«بمناسبت27رجب، عيد سعيد بعثت
رسول اکرم (ص)»
بعثت بزرگترين نعمت الهي
*مقدمه اول
خداي متعال انگيزه خلقت انسان را
عبادت و پرستش خود بيان کرده است:
«ما خلقت الجنّ و الانس الا
ليعبدون»
-جن و انس را نيافريدم به خاطر
اينکه عبادتم کنند.
از آن سوي طبيعت جهان مادّي بگونه
اي است که انسان را به سوي ماديّت و شهوت و لذّت و دنيا خواهي و خود پرستي سوق مي
دهد. اين امري است بديهي که حتي در روز خلقت حضرت آدم علي نبينا و آله و عليه
السلام نيز فرشتگان از خداوند پرسيدند که: چرا انسان را مي آفريني، در حالي که ما
تو را عبادت و پرستش مي کنيم، و انسان در اين دنيا فساد مي کند؛ گويا طبيعت ناسوتي
دنيا اين اقتضا را دارد که انسان را به سوي فساد و شر بخواند ولي خداوند به
فرشتگان مي فرمايد که من چيزي را مي دانم که شما نمي دانيد.
در اينجا نکته اي قابل توجه است و
آن اينکه در برخي روايات آمده است انسان بنمايد، مقامش از مقام فرشتگان بالاتر و
ولاتر مي رود.
چرا؟
براي اينکه سرشت فرشتگان بگونه اي
است که هرگز شهوت و فساد و ميل به بدي در وجودشان راه ندارد ولي انسان با اينکه
خوي ميل به فساد دارد و راه نيز در برابرش گشوده است، پس اگر از اين سرشت خود دست
بردارد و به عبادت و بندگي و پرستش خدا بپردازد و به سوي کمال مطلق ميل کند، بي
گمان مقامش از مقام ملائکه بالاتر خواهد بود.
رسد آدمي به جايي که به جز خدا
نبيند.
*مقدمه دوم:
در مقدمه دوم تذکر اين نکته ضروري
است که انسان پس از آفريده شدن و پا به عرصه دنيا گذاشتن نياز به راهنما و مرشد
دارد که او را به سوي خير و کمال رهنمون شود و ارشاد نمايد و از بدي ها و فسادها
بر حذر دارد. اين نياز نيز امري طبيعي و فطري است. اگر خداوند از او مي خواهد که
عبادتش کند، بايد حجّت را بر او تمام نمايد و راه بهانه جوئي را بر او ببندد. کسي
که در يک محدوده دور از انسان ها زندگي مي کند و هيچ خبر و اطلاعي از دين و آئين
ندارد و کسي او را به خدا و مذهب نخوانده است، مستضعف واقعي است و در روز رستاخيز،
مي تواند عذر موجّه بياورد و اين استثنا در قرآن نيز آمده است. ولي اگر خداوند با
ارسال کتب آسماني و پيامبران- که لازمه پيدايش انسان است- او را به راه مستقيم
دعوت کرد و راه فساد و شر را نيز براي او بيان نمود سپس او را دربرابر دوراهي
مخيّر کرد «و هديناه النجدين»، اينجا ديگر جاي بهانه و عذر نمي ماند؛ بايد راه
بهتر را انتخاب کند و از راه بَوار و جهنم دوري جويد و گرنه کيفر خواهد ديد.
بنابراين، بعثت انبيا و پيامبران،
يک ضرورت طبيعي و فطري است؛ چه اينکه هرگز کتاب آسماني به تنهائي کارساز نيست بلکه
نياز به مبيّن احکام دارد و خداوند پيامبران را براي تبيين راه و ارشاد مردم و
هدايت آنان به سوي حق و خير و ثواب، ارسال نموده و مبعوث کرده است تا حق براي
همگان روشن گردد و بدي باطل نيز، واضح و آشکار شود. و اينچنين بود که در تمام زمان
ها و مکان ها در طول تاريخ، پيامبران و يا اوصياي آنان براي راهنمائي و ارشاد مردم
آمدند و مردم را انذار و هشدار دادند، تا راه شر را دنبال نکنند.
