مباني رهبري در اسلام
حجت الاسلام و المسلمين محمدي ري شهري
مهمترين ويژگي رهبر
در مقاله قبلي توضيح دادم که در ميان
همه شرايط و خصايص رهبري، قرآن کريم بر دو ويژگي تأکيد دارد: يکي ويژگي صبر و
ديگري ويژگي يقين. ويژگي اول تفسير شد و اينک تبيين ويژگي دوم:
بررسي دقيق متون اسلامي به روشني ثابت
ميکند که ويژگي «يقين» مهمترين و اساسيترين شرايط رهبري در اسلام است، همه خصايص
که انسان کامل واجد آن است به نحوي با اين خصلت در ارتباط است لذا کسي که به امامت
و رهبري جامعه اسلامي در بالاترين سطوح برگزيده ميشود بايد واجد آن باشد.
معناي يقين
يقين در لغت عبارت است از آگاهي عميق و
علمي که با طمأنينه و آرامش روح نسبت به معلوم همراه است.
و در متون اسلامي به حالتي گفته ميشود
که در اوج مراتب تقوي و در نتيجه انکشاف حقايق هستي براي انسان حاصل ميگردد،بدين
جهت کسي که به مرتبه يقين برسد حقايق عقلي را با ديده دل مشاهده ميکند.[1]
نقش يقين در رهبري
از نظر روايات اسلامي همه خصايص ولاي
رهبري به ريشه يقين ميرسد،هر چه اين ويژگي در انسان تقويت شود سرشت انسانيت در
او شکوفاتر ميگردد و به کمال مطلق نزديکتر ميشود و در بالاترين مراتب يقين، به مقام
انسان کامل و امامت مطلقه و ولايت کليه الهيه نايل ميگردد،برجستهترين خصايصي که
از يقين مايه ميگيرد و به رهبر و رهبري مايه مي دهد از اين قرار است:
1-
صبر:
قبلا توضيح داديم که
صبر و مقاومت در برابر انواع سختيها از لوازم اجتناب ناپذير رهبري است. روايات اسلامي
صبر را ثمره يقين و نخستين لوازم بوستان انسانيت ميدانند، در اين باره از امام
علي(ع) روايت شده است:
«الصبر ثمرة اليقين»[2]
صبر ميوه يقين است.
«الصبر اولي لوازم
الايقان»[3]
صبر نخستين لوازم
يقين است.
«سلاح الموقن الصبر
علي البلاء و الشکر في الرخاء»[4]
اسلحه همان يقين
مقاومت در سختي و شکر در آساني است.
در کلام امام عليهالسلام،
صبر به عنوان نزديکترين شاخههاي فضايل انساني به ريشه يقين مطرح شده است بدين
معني که اگر انسان حقايق هستي و در رأس آنها مبدأ و معاد را باور کرد و فلسفه
آفرينش خود و هستي را دانست ثمره اين باور، تحمل همه سختيها براي پيادهکردن
رهنمودهاي آفريدگار در زمينه تأمين آينده روشني براي خود و رسيدن به فلسفه آفرينش
خويش است، بنابراين همانطور که در متن روايت ملاحظه شد يقين کاربرد سلاح را در
ميدان مبارزه با سختيها دارد.
2-
توکل:
يکي ديگر از لوازم
رهبري بر اساس آرمانهاي اسلامي توکل است
توکل يعني چه؟
اين سؤال را پيامبر
اسلام از جبرئيل کرده؟ جبرئيل در پاسخ گفت:
«العلم بأن المخلوق
لايضر و لاينفع، ولايعطي ولايمنع و استعمال اليأس من الخلق، فاذا کان العبد کذلک
لم يعمل لأحد سوي الله و لم يرج ولم يخف سوي الله و لم يطمع في احد سوي الله فهذا
هو التوکل»[5]
توکل بر باور کردن
اين واقعيت است که آفريده- بخودي خود نه ميتواند زيان برساند و نه سود، نه ميتواند
چيزي بدهد و نه بگيرد و متکي نبودن به مردم! اگر کسي به اين فضيلت رسيد جز براي
خدا کار نميکند،جز به اميد نميبندد، جز از خدا نميترسد و جز به خدا طمع ندارد!
