تفسير سوره
رعد
وعده و وعيد
الهي
«öqs9ur ¨br& $ZR#uäöè% ôNuÉiß ÏmÎ/ ãA$t6Éfø9$# ÷rr& ôMyèÏeÜè% ÏmÎ/ ÞÚöF{$# ÷rr& tLÍj>ä. ÏmÎ/ 4tAöqyJø9$# 3 @t/ °! ãøBF{$# $·èÏHsd 3 öNn=sùr& ħt«÷($t úïÏ%©!$# (#þqãZtB#uä br& öq©9 âä!$t±o ª!$# yygs9 }¨$¨Z9$# $YèÏHsd 3 wur ãA#tt tûïÏ%©!$# (#rãxÿx. Nåkâ:ÅÁè? $yJÎ/ (#qãèoY|¹ îptãÍ$s% ÷rr& @çtrB $Y7Ìs% `ÏiB öNÏdÍ#y 4Ó®Lym uÎAù’t ßôãur «!$# 4 ¨bÎ) ©!$# w ß#Î=øä y$yèÎRùQ$#» (سوره رعد- آيه 31)
و اگر از برکت قرآن، کوهها به حرکت
درآيد يا زمين به صورت دشت پهن دربيايد يا مردهها زنده شوند و سخن بگويند (بازهم
کفار ايمان نمي آورند) البته در تمام موارد، امر، امر خدا است. پس چرا مؤمنين(از
ايمان آوردن کفار) نااميد نمي شوند. اگر خدا بخواهد همه مردم را مي تواند هدايت
کند (ولي چنين ايماني، نافع نيستند) و همواره براي کافراني که اين همه آسيب مي
رسانند، حادثه کوبنده در پيش است يا در ديار خودشان با اين حوادث مواجه خواهند
بود تا وقتي که وعده الهي برسد و همانا وعده خداوند تخلف ناپذير است.
اين آيه مبارکه اموري را دربردارد:
اول- اگر به پيشنهاد کفار عمل شود و به
برکت قرآن کريم، کوهها کنده شود و زمين به صورت يک دشت پهناور دربيايد و همچنين
چشمهها از زمين بجوشد و رودها جاري گردد و از اين روي زمين قطع قطعه شود، يا به
برکت قرآن کريم، مردهها زنده شوند و با مردم سخن بگويند و سخن بشنوند؛ اگر خداوند
اينگونه معجزات چشمگير را هم به دست رسول اکرم(ص) انجام بدهد، هرگز اين کفار،
ايمان نميآورند زيرا وقتي قلب تيره شد و انسان گرفتار سيئات و گناه ها شد، توفيق
ايمان پيدا کردن را از دست مي دهد.
دوم- مؤمنين توقع داشتند که رسول خدا(ص)
به اين پيشنهادها عمل کند،تا شايد کفار مؤمن شوند و به پيامبر ايمان بياورند. در
اينجا خداي سبحان به مؤمنين خطاب مي کند که شما بايد از ايمان آوردن کفار نااميد و
مأيوس شده باشيد زيرا حجت بالغه حق را اينها ديدهاند و معجزات الهي را ديدهاند
و با اين حال ايمان نياوردهاند. پس شما توقع نداشته باشيد که رسول خدا(ص) به
پيشنهاد کفار عمل کند زيرا هيچ اثري ندارد. زيرا اين کفار، اعجاز را ملعبه و
بازيچه قرار داده اند و هرگز با ديدن معجزه، توبه کار نميشوند و ايمان نمياورند.
معجزه کفار را به ايمان وانمي دارد
خداي سبحان ميخواهد هر انساني با حسن
اختيار خود ايمان بياورد، و معجزه تنها زمينه ايمان را فراهم مي کند نه اينکه علت
تامه باشد. و بهرحال خداوند به اندازه کافي، حجت بالغه را به اينها نشان داده است.
اين بيان را خداون هم نسبت به رسولش و هم نسبت به مؤمنين مي فرمايد. به رسولش مي
فرمايد که اگر تو حريص باشي بر ايمان اينها،اينان ايمان نميآورند،البته اگر خدا
بخواهد به اجبار،همه را مؤمن ميکند و تمام افراد بشر را يک امت قرار ميدهد،
همانطور که پيروان انبيا را امت واحده قرار داد، همه افراد بشر را نيز ميتواند
يک امت قرار دهد ولي آن نحوه ايمان آوردن، نافع و مثمر ثمر نيست زيرا بايد انسان
با حسن اختيار خويش، مؤمن شود.
