ارزشهاي اسلام و انقلاب را پاسداري كنيم
حجة الاسلام والمسلمين محمد تقي رهبر
انتظار مردم از روحانيت
ثلمه جبران ناپذير ارتحال مرجع و فقيه اهلبيت عليهم
السلام،حضرت آيت الله العظمي گلپايگاني- قدس سره- كه به حق يكي از استوانه هاي
نارد فقاهت و مجسمه علم و فضيلت و آگاهي و تقوي بودند و بزرگداشت آن فقيه جليل
القدر، از سوي امت مسلمان و پيروان مكتب اهل بيت عصمت عليهم السلام در داخل و
خارج، بار ديگر پيوند ناگسستني مردم با ايمان و امت فداكارمان را به نمايش گذاشت و
دست ردي بود بر سينه كساني كه مي پنداشتند تبليغات شوم اجانب و شايعه پراكني هاي
دشمنان انقلاب اسلامي و در كنار آن مشكلات و نابسمانيهاي موجود مي تواند در اعتقاد
و علاقه ديرين امت نسبت به رهبران دين، سستي ايجاد كند و زير پاي انقلاب را خالي
نمايد و به توطئه گران مجال شيطنت و نيرنگ بدهد.
قبل از اين ضايعه اسفناك، رستاخيز عظيم امت بزرگ اسلام
را در رحلت حضرت امام خيمني- قدس الله نفسه- بنيانگذار جمهوري اسلامي و احياء
كننده اسلام ناب محمدي (ص) ديديم و حافظه تاريخ هرگز از ياد نخواهد برد كه تشييع
يازده ميليوني آن حضرت پشت شرق و غرب را لرزانده وحيت رسانه هاي بيگانه در آن تاريخ
اعتراف كردند كه تشييع جنازه رهبر فقيد انقلاب اسلامي، به بزرگترين تظاهرات تاريخ
تبديل شد و اينها مُشتي پولادين است بر دهان استكبار و مزدورانش و خناسان وشايعه
سازاني كه مي كوشند پايگاه روحانيت را در دلها تضعيف كنند با تصور اينكه سلطه مجدد
جنايتكاران جهاني را به اين مرزو وبوم عودت دهند و مردم را با مقدسات ديني شان
بيگانه سازند.
حال با اغتنام فرصت از اين مناسبت به تذكر چند مطلب
بپردازيم:
1-پايگاه روحانيت
پايگاه افتخار آميز روحانيت شيعه در دلهاي مردم مؤمن و
پيروان اهلبيت عليهم السلام مسئله امروز و ديروز نيست. حقيقتي است تاريخي كه در
چهارده قرن مظلوميت طلايه داران مكتب انقلابي تشيع ريشه دارد و وجدانهاي پاك امت
حق جوي اسلام و ياران و پيروان خاندان عصمت و طهارت علي رغم شكنجه ها و زندان ها و
چوبه هاي دار كه مسندنشينان خلافت جور در كسوت زمامداراي اسلام! براي آزاد مردان
تدارك ديده بودند از ديرباز دريافته اند كه حق و حقيقت را مي بايست در آستانه
مبارك اهل ولايت بجوئيد و از خانه هاي غبار ديده و گرد غربت گرفته محكومان جهل و
جور، همت طلبند و چشمه زلال ايمان و انسايت را در مكتب كساني بجويند كه رعد و برق
تاج و تخت و زر و زور و شمشير تزوير مجال نمي داد، حتي يك مسئله فقهي را بي دغدغه
براي مردم تبيين كنند وزبانهاي پيروانشان به جرم حق طلبي و حق گوئي از حلقوم بيرون
مي كشيدند و يا زنده بگورشان مي ساختند كه نمونه هايش ابي ذرها و ميثم ها و حجربن
عدي ها و ابن سكيت ها بودند كه قدم جاي قدم رهبران خود نهاده و غربت و تبعيد و
چوبه دار و شكنجه و زندان را پذيرا شدند تا به اثبات رسانند كه تشيع سرخ و اسلام
ناب چشمه زلالي است كه هرگز با بدعت آلوده نمي شود و به سازش و تسليم تن نمي دهد و
براي فروختن دين و خريدن دنيا هرگز چانه نمي زند و مرگ سرخ را بِه از زندگي ننگين
مي داند… و اين فلسفه اي است كه بايد تا ظهور مهدي صاحب الزمان- عجل الله تعالي
فرجه- ثابت و پايدار باشد.
