اشاره
سير تكاملى نظام آفرينش و نقش انسان در سر نوشتش، چنين اقتضا مىكند كه هر كس به تناسب رشد خود و دورهاى كه در آن زندگى مىكند با وظايفى و مسئوليتهايى كه متوجّه وى مىگردد به خوبى آشنايى و شناخت پيدا كند تا ضمن دستيابى خود به تكامل، به سعادت جامعه نيز يارى رساند…و بدينسان است كه دورانى كه به تحقّق عدالت سراسرى و مطلق منتهى مىشود؛ وظايفى سنگينتر و مسئوليتهاى سترگتر دارد.
در عصر غيبت كبرى امام مهدى(عج) نيز از جمله مسائلى كه همواره مسلمانان، به ويژه شيعيان و پيروان اهلبيت(ع) خواهان فهم آن هستند، شناخت ويژگىهاى منتظران واقعى آن حضرت است؛ در اين نوشتار مختصر برآنيم تا با مطالعه در آموزههاى اصيل اسلامى، به مهمترين شاخصههاى منتظران در عصر غيبت كبراى آن امام همام بپردازيم.
كسب معرفت نسبت به حضرت مهدى(عج)
يكى از مهمترين شاخصههاى منتظران، كسب معرفت (شناخت) آن امام همام است. در منابع روايى از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: روزى امام حسين(ع) بر اصحاب خويش وارد شدند، بعد از حمد و ثناى الهى و درود بر پيامبر اكرم (ص) فرمودند: “يا ايها الناس انّ الله ما خلق العباد الا ليعرفوه فاذا عرفوه عبدوه فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه، فقال له رجل: بابى انت وامّى يابن رسول الله ما معرفة الله؟
قال: معرفة اهل كل زمان امامهم الذى يجب عليهم طاعته”() اى مردم! خداوند بندگان را نيافريد، مگر براى اين كه او را بشناسند، زمانى كه او را شناختند، او را پرستش كنند و هنگامى كه او را پرستش كردند، با عبادت و پرستش او از بندگى غير او بىنياز گردند.
مردى عرض كرد: اى پسر پيامبر! پدر و مادرم فداى شما باد، معرفت خداوند چيست؟
فرمود: شناخت اهل هر زمانى نسبت به امامشان، امامى كه طاعت او بر آنان واجب است.
معرفت (شناخت) امام زمان، اهميت ويژهاى در زندگى و مرگ انسانها دارد؛ زيرا مرگ هركس، چكيده زندگى است. هركسى آنگونه مىميرد كه زندگى كرده است.
در اهميت شناخت امام و حجّت هر زمان، همين بس كه نشناختن وى، مساوى با بى دينى و جهالت است.
چنان كه در حديث مشهور بين مسلمانان از پيامبر اكرم (ص) روايت شده است كه فرمودند: “من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية”() هركس بميرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهليت مرده است. بنابراين، براساس سخن پيامبر(ص) هر كس امام زمانش را نشناسد، نه تنها مرگش جاهلى است، بلكه زندگى او نيز، زندگى جاهلانه خواهد بود.
از فخر رازى روايت شده كه رسول خدا(ص) فرمودند: “من مات ولم يعرف امام زمانه، فليمت إن شاء يهوديّآ و إن شاء نصرانيّآ”() هر كس بميرد و امام زمان خود را نشناسد، پس بايد بميرد اگر مىخواهد يهودى و اگر مىخواهد نصرانى.
اينجاست كه سرّ حكيمانه سخن امام صادق(ع) براى ما روشن مى شود كه فرمودند: “اللهم عرِّفنى نفسك فإنَّك ان لم تعرّفنى نفسك لم اعرف نبيك. اللهم عرّفنى نبيك فانك ان لم تعرّفنى نبيك لم اعرف حجتك. اللهم عرّفنى حجتك فانك ان لم تعرّفنى حجتك، ضللت عن دينى؛() خدايا! خودت را به من بشناسان كه اگر خود را به من نشناسانى پيامبرت را نخواهم شناخت.
خدايا! پيامبرت را به من بشناسان كه اگر پيامبرت را به من نشناسانى، حجت تو را نخواهم شناخت. خدايا! حجّت خود را به من بشناسان كه اگر حجّت خود را به من نشناسانى، از دينم گمراه مىگردم.” اين دعايى است كه امام صادق(ع) براى زمان غيبت امام عصر(عج) تعليم دادهاند. با توجه به مضمون اين گونه دعاها در مىيابيم كه شناخت پيامبران الهى از طريق شناخت و معرفى خدا صورت مىگيرد و شناخت حجّت الهى نيز از طريق شناخت پيامبران.
پس از معرفى، بندگان برگزيده خدا به مردم، وظيفه خلق است تسليم و پذيرفتن اين معرفى است. درست مانند وظيفهاى كه در برابر شناخت خدا بر عهده مردم بود.
