پرسش ها و پاسخ ها

 

پرسشها و پاسخ ها

وادارکردن فرزندان به
نماز    حجت الاسلام و المسلمين سيدمرتضي
مهري

سؤال:

1-   
در مجله پاسدار اسلام
شماره 123 آمده است: بچه غيرمکلف را بايد وادار به نماز کرد هرچند به اجبار و
تهديد باشد تا اين عمل براي او مانند يک عادت شود.

–        
آيا باتوجه به اينکه
تکاليف شرعي براي بچه به حد تکليف نرسيده واجب نمي‌باشد،‌با اجبار و تهديد وادار
به نماز خواندن صحيح مي‌باشد؟

–        
حتي اگر به حد تکليف
نيز رسيده باشند آيا اجبار و تهديد صحيح است! يا بايد فرد را با روشن نمودن به
واجبات و مسائل شرع و تشويق در انجام دادن مسائل شرعي راغب نمود؟

–        
حال اگر فردي به حد
تکليف هم رسيد و به خواندن نماز با تشويق و روشن نمودن مسائل توجهي نکرد، آيا به
نظر شما صحيح به نظر مي‌رسد تا با اجبار و تهديد او را وادار به خواندن نماز کنيم
تا نماز خواندن در او به صورت عادت درآيد؟ مگر نماز خواندن از روي عادت و با زور و
ارعاب ديگران تأثيري هم مي‌تواند داشته باشد؟

2-   
در مجله پاسدار اسلام
شماره 120 آمده است: آواز زنها در مجلس عروسي زنانه به شرط عدم حضور مرد جايز است،
منظور از مجلس عروسي مجلسي است که قبل يا بعد از بردن عروس به خانه شوهر برقرار مي‌شود،
نه همه مجالس مربوط به آن.

–        
آيا آواز مردان به
صورت نوار کاست در مجالس عروسي زنانه در همان شرائط که در بالا گفته شده است مجاز
مي‌باشد؟

–        
آيا خواندن آواز
مردان در مجالس مردان و عدم حضور زنان در همان مجالس عروسي که گفته‌ايد هم مجاز مي‌باشد؟

–        
اگر گوش دادن به
ترانه و موسيقي از لحاظ شرعي حرام مي باشد چرا در مجالس عروسي زنانه با شرايط بالا
مجاز مي‌باشد ترانه و آواز چه فرقي مي‌کند که در مجلس عروسي باشد يا عقد يا …

3-   
رقصيدن زنان در چه جا
مجاز مي‌باشد؟ آيا در مجلس عروسي که در بالا ذکر شده است مجاز مي‌باشد؟ (تهران-
عباس، الف)

پاسخ

1-   
يکي از مهمترين و
اساسي‌ترين عواملي که برانگيزه‌هاي انسان در طول زندگي حاکم است و اراده او را
رهبري مي‌کند و منشأ انتخاب مي‌شود تربيت خانوادگي و القاء‌ات پدر و مادر و ساير
بزرگان خانه در دوران کودکي است. گرچه انسان از نظر قرآن و تعاليم اسلام نبايد
پيرو احساسات و گفته‌هاي پدر و مادر و سنت‌هاي پيشينيان باشد بلکه بايد در آنها
فکر کند و بر اساس عقل و فطرت آنچه را پسنديده مي‌بيند بپذيرد  آنچه را از القاء‌ات آنها نادرس مي‌بيند رها
کند. خداوند کفار را به خاطر پيروي از افکار نياکان بدون در نظر گرفتن منطق و عقل
و فطرت انساني شديدا نکوهش کرده است. ولي خود اين مسأله نشانگر عمق تأثير گفته‌هاي
پدر و مادر در روح انسان است که جدا کردن آن عقايد و افکار بسيار مشکل مي‌نمايد به
حدي که تلاش پيگير پيامبران و اعجاز و آيات فراوان لازم است تا انسان خود را از
آنها پاک سازد.