بعثت پيامبر اکرم (ص)
پس از آمدن حضرت عيسي (ع)، مدتي
طولاني گذشت که مردم همواره به سوي بدي ها و زشتي ها، گام هاي بيشتري برمي داشتي و
کمتر به دين حضرت مسيح (ع) يا آئين حنيف ابراهيم (ع) که هر دو چيزي جز اسلام نيست،
مي گرويدند. وضعيّت صحرائي جزيرة العرب و خوي وحشيگري و طبيعت ددمنشانه آنان نيز
تأثير بشتري در پيوستن به صفستمگران و پيمودن راه گمراهان و استمرار ظلم و ستم در
ميان آنان داشت تاا جائي که عوامل وحشيگري و طغيان جزئي از سرشتشان شده بود آنچنان
با آن خو گرفته بودند که از ظلم و ستم لذت مي بردند. چقدر قساوت قلب و خشونت داشت
آن عرب باديه نشين بيمهر که دختر عزيزش و پاره تنش رابا کمال قساوت و بي رحيم
وسنگدلي زنده زنده به گور مي کرد ولاي خاک مدفون مي نمود. از آن بدتر که به آن
کارهاي وحشت انگيز اتفتخار نيز مي کردند، به قتل و غارت، مباهات مي نمودند و اشعار
ادبي بسيار زيبا و آراسته!مي سرودند، تو گويي هر که بيشتر ظلم کند، محبوب تر و
شخصيتش قوي تر استو. حق همواره ملازم سرکشان و طغيانگران بود هرچند ذره اي از حق
در کارها و اخلاق و ايده ها و رفتار و کردارشان پددي نميآمد، يعني حق به صورت باطل
و باطل به صورت حف درآمده بود. طرفداران حق در انزواي کامل هب سرمي بردند و
کژانديشان وباطل جويان هواره بر عددشان افزوده مي شد.
وضعيت اجتماعي جزيرة العرب در عصر
بعثت
حضرت امير (ع) وضعيت اجتماعي اعراب
دوران رسول خدا (ص) را در خطبه 88 نهج البلاغه چنين بيان مي کند:
«أرسله علي حين فترة من الرسول و
طول هجعة من الأمم، و اعتزام من الفتن، وانتشار من الامور، و تلظ من الحروب، و
الدنيا کاسفة النور، ظاهرة الغرور، علي حين اصفرار من ورقها و اياس من ثمرها، و
اغورار من مائها. قدر درست منار الهدي، و ظهرت اعلام الرّدي، فهي متجهّمة لأهلها،
عابسة في وجه طالبها، ثمرها الفتنة و طعامها الجيفة وشهارها الخوف و دثارها
السيف».
خداوند پيامبر را در دوراني
بهرسالت و پيامبري مبعوث کرد که هيچ يک از پيامران وجود نداشتند و مردم در تاريکي
جهالت و ضلالت به خوابي طولاني فرو رفته بودند و سراسر جهان را فته و آشوبفرارگتفه
و کارها در هم آميخته وآتش جنگ و نزاع ها برافروخته شده و تابش نور از جهان رخت
بربسته بد. در آن زمان، باطلها و نادرستيها نمايان گشته و برگشهاي درخت روشنايي،
پژمرده شده و مردم از آن بهره اينمي بردد و درخت علم و هديتا خزان گرفت ه وخشک شده
بود. علمتهاي رستگاري بر زمين افتاده و پرچمهاي بيپارگي و بدبختي برافروخته شده
بود. و بدينسان دنيا با بد منظره اي به اهلش مي نگريست و به دنيا پرستان روي خوش
نشان نمي داد. ثمره اي جز فساد و تبهکاري نداشت و طعامي جز گوشت مردار نبود. شعارش
خوفو رويه اش شمشير بود و فتنه فساد در همه جا رخنه کرده بود.
و در خطبه 26 نهج البلاغه مي
فرمايد:
«ان الله بعث محمدا صلي الله عليه
و آله نذيرا للعالمين و امينا علي التنزيل، و انتم معشر العرب علي شر دين و في شر
دار، منيخون بين حجارة خشن و حيات صم، تشربون الکردر و تأکلون الجشب، و تسفکون
دماءکم، و تقطعون ارحامکم. الاصنام فيکم منصوبة، و الآثام بکم معصوبة».
خداوند حضرت محمد (ص) را براي
هشدار به جهانيان و امين خود بر قرآن فرستاأ، درحاليکه شما گروه اعراب بر بدترين
آئين و در فاد ترين جايگاه، مستقرل بوديد. درميان سنگهاي درشت فود مي آمديد و با
مارهاي خشن سر و کار داشتيد. آب گنديده مي نوشيديد و نان خشيکده مي خورديد. با اين
حال خوب يکديگر را مي ريختيد و با خويشان خود بد عمل مي کرديد. بتها در ميان شما
برافراشته و گناهان سراسر وجودتان را فرا گرفته بود.
اين ترسيم واضح و روشني است از وضع
آشفته و دگرگوني که اعراب جاهليت داشتند و نه تنها با علم و مذهب و آئين هاي الهي،
سر وکاري نداشتند و بت هاي ساختگي را مي پرستيدند، بلکه هيچ تمدني در ميان آنان
حکفرما نبود. هرچه از تاريخ آنان برمي آيد، جز خشونت و ظلم و خون ريزي و شرب خمر و
قمار بازي و وأدبنات[1]
و درّنده خوئي و خرافه پرستي و غارتگري، چيزي ديده نمي شود؛ مانند بهائم و حيوانات
درّنده بلکه از آنها هم بدتر و زشت تر، زندگي مي کردند؛ چه زندگي که از مرگ
برايشان بهتر بود.
