ارزشهاي اسلام و انقلاب را پاسداري کنيم
حجت الاسلام والمسلمين محمد تقي رهبر
قلمها را نازک کنيد!
[ادقوا اقلامکم و قاربوا بين سطورکم …]
«نوک قلمهايتان را نازک کنيد و از فاصله
سطرهايتان بکاهيد و عبارت زائد را حذف نمائيد و به معاني توجه کنيد و از زيادهروي
بر حذر باشيد زيرا اموال مسلمانان ضرر و زيان را تحمل نميکند».
آنچه ملاحظه کرديد بخشي است از توصيههاي
اميرالمؤمنين(ع) به کارگزاران و دبيران و ضابطين امور ديواني و اداري که نوک قلمها
را نازک بتراشند تا کاغذ و مرکب کمتر مصرف شود، که اموال مردم نبايدبيهوده به هدر
رود. اين مداقه در حساب نسبت به بيت المال، منطق علي(ع) طلايهدار عدل و حق است که
از اين مجمل حديث مفصل بايد خواند. بويژه ما که شيعه علي(ع) هستيم و راست يا دروغ
دعوي پيروي آن حضرت را داريم.
در سيره مبارکه آن حضرت نيز نمونههاي عيني
بسياري است که از سختگيري و دقت آن حضرت در اموال عمومي و حتي خصوصي حکايت دارد.
شبي در بيت المال نشسته بود و به بررسي و محاسبه اموال ميپرداخت، در اين حال طلحه
و زبير وارد شدند تا در خصوص پست و مقامي براي خود با آن حضرت مذاکره کنند. امام
چراغ بيتالمال را که از پيه و روغن ميسوخت، خاموش کرد. آنها سبب را پرسيدند،
امام در پاسخ فرمود: شما ميخواهيد در مسائل شخصي صحبت کنيد و اين چراغ بيتالمال
است و متعلق به مسلمين و نبايد صرف اهداف شخصي بشود.
داستان عقيل را نيز ميدانيم که هنگامي که از
اميرالمؤمنين(ع) خواست، از بيت المال چيزي اضافه به او بدهد تا عائله نيازمند خود
را تأمين کند، و امام با آهن گداخته او را پاسخ داد و گفت: واي بر تو اي عقيل! تو
طاقت تحمل اتشي را که بندهاي از روي لعب و بازيچه افروخته است نداري چگونه راضي
ميشوي مرا به آتشي که خداي جبار از خشم و غضب خود افروخته است گرفتاري سازي؟! و
همچنين نامه امام به شريح قاضي در خصوص خريد خانه و توصيههاي زاهدانه که در نهجالبلاغه
آمده است اينها نمونههائي است از سياست مولاي متقيان علي(ع) در مسائل اقتصادي و
بيت المال و بيانگر اين حقيقت است که مسئله حقوق عمومي، دقيقتر از آن است که ما تصور
ميکنيم.
بر اساس چنين سياستي است که آن حضرت با جرأت و
قاطعيت ميتواند بگويد: در دوران خلافت من در شهر کوفه احدي نيست که از رفاه نسبي
و زندگي عادلانه برخوردار نباشد. مردم نان گندم ميخورند و در سايه زندگي ميکنند
و از آب فرات مينوشند «ما اصبح بالکوفة احد
الا ناعما ان ادناهم منزله ليأکل البر و يجلس في الظل و يشرب ماء الفرات».
(بحارالانوار ج 40 ص 327)
در هر حال آنچه در اين مقال مطرح است، پرهيز
از اسراف و تبذير و صرفهجويي در مصرف به ويژه بيتالمال مسلمين و موازنه و
هماهنگي درآمد و مصرف و دقت و هوشياري در مسائل اقتصادي است بگونهاي که کشور را
زير وامهاي خارجي نبرد و کمر مستضعفين را نشکند.