و همانگونه که القاء
افکار و عادات نادرست تأثير عميق دارد القا‌ء افکار و عادات خوب نيز در روحيه
انسان مؤثر است و عقل و احساسات و تفکر وانديشه او را در مسير صحيح قرار مي‌دهد.

و بر اين اساس است که
در اسلام دستور داده شده است که فرزندان خود را در کودکي به نماز و روزه عادت دهيد
و در اين راه از تشويق و ترغيب که گذشت از تهديد هم استفاده کنيد و حتي در دوران
خاصي آنها را به خاطر نماز کتک بزنيد و تأديب کنيد. مناسب است با توجه به ايام ماه
مبارک رمضان و اهميت تربيتي اين مسئله بعضي از اين روايات را در اينجا بياوريم.

در روايت صحيح آمده
است که از امام صادق‌(ع) پرسيدند:

«في کم يؤخذ الصبي
بالصلاة؟» پسر در چندسالگي بايد به نماز وادار شود؟

فرمود: «في ما بين
سبع سنين و ست سنين» وقتي که او بين 6 و 7 سالگي است.

راوي پرسيد: «في کم
يؤخذ بالصيام» در چند سالگي به روزه وادار شود؟

فرمود: «في ما بين
خمس عشرة و اربع عشرة و ان صام قبل ذلک فدعه فقد صام البني فلان قبل ذلک فترکته»[1]
وقتي که او بين 14 و 15 سالگي است و اگر قبل از آن روزه گرفت او را رها کن. من نيز
فرزندم قبل از ان روزه گرفت و مانعش نشدم.

منظور از اين وادار
کردن به قرينه «يؤخذ» واداشتن به اجبار است. و منظور از اين روزه،‌روزه تمام و
کامل است به دليل روايت ديگر که باز هم سندش صحيح است و از امام صادق‌(ع) نقل شده
است که فرمود:

«انا نأمر صبياننا
بالصلاة اذا کونوا بني خمس سنين فمروا صبيانکم بالصلاة اذا کانوا بني سبع سنين. و
نحن نأمر صبياننا بالصوم اذاکانوا بني سبع سنين بما أطاقوا من صيام اليوم ان کان
الي نصف النهار او أکثر من ذلک أو أقل فاذا غلبهم العطش و الغرث أفطروا حتي
يتعودوا الصوم قيطيقوه فمروا صبيانکم اذا کانوا بني تسع سنين بالصوم ما استطاعوا
من صيام اليوم فاذا غلبهم العطش أفطروا»[2]
ما پسران خود را در پنج سالگي امر به نماز مي‌کنيم پس شما (حداقل) در هفت سالگي به
نماز وادار سازيد. و ما در هفت سالگي آنها را به روزه وا مي‌داريم به مقداري که
تحمل آن را دارند تا نصف روز يا بيشتر يا کمتر و چون تشنگي و گرسنگي بر آنها فشار
مي‌آورد افطار مي‌کنند اين کار را مي‌کنيم تا آنها عادت کنند به روزه و پس از بلوغ
بر آنها سخت نباشد. شما نيز آنها را در نه سالگي به مقدار طاقت به روزه وادار
سازيد و چون تشنگي فشار آورد افطار کنند.

و در روايت ديگري که
شيخ صدوق رحمة الله عليه آن را نقل کرده آمده است:«يترک الغلام حتي يتم له سبع سنين
فاذا تم له سبع سنين قيل له: اغسل وجهک و کفيک فاذا غسلهما قيل له: صل ثم يترک حتي
يتم له تسع سنين فاذا تمت له تسع سنين علم الوضوء و ضرب عليه و امر بالصلوة و ضرب
عليها فاذا تعلم الوضوء و الصلاة غفرالله له و لوالديه انشاء الله»[3]طبق
اين روايت امام صادق(ع) فرمود: کودک پسر را تا هفت سالگي بايد رها کرد و چون هفت
ساله شد به او گفته مي‌شود صورت و دستها را بشوي و چون شست به او گفته مي‌شود نماز
بخوان و سپس رها مي‌شود تا نه سالگي؛ و چون نه ساله شد وضوي کامل به او آموخته مي‌شود
و بر آن (اگر کوتاهي کرد) کتک مي‌خودر و به نماز وادار مي‌شود و (اگر کوتاهي کرد)
کتک مي‌خودر پس چون وضوء و نماز را ياد گرفت خداوند او و پدر و مادرش را مي‌آمرزد
انشاء الله.