بنابراين اگر كسى به گمان خود، به معرفت خدا و ربوبيت او گردن نهد و خود را در پيشگاه مقدسش تسليم نمايد، امّا در پذيرفتن راهى كه خداوند براى بندگى خود قرار داده، حالت انكار، يا شك و ترديد داشته باشد، در حقيقت بنده خدا نبوده، بلكه پيرو هواى نفس و ميل خويش نموده است. بنابراين تنها راه نجات، همانا معرفت و در پى آن تسليم شدن به پيامبران و حجج الهى است كه خداوند آنها را “ولىّ” و “خليفه” خويش در زمين قرار داده است.
اى يوسف گم گشته محبوب كجائى؟ اى نور خدائى!
اين است گمانم كه تو رنجيده زمايى؟ گفتى كه نيايى
هستيم مقر همه تقصير و خطايى كانون عطايى
بردار نقاب و كن صلح و صفايى بى چون وچرايى
اى مهدى موعود امم! نور هدايت!جانم به فدايت
تمسّك به ريسمان ولايت اهلبيت (ع)
ولايت اهلبيت (ع) دو گونه است :
الف) ولايت تكوينى: اين نوع ولايت بدين معناست كه حضرات معصومان(ع) به إذن و اراده الهى، مىتوانند در مقام تكوين و عينيّات خارجى، دخل و تصرف كنند، مانند معجزات انبياء(ع) و كرامات اولياء (ع).
ب) ولايت تشريعى كه به معناى ولايت و سرپرستى جامعه و مؤمنين است. ائمه اطهار(ع)، هر كدام در زمان خود، ولىّ و سرپرست جامعه بوده و مردم را هدايت تشريعى مىكنند.
يكى از ويژگى مهم منتظران در زمان غيبت، چنگ زدن به ريسمان ولايت اهلبيت (ع) است.
امام صادق (ع) فرمودند: “طوبى لشيعتنا المتمسكين بحبلنا فى غيبة قائمنا”() خوشا به حال شيعيان ما! آنان كه در زمان غيبت قائم ما به ريسمان (ولايت) ما تمسك مىجويند.
همچنين امام سجاد (ع) فرمودند: “من ثبت على موالاتنا “ولايتنا” فى غيبة قائمنا اعطاه الله عزّو جلّ اجر الف شهيد من شهداء بدر و احد”() هر كس در غيبت قائم ما بر دوستى (و عقيده به امامت ما) ثابت قدم باشد، خداى متعال اجر هزارشهيد از شهداى بدر و احد به او عطا مىكند.
و نيز امام صادق (ع) فرمود: “يأتى على الناس زمان يغيب عنهم امامهم” زمانى بر مردم فرارسد كه پيشوايشان از آنان غايب گردد.
زراره پرسيد: در آن زمان مردم چه كنند؟ امام(ع) فرمود: “يتمسكون بالامر الذى هم عليه حتى يتبيّن لهم”()به همان امر (ولايتى) كه برآنند چنگ زنند، تا برايشان آشكار شود.
تهذيب نفس و اصلاح فردى
يكى از ويژگى مهم منتظران دولت كريمه امام عصر (عج)، پارسائى و آراستگى به اخلاق نيك و پسنديده است. در روايتى از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: “من سرّه ان يكون من اصحاب القائم، فلينتظر وليعمل بالورع و محاسن الاخلاق، و هو منتظر”() هر كس شادمان مىگردد از اين كه از ياران حضرت مهدى (عج) باشد، بايد منتظر باشد و به پرهيزكارى و اخلاق نيكو رفتار نمايد و او منتظر (واقعى) است. همچنين آن حضرت فرمود: “انّ لصاحب هذا الامر غيبة فليتق الله عبد وليتمسك بدينه”() به يقين براى صاحب اين امر غيبتى است، پس بنده خدا بايد تقواى الهى پيشه كند و به دينش چنگ زند.
كسب آمادگى نظامى براى ظهور امام عصر (عج)
يكى ديگر از شاخصههاى منتظران فرج قائم آل محمد(ص)، كسب آمادگىهاى نظامى و مهيا كردن تسليحات مناسب هر عصر براى يارى و نصرت امام غائب است، چنان كه در روايتى كه نعمانى به سند خود از امام صادق(ع) نقل كرده آمده است”:ليعدن احدكم لخروج القائم عليه السلام و لوسهما، فان الله تعالى اذا علم ذلك من نيته رجوت لان ينسئ فى عمره حتى يدركه فيكون من اعوانه و انصاره”() هر يك از شما بايد براى خروج حضرت قائم (ع) هر چند به اندازه يك تير، مهيا كند. هرگاه خداى تعالى چنين نيّتى از او ببيند، اميدوارم عمرش را طولانى كند تا آن حضرت را درك كند و در زمره ياران و همراهانش قرار گيرد.
همچنين در روايت ديگرى مرحوم كلينى به سند خود از امام كاظم (ع) نقل مىكند كه: “من ارتبط دابة متوقعآ به امرنا و يغيظ به عدونا و هو منسوب الينا ادر الله رزقه، و شرح صدره و بلغه امله و كان عونا على حوائجه”() هركس مركبى را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن دشمنان ما را خشمگين سازد در حالى كه خودش به ما منسوب باشد، خداوند روزيش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا كند، او را به آرزويش برساند و در رسيدن به خواسته هايش او را يارى كند.
