شرح زيارت امين الله عليه السلام آيت الله
محمدي گيلاني
مزار اولياء الله از بهترين مکانها براي دعا
است.
همت بلند در مقام دعاء.
همت بلند امام چهارم عليه السلام و عطاياي
سيزدهگانه.
عزيزترين مواهب در نظام وجود انسان، همت است.
همت چون مرکوبي است که طي مراحل بسوي معالي
رفيعه با آن انجام ميگيرد.
همت شناخته شده براق ملکوت پيما است.
همت بلند امام درخشيدن گرفت، تاريکي اسارت را
که بر همه جا سايه شوم ميگسترد، متواري ساخت.
سر ظفرمندي صاحبان همم عاليه ارتباط همم آنها
است با اسماء حسناي خدايتعالي.
بيان قرآن در اين باره.
تدبر و امعان لازم در کلام پيمبران عليهم
السلام که قرآن حکايت ميکند: «و قد هدانا سبلنا ..»
بحث از جمله عميق «يا امين الله في ارضه» به
طول انجاميد و عذر اطاله کلام در امانت الله و امانتداري که غايت قصواي کمال انسان
است، عذري است موجه و اينک به ترجمه اين فراز اکتفاء ميکنم:
«اشهد انک جاهدت في الله حق جهاده و عملت
بکتابه واتبعت سنن نبيه صلي الله عليه و آله حتي دعاک الله الي جواره و قبضک اليه
باختياره و الزم اعدائک الجحة مع ما لک من الحجج البالغة علي جميع خلقه».
گواهي ميدهم که تو در راه خدا جهاد را انجام
دادي و به کتاب خدا عمل نمودي و از سنتهاي پيمبرش(ص) پيروي کردي تا آنکه خداي
تعالي به جوار خويش دعوتت فرمودند و قبض روحت را انتخاب نمودند و بدينوسيله
«شهادت» بر دشمنانت، الزام ججت کرد، با اينکه حجج بالغهاي در وجودت بوده، بر همه
خلق، حجتهاي خويش را اتمام کرده بودند.
يادآور ميشوم که امام زين العابدين(ع) در
کنار قبر شريف اميرالمؤمنين اين زيارت پرمحتوا را خواندهاند، در حالي که فرزند
معصومشان امام باقر(ع) حضور داشتند و آن را براي ما روايت کردهاند و محدث امين
عليه الرحمه در مفاتيح آن را در نهايت اعتبار شمرده و از علامه مجلسي علي الرحمه
نقل کرده که آن بهترين زيارت از جهت متن و سند است.
امامع) عملا به ما ميآموزد که مزار اولياء
خدايتعالي از بهترين امکنه براي دعا و مظنه اجابت است و دعا کننده بايد بلند همت
باشد که در اين مقام استجابت دعاء معالي صفات و مواهب معنوي را از حضرت واهب
العطايا استيهاب کند و خود آن حضرت در مقام اسوگي و امامت، مواهبي را ميطلبد که
هر يک در حد خود همتا ندارد، و سيزده عطيه ازجواد مطلق ميخواهدکه نفس و جانش را
بدان مزين نمايد که هيچ يک از آنها، مطلوب مادي و حيواني نيست و در طليعه آنها،
طمأنينه نفس بقدر و رضاء بقضاء الهي را خواستار است، عرض ميکند:
«اللهم فاجعل نفسي مطمئنة بقدرک راضية
بقضائک».
خداوندا نفس و جانم را بقدر خويش مطمئن و به
قضاء خويش راضي گردان.
تعليم ميدهد که در مظنة استجابت دعاء فرصت را
مغتنم شماريد، مطلوب شما از خداي متعال، مطلوب معنوي و عالي باشد و همتتان بلند
باشد تا آنجا که اشراف علمي به قضاء و قدر الهي را خواهان شويد که آرامش نفس و
خشنودي وجدان از ثمرات آن است.
