امام رضا علیه السلام برترین الگوی زندگی

«بمناسبت
ولادت با سعادت امام رضا علیه السلام در روز یازدهم ذیقعده»

امام رضا
علیه السلام

برترین الگوی
زندگی

امام علی بن
موسی الرضا علیه الصلاة والسلام، هشتمین ستاره ی تابناک آسمان نبوت و ولایت، در
روز پنجشنبه، یازدهم ذی قعده سال 148 هجری به دنیا آمد.

کنیه مبارک
آن حضرت: ابوالحسن و القاب مبارکش عبارت اند از:

نورالهدی،
فاضل، صابر، سراج الله، وفیّ، صدّیق، رضی و معروفترین آنها رضا.

امام هشتم
سلام الله علیه 29 سال و چند ماه با پدر بزرگوارش امام موسی بن جعفر علیه السلام
زندگی کرد و پس از شهادت پدر، 20 سال دوران امامت آن حضرت به طول انجامید تا
سرانجام توسط مامون عباسی لعنةالله مسموم شد و به شهادت رسید.

مفضل بن عمر
داستان کودکی آن حضرت را چنین بیان می کند:

بر حضرت کاظم
علیه السلام وارد شدم. فرزندش علی را در دامن گرفته و او را پیوسته   می بوسید و زبانش را می لیسید و بر دوشش می
گذاشت و او را در آغوش خود        می گرفت
و به او می فرمود:

«فرزند
دلبندم! چقدر بوی تو خوش و خوی تو پاکیزه و فضیلتت برای همگان روشن است».

به حضرتش عرض
کردم: فدایت شوم!

آنقدر محبت
این کودک در دلم قرار گرفته که مانند چنین محبتی جز در مورد شما برای احدی متصور
نیست. حضرت فرمود:

«ای مفضل!
منزلت و مقام او مانند منزلت و مقام من نسبت به پدرم است». سپس این آیه شریفه را
تلاوت فرمود:

«ذریة بعضها
من بعض والله سمیع علیم».

پس از رحلت
شما، این کودک، ولی امر و پیشوای مردم است؟

فرمود: آری!
هر که او را اطاعت و پیروی کند، رستگار و هدایت شده و هر که با او مخالفت نماید،
کافر است.

فرا رسیدن
این روز خجسته و مبارک را به عموم شیعیان جهان به خصوص پیروان حقیقی آن حضرت در
ایران اسلامی که افتخار خدمت و عتبه بوسی آستان مقدسش در مشهد مقدس را دارند و
همچنین به فرزند عزیزش حضرت ولی الله الاعظم ارواحنا فداه، و به مقام معظم رهبری
که افتخار زاده شدن و رشد کردن در جوار حرم مطهرش را دارند، تبریک و تهنیت عرض
نموده، از خدای بزرگ، توفیق پیروی خالصانه از حضرتش را برای عموم برادران و
خواهران ایمانی خواستاریم.

ضمنا برای
تیمن و تبرک، داستانهای کوچکی از رفتار اجتماعی حضرت با مردم برای استفاده و الگو
قراردادن در زندگی خویش، نقل می کنیم:

1- مردی از
اهل بلخ روایت می کند که: همراه با امام رضا علیه السلام در سفرش به خراسان بودم،
روزی سفره ی غذا را طلبید. سفره که حاضر شد، همه ی خدمتکاران و غلامان را از
سیاهان و دیگران بر سر سفره خویش جمع کرد. گفتم: قربانت گردم! کاش بر این غلامان و
نوکران سفره ای جداگانه قرار می دادی! حضرت فرمود: «ساکت باش! خدا یکی است. پدر و
مادر همه ی آنها هم یکی است، پاداش هم در روز رستاخیز در گروه اعمال انسان است».

(بحارالانوار-
جلد 49- ص 101)

2- یاسر،
خادم امام رضا علیه السلام می گوید: روزی امام رضا علیه السلام ما را جمع کرد به
ما فرمود: «اگر من بالای سر شما ایستادم و شما در حال غذا خوردن بودید، برنخیزید و
بلند نشوید تا اینکه از غذا خوردن فارغ شوید». گاهی اتفاق می افتاد که حضرت یکی از
ما را برای کاری فرا می خواند. وقتی گفته می شد: مشغول غذا خوردن است. می فرمود:
بگذارید تا غذایش تمام شود.