نكته شايان توجه اين كه: نحوه آمادگى و مهيا بودن بستگى به شرايط زمان و مكان دارد و اگر در بعضى از روايات سخن از آماده كردن اسب و شمشير براى ظهور ولى امر(عج) به ميان آمده، و براى آن فضيلت بسيار بر شمرده شده است، به اين معنا نيست كه اينها موضوعيت دارند، بلكه با اندكى تأمّل روشن مىشود كه ذكر اين موارد تنها به عنوان تمثيل و بيان لزوم آمادگى رزمى براى يارى آخرين حجّت حق مىباشد، و مسلمآ در اين عصر بر شيعيان لازم است كه با مسلّح شدن به تجهيزات نظامى روز، خود را براى مقابله با دشمنان قائم آل محمد(عج) آماده سازند، و البته در حال حاضر به خاطر وجود حكومت شيعى و حاكميت فقيه جامع الشرايط بر سرزمين اسلامى اين وظيفه در درجه اول بر عهده حكومت اسلامى است كه در هر زمان قواى مسلّح كشور را در بالاترين حد آمادگى نظامى قرار دهند تا به فضل خدا در هر لحظه كه اراده الهى بر ظهور منجى عالم بشريت حضرت مهدى(عج) قرار گرفت بتوانند به بهترين نحو در خدمت آن حضرت باشند.
امر به معروف و نهى از منكر
يكى از ويژگى مهم مسلمانان و منتظران در عصر غيبت و حتىّ عصر ظهور آن امام همام پاسدارى از دين و حفظ حقوق مردم و سلامت و نظم جامعه اسلامى است. هر فرد منتظر بايد در برابر آحاد جامعه اسلامى احساس مسؤوليت كرده، در راه اصلاح و ساختن افراد تلاش نمايد، تا جامعه و افراد آن آماده پذيرش حكومت جهانى حضرت مهدى (عج) شوند.
اصلاح جامعه از راه امر به معروف و نهى از منكر تحقق مىيابد و قانون امر به معروف و نهى از منكر در متن آموزههاى اسلام بسيار مورد تأكيد قرار گرفته است.
امام باقر (ع) فرمودند: “ليعن قويّكم ضعيفكم و ليعطف غنيّكم على فقيركم ولينصح الرجل اخاه النصيحة لنفسه”() توانمندان شما بايد به ضعيفانتان كمك كنند و اغنياء شما بايد به فقرايتان مهربانى كنند، هر كس بايد برادر (دينى)اش را نصيحت كند، نصيحتى كه به نفع برادرش باشد.
قرآنكريم مىفرمايد: “كنتم خير امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر”() شما بهترين امّتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شدهاند؛ (چه اينكه) امر به معروف و نهى از منكر مىكنيد.
همچنين امام صادق (ع) فرمود: “انّ الامر بالمعروف و النهى عن المنكر سبيل الانبياء و منهاج الصلحاء، فريضة عظيمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحل المكاسب و تردّ المظالم و تعمر الارض و ينتصف من الاعداء و يستقيم الامر”() بىترديد امر به معروف و نهى از منكر راه انبياء(ع) و طريقه صالحان است. (امر به معروف و نهى از منكر) وظيفهاى سترگ (و خطير) است كه به وسيله آن ساير واجبات انجام مىپذيرد و راهها امنيت مىيابد و در آمدها حلال (و مشروع) مىگردد، مظالم باز گردانده مىشود، زمين آباد مىشود و از دشمنان انتقام گرفته مىشود و امور سامان مىيابد.
آرى، اگر همه مسلمانان خود را موظّف به اجراى امر به معروف و نهى از منكر در جامعه اسلامى بدانند، قدمهاى اوّليّه براى نيل به جامعه ايدهآل و مطلوب مهدوىّ برداشته مىشود.
نكته بسيار شايان توجه اين است كه واژه انتظار نبايد ابزارى براى بهانه و سستى و خمودى منتظران قرار گيرد. به بيان روشنتر سكون و بى تحرّكى براى منتظران حضرت، خلاف آيات و روايات موجود درباره مهدويّت و خلاف عقل و اين تفسير از انتظار بهانهاى براى بى قيدى و بىتكليفى است. انتظار سازنده كه مورد نظر تعاليم حياتبحش اسلام است، اين است كه يك مسلمان و منتظر براى تحقق آرمانهايى كه از كتاب و سنّت دريافت كرده همواره در تكاپو و تلاش باشد.
برخى از اين آرمانها عقيدتى است و برخى عملى (مثل عدالت) واينها در پيوند با يكديگرند.
محو ظلم و جهل، آرمانهايى است كه قرآن براى مسلمان ترسيم مى كند و مسلمان در تلاش براى تحقق اين آرمانهاست و ارتباط اين قضيه با مسئله مهدويّت و منتظر اين است كه ما آن حضرت را قلّه اين حركت ميدانيم؛ نه بدين معنا كه آن حضرت بايد به تنهايى اين معضلات را رفع كند، كه اين تفكّر قوم بنى اسرائيل در برابر حضرت موسى(ع) بوده است. بنابراين، بر همه مسلمانان به ويژه منتظران واقعى آن حضرت فرض است كه در اصلاح جامعه از راه امر به معروف و نهى از منكر، يعنى تفكّر و آرمانهاى مهدويّت از هيچ تلاشى دريغ ننمايند.
