نگاهي به بحران کشمير
قسمت دوم
دکتر محمدرضا حافظ نيا
مردم منطقه کشمير که تاريخ پُر فراز و نشيبي را پشت سر
گذاشته اند پس از ورود انگليسي ها به شبه قاره هند و شروع حاکميت سيکها در سال
1819 م و فروش آن به گلاب سينگ دو گروه توسط انگليس در سال 1846 م، دچار زندگي رنج
آور و مشقت باري گرديدند. حکام سيک و دوگره، مردم مسلمان کشمير را به چشم بردگان
مي نگريستند و به خود اجازه رفتارهاي غير انساني با آنان را مي دادند. بهمين دليل
اين دوران را دوران زندگي سياه مردم کشمير گفته اند.
بعد از تجزيه شبه قاره و پيدايش دو کشور هند و پاکستان
که به استقلال سياسي مسلمانان شبه قاره نيز انجاميد متأسفانه تغييري در زندگي و
سرنوشت مردم کشمير ايجاد نشد و حکومت دوگره ها ادامه يافت تا اينکه نهضت مسلمانان
کشمير فرصتي را بري آنان فراهم نمود. ولي وابستگي و ضعف بينش رهبران سياسي آنان
نظير شيخ عبدالله منجر به تداوم سرنوشت رنج آور مردم اين سامان گرديد. زيرا او علي
رغم سوابق بدرفتاري حکام هندي با مسلمانان کشمير، راه نجات آنان را در وعده هاي
رهبران سياسي دولت هند نظير نهرو مي دانست و به توصيه هاي رهبران مسلمانان شبه
قاره توجهي ننمود و علي رغم بارها دستگيري و زندان توسط دولت هند همچنان بر موضع
منفي خود در رابطه با وابستگي جغرافيائي و سياسي منطقه کشمير به کشور هندوستان
اصرار مي ورزيد. اين واقعيت تلخ در تاريخ سياسي معاصر کشمير لطمه سنگيني بر سرنوشت
مردم رنجديده و مسلمان آن منطقه وارد کرد که بحران کنوني و رنج و مظلوميت فعلي
مردم جامو و کشمير را بايد ناشي از اين امر و موضع ناصحيح اينگونه رهبران وابسته و
يا فاقد بينش سياسي و اسلامي دانست. پس از استقلال پاکستان، سرنوشت سياسي منطقه
کشمير در چند ديدگاه منطقه اي گرفتار آمد: الحاق به پاکستان، الحاق به هند و خودمختاري
وابسته به هند يا استقلال سياسي کامل. سياست دولت انگليس و موضع ناصحيح رهبران
سياسي کشمير نظير شيخ عبدالله به تداوم سلطه هند بر اين منطقه کمک نمود مردم
مسلمان منطقه کشمير را تحت سلطه دولت هند نگه داشت. از سوي ديگر موقعيت و ويژگي
هاي جغرافيايي کشمير نسبت به دو کشور هند و پاکستان باعث شکل گيري منازعه بين آنها
گرديد که حتي برخوردهاي سياسي و نظامي را درسالهاي 1948و 1945 و 1971 باعث شد.
سازمان ملل متحد طي دو قطعنامه تعيين سرنوشت کشمير را
به عهده مردم آن قرار داد ولي دولت هندوستان از پذيرش مفاد آن استنکاف نموده و
حاکميت خود را با استفاده از قدرت نظامي بر منطقه جامو و کشمير تداوم داده و مي
دهد و بر مردم محروم آن ستم مي نمايد. تداوم اين وضعيت باعث گرديده است که نوعي
بلاتکليفي در توسعه اقتصادي- اجتماعي و فرهنگي منطقه بروز نمايد که در نتيجه آن
فقر و عقب ماندگي بر آن سايه افکنده است.
ويژگيهاي خاص منطقه بحراني کشمير:
1-تعارض بين دو فرهنگ اسلامي و هندو که اولي در منطقه
غلبه دارد و جلوه سياسي اين دو فرهنگ را مي توان در نهضتهاي اسلامي و مردمي از
سويي و دولت هند از سوي ديگر مشاهده نمود. عدم توازن مزبور بوسيله حضور وسيع نظامي
دولت هند جبران مي شود تا تداوم استعمار و حاکميت آن کشور بر کشمير تضمين شود.
2-تضاد منافع همسايگان مسلح به سلاح اتمي: قبل از
فروپاشي شوروي سابق. منطقه کشمير توسط چهار قدرت هسته اي (شوروي، چين، هند و
پاکستان) محاصره بود و درحال حاضر توسط حداقل سه قدرت هسته اي (چين، هند و
پاکستان) محصاره شده است و هرکي از قدرتهاي مزبور براي خود منافعي را در منطقه
کشمير جستجو نموده و مي نمايد لذا رقابت در راستاي تحصيل منافع ادعايي آنها در
منطقه کشمير به گسترش منازعه و بروز خطر درگيري نظامي کمک مي نمايد. طبيعي است که
چنين درگيري نظامي مي تواند عواقب وحشتناکي را براي جنوب آسيا و کل جهان بهمراه
داشته باشد.