(کافی- جلد
6- صفحه 298)

3- یاسر خادم
همچنین نقل می کند که: امام رضا علیه السلام هرگاه تنها می شد، تمام اطرافیان خود
را از کوچک و بزرگ پیرامون خود جمع می کرد؛ با آنان سخن می گفت، گرم می گرفت و
اظهار علاقه می کرد. آنها نیز با حضرت مانوس می شدند. و هرگاه حضرت بر سر سفره می
نشست، همه افراد و اطرافیان خود را -کوچک و بزرگ- صدا می کرد حتی اصطبل دار و حجام
را و با آنان به غذا خوردن مشغول می شد.

(عیون اخبار
الرضا- جلد 2، صفحه 159)

4-
ابوعبدالله بغدادی می گوید:

شبی مهمانی
بر امام رضا علیه السلام وارد شد. همچنان که حضرت با او مشغول سخن گفتن بود،
ناگهان چراغ خراب شد. او برخاست و دست دراز کرد که چراغ را درست کند. حضرت مانع شد
و خودش اقدام به درست کردن چراغ کرد. سپس فرمود:

«انا قوم لا
نستخدم اضیافنا».

– ما قومی
هستیم که مهمانانمان را به کار نمی گیریم.

(کافی- جلد
6، صفحه 283)

5- در مناقب
آل ابی طالب آمده است: روزی امام رضا علیه السلام وارد حمام شد. شخصی که آن حضرت
را نمی شناخت به ایشان عرض کرد: مرا کیسه بکش! حضرت شروع به کیسه کشیدن آن مرد
ناشناس کرد. مردم که این جریان را دیدند، فورا به آن مرد متعرض شده و حضرت را
معرفی کردند. آن مرد سخت شرمنده و خجل شد و شروع به پوزش و عذرخواهی کرد. حضرت
همچنان به کار خود که کیسه کشیدن آن مرد بود، ادامه می داد و او را دلداری می داد
که خجالت نکشد.

(بحارالانوار-
جلد 49- صفحه 99)

6- یسع بن
حمزه نقل می کند: در مجلس امام رضا علیه السلام نشسته بودم و با حضرت مشغول گفتگو
بودم.گروه بسیاری از مردم آمده بودند و از مسائل شرعی و حلال و حرام خود می
پرسیدند. مرد بلند قد و گندمگونی آمد و سلام کرد و خود را یکی از دوستان آن حضرت و
پدر بزرگوارش معرفی کرد و اظهار نمود که در بازگشت از سفر حج، پولش را گم کرده
است، لذا از آن حضرت درخواست کمک نمود تا به شهرش برسد و آن مقداری را که از حضرت
گرفته است، به جای او صدقه بدهد. حضرت به او دستور داد بنشیند تا وقتی که مردم
متفرق شدند و تنها من و دو نفر دیگر مانده بودیم. سپس حضرت از ما اجازه گرفت و به
اندرون رفت و پس از زمانی برگشت و در را بست و دست خود را از بالای در بیرون آورد
و فرمود: آن مرد خراسانی کجا است؟ آن مرد گفت: اینجا هستم. بفرمائید! حضرت فرمود:
این دویست دینار را بگیر و خرج خود کن و از آن تبرک بجوی و لازم هم نیست از طرف من
صدقه بدهی. خارج شو تا یکدیگر را نبینیم. وقتی آن مرد از خانه بیرون رفت، سلیمان          -که یکی از اصحاب بود- پرسید: قربانت
گردم! بخشش فراوانی به او عطا کردید. پس چرا صورت خود را از او پوشاندید؟ حضرت
فرمود: «مخاقة ان اری ذل السوال فی وجهه لقضائی حاجته، اما سمعت حدیث رسول الله
صلی الله علیه و آله وسلم: المستتر بالحسنه تعدل سبعین حجة، و المذیع بالسیئة
مخذول و المستتر بها مغفورله اما سمعت قول الاول:

متی آته یوما
لاطلب حاجة                                         رجعت
الی اهلی و وجهی بمائه

من روی خود
را از او پوشاندم، از ترس اینکه مبادا خفت و خواری سوال را در چهره اش ببینم، به
این خاطر که نیازش را برطرف کرده ام. آیا نشنیده ای حدیث رسول خدا صلی الله علیه و
آله وسلم را که می فرماید: پاداش کسی که نیکی خود را، بپوشاند معادل هفتاد حج است
و همانا کسی که سیئه ای را افشا کند ذلیل می شود و کسی که آن را بپوشاند، آمرزیده
است. آیا نشنیده ای شاعر را که می گوید: هرگاه روزی برای درخواست حاجتی به او روی
آورم، آن سان به خانه ام باز می گردم که آبرویم محفوظ مانده است.