باري، اين حقانيت توأم با مظلوميت بوده كه دلهاي
آزادگان را به خود جذب كرده و جان هاي پاكيزه دلان را در چوگان ارادت خود كشيده و
پايگه رهبري شيعه را در طول چهارده قرن اسلام تحكيم بخشيده و وارثان فقاهت اهلبيت
و احياگران عاشورا و ستم ستيزان تشيع علوي را حيثيت و آبروي تاريخي داده است واين
پايگاه و جايگاه، ارزان به دست نيامده، كه چهارده قرن علم و جهاد و ايثار و تقواي
محدّثان و فقيهان و شهيدان وزاهدان را پشت سر خود دارد و نبايد آن را ارزان فروخت
كه دست آوردن آن محال است.
2-روحانيت از ديدگاه مردم
چيزي كه مردم مسلمان در طول قرن ها در حافظه تاريخ خود
از روحانيت شيعه سراغ دارند و خود عملا شاهد آن بوده اند و جز آن را انتظار ندارند
عبارتست از: اخلاص، وارستگي، زهد، تعبد و تقوي و انسان دوستي و اعراض از دنيا و بي
توجهي به قدرت و مكنت و ثروت هاي غرور انگيز كه انسانها را در كام خود فرو برده
است. روحانيت از ديدگاه مردم، آن قشر تلاشگري است كه عشق و آرمان خود را در تحصيل
و تعليم و روشنگري و تحقيق و پاسداري از مرزهاي علم وفقهاهت واخلاق و فضيلت يافته
و با برخورداري از لذت وزيبايي فضايل صوري (اين الملوك و اين ابناء الملوك) مي
سروده است. روحانيت از ديدگاه مردم آن قشر دلسوزي است كه به سادگي زيست كرده و در
غم و شادي؛ در كنار مردم قرار داشته و دست نوازش براي مستمندان و آرامش روح براي
تهي دستان و تازيانه بيداري در چهره بيدادگران و رفاه طلبان و مسرفان بوده است
هرگز بر خوان ناكسان پاي ننهاده و خون جگر خورده و در دل شب اشك بر سجاده ريخته
وبا مرگ خود، خون شهيدان را پاسداري كرده است و اين است رسالت تاريخي اش.
روحانيت همان مصدر قدرتي است كه طي قرن ها خانه اش
قبله حوائج و قلمش حلال مشكلات و فصل كننده خصومات بوده و در حالي كه مردم زجر
كشيده، دستگاه هاي حاكم و محاكم قضائي شان را غير رسمي و غير قانوني مي دانسته، به
«لا» و «نعم» و «نه» و «آري» روحانيت سر تسليم فرود آورده و اسناد تنظيم شده با
قلم و قلمدان آنان را بيش از هر سند ديگر باور داشته و مشروعيت آن را با صميم قلب
پذيرفته، و بالأخره از ولادت تا مرگ به عالمان و فقيهان احساس نياز مي كرده و آنها
را امين مال و ناموس خود مي دانسته است.
روحاين است كه با يك فتواي شرعي توانسته قرارداهاي
نامشروع بين المللي را در عصر حاكميت سلاطين جور به بن بست كشاند و حتّي در دربار
شاهان، قليان هاي تنباكو را بر سنگ زند و نشان دهد كه حكم فقيه از حكم شاهانه با
نفوذتر است. و همانگونه كه ديگران نيز گفته اند:
درحاليكه قرادادهاي استعماري به وسيله روشنفكران و غرب
زدگان امضاء شد، روحانيت هرگز زير اين قرار دادهاي ننگين را امضاء ننموده است… .
به طور خلاصه، رياست ديني شيعه با اين ويژگي و با
خاستگاه مردمي از روحانيت چهره اي محبوب و مقبول ساخته كه در نشيب و فراز حوادث
گرد و غبار بر آن ننشيند و خللي در بنيانش رخنه نمي كند…
3-انتظار از روحانيت
مردم ما انتظار دارند اين سره و سنت سلف صالح، همواره
در چهره روحانيت بدرخشد و اين پايگاه و جايگاه همواره مصون بماند و تحولات زمان و
آزمايش ها و مسئوليت ها نتواند آن را كم رنگ كند كه البته نخواهد كرد مقام شامخ
فقهاي عظام و علماي ذوي العزّ و الاحترام بالاتر از اين است كه رنگ پذيرد و
نگارنده نيز هرگز به ساحت قدس اين حريم مقدس در اين تذكرات نظر ندارد، چرا كه خود
را ريزه خوار اين سفره و جرعه نوش اين چشمه فياض مي داند، با ايمان و اعتقاد به
اينكه روح بزرگ ومقام شامخ طلايه داران فقه و فضيلت برتر و بالاتر از آن است كه
زخارف دنياي پست بتواند در آن خللي وارد آورد.