3-منطقه اي بودن بحران: بدين صورت که بر خلاف خيلي از
موقعيتهاي استراتژيک بحران زده که داراي ابعاد بين المللي هستند، بحران کشمير
ابعاد منطقه اي دارد و منازعه عمدتاً بين همسايگان آن مي باشد که صرف نظر از
مزيتهاي ژئوپوليتيک و ژئواستراتژيک، خلأ قدرت سياسي در منطقه کشمير باعث منازعه
بين همسايگان بر سر حوزه نفوذ آن شده است. چرا که اگر استقلال سياسي منطقه کشمير
تأمين شده و نظام سياسي مستقلي همراه با روابط خارجي متوازن با همسايگان در آن
حاکم باشد زمينه رقابت بين آنها کاهش مي يابد. اما در حال حاضر به دليل وجود فرضيه
مشترک بين همسايگان مبني بر بلاصاحب بودن کشمير و اينکه هريک بيشتر در آن نفوذ
داشته باشد بيشتر قادر به تأمين امنيت خود و داشتن برگ برنده بر عليه همسايه رقيب
خود خواهد بود، آنها به خود اجازه توسعه حوزه نفوذشان در منطقه کشمير را مي دهند.
مزيتهاي ژئواستراتژيک و ژئوپليتيک منطقه کشمير:
منطقه عمومي کشمير که بخش عمده گره گاه پامير را تشکيل
مي دهد داراي مزاياي ژئواستراتژيکي و ژئوپليتيکي است که باعث افزايش اهميت
استراتژيکي آن بويژه از ديده همسايگاه شده است.
اين مزايا عبارتند از:
1- موقعي جغرافيايي: ضمن برخورداري از
وضعيت مساعد طبيعي در مجاورت کشورهاي مختلف که در زمره قدرتهاي درجه 1 و 2 جهاني
هستند قرار گرفته است. هرچند پس از فروپاشي شوروي سابق و آزادسازي افغانستان، يکي
از قدرتهاي جهاني از همسايگي کشمير حذف شد ولي قدرتهاي ديگر همچنان با اين منطقه
همسايه هستند. کشور چين در شرق و شمال با دارا بودن بيشترين مرز مشترک در رتبه اول
و کشور پاکستان در غرب از اين حيث در رتبه دوم قرار داد. کشور هندوستان در جنوب از
حيث طول مرز مشترک رتبه سوم و افغانستان رتبه چهارم را دارد.
2- ارتفاع: منطقه کشمير بخشي از گره
گاه پامير به عنوان بام جهان را تشکيل مي دهد از اينرو بر مناطق پست پيرامون خود
مسلط مي باشد يعني فلات دکن و هندوستان، شرق فلات ايران و کشور افغانستان جلگه
پنجاب و کشور پاکستان و نيز آسياي مرکزي و کشور تاجيکستان و فلات تبت و منطقه سين
کيانگ در غرب چين در پائين دست منطقه کشمير قرار دارند. لذا اين مناطق از نظر
نظامي از منطقه کشمير احساس خطر نموده و حضور هريک از همسايگان را در آن به عنوان
منبع تهديد کوتاه مدت يا بلند مدت نسبت به خود تلقي مي نمايند. اين مسئله زماني
اهميت خود را نشان مي دهد که شهرها و سکونتگاه هاي بزرگ و حتي پايتختها در مجاورت
آن قرار داشته باشد و پاکستان از اين جهت آسيب پذيري بيشتري دارد زيرا پايتخت و
شهرهاي بزرگ آن در مجاورت اين منطقه قرار دارند. منشأ رقابتهاي چين و هند و نيز
پاکستان و هند بر سر دستيابي به ارتفاعات منطقه و نيز اهميت استراتژيک منطقه
سياچين همين مطلب مي باشد.
3- موقعيت ارتباطي: منطقه کشمير بويژه
بخش شمالي آن نقش عمده اي را در برقراري ارتباط بين آسياي مرکزي و منطقه تبّت و
چين غربي و سين کيانگ و شرق آسيا دارد. وجود جاده اسفالته راولپندي- گلگيت- کاشغر
اين ارتباط را تسهيل مي نمايد و از اهميت استراتژيک برخوردار است، زيرا ارتفاعات
بلند منطقه پامير و ديواره بلند هيماليا امر ارتباط بين جنوب آسيا و مرکز و شرق آن
را دشوار مي نمايد. اين جاده از مناطق شمالي عبور نموده و در کنترل پاکستان قرار
دارد.
4- قرار گرفتن در حوضه آبريز سند و
پنجاب: منطقه عمومي کشمير و حاشيه شمالي کشور هندوستان و غرب تبت بر حوضه آبريز
سرچشمه رودخانه هاي پنجگانه سند، جهلم، چناب، راوي و ستلج تطبيق مي کند و تشکيل يک
مجموعه توپوگرافيک واحد را مي دهد که دره ها و مسير رگه هاي آب آن به سوي جلگه
پنجاب جهت گيري و سازماندهي طبيعي شده اند. بنابراين منطقه کشمير براي کشور
پاکستان که حيات خود را مرهون رودخانه هاي پنجاب و سند و جلگه هاي حاصلخيز ناشي از
آن مي داند از اهميت استراتژيک ويژه برخوردار است و کنترل آن از سوي قدرت رقيب
پاکستان مي تواند منبع تهديد جدي براي آن تلقي مي شود.
همانطور که ملاحظه مي شود مزاياي جغرافيائي ياد شده
منطقه عمومي کشمير را از اهمين ژئواستراتژيک برخوردار نموده که کنترل تمام يا بخشي
از آن توسط هريک از قدرتهاي همسايه مي تواند از نظر ديگران تهديد جدّي براي امنيت
ملّي و منافع آنها تلقّي شود. وجود خلأ قدرت و نظام سياسي مستقل در آن نيز رقابت
بين همسايگان را تشديد نموده و به بُحران کشمير جلوه ديگري مي دهد. بنابراين ماهيت
بحران اين منطقه را بايد در چارچوب اهميت ژئواستراتژيک و ژئوپليتيک آن جستجو نمود.
ادامه دارد