انتظار فرج
يكى از ويژگى منتظران در عصر غيبت، انتظار فرج است.
مقصود از انتظارالفرج چيست؟
فرج به معناى نصرت و پيروزى، و مقصود نصرت و پيروزى حكومت عدل علوى بر حكومتهاى كفر و شرك و بيداد است. پيروزى حكومت عدل گسترى كه به رهبرى امام عصر(عج) تشكيل مىگردد. بنابراين، مقصود ار انتظار فرج، انتظار تحقق يافتن اين آرمان بزرگ است. بى ترديد منتظر حقيقى كسى است كه حقيقتآ خواهان تشكيل چنين حكومتى باشد؛ و اين خواسته آنگاه جدى و راست است كه شخص منتظر عامل عدل و گريزان از ستم و تباهى باشد. در غير اين صورت، انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بى محتوا باقى خواهد ماند. بدين جهت، در روايات آمده است كه انتظار فرج، خود فرج است.() زيرا كسى كه حقيقتآ منتظر ظهور حجّت خدا و تأسيس حكومت عدل گستر اوست، زندگى خود را بر پايه عدل استوار مى سازد و او انسانى است كه نحوه رفتار و سير و سلوكش در زمان حضور و غيبت امام تفاوتى ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل، چنين حكومتى را در زندگى خود پايدار ساخته است. بنابراين انتظار حقيقى ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثارش نيز در عمل نمايان مىشود. چنين حقيقت اصيل و عميقى با لفظ و شعار به دست نميآيد و با بىتفاوتى و با مقدسات دينى و رسالتهاى انسانى در تعرض و تناقض است. براساس اين بينش در مىيابيم كه انتظار فرج به معناى بىتفاوتى نسبت به آنچه در جوامع بشرى مىگذرد و دست روى دست گذاشتن به اميد اين كه امام زمان(عج) ظهور و امور را اصلاح كند نيست. بديهى است انتظار فرج، به شرحى كه گذشت، بهترين عبادت است. چنين منتظرى مقامى بس عالى و جايگاهى بس بلند دارد و هرگاه در زمان غيبت از دنيا برود، به منزله كسانى است كه پس از ظهور حضرت حجّت(عج) زنده بوده، تحت فرمان او در راه خداوند جهاد مىكنند.()
امام على (ع) فرمودند: “انتظروا الفرج، و لا تيأسوا من روح الله، فانّ احبّ الاعمال الى الله عزّ و جلّ انتظار الفرج”() منتظر فرج باشيد، و از گشايش الهى مأيوس نگرديد، زيرا كه محبوبترين كارها نزد خداى بزرگ انتظار فرج است.
زمينه اصلى پايبندى به تكليف و پيوند با حق و عدل و با امامموعود (ع) در انتظار تحقق مىپذيرد. انتظار به اين معناست كه پديد آورنده اميد است؛ و يأس است كه عوامل اصلى تكليف نشناسى و بى تعهدى و دورى از حق و عدالت و گسستن پيوند از امام و آرمانهاى الهى اوست؛ براين اساس است كه انتظار فرج و اميد به آينده و تحقّق جامعه آرمانى مهدوى برترين اعمال () شمرده شده است.
همچنين جامعه و مردم معتقد به اسلام و دين باوران راستين و معتقدان به درستى وعدههاى قرآن و پيامبر و امامان، بايد از رخنه وسوسههاى شيطانى در دل خود مانع گردند، و در دوران تباهيها، دشواريها، حوادث ناگوار، شكستهاى پياپى، رنگ باختگى ادعاها، نافرجامى تلاشها و كوششها، به نتيجه نرسيدن قيامها و منحرف شدن انقلابها، بايد در دل و درون استوار باشند، و هيچگونه تزلزل و نااميدى به خويش راه ندهند. شكيبا باشند و بدانند كه هرگونه يأس در هر شرايطى پديدهاى شيطانى است.
امام صادق (ع) فرمودند: “…فلا يستفزنك الشيطان، فان العزة لله و لرسوله و للمؤ منين، و لكن المنافقين لا يعلمون. الا تعلم انّ من انتظر امرنا و صبر على ما يرى من الاذى و الخوف، هو غداً فى زمرتنا…”() شيطان تو را تحريك نكند؛ زيرا كه عزّت از آن خدا و پيامبر و مؤمنان است، ولى منافقان نميدانند. آيا نميدانى كسى كه منتظر امر ما (حاكميت و اجتماع آرمانى ما) باشد، و بر بيمها و آزارهايى كه مىبيند شكيبايى ورزد در روز بازپسين در كنار ما خواهد بود… .