مسئله امروز ما، مشکلات اقتصادي و پارهاي
اسرافکاريهاست که در مصرف و مصرفگرائي ديده ميشود و زنگ خطري است براي آتيه
انقلاب و کشور. البته ما هم به اين نکته توجه داريم که کشور در حال بدنسازي است و
خسارتها و ويرانيهاي گذشته بويژه جنگ تحميلي چيزي نيست که به آساني قابل حل
باشد و خواه ناخواه باري است بر دوش ملت که صبر و پايداري و از خودگذشتگي و
درک واقعيات را ميطلبد. اما از اين نکته
غفلت نکنيم که روند جاري اقتصاد عمومي کشور، افزايش هزينهها، تورم بيمهار، گراني
لجام گسيخته و شکاف عميق فقر و غنا و عدم نظارت دستگاههاي اجرائي بر نرخها و
خودکامگي ديکتاتوريهاي اقتصادي در بخشهاي خصوصي و فشار فزاينده بر قشرهاي کم
درآمد. يعني اکثريت مردم و از سوي ديگر رفاه و تجمل و مصرفگرائي و ولخرجي در
زندگي خصوصي قشرهاي مرفه و حتي برخي دستگاههاي دولتي و بيتفاوتي و بيخبري دستاندرکاران
امور نسبت به عينيتهاي جامعه، چيزي نيست که براي يک ناظر دلسوز و مآل انديش قابل
اغماض باشد. نظام ما در زمان جنگ با وجود فشارهاي همه جانبه توانست از بوته آزمايش
رو سفيد به درآيدو اينک دوران جديدي است از اين آزمايش و اينک دوران جديدي است
از اين آزمايش بزرگ که هوشياري و احتياط
لازم را ميطلبد. بديهي است که ما مشکلات عمومي کشور را در امر بازسازي و بودجه و
اعتبار و در کنار آن فشارهاي جهاني و توطئه کاهش نفت و افزايش نرخ دلار که يک
توطئه دقيق و نقشه شيطاني حساب شده است از نظر دور نميداريم و ميدانيم اداره
امور اقتصاد در اين اوضاع و احوال کاري ساده نيست اما با وجود اين، معتقديم که يک
اصل عقلاني همواره ميبايست مد نظر مديريت کشور بويژه کارگزاران اقتصادي باشد و آن
اصل صرفهجوئي و پرهيز از اسراف و ريخت و پاش و هماهنگي درآمد و مصرف است که به
طور کامل امروزه مورد توجه قرار نگرفته و همين است عامل بحرانزائي که به مرور
زمان ضايعات و تبعاتش را نشان خواهد داد.
همه عقلاي عالم ميدانند که اگر يک کشور
بخواهد از نظر سياسي و فرهنگي مستقل باشد ميبايست از بعد اقتصادي مستقل بوده و
روي پاي خود بايستد و دست نياز به سوي بيگانه دراز نکند و خود را زير بار وامها و
تعهدات خارجي نبرد که مجبور شود به طور قهري سلطه بيگانه را بپذيرد و تدريجا آرمانها
و ارزشهاي خود را لوث کند و با اين فلسفه غلط که ميخواهيم زندگي کنيم و ناچاريم
تن به ذلت و حقارت بدهيم، معرکه را ببازد.
ميگويند يکي از وزراي جنگ ايران در يکي از
سفرهايش به ژاپن دو عدد قاليچه نفيس ايراني براي همتاي ژاپني خود هديه برد، وزير
ژاپني قاليچهها را برگردانيده و ميگويد: از هديه شما متشکرم اما به دو علت از
قبول آن معذورم:
اولا- دستمايهاي موجود نبود که بدان وسيله
طبق عرف هديه شما را جبران کنم!
ثانيا- اين قاليچهها با زندگي ساده من مناسب
نيست، زيرا بايد ديگر وسائل زندگي خود را نيز مناسب با آن تغيير دهم و اين براي من
ميسر نيست.
فراموش نکردهايم در دوراني که هند مخواست از
سلطه انگليس آزاد شود، گاندي کالاي انگليسي را تحريم کرد و مردم را به مصر کالاي
وطن و محصولات داخلي توصيه نمود و رياضت و قناعت را در فضاي اقتصادي حاکم ساخت و
حتي عکس رهبر هند گاندي را ديديم در حالي که چرخ نخريسي را در دست داشت به مردم
ميآموخت که اگر با دست خود ببافند و اقتصاد هند از چنگال انگلسيها رها خواهد شد.
به طور خلاصه: استقلال يک ملت به اين است که
عزت قناعت را بر ذلت رفاه ترجيح دهد و به فرموده علي(ع) «اذا رغبت في صلاح نفسک
فعليک بالاقتصاد و القنوع و التقلل» اگر انسان به صلاح و سعادت خويش علاقمند است
ميبايست اعتدال در مصرف و قناعت و کم خرج کردن را پيشه سازد. (تصنيف غررالحکم- ص
337)
اگر کشور ژاپن ميتواند بعد از ويرانيهاي جنگ
و نابودي همه امکاناتش، خودرا دوباره بسازد و صنعت و تکنولوژي را سحرآسا توسعه دهد
و امروزه با قدرتهاي جهاني رقابت کند و بازار اقتصاد را حتي از دست آمريکا بگيرد،
رمز و رازش را در تلاش و کوشش شبانهروزي و قناعت و سادهزيستي بايد کاويد. تا
بدانجا که به طور متوسط هر فرد ژاپني در سال 2100 ساعت يعني هر شبانهروز 6 ساعت
کار ميکند و به زندگي ساده قانع است.