و در يک جمله:
توکل عبارت است از
انقطاع از خلق و اتکاء به خدا در همه کارها. رهبري که به خدا متکي نيست و هواداران
خود را مايه قدرت و مالک سود و زيان خود ميداند، نميتواند مجري عدالت اجتماعي
باشد، او تا آنجا حقوق مردم را محترم ميشمارد که منافع شخصي خود و هواداران خويش
را در خطر نبيند، و در صورتي که احساس خطر کند هوس يا ترس مانع از اجراء حق و عدل
خواهد شد.
اما رهبري که اتکا او
تنها به خدا است، جز از خدا نميترسد و جز به خدا اميد ندارد. با نيروي توکل قادر
است بزرگترين موانع تحقق عدالت اجتماعي را از بين ببرد و جامعه را به قله تکامل
هدايت کند.
نقش يقين در توکل
از نظر روايات اسلامي
توکل محصول يقين است. امام علي(ع) در اين باره ميفرمايد:
«التوکل من قوة
اليقين»[6]
توکل از آثار قوت
يقين است.
«بحسن التوکل يستدل
علي حسن الايقان»[7]
توکل نيکو نشانه يقين
نيکو است.
هرقدر انسان خدا را
بهتر بشناسد و يقين او کامل تر شود، اعتماد و اتکا او به غيرخدا کمتر و بر توکل او
افزوده ميشود و توان بيشتري براي مبارزه با خطرهايي که جامعه انساني را تهديد ميکند
در خود احساس مينمايد و لذا پيامبران بزرگ الهي که در اوج مراتب يقين بودند در
برابر انواع تهديدهاي قدرت استکباري بر سلاح توکل بر خدا و مقاومت خود تکيه ميکردند.
«ومالنا أن لانتوکل
علي الله و قدهدانا سبلنا و لنصبرن علي ما آذيتمونا و علي الله فليتوکل المتوکلون»[8]
چرا ما بر خدا توکل
نکنيم در حالي که او ما را به راههاي- تکامل- خود هدايت فرمود، ما قطعا بر
آزارهاي شما مقاومت ميکنيم، که اهل توکل فقط بر خدا بايد توکل کنند.
3-
اخلاص
يکي ديگر از ويژگيهاي
رهبران الهي اخلاص است.
اخلاص چيست؟
اخلاص به معناي خالص
کردن خود از انگيزههاي غيرالهي، ار خودپرستي بيرون آمدن و خداپرست شدن،و خواست و
رضاي خدا را در همه کارها ملاک عمل قرار دادن.
تا انسان از خودپرستي
بيرون نيامده و خداپرست نشده، انگيزههاي غيرالهي نميگذارد او به واقع خادم خلق
باشد هر چند شعار طرفداري او از خلق، گوش جهانيان را کر کند! و به همين دليل جهان
بيني مادي بالأخره به فردگرايي و استبداد منتهي ميشود همان طور که در جهان
کمونيزم تجربه شد.
تنها انسانهاي با
اخلاص ميتوانند در شعار طرفداري از خلق، صادق باشند،آنها هستند که خدمت به خلق
را بهانه براي رسيدن به مطامع مادي و کسب شهرت و قدرت نميکنند،آنها از خدمت به
خلق چيزي جز رضاي خدا در صورت خلق نميخواهند و بدين جهت در خدمت به خلق، کاري را
انتخاب ميکنند که براي مردم سود بيشتري داشته باشد،نه آنچه براي خود وابستگان
خود بهتر است.
امام راحل رضوان الله
در وصيت نامه اخلاقي خود در اين باره ميفرمايد:
پسرم! از زير بار
مسئوليت انساني که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالي مکن که تاخت و
تاز شيطان در اين ميدان،کمتر از ميدان تاخت و تاز در بين مسئولين و دست اندرکاران
نيست.
و دست و پا براي بدست
آوردن مقام هرچه باشد، چه مقام معنوي و چه مادي،مزن به عذر آن که ميخواهم به
معارف الهي نزديک شوم يا خدمت به عبادالله نمايم، که توجه به آن از شيطان است، چه
رسد که کوشش براي بدست آوردن آن.
آن خط سيرنما:
«قل انما أعظکم
بواحدة أن تقوموا مثني و فرادي»[9]
ميزان در اول سير
قيام لله است هم در کارهاي شخصي و انفرادي و هم در فعاليتهاي اجتماعي.