بارى، تلاشهاى ناكام، كوششها و جوش و خروشهاى فراوانى كه به هدف نرسيده است، ممكن است كسانى را دچار يأس و شكست كند، و شكيب از ايشان بستاند، و از كارآيى دين خدا و رهبرى الهى و آينده آن مأيوس سازد. اين يأس از منطق دين و آيين خرد بدور است. بايد از نفوذ چنين انديشههايى در ذهن افراد و جامعه پيشگيرى كرد، و با تكيه به خدا و ايمان به حتميت وعدههاى الهى و اعتقاد به اصالت راه پيامبران و حقانيت تعاليم امامان معصوم (ع)، پايدارى را زنده نگاه داشت، و صبر پيشه كرد، و اميدها را به يأس بدل نساخت و پيروزى دين خدا و عزّت حتمى مؤمنان و تحقّق جامعه عدالت بنياد مهدوى را وعده تخلفناپذير دانست.
همچنين آن حضرت در روايتى ديگر فرمود: “اقرب ما يكون العباد من الله جلّ ذكره و ارضى ما يكون عنهم اذا افتقدوا حجة الله جلّ و عزّ و لم يظهر لهم و لم يعلموا مكانه و هم فى ذلك يعلمون انه لم تبطل حجة الله جلّ ذكره و لا ميثاقه، فعندها فتوقعوا الفرج صباحا و مساء”() زمانى بندگان به خداى بزرگ نزديكترند و خدا از ايشان خشنودتر است كه حجّت خداى متعال از ميان آنان ناپديد گردد و ظاهر نشود و آنان جايش را (هم) ندانند. با اين همه بدانند كه حجّت و ميثاق خدا باطل نشده است. در آن زمان، هر صبح و شام چشم انتظار فرج باشيد.
نكتهاى كه در روايات مربوط به انتظار فرج حضرت ولى عصر(عج) بسيار به آن پرداخته شده، مسئله صبر در اين انتظار و پاداش صابران در اين دوران است.
امام صادق(ع) به نقل از پيامبر اكرم(ص) فرمود: “سيأتى قوم من بعدكم، الرجل الواحد منهم له اجر خمسين منكم، قالوا: يا رسول الله! نحن كنا معك ببدر و اُحد و حُنين و نزل فينا القرآن؟ فقال: انكم لو تحملوا لما حملوا لم تصبروا صبرهم”() پس از شما كسانى بيايند كه يك نفر از ايشان پاداش پنجاه نفر از شما را داشته باشد. (اصحاب) گفتند: اى رسول خدا(ص)! ما در جنگ بدر و احد و حنين با تو بوديم و درباره ما آيه نازل شده است؟ پيامبر(ص) فرمود: اگر آنچه (از حوادث ايّام) به ايشان ميرسد، به شما رسد، صبر آنان را نداريد.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: “انتظار الفرج بالصبر عبادة”() انتظار فرج با صبر، عبادت است.
امام رضا(ع) فرمود: “ما احسن الصبر و انتظار فرج”() چه نيكوست شكيبائى و انتظار فرج.
امام حسين(ع) فرمود: “له غيبة يرتد فيها اقوام و يثبت فيها على الدين آخرون، فيؤذون و يقال لهم: “متى هذا الوعد ان كنتم صادقين” اما انّ الصابر فى غيبته على الاذى و التكذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول الله”() براى او (مهدى) غيبتى است كه اقوامى در آن از دين خارج شوند و گروهى بر دين ثابت قدم بمانند و آزار و اذيت مىكشند و به آنها گفته مىشود: اين وعده (ظهور) چه وقت عملى مىشود، اگر راست مىگوييد؟ بىترديد صبر كننده در زمان غيبت در برابر آزار و تكذيب (مخالفان)، به منزله جهاد كننده با شمشير در ركاب رسول خدا (ص) است.
جوامع شيعه، داراى چنين انتظارى است اگر شيعى مذهب است.
در دعاها، حالت انتظار منتظران راستين، چنين ترسيم شده است: “فلو تطاولت الدهور، و تمادت الاعمار، لم ازدد فيك الا يقينا، و لك الا حُبّآ و عليك الا متكلا و معتمدآ، و لظهورك الا متوقعآ و منتظرآ و لجهادى بين يديك مترقبآ…”() اگر روزگاران به دراز كشد و عمر طولانى شود، يقينم به تو افزون گردد، و دوستيم فزونى يابد، و بر تو (بيش از پيش ) تكيه كنم و مدد بخواهم، و چشم به ظهورت دارم و منتظرم، و آماده جهاد در راه توام… .
گذشت روزگار و استمرار نظامهاى طاغوتى و انبوهى حوادث و ويرانيها و سيطره ناكامى و سلطه شكستهاى پياپى و
انقلابهاى نافرجام، منتظر راستين را از آينده مأيوس نخواهد ساخت، و در اصالت راه و كار خود ترديد نخواهد كرد، و در نيمه شب سرد و تاريك يلداى زندگى، ايمان به نيمروز گرم و روشن تابستان را در دل زنده و پويا نگاه خواهد داشت… .