بلي عزيزترين موهبتي که حضرت آفريدگار در نظام
وجود انسان قرار داده همت است، همت مانند يک حيوان مرکوبي است که قطع مراحل بوسيله
آن انجام ميگيرد و اگر رياضت دهند و راهوارش کنند، ممکن است براق ملکوت پيما شود
و مراحل صعب العبور معالي را يک شبه طي کند، «الله در القائل»
لنا في ذري العليا جواد مقدس به نرتقي نحوالمعالي الرفيعة
يسمي براق العارفين الي العلي عليه صعود الروح نحو الحقيقة
الا انه نور من الله منزل تستر للانسان في اسم همة
راکب چنان جواد مقدس و توسن راهوار، جزمعالي
امور نميبيند و جز به قلل معالي رفيعه صعود نميکند، و در مقام دعاء و تمني عطايا
جز مواهب سنيه از واهب العطايا طلب نميکند.
قوت همت بلند امام عزيز در مظهر قلم و زبان و
سادگي بيان، قدرت تعبير و وسعت افکار رباني و جهش روح عظيم وي بسوي کمال و جمال
مطلق بوده است که اين همه بزرگي به ملت اسلام بخشيد، و تجلي آن همت بزرگ بوده است
که تاريکي اسارت و عبوديت را که بر همه جا و در همه ابعاد، سايه شوم ميگسترد،
متواري ساخت.
هجوم مغول که خونين ترين و سبعانهترين،
هجومها بر اين کشور عزيز بوده، شهرها را يکي پس از ديگري تسخير ميکرد، مرتکب
کشتارهاي هولناک ميشد، بر اموال و نواميس
مردم دست ميانداخت و صدها جنايت هولناک ديگر، ولي داعيه تسلط بر روح و جان مردم
را نداشت، بلکه بر عکس، آداب و عادت و طرز تفکر و ديانت و مذهب ممل مغلوب بر آن
غالب ميگرديد و بعد از فروکش توفان تهاجم رفته رفته، قضيه گونهاي ديگر بود، غرب
سلطهجو، عود مبين بود به هر چه که رنگ غربي نداشت با ديده تحقير و توهين مينگريست،
وملت ايران بايد کفاره دين مردگي و بيتعهدي به اسلام راپس دهد، و خواري مغلوبيت
از تهاجم غرب را با پرداخت جزيه از منابع، و با احترام به اداب فرنگ و پذيرفتن
رسوم زندگي آنها و با رها کردن عقائد و حتي سنن ملي خويش بپذيرد خلاصه آنکه همه چيز بر محور افکار و اداب و
عادات و فلسفه غرب ميبايستي دور زند و همه مناعتها و مقاومتهاي ملي و مذهبي بر
باد رود.
در چنين فضاي يأس و نوميدي بود که همت بلند
امام بزرگوار درخشيد و امواجي خروشان از روح پرتلاطم وي به جنبش آمد تا نفوس خامل
و افسرده و تن به خواري سپرده را به حرکت آورد و گوهرهاي درخشان همم عاليه اين ملت
را جلا بخشد.
و سر ظفرمندي صاحبان همت عالي اين است که
حقتعالي به اسم قريب بر آن تجلي کرده و آن را منظور نظر اسمين مبارکين: «سريع و
مجيب» فرموده، از اين تجلي و نظر است که بر مطلوب خويش سريعا پيروز ميشود و دورها
براي وي نزديک ميگردد. و به حصول مطلوب خويش يقين دارد و همه حرکات و سکنات خويش
را در نيل به مطلوب متمرکز و بسيج ميکند و تمرکز اعمال در جهت مطلوب- او صاحب همت
عالي و ظفرمند است، وگرنه، کاذب است و مثل وي مثل کسي است که ميخواهد بدون قلم و
مرکب و مواد نوشتن، کتابت کند. يعني قلم و مداد به منزله يقين و معرفت نوشتن به
منزله تمرکز اعمال در جهت مطلوب است.
