان، متقوم به هیمن حجاب است.

انسان متمرد
و سرکش از جانب شیطان، به انانیت وحی می شود و اراده اش در اراده شیطان فانی می
گردد و چنانکه در جانب امتثال و اطاعت فرمان الهی گفتیم که فناء اراده، فی الجمله
فناء ذات را مستلزم است، همچنین با مداومت، وجود عاصی و متمرد نیز وجود شیطانی می
شود، یعنی آدم نمائی که حقیقت آن ابلیس است.

ای بسا ابلیس
آدم رو که هست

                        پس بهر دستی نباید داد
دست

و همین است
معنی قوله عزوجل:

«و من یعش عن
ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین». (زخرف – 36)

-کوردل از
ذکر رحمن را درقشر و حجاب شیطانی گرفتارش می کنیم که همواره با او قرین است.

و بنابراین
شیطان منحصر در نوع جن نیست بلکه شیطان از نوع انس نیز موجود است یعنی در نتیجه
فناء در انانیت و خود بینی، بسیاری از افراد انسانی، به شیطانی تبدیل می شوند قال
تعالی:

«و کذلک
جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غروراً».
(الانعام -112)

-و همچنین
برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم برای فریب یکدیگر سخنان
آراسته و مزین القاء می کنند.

و قال تعالی:
«الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنه و الناس».

فانی فی
الشیطان، زبان و دست و سمع و بصرش، آلات و ابزار شیطان است، قرآن نمی خواند نگر به
زبان شیطان، کتابت و استماع و ابصار نمی کند مگر به دست و گوش و چشم  شیطان.

قال تعالی:
«سو ان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب و
یقولون هو من عندالله و ما هو من عندالله و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون».
(آل عمران – 78)

-و از ایشان
گروهی هستند که به شیوه ای زبان بازی به کتب می کنند تا پندارند آنچه می گویند از
کتاب است و حال آنکه از کتاب نیست و می گویند از نزد خدا است و حال آنکه از جانب
خدا نیست و خود می دانند که بر خدا دروغ می بندند.

و قال
سبحانه: «فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله لیتشروا به
ثمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت ایدیهم و ویل لهم مما یکسبون». (بقره – 79)

-پس وای
برآنهائی که کتاب خود را به دست خود می نویسند و می گویند این از نزد خدا است تا
بدین وسیله سودی برند. پس وای به آنها از آنچه که با دست خود نوشته اند و وای به
آنها از این کسبی که انجام می دهند.

آیه شریفه
اگرچه برحسب سیاق ونظر اهل تفسیر در مقام ملامت علماء اهل کتاب است ولی توبیخ و
ایعدشان به عذاب در کتابت کتاب آسمانی، به انگیزه دستمزد ناچیز است، یعنی نقوش
کتابف اگرچه امری است کلی و صدق بر کتاب سماوی می کند و آنان که بی خبر از مبادی افعالند
آن را کتاب سماوی می دانند ولی آنهائی که بصیر به مبادی و بواعث افعالند، هنگامی
صدق کتاب سماوی بودن این نقوش را می پذیرند که مکتوب دستی باشد که در کتابت به
انگیزه رحمانی باشد نه به انگیزه شیطانی.

این مناط
روشن، عام است، نقوش قرآن، اگرچه امی است کلی، قابل صدق بر هر مکتوبی از آن هست
ولی در نظر پاک بین، که به مبادی و بواعث متوج است، نوشع هر بنانی بهر انگیزه و
باعث من عندالله نیست، دست نویسنده بد نیت و سیئ السریره، و خبیث الباطن دست شیطان
است اگرچه حروف و کلماتی هم شکل قرآن نوشته است، زبان چنین متکلمی زبان شیطان است،
و همچنین استماع و ابصار وی.

متأسفانه
موضوع شناسائی شیطان و شئون و اعمال وی به فراموشخانه سپرده شده و اعتنائی به
شناخت او و مکائد و وسائل اضلال وی نمی شود جز آنکه به هنگام نام وی استعاذه کنیم
و در صورت اشتباهات و انحرافات، اعتراف کنیم که این افکار انحرافی و اشتباهی، ناشی
از شیطان بوده و خدا او را لعنت کند که این وسوسه ها را به ما القاء کرد و نظائر
این تعبیرات، بدون اینکه تدبر کنیم در آنچه که خدایتعالی در قرآن کریم درباره
حقیقت این موجود عجیب و شئون آن، نازل فرموده است.

این موجود
شگفت انگیز که از آغاز آفرینش انسان با وی مصاحب بوده و از جنت برزخ با هم به ارض
هبوط کردند: «قلنا اهبطوا منها جمیعاً» در همه شئون باطن و ظاهر آدمی، ملاصق او
است در هنگام خیرات او را به فقر بیم می دهد و به فحشاء وادارش می کند: «الشیطان
یعدکم الفقر و یامرکم بالفحشاء» و جسورانه به خدای تعالی عرض کرد: «لا تخذن من
عبادک نصیبا مفروضا، و لا ضلنهم و لا منینهم و لا مرنهم فلیبتکن آذان الانعام و و
لامرنهم فلیغیرن خلق الله». (النساء 118و119)

-حتما نصیب
معینی از بندگانت را در ولایت خویش در می آورم، و البته گمراهشان می کنم و آرزوهای
باطل در دلهایشان می افکنم وبه آنان فرمان می دهم تا گوشهای چارپایان را بشکافند و
به آنان فرمان می دهم تا خلقت خدا را دگرگون سازند!.

و ده ها آیات
دیگر که مکائد و مصائد او را بیان کرده و تحذیر می نماید. این همسفر ملازم با آدمی
تا انقضاء اجل او در دنیا است. سپس همراه او تنگاتنگ بعد از مرگ است تا او را در
عذاب الیم جاودانی وارد می کند و در آن اخگر جانسوز به آنان خطاب می کند: «فلا
تلومونی و لوموا انفسکم». (ابراهیم/22)

ادامه دارد