محبّت و دلبستگى به حضرت مهدى(عج)
يكى از مهمترين احساسهاى شيعه در برابر امام خود، دلدادگى، شيدايى، محبت و دوست داشتن اوست و بىگمان از برجستهترين آثار معرفت امام، محبت به آن وجود مقدس است. حال به هر ميزان اين شناخت بيشتر باشد، محبت آنها بيشتر، و هر قدر محبت بيشتر باشد، از وجود سنخيت با آن انوار مقدس حكايت مىكند، و هر ميزان كه سنخيت با آن ذوات مقدس افزايش يابد، نشان از تقرّب به ذات اقدس الهى است و اين والاترين كمال است.
انسان وقتى به كسى علاقه داشته باشد، ياد و خاطره محبوب هميشه در فكر و ذهنش حضور دارد و اين موجب مىشود كه زندگيش رنگ و بوى معشوق بگيرد. اگر محبوب انسان موجودى متعالى و ملكوتى باشد، اين الگوپذيرى زمينه رشد و تعالى او را فراهم مىسازد و اگر محبوب و معشوق او موجودى پست و فرومايه باشد، اين الگو پذيرى موجب سقوط و هلاكت وى خواهد شد.
ازاينرو، اهميّت محبّت به اهلبيت(ع) است كه خداوند در قرآن كريم، مزد رسالت پيامبر اكرم(ص) را مودّت و دوستى خاندان او قرار داده است و مىفرمايد: “قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى”() بگو من از شما در برابر رسالتم مزدى طلب نمىكنم، به جز دوستى و مودت نسبت به اهل بيتم.
همچنين پيامبر اكرم(ص) فرمود: “لا يؤمن عبد حتى اكون احب اليه من نفسه و اهلى احب اليه من اهله و عترتى احب اليه من عترته و ذاتى احب اليه من ذاته”() هيچ بندهاى ايمان (واقعى) نميآورد، مگر اين كه در نزد او من از خودش محبوبتر و اهلبيت من و خاندان من از اهلبيت و خاندان او محبوبتر باشند و ذات من از ذات خودش محبوبتر باشد.
همچنين فرمود: “مَن أَحَبَّ أَن يَلقَى اللهَ وَ قَد كمُلَ إِيمانُهُ وَ حَسُنَ إِسلامُهُ فَليَتَوَلِّ الحُجَّةَ صاحِبَ الزَّمانِ المُنتَظَرَ” () هركس دوست دارد خدا را ملاقات كند، در حالى كه ايمانش كامل و اسلامش نيكو باشد، پس دوست دارد حضرت حجّت (عج) را. بنابراين، ايمان با محبت و ولايت امام عصر(عج) كامل مىشود و يكى از شاخصههاى منتظر واقعى، دوستى با آن حضرت و تقويت آن در قلب است.
امام حسن عسكرى(ع) خطاب به حضرت مهدى (ع) فرمودند: “واعلم ان قلوب اهل الطاعة و الاخلاص نزع اليك مثل الطير الى او كارها”() بدان كه دلهاى اهل بندگى و اخلاص به سوى تو پر مىكشند؛ همچنان كه پرنده به سوى آشيانهاش پر مىكشد. البته اين طور نيست كه محبت يك طرفه باشد، بلكه امامان معصوم(ع) نيز نسبت به شيعيان واقعى ابراز علاقه و محبت كرده و مىكنند، و در غم و شادى آنان شريكند.
امام رضا(ع) فرمود: “الامام الامين الرفيق، و الاخ الشفيق، و كالامّ البرة بالولد الصغير”() امام، امين و دوست است، و برادر دلسوز است، و مانند مادرى است كه نسبت به فرزند خردسال خود مهربان است.
همچنين امام على(ع) فرمود: “انّا لنفرح لفرحكم و نحزن لحزنكم”() ما در شادمانى شما شاد و براى اندوه شما اندوهگين مىشويم.
اين كلام آن حضرت بيانگر ارتباط عميق احساس امام با امّت را روشن مىكند، و مبيّن غمگسارى آن وجود مقدس نسبت به همه امّت است.
امام رضا(ع) فرمود: “ما من احد من شيعتنا . . . لا يغتم الّااغتممنا لغمه، و لا يفرح
الّافرحنا لفرحه، و لا يغيب عنا احد من شيعتنا اين (ما) كان فى شرق الارض وغربها”() هيچ كس از شيعيان ما . . . غم ديده نمىشود، مگر آن كه ما نيز در غم او غمگين مىشويم و شاد نمىشود، مگر اين كه از شادى او شاد مىشويم، و هيچ يك از شيعيان ما در مشرق و مغرب زمين از نظر ما دور نيستند.
احساس لطيف و عميق امام نسبت به آحاد امّت، مانند احساس برادرى برادر مهربان و بالاتر از آن، احساس مادران مهربان نسبت به فرزندان خردسال خود شمرده شده است؛ و اين تمثيلى است از آنچه براى ما نمونه و سمبل گوياى محبت و دوستى است، و گرنه احساس و محبت الهى امام، به نسبت بيكرانگى و عظمت روح امام، قابل توصيف نيست؛ چنانكه امام رضا(ع) در پايان اين حديث اشاره فرمودند.