و همچنين خداوند به مؤمنين نيز ميفرمايد
که: اگر شما متوقع،هستيد که رسول خدا(ص) به پيشنهادهاي اين کفار عمل کند و هر
روز معجزهاي تازه بياورد، اينها هرگز ايمان نخواهند آورد.
کفر کفار تو را متأثر نسازد
در آيه 8 سوره فاطر آمده است:
«أفمن زين له سوء عمله فراه حسنا، فان
الله يضل من يشاء و يهدي فلا تذهب نفسک عليهم حسرات».
آيا آن کس که عمل بدي را انجام داده و
آن عمل بد را نيک مي داند و همانا خداوند هر که را بخواهد گمراه و هر که را بخواهد
هدايت ميکند، پس تو اي پيامبر لازم نيست در اثر شدت حسرت- بر ايمان نياوردن
اينان- جان خود را از دست بدهي.
بنابراين،خود حضرت آنقدر حريص به
ايمان آوردن افراد بود که از ايمان نياوردنشان، بسيار غصه ميخورد و متأثر ميشد
تا جائي که نزديک بود از شدت تأثر، جانش برآيد، و خداوند او را تسلي ميدهد که
لازم نيست در اين راه، جانت را فدا کني. به مؤمنين هم مي فرمايد که شما هم متوجه
باشيد اينها اهل ايمان نيستند بلکه با سوءاختيار خود کفر را پذيرفتند.
در آيه 37 از سوره نحل در خطاب به
رسولش ميفرمايد:
«ان تحرص علي هداهم فان الله لايهدي من
يضل و ما لهم من ناصرين»
هر چند تو حريص باشي که اينها هدايت
بشوند، ولي بدان که خداوند کسي را که گمراه کرد، هدايت نمي کند و اين گمراهان هيچ
يار و ياوري ندارند.
اين آيه در بحث اضلال و هدايت گذشت که
خداوند هرگز کسي را به اضلال ابتدائي، گمراه نميکند، بلکه همگان را به هدايت ابتدائي،
راهنمايي کرده؛ پس اگر کسي با داشتن حجت بالغه حق، دين را پشت سرگذاشت، توفيق الهي
نصيبش نميشود و از آن به بعد گرفتار خواهد شد. و اين معناي اضلال است نه اينکه
خداي سبحان کسي را اضلال کند.
در پايان آيه99 از سوره يونس نيز ميفرمايد:
«ولو شاء ربک لامن من في الارض کلهم
جميعا»
واگر خدايت با اراده تکويني بخواهد،همانا
تمام مردم بر روي زمين ايمان مي آورند.
ولي در چنين ايماني، کمال وجود ندارد.
افرادي که در حال احساس خطر و ترس و حادثه ايمان ميآورند، هرچند خالصا لوجه الله
هم باشد- آن ايمان سودي ندارد.
در ادامه آيه ميفرمايد:
«أفأنت تکره الناس حتي يکونوا مؤمنين.
و ما کان لنفس أن تؤمن الا بإذن الله و يجعل الرجس علي الذين لا يعقلون».
آيا تو ميتواني مردم را مجبور کني که
ايمان بياورند. بيگمان هيچ کس نميتواند ايمان بياورد جز با اذان و اجازه
پرودگار. خداوند رجس کفر و نفاق و پليدي را بر کسي حاکم ميکند که عقل ندارد.
موحد عاقل است و مشرک کافر
در لسان دين، موحد و مؤمن عاقل است و
مشرک و کافر، ديوانه است. در آيه 130 سوره بقره ميفرمايد:
«ومن يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه
نفسه».
هر کس از ملت توحيدي ابراهيم اعراض کند
و فاصله بگيرد، سفيه است. راوي از امام صادق(ع) ميپرسد: عقل چيست؟ حضرت ميفرمايد:
«ما عبد به الرحمن واکتسب به الجنان».
(بحار- ج1 – ص 116)
عقل چيزي است که بوسيله آن، خداي رحمان
عبادت ميشود و بهشتها تحصيل مي گردد.
پس اگر کسي خدا را عبادت نکرد، عاقل
نيست. آن کسي که از ملت ابراهيم اعراض کند، سفيه است، چون موحد نمي باشد. در اينجا
هم مي فرمايد: کسي که عاقل نيست، گرفتار شرک و کفر و نفاق مي شود. اين پليديها را
خداوند بر کسي تحميل مي کند که عاقل نباشد.
قبح خلف وعده و عدم قبح خلف وعيد
«ولا يزال الذين کفروا تصيبهم بما
صنعوا قارعة او تحل قريبا من دارهم حتي يأتي وعدالله ان الله لايخلف الميعاد».