و در حديثي ديگر از
اميرالمؤمنين عليه السلام آمده است که: فرزندان پسر را در هشت سالگي نماز بياموزيد
و آنها را بر آن مؤاخذه کنيد. «علموا صبيانکم الصلاة و خذوهم بها اذا بلغوا ثماني
سنين»[4]

و جز اينها روايات
فراواني در اين زمينه آمده است و اين يک امر طبيعي است که انسان بايد فرزند را در
کودکي به عادات خوب و صححي و اخلاق حسنه ودار سازد و از بديها و کج روي‌ها دور کند
نه اينکه او را ازاد بگذارد تا در کودکي به هر چه تمايل دارد دست يازد و آنگونه که
محيط اقتضاء مي‌کند رشد نمايد و چون بزرگ شد و خوب و بد را دريافت خود راه صحيح را
پيدا کند. البته ممکن است چنين فرزندي هم پس از بزرگ شدن راه صحيح را بيابد واز
پدر هم به مراتب مؤمن‌تر و صالح‌تر باشد. و اين بسيار نادر است و معمولا منحرف مي‌شود
و شک نيست که پدر در اين زمينه مقصر اصلي به حساب مي‌آيد.

البته منظور از وادار
ساختن اين نيست که هميشه با فشار و تندي و اجبار و کتک به نماز وادارد بلکه مانند
هر کار ديگر از راه‌هاي مختلف بايد او را وادار ساخت و اگر نماز را سبک بشمارد و
اهميت نداد همانگونه که در کارهاي مهم ديگر نيز به خاطر بد عمل کردن کودک دربعضي
مراحل کتک در حدي که موجب قرمز شدن يا کبود شدن نباشد آخرين وسيله است اينجا نيز
همانگونه است. يعني نماز را بايد جزء مهمترين وظائف انسان شمرد که اگر کودک به آن
اهميت ندهد در سنين نزديک تکليف بايد او را شديدا مورد انتقاد قرار داد و حتي در
بعضي مراحل مستحق تأديب با کتک است. و بايد در اين امر نيز دقت شودکه تأديب کودک
با کتک در هر مودر نبايد به طوري باشد که موجب ناراحتي جسمي او شود و اگر بدان او
با اين کتک قرمز يا کبود يا سبز و اگر بدن او با اين کتک قرمز يا کبود يا سبز شود
يا خون از بدنش جاري شود ديه بر زننده حتي اگر پدر باشد واجب است. و اصولا اينگونه
تأديب اگر اثر منفي نداشته باشد اثر مثبت ندارد. منظور از کتک، به درد آوردن کودک
نيست بلکه اعلام نهايت تنفر و انزجار از عمل کودک است. کودکي که بايد هميشه توقع
محبت و مهرباني و نوازش داشته باشد طبعا از کتک شديدا متأثر مي‌شود حتي اگر بسيار
مختصر باشد و همين منظور است. و نبايد هم به آن ادامه داد بلکه نبايد به سرزنش هم
ادامه داد. هميشه بايد همراه با آن يا بعد از آن از راه‌هاي ديگر مانند تشويق و
نصيحت استفاده شود.

به هر حال واداشتن به
نماز و روزه و رعايت مسائل طهارت و نجاست و ساير مسائل مذهبي مانند هر امرديگري که
بايد در تربيت کودک مورد توجه باشد نياز به رعايت همه مراحل فهماندن و تعليم و
تشويق و تهديد و توبيخ و در آخر اعلام نهايت انزجار دارد و در مورد نماز که از همه
امور مهمتر است نيز بايد همين مراتب رعايت شود.