به هر حال کدام کشور نوپائي است که هنوز از
زير فشار اقتصادي و سياسي و نظامي دشمن کمر راست نکرده باشد و دهها ميليارد وام
خارجي داشته باشد و آنگاه به طور هراس انگيز به مصرف و تجمل و رفاه و زيباسازي و
ريخت و پاش رو آورد؟!
شما اين روزها به خيابانهاي تهران نگاه کنيد
و اتومبيلهاي لوکس خارجي جور و واجور را که عموما با يک سرنشين زن يا مرد، مانور
تجمل ميدهند و کسي نيست بگويد اين را از کجا آوردهاي؟ و به همين قياس کاخ سازي و
غيره و متأسفانه برخي از مسئولين نيز به همين درد بيدرمان مبتلا شده و مسر شأن
خود مي دانند مثلا اتومبيل پيکان يا مشابه ان را سوار شوند و نميدانند با اين
کار چه عکس العملي در افکار عمومي به وجود ميآورند، زندگيها غالبا به شمال شهر
کشيده شده و سطح زندگي خود و حاشيههايشان بحمدالله! خوب و با آرامش وجدان!! ميگذرد!!
از سوي ديگر شهرداري به صغير و کبير رحم نميکند
و فرياد «هل من مزيد» ميکشد و به جاي عقده گشائي از وجدانهاي ضربه خورده گلکاري
ميکند و فواره رنگي ميسازد و به شکوهها و شکايتها توجه نميکند و از بالا
حمايت ميشود و … دکوراسيون ادارات معمولا هر از چندگاه به صورت تنوعطلبي تعويض
ميشود و مبالغ کلاني صرف زيباسازي و تجمل و ريخت و پاش مي شود و کس نميپرسد آيا
مردمي که صاحب اصلي اين اموالند راضي به اين ولخرجيها هستند يا نه؟ اصولا مردم دز
اينجا کارهاي هستند يا نه؟ … سمينار، سمپوزيم و کنفرانس و گردهمائي و سمينار به
طور زنجيرهاي بيداد ميکند، به طوري که به نوشته برخي جرائد در سال 71 متجاوز از
يک هزار از اين کنفرانسها و سمپوزيومها در کشور تشکيل شده و هر نهاد يا مؤسسه يا
وزارتخانهاي براي عقب نماندن از همتاي خود براي تشکيل آن تلاش کرده و در بسياري
از اين سمينارها افراد بسياري از خارج دعوت شدهاند که هر کدامشان يک تا دو ميليون
تومان خرج سفر دارند و اينها باري است بر گرده بودجه کشور و اين اواخر نيز سخن از
سمينار مسکن است که در اصفهان برگزار ميشود و چهارصد کارشناس از داخل و خارج، و
از آمريکا و انگليس و فرانسه و ايتاليا و … ميايند تا براي ما الگوي مسکن
بدهند!! که واقعا مضحک است که مسکنسازي بدهند!! که واقعا مضحک است که مسکنسازي
نياز به اين همه تشريفات و کارشناس خارجي داشته باشد!
از سوي ديگر، انبوه سرمايههائي است که صرف
شهرکهاي سينمائي و هنري و تهيه فيلمها و
هنرپيشهها ميشود که بازدهي فرهنگي و تربيتي و انقلابي آن نيز از ديد همگان
پوشيده نيست.
مسائل از اين قبيل بسيار است، مصرف بيرويه
کاغذ و چاپ مجله و ماهنامههاي معمولي و کم محتوا و سررسيدهاي غير ضروري از سوي
مؤسسات و نهادها و سازمانها و سوبسيدهاي چشمگير به رنگين نامههائي چون همشهري در
شرايطي که برخي کتابهاي درسي دانش آموزان پس از چهار ماه از آغاز سال تحصيلي جديد
به دست آنها نرسيده اينها با کدام منطق قابل توجيه است؟
سفرهاي خارجي گروهي و خانوادگي حضرات با پول
بيتالمال و رفت و آمدهاي غيرضروري و ولخرجيهاي ديگر از اين دست در کشوري که مدارس
دو شيفته و سه شيفته دارد، با وجدان کدام مديريت قابل پذيرش است؟
مشکل اصلي اينجاست که بعضي از کارگزاران امور
از دور، دست بر آتش دارند و در ميان مردم نيستند تا از نزديک ببينند فشارهاي
اقتصادي با توده مستضعف چه ميکند، آنها ميخواهند ريخت و پاشها و مخارج غيرضروري
را با گران کردن يا خصوصي کردن خدمات بهداشتي و يا فرهنگي و افزايش نرخ آب و برق و
تلفن و ماليات و عوارض، جبرانکنند که کار غلطي است و از عواقب آن غفلت دارند و
نميدانند که يک کارمند جزو با حقوق زير دههاز تومان در ماه و اجاره بهاي سنگين
و پياز کيلوئي نودتومان! چه ميکشد و تنها به گزارشات کاذب شاد کننده از حسن جريان
امور دلخوشند!