در چنين جوّ خفقان زائي که مه غليظ
و خرافه پرستي و سنتهاي احمقانه عربي، فضاي آن سامان را فراگرفته بود و جز دود
کثيف گناهان وفسادها، چيزي به مشام نمي رسيد، ناگهان در اين کوير خشک و خشن، و در
اين روزگار تاريک حيرت و گمراهي، خداوند، برترين آفريدگان و گل سر سبد آفرينش و
سرآمد و سرور تمام پيام رسانان و انبيايش را، آن انسان کامل و آن مجسمه تمام فضائل
و اخلاق حسنه و خوي الهي، آن مشعل هميشه تابان هدايت را براي آنان فرستاد تا فضاي
دردآميز شر و فسادشان را شستشو دهد و قافله بشريّت را از سراشيب انحطاط و درماندگي
و بيچارگي و حقارت و جهل و ناداني به اوج عزت و رفعت و شوکت و علم و اخلاق و فضيلت
و شرف و انسانيت برساند.
منت خداوند بر جهانيان
براستي چه منتي بزرگ خداوند بر
جهانيان نهاد و چه نعمتي غير قابل ستايش و سپاس به آنان عطا فرمود که از ميان
آنان، چنين انسان عظيم و بزرگي مبعوث گردانيد که آنان را به تعالي و عزت سوق دهد و
تعليم و تزکيه شان کند و در فرصتي بس کوتاه چنان تحولي در جزيرة العرب پديد آورد
که تاريخ را تا روز رستاخيز به حيرت و شگفتي واداشته است و اين خود بزرگترين معجزه
پيامبر اکرم (ص) است که از آن فاسدان حرفه اي و بت پرستان و خرافه پرستان دوران
جاهليت، شخصيتهائي همچون ابوذر و سلمان و مقداد و عمّار بسازد که براي هميشه عزت و
عظمت بيافريند و قدس و پارسائي و تقوايشان الگوي مؤمنان و تقوا پيشگان در طول
ادوار زمان باشد.
«لقد منّ الله علي المؤمنين اذ بعث
فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزکّيهم و يعلّمهم الکتاب و الحکمة و ان
کانوا من قبل لفي ضلال مبين».
در اين آيه مبارکه وضعيت دو دوران
پيش از بعثت و پس از بعثت پيامبر را مشخص فرموده است که قبلا در چنان گمراهي
آشکاري بسر مي برند ولي اکنون بهتحقيق که خداوند برآنان منت نهاد و در ميان خدشان
رسول را برانگيخت؛ رسولي از خودشان که آيات او را بر آنان تلاوت کند و آنان را
تهذيب و تزکيه نمايد و رشد و تعالي ببخشد و کتاب و حکم به ايشان بياموزد.
آري در بيست و هفتم ماه رجب بود که
در غار حرا، اولين آيه بر پيامبر نازل شد و او را دعوت به خواندن به اسم رب کرد؛
ربّي که همه چيز را و انسان را آفريده است؛ ربّ بزرگوار و عظيمي که به وسيله قلم
انسان را آموخت و علومي را به او ياد داد که هرگز از آنها اطلاعي نداشت.
و پيامبر مبعوث شد. به نام
پروردگارش مردم را انذار کرد و هشدار داد و به سوي خدا دعوت نمود. پس اين روز،
بسيار عظيم و بزرگ است و اين روز را بايد مسلمين عيد بگيرند؛ عيد خجسته و مبارک
بعثت.
اين عيد بر شما ياران و ياوران
قرآن مبارک باد.
باشد که پرتو پر فروغ بعثت، تاريکي
هاي زندگيمان را با نور محمد (ص) روشن و منور سازد.
آمين يا رب العالمين
«ان العاقل من نظرفي يومه لغده و سعي
في فکاک نفسه و عمل لما لابدله و لا محيص له عنه».
(غرر الحکم)
به راستي که خردمند کسي است که در
امروزش فردايش را بنگرد و در آزاد کردن نفسش بکوشد و کار کند براي آنچه را که راه
چاره و فراري از آن را ندارد.
(امام علي (ع))
[1]– و أدبنات
يعني زنده به گور کردن دختران مظلوم و بي گناه که در قرآن نيزبه آن اشاره شده است:
«و اذا المؤودة سئلت بأي ذنب قتلت»- و آن روزي که دختر زنده به گور شده، سؤال کند
که به چه گناهي کشته شد.