البته همان گونه که
نوشته‌ايد نمازي که با تهديد و ارعاب و يا با تشويق به امور مادي خوانده شود مقصود
اصلي نيست و نماز بايد به قصد قربت وامتثال امر الهي خوانده شود ولي اينگونه نيت
که در واقع روح نماز است بعد از بزرگ شدن و درک مسائل خداشناسي و قيامت شناسي براي
انسان ميسر است و آنهم تدريجا رشد مي‌کند. انسان در اوايل تکليف برداشت بسيار ساده
لوحانه‌اي از خدا و جهان و قيامت دارد و بعضي از مردم تا آخر هم بر آن تصور ساده
لوحانه باقي مي‌مانند ولي تدريجا افرادي که درصدد فهم مطالب و تحصيل معارف هستند
به درجاتي از معرفت مي‌رسند و بعضي هم به کمال آن نزديک مي‌شوند و همراه با اين
تکامل نيت و انگيزه انسان متوحل و متکامل مي‌شود. و هرگز نمي‌توان گفت انسان نبايد
نماز بخواند تا آنگاه که درک او از خدا و قيامت به حيد برسد که نماز را به قصد
امتثال قربت و تحصيل رضاي الهي بخواند و اگر چنين گفته شود در بعضي موارد اصلا
نماز واجب نخواهد شد زيرا درک انسان گاهي همچنان به همان حالت ساده لوحانه کودکانه
باقي مي‌ماند. بنابراين بايد انسان را از همان دوران کودکي به نماز واداشت تا پس
از بلوغ بر اساس تفکر صحيح الهي نماز متکاملي بخواند. و تجربه نشان مي‌دهد که
خانواده‌هائي که در انها تربيت اسلامي نيست فرزندان آنها با همه تبليغ و ارشادي که
در محيط مدرسه و رسانه‌هاي گروهي مشاهده مي‌شود کمتر به نماز و احکام اسلام روي مي‌آورند
و فشار فزاينده روحي يا استعداد و صلاحيت خارق العاده‌اي لازم است تا اينگونه
انسان‌ها در مسير صحيح و صراط مستقيم قرار گيرند.

و اما افرادي که به
سن تکليف رسيده‌اند آنها را بايد با ارشاد و راهنمايي و امر به معروف و نهي از
منکر به نماز واداشت چه با انسان ارتباط نزديکي داشته باشد مانند فرزند يا برادر و
خواهر و چه از انسان بيگانه باشند. و مراتب امر به معروف را بايد در نظر داشت. و
مي‌دانيم در مراتب نهائي امر به معروف کار به تعزير شرعي و اقامه حدود مي‌رسد. که
البته آن مراتب به وسيله حاکم شرع انجام ميگيرد ولي وظيفه پدر و مادر و ساير
افرادي که با فرد خاطي در ارتباطند در صرف تبليغ و راهنمائي منحصر نمي‌شود بلکه
بايد از راه تشويق و سپس تهديد و ارعاب و اظهار تنفر و انزجار و حتي اگر لازم شد
ضربي که منتهي به جرح و قتل نشود براو فشار وارد آورند تا تکاليف الهي را انجام
دهد. و اگر باز هم مفيد واقع نشد با اجازه حاکم شرع يا به امر او ضربي که منتهي به
جرح است نيز مجاز است. واضح است که هدف از اينها واداشتن او به نمازي است که مقصود
اصلي نماز نمي‌باشد ولي اين هم مانند ساير مواردي که انسان نياز به تأديب و تربيت
دارد تا راه صحيح و درست را بياموزد مقدمه‌اي خواهد بود براي رسيدن به آن هدف
نهائي وگرنه شکي نيست که نماز شخص مکلف اگر بدون قصد قربت و فقط براي کسب رضاي پدر
و مادر يا ساير افراد باشد ارزشي ندارد ولي ممکن است تدريجا موجب جذب او به سوي
مراکز تربيتي و مساجد و محافل مذهبي شود و به هدف اصلي برسد.