در اين آيه اشاره مي فرمايد به اينکه:
کفاري که اينهمه آسيب رساندند، همواره حادثههاي کوبنده براي انها پيش مي آيديا در
درون منطقه سکونت آنها، حادثه کوبنده پيش مي آيد تا اينکه وعده الهي برسد و همانا
وعده خداوند، تخلف ناپذير است. وعده الهي در برابر حسنات است و وعيدش در برابر
سيئات. خداوند همولاره به اهل ايمان وعده مي دهد که اگر فضائل را تحصيل کنند،
پاداش به آنها داده مي شود و همچنين به کفار و تهبکاران وعيد مي دهد که کيفر مي بينند.
البته ممکن است خداي سبحان نسبت به فردي که او را تهديد کرد، تهديد را ناديده
بگيرد، چون خلف وعيد قبيح نيست، بلکه خلف وعده است که قبيح مي باشد و هرگز خلف
وعده از خداي سبحان صادر نمي شود و اما اگر وعيدي باشد که تخلف از آن مستلزم خلف
وعده باشد، در آنجا يقينا وعيد را عمل ميکند چرا که آن وعيد ديگر عفو بردار نميباشد.
مثلا به مؤمنين وعده پيروزي برکفار را
ميدهد. در اينجا تنها سخن از بهشت و جهنم نيست. او نه تنها وعده بهشت به مؤمنين و
رزمندگان اسلام ميدهد و نه تنها به کفار وعيد و تهديد به عذاب اليم و دردناک قيامت
ميکند، بلکه وعده پيروزي را نيز به مؤمنين بر کفار مي دهد:
«ان تنصروا الله ينصرکم و يثبت
اقدامکم» (سوره محمد آيه 7)
اگر دين خدا را ياري کنيد، خداوند شما
را پيروز گرداند و ثابت قدم نمايد.
اين يک وعدهاي نسبت به مؤمنين است و
وعيدي نسبت به کفار. اگر فرمودند: ما کفار را سرنگون و سرکوب ميکنيم، يک وعيد محض
نيست که خلف او بيمانع باشد زيرا به مؤمنين نيز فرمود: ما شما را بر آنها پيروز
ميگردانيم. اين پيروزي را به عنوان وعده نسبت به مؤمنين روا داشت و آن شکست را به
عنوان وعيد نسبت به کفار. و در اينجا هرگز خداوند وعدهاش را تخلف نميکند.
بنابراين، آن نزاعي که فخر رازي در
تفسير کبيرش دارد که آيا اين خلف وعيد است يا نه؟ ما ميگوئيم: خلف وعيد نميکند
ولي به ادامه عفو، ممکن است آنها را عفو کند. اين دو مطلب را بايد از يکديگر جدا
کرد. يک وقت است وعيد، وعيد محض است، يک وقت وعيدي است که محصول وعده ديگري است.
به ديگري وعده ميدهد که کافر را سرکوب کند؛اين وعيد نسبت به کافر، وعده نسبت به
مؤمنين هم هست. در اينجا يقينا تخلف نميکند. در اينجا چون يک وعيد ابتدايي محض
نيست، يقينا تخلف نميکند. وعده پيروزي مؤمنين، وعيد شکست کفار است. در اين آيه
نيز فرمود: همواره کفار گرفتار قارعه و حادثه کوبنده هستند يا در درون آنان يا در
نزديکي آنان تا آنکه وعده نهايي برسد که شما را بر آنها پيروز کنيم. (فتح مکه)
آن جريان عذاب الهي در قيامت،در جاي
خود محفوظ است؛ اين پيروزي هم سرجاي خودش محفوظ و يقيني است. اينچنين نيست که تخلف
بکند. حال اگر کافري، همان سيئات نفسي را داشت و آن عقايد شخصي خود را بر کسي
تحميل کرد و راه معاصي فردي را هم ترک نکرد، اي چنين شخصي وعيد محض دارد
و اما در مسائل نظامي فرمود: اگر اينها
به شما آسيب ميرسانند، اينچنين نيستکه از قهر ما رهايي يابند. اين آيه هر چند در
خصوص کفار حجاز وارد شده ولي اطلاق دارد که همواره کفار گرفتار حوادث کوبنده
هستند، حال يا در دورن خودشان و يا نسبت به وابستگان و پيوستگانشان. يا در منطقه
زيست خويش يا نزديک مرکز زيست خود. و اين وعيد قطعي و تخلف ناپذير است؛ زيرا وعي
محض نيست که فقط نسبت به کفار باشد بلکه وعده است نسبت به مؤمنين. والحمدالله رب
العالمين ادامه دارد