و بر اينها بيفزائيد اسراف و تبذيرهاي ديگر از
قبيل دور ريختن نان که همه جا از خانه و رستوران و غذاخوري نهادها و دانشگاهها و
ادارهها معمول است و هر ساله 3 ميليون تن نان معادل 360 ميليون دلار دور ريخته ميشود
و عواملي چون پخت نامناسب نان و عدم نظارت بر کار نانوائيها و خودسري نانواها در
نوع عرضه و نرخ و غيره در آن مؤثر است، به علاوه وظيفه نشناسي مردم در مصرف و عدم
توجيه آنان که در نتيجه شاهد انبارهاي نان خشکي هستيم که به گاوداريها سرازير ميشود
و اين در حالي است که فقرائي در گوشه و کنار گرسنهاند و مردم بوسني از گرسنگي علف
بيابان ميخورند و ما اينگونه کفران و ناسپاسي کنيم.
همين وضع را در هتلها و رستورانهاي دولتي و
آزاد ميبينيم و اتلاف شدن گوشت و برنج و غذاهائي که به شيوه مسرفانه براي
ميهمانان تهيه ميشود و مازاد آن را در سطلهاي زباله ميريزند و مواردي از آن به
حساب بيتالمال تمام ميشود …
و در کنار اينها بنگريد به ظهور تجمل و گرايش
به سوي ماديات و زراندوزي و تجارت آزاد و نمايشگاهها، اتومبيل و لباس تجملي گرانقيمت
و آثار مصرف گرائي لوکس ديگر که امروزه فروشگاههاي کشورمان شاهد آن است و اين
کالاها اغلب از خارج و حتي از آمريکا!! به بازار عرضه ميشود که نمونهاش نمايشگاه
بينالمللي است که زير نظر دولت ميباشد و چه بگويم که مثنوي هفتاد من کاغذ شود.
بالاخره، اگر ما راست ميگوئيم و تنها شعار
نميدهيم که هدفهمان احياي حکومت عدل
اسلامي با پيروي از سيره پيامبر و علي(ع) و آرمانهاي حضرت امام(ره) و
زندگي زاهدانه آن بزرگ مرد است، بايد در کار خود تجديد نظر کنيم، به خود آئيم و به
جاي شعار شعور و عمل را به کار بنديم و ببينيم با راه و رسم خود به کدام سوي مي
رويم … و مسئله تنها مسائل اقتصادي نيست که آن را سهل بگيريم و از کنار آن
بگذريم، مسئله اصلي به مخاطره افتادن اصل نظام و بيارج شدن ارزشها و پنبه شدن
رشتههائي است که با تار و پود پيکرهاي مطهر شهيدان تافته و بافته شده است.
جاي آن است که اين سخن الهي را بازگوئيم که:
«اين تذهبون؟» به کجا ميرويد؟ راه را گم
نکنيم، عقده نيافرينيم و دلسردي به وجود نياوريم که گفتهاند:
دل نيست کبوتر که چو برخاست نشيند از گوشه بامي که پريديم پريديم
البته پيوند دلهاي مردم با اسلام و انقلاب و
نظام، برگرفته از اصول اعتقادي و ناگسستني است و مردم سوگند وفاداري با آرمانهاي
امام راحل(ره) را بسته و در خط رهبري و ولايت فقيه استوار ايستادهاند، و اين
سوگند را نميشکنند اما سخن اصلي حفظ اصول و ارزشها و استمرار مسيري است که بر
اساس آن انقلاب شکل گرفته و نبايد منحرف شود و تدريجا توجيه و تحريف و اصل زندگي و
رفاه بر ان حاکم گردد که خداي نخواسته ايمان مردم متزلزل شود که با هيچ چيز ديگر
قابل جبران نباشد.