البته در اين امر
بايد جهات ديگر را نيز در نظر داشت و نبايد پدر و ساير اطرافيان جواني را که مکلف
شده است تعقيب کنند و نسبت به او بدبين باشند و اين بدبيني را اظهار نمايند بلکه بايد
طوري وانمود کنند که او حتما نماز خود را مي‌خواند. وسوسه بي‌مورد بعضي از پدران
مؤمن و متقي گاهي موجب عکس العمل نامطلوبي مي‌شود. در اين رابطه نامه جالبي در
مجله شماره 146 آورديم خوب است ملاحظه شود.

2-   
آنچه به آن تصريح شده
است در رساله حضرت امام «ره» جواز استفاده از غنا در آنگونه مجالس با آن شرائط که
ذکر شد و البته آن هم خلاف احتياط مستحب است و بهتر ترک آن است نه اينکه يک امر
مطلوب و پسنديده‌اي باشد. افراد مؤمن و صالح که درصدد کسب کمالات معنوي هستند خوب
است که خود را از اين گونه امور به کلي دور نگه دارند. و اما اينکه آواز از نوار
باشد يا از فرد خواننده مباشرتا، ظاهرا فرقي ندارد ولي نبايد به شعرهاي باطل که
موجب تحريک به گناه و تشويق به انحرافات اخلاقي است تغني کنند. ترانه‌ها فقط از
جهت صدا حرام نيستند بلکه از دو جهت: صدا و مضمون شعر و گاهي از چند جهت حرام‌اند مانند
حضور زن اجنبيه در محفل مردان نامحرم يا شنيدن صداي شهوت‌انگيز زن نامحرم و امثال
آن.

و اما در غير آن
مجالسي که ذکر شد با همان شرايط تغني و آواز مطرب جايز نيست، حتي در مجالس عروسي
مردانه و حتي در مجالس عقد زنانه و ساير مجالسي که در رابطه با عروسي قبل يا بعد
از آن گرفته مي‌شود. آنچه تجويز شده است فقط هنگام بردن عروس به خانه شوهر و مجلسي
که قبل از بردن در خانه عروس(مثلا) برقرار مي‌شود يا بعد از بردن در خانه داماد
برقرار مي‌شود. و اما شبهاي قبل يا بعد و همچنين مجلس عقد و مجلس روز سوم و امثال
آن از اين مجالسي که سنت‌هاي نادرست بر جامعه ما تحميل کرده است مورد تجويز غنا
نيست.

واما اينکه چرا ترانه
در مجلس عروسي زنانه تجويز شده ست اين يک مسأله فقهي و مورد اختلاف فقها است و يک
حکم قطعي شرعي نيست. هم اکنون حضرت آيت الله العظمي اراکي آن را جايز نمي‌دانند.
به هر حال تجويز اين امر به دليل بعضي روايات است که در اين زمينه وارد شده است و
بعضي از فقها مانند حضرت امام به آن استناد مي‌کنند و بعضي سند يا دلالت آن را نمي‌پذيرند.
و اما اگر منظور فلسفه و حکمت آن است بايد گفت فرق ميان اين مجالس و ساير مجالس
بسيار واضح است ولي ما چندان به اينگونه حکمت‌ها معتقد نيستيم و پيروي از احکام
شرع را منوط به دانستن مصالح و مفاسد نمي‌دانيم و اصولا احکام شرع يک امور تعبدي
است که بايد بدون چون و چرا پذيرفت.

3-   
رقص به نظر حضرت امام
قدس الله روحه و حضرت آيت الله العظمي اراکي دام ظله به احتياط واجب جايز نيست و
فرقي بين مجلس عروسي و غيرعروسي نمي‌باشد و فقط يک مورد استثناء شده است و آن رقص
زن است براي شوهر خود.

 



[1]
تهذيب ج 2 ص 381.