امام مهدى (عج) فرمود: “انه انهى الى ارتياب جماعة منكم فى الدين و ما دخلهم من الشك والحيرة فى ولاة امرهم، فغمنا ذلك لكم لا لنا، وساءنا فيكم لا فينا”() از ترديد گروهى از شما(شيعيان) در دين، و شك و سرگردانى در مسئله واليان امرشان آگاه شدم، پس اين غم ما به خاطر شما است نه به خاطر خود ما، و براى شما متاثر شديم نه براى خودمان.
در اين روايت و مانند آنها حضرت مهدى (عج) نسبت به شيعيان ابراز محبت و علاقه نموده و اعلام كرده است كه از گمراه شدن آنها به شدّت ناراحت و متأثّر مىشود.
“…الهى الهى، اين اين كفايتك التى هى نصرة المستضعفين من الانام ، و اين اين عنايتك التى هى جنة المستهدفين لجور الايام. الى الى بها يا ربّ نجنى من القوم الظالمين. انى مسنى الضر و انت ارحم الراحمين. مولاى ترى تحيرى فى امرى، و تقلبى فى ضرى، و انطواى على حرقة قلبى، و حرارة صدرى، فصلّ يا رب على محمد و آل محمد و جدلى يا ربّ بما انت اهله، فرجآ و مخرجآ، و يسّرلى يا ربّ نحو البشرى منهجآ…”() خداوندا! خداوندا! كجاست؟ كفايت تو (بندگانت را) كه همان ياريگر مستضعفان است.
و كجاست؟ كجاست؟ عنايت تو كه سپر
هدف قرار گرفتگان بيداد روزگاران است. (اين كفايت و عنايت را) اى پروردگار به من ارزانى دار؟ و مرا از ستمكاران رهايى بخش، به من زيان رسيده است و تو مهربانترين مهربانى اى مولاى من! سرگردانى مرا در كارم و گرفتاريم را در آزارها مىبينى، و مىنگرى كه با آتش دل و سوز سينه در هم آميختهام. پس اى خداوند بر محمد و آل محمد درود فرست، و به شايستگى خود، رهايى و گشايشى ببخشاى، و راه رسيدن به مژده ها و شاديها را بگشاى ….
آرى، اين چنين شور و سوزها در احساس خدايى امام نسبت به نجات انسان وجود دارد. و امام بدينسان دلسوز، يار، ياور و غمگسار مظلومان و محرومان و سرگشتگان است.
دعا براى تعجيل در فرج امام عصر (عج)
منتظر واقعى هر لحظه انتظار محبوب را مىكشد و از خدا مىخواهد كه هر چه زودتر او را برساند؛ بنابراين، دعاى فراوان براى فرج آن حضرت، از شاخصه هميشگى منتظر واقعى است. دعاى براى تسريع در فرج آن امام همام، مورد توصيه آن حضرت نيز مىباشد.
در منابع روايى از حضرات معصومان(ع) دعا براى فرج امام زمان(عج) به عنوان يكى از عوامل نجات انسانها در دوران سخت و دشوار غيبت كبرى مطرح شده است.
در روايتى از امام حسن عسكرى (ع)نقل شده كه فرمودند: “والله ليغيبن غيبة لا ينجوا فيها من الهلكة الّا من ثبته الله عزّ و جلّ على القول بامامته و وفقه فيها للدعاء بتعجيل فرجه”() به خدا سوگند كه او غيبتى (سخت) مىكند. در آن غيبت، از هلاكت نجات نمىيابد مگر كسى كه خداى عزّ و جلّ او را بر قول به امامت آن حضرت ثابت بدارد و او را در عصر غيبت بر دعاى به تعجيل فرج او موفق بدارد.
دعا براى تعجيل فرج امام زمان (عج) سنّتى است كه ديگر ائمه اطهار (ع) نيز به آن عمل مىكردند.()
همچنين خود آن امام همام نيز در موارد زيادى شيعيان را به دعاى براى فرج خويش توصيه فرموده است. چنان كه آن حضرت در
پايان توقيع به جناب اسحاق بن يعقوب مىفرمايد: ” وأَكثِرُو الدُّعاءَ بِتَعجيلِ الفَرَجِ، فَإِنَّ ذلِك فَرَجُكم”()براى تعجيل در فرج، زياد دعا كنيد كه همانا آن فرج شماست.