و به عبارتي: آسان شدن مشکلات و سرعت ظفر بر
مطلوب و نزديک بودن مطلوب بعيد براي صاحب همت، دليل است بر اينکه همت وي با اسماء
حسني متناسب خداوند متعال در پيوند و ارتباط است: «ولله الاسماء الحسني فادعوه بها
و ذروا الذين يلحدون في أسمائه» (سوره اعراف آيه 180)
بدين پشتيبان است که عواصف حوادث، توان حرکت
وي را ندارد، و دشواريهاي سلوک و مسلک در پيش پاي وي، سهل و آسان ميشود و اين
امر، همان واقعيت است که قرآن مجيد از همه انبياء(ص) حکايت ميکند:
«قالت لهم رسلهم- الي قوله- و ما لنا ان لا
نتوکل علي الله و قد هدانا سبلنا و لنصبرن علي ما آذيتمونا» (سوره ابراهيم آيات 11
و 129
چرا به خدا توکل نکنيم؟ در صورتي که خدا راههاي
ما را به ما ارائه فرموده و يقينا بر اذيتهاي شما صبر و استواري داريم.
تدبر و امعان در «سبلنا» فتوحاتي را ارزاني ميدارد
و راههاي «نا» راههاي مفتوح شده به هدايت حقتعالي. بر «نا» يعني بر نفوس آنان
يعني راههاي وصول به مقاصد را خداوند عزيز در باطن و نفس ما گشوده است اگر چه راههائي
که ما طي ميکنيم در نظر آنهائي که از «هدانا سبلنا» محرومند، راههائي مشحون از
ايذاء و گريوهها و گردنههاي هلاکت خيز است اما در نظر ما «هدانا سبلنا» راههائي
است وسيع و مستوي و مسطح و سهل العبور، زيرا با هدايت خداوندي عظيم از طريق باطن،
بصر و بصيرتمان دگرگون گرديد. و مشکلها در بينش ما سهل و آسان است زيرا ما از
توکل که امداد روحي است برخورداريم و اين توکل و امداد روحي ثمره «هدانا سبلنا»
است، چه آنکه در پرتو اين هدايت، يافتهايم که در نظام هستي و آفرينش جز خداي
تعالي سبب تامي موجود نيست و تأثير همه اسباب وصول به مقصد، از مواهب او است و ظفر
به مقصد و مراد چنانکه نيازمند به اسباب طبيعي است، نيازمند به امدادهاي روحي است
و کسي که همه اسباب طبيعي وصول به هدف و مرادش را فراهم آورده است، هيچ حائلي بين
او و مقصدش نيست، جز نگراني از ناحيه امداد روحي، مانند ضعف اراده و خوف و حزن و
سوء ظن و طمع و نظائر اينها، و چون از «هدانا سبلنا» اعتماد و يقين به خداي تعالي
و قدرت بيپايان او دارد، همه امور را بدو تفويض مينمايد- که معناي توکل است- و
در اين صورت است که اراده وي با اراده خداي تعالي مرتبط ساخته بلکه مستهلک کرده
است، اعتماد کننده چناني بر خداي عزيز و
مقتدر، پيروز و ظفرمند است که آيه مذکور بر آن دلالت دارد و ايه: «و من يتوکل علي
الله فهو حسبه» (سوره طلاق آيه 3) سندي است محکم بر اين پيروزي.
باري امام سجاد(ع) با مسئلت طمأنينه نفس به
قدر و رضاء به قضاءالهي که از اهم ارکان توحيد است به ما مي آموزد که در مقام دعاء
و مسئلت از خداي وهاب و منان همتتان بلند باشد تا آنجا که اشراف به سر و قضاء و
قدر راخواهان شويد. ادامه دارد
صبر در دوران غيبت
امام حسين(ع):
«له غيبة يرتد فيها قم و يثبت علي الدين
آخرون، قيؤذن لهم ويقاللهم: متي هذا الوعد ان کنتم صادقين؟ اما ان الصابر في غيبته
علي الأذي والتکذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدي رسول الله صلي الله عليه وآله»
(بحارالانوار ج 51 ص 132)
او را غيبتي است طولاني که گروهي از مردم در
اين دوران غيبت، مرتد ميشوند و به قهقرا باز ميگردند و برخي ديگر بر دين خود
پايدار ميمانند، پس به آنان اجازه داده ميشود و گفته ميشود: اگر راست ميگوئيد،
وقت موعود کي خواهد بود؟ هان! کسي که در دوران غيبتش، بر اذيت و آزار دشمنان صبر
کند، مانند پيکارگري است که با شمشير در رکاب رسول الله کارزار ميکند.