و اما دراينجا از تذكر دو نكته ناگزير است:
الف- سخني داريم با برادران روحاني كه مسئوليت ها را
در اين زمان پذيرفته و در سنگر خدمت اند كه اين سخن حضرت امام را به ياد داريم كه
مي فرمود:
«هيچ چيزي به زشتي دنياگرائي روحانيت نيست»، اين سخن
ترجمه اي است از اين حديث كه:
«اذا رأيتم العالم محبا لدنياه فاتهموه علي دينكم…».
-هرگاه ديديد عالمي را كه فريفته دنياست او را نسبت به
دينتان متهم كنيد و بدو اعتماد نكنيد، زيرا او به جاي حمايت از دين به حراست از
دنياي خود سرگرم است…
خدا نكند عالمي به جاي اينكه به درد و رنج مردم گرفتار
فكر كند، اسير تجمل و آب و لعاب زندگي و لذت و رفاه و عشق به مسكن و مركب هاي مدرن
فوق شأن خود شود كه با اين عمل تمام گفتارها وشعارهاي خود را نقش بر آب كرده و
اعتماد مردم را دستخوش ترديد نموده و از همه بالاتر اسلام و حاكميت اسلام را زير
سؤال برده است. آقايان روحاني درهر مسئوليت و منزلت كه هستند مراقب باشند خود يا
فرزاندان و يا حواشي و اطرافيانشان در چنبر ماديت و زر اندوزي و تجمل گرايي نيفتند
و بدانند كوچكترين حركت آنها زير ذره بين افكار و انديشه هاست و دشمنان اسلام از
كاهي، كوهي مي سازند وبه هر بهانه اي بر ارزشها مي تازند و پايگاه عالمان دين را
مورد هجوم قرار مي دهند و آبروي هزارساله روحانيت را مي برند، بدون آنكه بدين نكته
توجه شود كه اگر در ميان هزاران تن روحاني وارسته، معدود و انگشت شماري از «زي
طلبگي» خارج شده آن را نبايد به حساب قشري رياضت كش و از دنيا بگرشته و فداكار و
مخلص گذاشت كه در اين روزگار پشت پا به همه چيز زده و نوكري دين و خادمي اسلام و
مسلمين را پذيرا شده اند ودر خلوت به روي بسته و به خداي خود دل بسته اند.
به راستي در اين شرائط حساس كه لبه تيز حلمه دشمن
متوجه اين دژ استوار يعني روحانيت اسلام است، حركت در صراط مستقيم دين و ولايت و
بهانه به دست دشمنان ندادن و علامت سؤال در انديشه دوستان ايجاد نكردن، كاري است
دشوار و جهاد و پيكار با نفس مي طلبد… .
امروز، روزي است كه يك روحاني بايد حتي از بسياري از
امور مباح، براي مصلحت دين و نظام بپرهيزد، از تجمل در مسكن و وسيله سواري گرفته
تا سفرها و سفره ها و آداب سلوك و معاشرت و از گم شدن در مقام و عنوان هاي پوچ و
گذرا و خروج از زي طلبگي بر حذر باشد آنسان كه امام بزرگوار زيست و شايسته هر
پيشواي ديني وطلبه روحاني است. در اين خصوص امام راحل- قدس سره- از موضع يك پدر
روحاني و ولي امر، آنچه گفتني بود به كرات با روحانيون گفتند كه آن نصايح پدرانه
وپيامبرانه همواره بايد آويزه گوش و الگوي عمل براي فردفرد ما باشد.
ب- مطلب ديگر كه از تذكر پيشين مهم تر است، در خصوص
عملكرد كاگزاران غير روحاني است در نظام. در اينجا به صراحت بايد گفت: برخي
عملكردها در شأن يك نظام اسلامي نيست و متأسفانه هر آنچه در مسائل اجتماعي مي گذرد
و هر سياستي كه اِعمال مي شود از سوي هركس و به وسيله هر نهاد- چه بخواهيم يا
نخواهيم- به حساب روحانيت و در نتيجه اسلام گذاشته مي شود، چرا كه حكومت، حكومت
اسلامي و روحاني است. بنابراين نمي توان از وبال و تبعات آن درامان ماند و مسئوليت
آن را گردن ننهاد. آنچه امروزدر شهرداري ها و دارئي ها مي گذدر و ناله و شكوه هايي
كه از سوي خاص و عام در اين رابطه بلند است به حساب روحانيت گذاشته مي شود و مردم
به جاي اينكه مثلا شهردار را زير سؤال ببرند، مقام مافوقش را به ويژه اگر روحاني
باشد، مسئول مي شناسند و محاكمه مي كنند!