پسرم ما که عاجز از
شکر او و نعمتهاي اوئيم پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنيم که خدمت
به آنان خدمت به حق است، چه که هم از اويند.
هيچگاه در خدمت به
خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منت بر ما دارند، که وسيله خدمت به او
جل و علا هستند و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبيت مباش که اين خود حيله
شيطان است که ما را در کام خود فرو برد. و در خدمت به بندگان خد آنچه براي آنان
پرنفعتر است انتخاب کن نه آنچه براي خود يا دوستان خود، که اين علامت صدق به
پيشگاه مقدس او جل و علا است.[10]
رهبران بزرگ الهي که
از بالاترين مراتب اخلاص برخوردار بودند با همه وجود براي خدا در خدمت خلق بودند و
انتظار هيچگونه منافع شخصي و گروهي نداشتند، آنها خدمتگزاراني بودند بدون مزد و
منت.
آنها حاضر نبودند حتي
در سختترين شرايط و با بالاترين قيمتها در برابر خدمتي که براي خدا به خلق او
کردهاند چيزي دريافت کنند.
داستاني آموزنده از
اخلاص موسي
در اين زمينه داستاني
از اولين برخورد حضرت موسي عليهالسلام قبل از نبوت با حضرت شعيب عليهالسلام
روايت شده که بسيار جالب و آموزنده و شنيدني است.
پس از ماجرايي
طولاني،موسي از دژخيمان فرعون گريخت و از مصر به سرزمين مدين شهر شعيب هجرت کرد،
در ابتداي ورود با جماعتي برخورد کرد که براي آب دادن رمه آمده بودند و در آن ميان
دو زن را ديد که براي آب دادن به گوسفندان خود نياز به کمک دارند. آنها دو دختران
شعيب پيامبر خدا بودند ولي موسي آنها را نميشناخت،موسي کمک کرد، گوسفندان سيراب
شدند و دختران همراه گوسفندان بازگشتند.
موسي بشدت گرسنه بود،
از فرط گرسنگي دست به دعا برداشت و گفت: خدايا نيازمند خيري هستم که برايم فرستي[11]
امام علي(ع) در اين باره مي فرمايد: به خدا موسي چيزي جز قدري نان نميخواست!
باري يکي از آن دو
دختر بازگشت و موسي را به منزل دعوت کرد و گفت پدرم ميخواهد مزد آب دادن به
گوسفندان ما را به تو بدهد.
موسي به منزل شعيب(ع)
وارد شد. اتفاقا موقع شام بود و غذا آماده،اما موسي همچنان ايستاده بود و سر سفره
نمي نشست.
شعيب تعارف کرد، جوان
بنشين غذابخور!
موسي: پناه به خدا!
شعيب که از اين
برخورد شگفت زده شده بود پرسيد: چرا؟ مگر گرسنه نيستي!!
موسي گفت: چرا،ولي
ميترسم اين غذا عوض کار و خدمتي باشد که من به آن دو دختر کردم!
و اضافه کرد:
«انا أهل بيت لانبيع
شيئا من عمل الآخره بملأ الأرض ذهبا»
ما خانداني هستيم که
کاري را که براي آخرت کرديم نميفروشيم هرچند در مقابل زمين را براي ما پر از طلا
کنند!
شعيب توضيح داد که
نه، مطلب اينطور نيست، مهمان نوازي عادت نياکان ما است، در اينجا موسي نشست و
مشغول خوردن شد.[12]
نقش يقين در اخلاص
از نظر روايات اسلامي
خاص با همه نقشي که در رهبري رهبران الهي و خدمت صادقانه به مردم دارد يکي از شاخههاي
يقين است به چند روايت در اين زمينه از امام علي(ع) توجه فرمائيد:
«سبب الاخلاص اليقين»[13]
عامل پيدايش اخلاص
يقين است.
«اخلاص العمل من قوة
اليقين»[14]
اخلاص کارها اثر قوت
يقين است.
«ان اخلاص العمل،
اليقين»[15]
تحقيقا اخلاص عمل همان يقين است.
هر قدر يقين انسان به خدا کامل تر شود
انگيزههاي غيرالهي در او ضعيفتر ميگردد و در اوج مراتب يقين به اخلاص کامل ميرسد
و شايستگي خدمتگزاري خلق خدا را در موقعيت رهبري پيدا ميکند. ادامه دارد.