(کافی- جلد
4، صفحه 23)

7- احمدبن
محمدبن ابی نصر بزنطی گوید: امام رضا علیه السلام مرکبی را برای من فرستاد که بر
آن سوار شوم و به حضور حضرتش برسم. وقتی بر حضرت وارد شدم و مقدار زیادی از زمان
را نزد او گذراندم، پاسی از شب گذشته؛ می خواست برخیزد، فورا به من فرمود: «گمان
نمی کنم این وقت از شب بتوانی به شهر برگردی. عرض کردم: آری جانم به قربانت.
فرمود: پس امشب را نزد ما بمان تا فردا صبح به خواست خدا رهسپار خانه ات گردی. عرض
کردم: چشم! جانم به قربانت. سپس حضرت رو به کنیزش کرد و فرمود: «رختخواب خودم را
برایش بگستر و ملافه ی مرا که در آن می خوابم بر روی آن بکش و بالش مرا زیر سرش
بگذار». پیش خودم گفتم: چه کسی مانند من است. امشب چه نصیب بزرگی افتخارم شده است.
خداوند این منزلت را برای من نزد امام رضا علیه السلام قرار داد که به هیچ یک از
یاران ما نداده است. امام مرکب سواری خود را برایم فرستاد، رختخواب مخصوص خود را
برایم گسترد و مرا در ملافه ی خود خوابانید و متکای خویش را برایم آماده کرد.
راستی هیچ یک از یاران ما به این شرف بزرگ نائل نشده است. در همان حال که با خود
چنین می اندیشیدم، حضرت رو به من کرده فرمود: «یا احمد! ان امیرالمومنین علیه
السلام اتی زید بن صوحان فی مرضه یعوده فافتخر علی الناس بذلک، فلا تذهبن نفسک الی
الفخر، و تذلل لله عز و جل».

– ای احمد!
روزی امیرالمومنین علیه السلام به عیادت زید بن صوحان که بیمار بود، رفت زید به
واسطه ی آن، بر مردم فخر فروشی می کرد. مبادا نفس تو، تو را به فخر بکشد! در برابر
خدا فروتنی و تواضع کن. چقدر این روایت جالب است. حضرت در همان حال که بهترین راه
و روش مهمانداری را به ما می فهماند، که با مهمان به بهترین وجهی رفتار کنیم و
مهمان نوازی را به بالاترین درجه اش برسانیم، درس تواضع و فروتنی را هم به ما می
دهد که مبادا به خاطر دیدار با امام یا آن همه مورد محبت و ملاطفت امام قرار
گرفتن، ما را به فخر فروشی بر مردم وا دارد. البته شکی ندارد که احمد بزنطی، آن شب
خوشبخت ترین انسان روی زمین بوده است و جای افتخار در دل دارد ولی نباید این عمل
امام، باعث غرور و فخر فروشی او بر دیگران شود، چرا که هر کس به جای او مهمان امام
بود، قطعا از همان محبت و ملاطفت امام برخوردار می شد. آری! باید دل را از آلوده
شدن به غرور و تکبر بازداشت و باید خودستایی را کنار گذاشت که افتخار انسان، تنها
به عمل خوب خودش است و لاغیر. هیچ مزیت و فضیلتی برای انسان ها بر یکدیگر نیست جز
با تقوا و پرهیزکاری و در حقیقت این عمل امام است که امتیاز دارد چرا که حق مهمان
نوازی را در بهترین وجه ادا نموده است، هرچند خود بالاترین مقام معنوی را دارا
است. تمام اعمال و رفتار امامان معصوم علیهم السلام برای ما درس زندگی و بهتر
زیستن است که باید با دقت سیره ی امامان را در زندگی روزمره ی خویش، به مرحله ی
اجرا در آوریم و از این الگوهای الهی بهترین الگو برای خود بگیریم تا رستگار و رو
سفید گردیم. به خدا چیزی جز تاسی و پیروی کردن از امامان و پیشوایانمان، ما را به
خدا نزدیک نمی کند و مایه ی افتخار و مباهات در روز رستاخیز بر سایر ملت ها و امت
ها نمی باشد. به امید به زیستی در پرتو رهنمودهای امامان و با تبریک دوباره فرا
رسیدن این عید بزرگ به امت اسلامی ایران.