دكور سازي و تجمّل گرايي در ادارات، بروكراسي، فساد
اداري، رشوه خواري، پارتي و رابطه به صورت عقده هاي رواني سرباز مي كند و جراحت آن
متوجه روحانيت مي شود. آنچه در سياسيتهاي اقتصادي به وسيله دست اندر كاران اقتصاد
و پول و ارز جريان دارد و در نتيجه تورم و گراني فزاينده ساعت به ساعت و مشكلات از
اين قبيل كه بيش از حد طبيعي را باعث مي شود و عوامل خارجي نيز آن را تشديد مي كند
و حاصل نداشتن برنامه درست و شايد درپاره اي موارد علل ديگر است، تبعات آن متوجه
روحانيت ميشود، آنچه در فضاي هنر و سينما و جشنواره ها و صدا و سيما جريان دارد كه
مواريد از آن لااقل از نظر بسياري از متدينين و صاحب نظران خالي از اشكال نيست، به
حساب روحانيت و تساهل در حفظ حدود الهي مي شود. سوء استفاده هاي تجاري و خودكامگي
برخي كسبه و نبودن هيچ كنترل و ضابطه اي در نرخ گذاري ها، كه رائج شده، هرچند به
ضعف مديريت اقتصادي پيوند خورد، اما متأسفانه روحانيت را زير سؤال مي برد…
شايد هم مسئله طبيعي باشد، به نامه ها و خطبه هاي امير
المؤمنين (ع) بنگريد و ببينيد با كارگزاران خود چگونه صحبت مي كند، در نامه به
عثمان بن حنيف مي نويسد:
«هيهات كه من سر بر بالش بگذارم و خواب راحت بروم در
حالي كه در حجاز يا يمامه مستمندي باشد كه شب را با گرسنگي به سر برد…».
در يكي از خطبه هايي كه درآغاز خلافت خود ايراد
فرمودند يادآور شدند كه بترسيد از خدا وتقوي پيشه كنيد كه شما مسئوليد، حتي از
آبادي ها و چهارپايان، يعني آنچه در قلمرو نفوذ شما در زمين مي گذرد مسئوليتش
متوجه شماست.
ما بايد واقعيات را صادقانه به حكم «والنصيحة لائمة
المسلمين…» بگوييم و از تعارف و مجامله و مسامحه برحذر باشيم كه اين خيانت است.
علي (ع) در اوج قدرت به ياران خود فرمود: از گفتن حق و مشورت در عدل دريغ نكنيد.
«فلا تكفوا عن مقالة بحث او مشورة بعدل».
اعتقاد ما بر اين است كه هرچند در صداقت و امانت و
دلسوزي روحانيون معظم كه مصدر امورند شك و ترديد نيست، اما روند امور به ويژه در
مسائل اقتصادي و بي توجهي برنامه ريزان اقتصاد به موضوع «اهم و مهم» و گرايش هاي
تجملي و داير كردن بازار مصرف براي شرق و غرب و اخيرا كالاهاي آمريكايي، و رفتن
زير بار وام هاي سنگين، و حاكم شدن فرهنگ تجمل در دستگاه هاي دولتي، و سمينارهاي
زنجيره اي نه چندان ضروري (مانند سمينار بين المللي مسكن كه در اصفهان قرار است
تشكيل شود)، و بار كمرشكن ارزي آن قابل اغماض نيست (و شرح آن را به مجالي ديگر
موكول مي كنيم) و حركت نامرئي است به سوي وابستگي، عواقب نامطلوبي را به بار مي
آورد.
شايسته است عقلاي قوم دركارها تجديد نظركنند و مراقب
باشند تجربه اسلام را ناموفق جلوه ندهند، زيرا همانگونه كه مي دانيم حركتهاي
انحرافي يكباره اتفاق مي افتد و يك ميليمتر انحراف در زاويه كوچك سر از كيلومترها
در شعاع بعدي بيرون مي آورد.
سخن براي گفتن در اين جا بسيار است كه ازصفحات مقاله
مي گذرد و فعلا بدين قدر بسنده مي كنيم.
از خداوند مي خواهيم ما را در حسن عمل و غلبه بر نفس
هادي و ناصر باشد.