درباره زمان و نحوه دعا براى فرج امام زمان (عج) توصيههاى زيادى از سوى اولياى دين بيان شده است كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مىشود:
الف) در منهاج العارفين آمده است: “مستحب است انسان پس از نماز صبح صد مرتبه بگويد: اللهم صل على محمد وآل محمد وعجّل فرجهم.”()
ب) مرحوم شيخ بهائى نقل مىكند: “پس از نماز صبح و در حالى كه با دست راست محاسن خود را گرفته و كف دست چپ را به سوى آسمان مىگيرى، هفت مرتبه مىگويى: يا رب محمد وآل محمد صلّ على محمد وآل محمد وعجّل فرج محمد وآل محمد.”()
ج) علامه مجلسى در كتاب “المقباس” نقل كرده است كه :”در تعقيب نماز صبح قبل از آن كه با كسى صحبت كند صد بار بگويد: يا ربّ صلّ على محمد وآل محمد، وعجّل فرج آل محمد واعتق رقبتى من النار.”()
د) كتاب “جمال الصالحين” از امام صادق(ع) نقل كرده است كه حضرت فرمودند :”از حقوق ما بر شيعيان اين است كه پس از هر نماز واجب دست خود را به چانه گرفته و سه بار بگويند: يا رب محمد عجّل فرج آل محمّد يا ربّ محمّد احفظ غيبة محمد، يارب محمد انتقم لابنة محمد صلى الله عليه و آله”()
هـ ) مرحوم شيخ طوسى در كتاب “مختصر المصباح” در جايى كه وظيفههاى شب جمعه را ذكر مىكند، صد بار اين دعا را سفارش مىكند: “اللهم صلّ على محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم، واهلك عدوّهم من الجن والانس من الاولين والاخرين.”()
صدقه دادن به قصد سلامتى امامعصر(عج)
صدقه دادن براى سلامتى حضرت، از جمله شاخصههاى منتظران آن امام بزرگوار، در عصر غيبت است. گرچه حفظ وجود مقدس امام زمان(ع) به اراده و مشيت الهى است، ولى اسباب ياد شده نيز به اذن و مشيت الهى مىباشند، و به اصطلاح در
طول آن هستند نه در عرض آن، و ثانيآ نتيجه عمده اين اعمال در حقيقت به خود انسان بازمىگردند، و دعا كردن براى سلامتى وجود مبارك امام زمان(عج) و صدقه دادن براى آن حضرت، ضمن اين كه پيوند معنوى انسان را با حجت خدا برقرار و مستحكم مىسازد، مايه سلامتى خود و دفع ناگوارىها و شدايد خواهد بود.
آرى، بدون شك آن حضرت، بىنياز از آن است كه منتظران، براى سلامتياش دعا نموده و صدقه بدهند، ولى ابراز ارادت به آن بزرگوار و اعلام تبعيت از آن حضرت، نشانهها و علايمى دارد كه از آن جمله مىتوان علاقه به سلامتى حضرتاش را عنوان كرد.
ياد فراوان امام عصر (عج)
ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشق است كه چندى منتظر محبوب خويش هستند؛ اما نتوانستهاند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مىكنند. به ياد آوردن امام عصر و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام امام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگرى است كه منتظران واقعى احساس مى كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه ميدارند.
امام على (ع) فرمود: “من احب شيئآ لهج بذكره”() هر كس چيزى را دوست بدارد، همواره نام آن را بر زبان دارد.
و امام كاظم(ع) درباره غيبت امام زمان(عج) فرمود: “يغيب عن ابصار الناس شخصه ولا يغيب عن قلوب المؤمنين ذكره”() خودش از ديدگان مردم پنهان مىشود، ولى ياد او از دلهاى مؤمنان مخفى نمىشود.
منتظران عاشق در دعاى ندبه كه زمزمهاى عاشقانه است هر صبح جمعه با معشوق خويش ارتباط برقرار نموده و به ياد او سرشك از ديدگانشان جارى مىگردانند. چه زيباست نغمههاى عاشقان مهدى آنجا كه مىگويند: “عزيزٌ علىَّ أن أرى الخلق و لا ترى و لا اسمع لك حسيسآ و لا نجوى؛ بسيار بر من سخت است كه خلق را ببينم و
تو را نبينم و از تو صدايى نشنوم.”
“هل من معين فاطيل معه العويل و البكاء؟ هل من جزوع فاساعد جزعه اذا خلا؟ هل قذيت عين فساعدتها عينى على القذى؟ هل اليك يا ابن احمد سبيل فتلقى؟ هل يتصل يومنا منك بعدة فنحظى؟
آيا كسى هست كه مرا يارى كند تا به همراهى او ناله و گريه را طولانى كنم؟ آيا ناله كننده و بىتابى هست كه من با زارى او را در هنگام تنهائيش يارى و همراهى كنم؟ آيا در چشمى خار رفته است كه چشم من (در ناراحتى و اشك) با او همدردى نمايد؟ اى زاده احمد! آيا راهى به سوى تو هست كه به ملاقات تو منتهى گردد؟ آيا روز (جدايى) ما به فرداى (وصال) ميرسد كه از آن حظ بريم؟”
نكته شايان توجّه اين كه: البته آن امام همام(عج) نيز از ياد شيعيان خويش غافل نيست و اگر ارتباط ما با يوسف زهرا(عج) برقرار شود و در همه امور زندگى به ياد و ذكر آن حضرت باشيم، به يقين مورد عنايت و لطف خاصّه آن واسطه فيض الهى قرار مىگيريم، چنان كه در نامه آن حضرت به مرحوم شيخ مفيد به اين موضوع اشاره شده است. آن حضرت مىفرمايد: “انا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم”() ما از رسيدگى به حال شما كوتاهى نمىكنيم و ياد شما را از خاطر نمىبريم.
يارب آن مونس جان محرم اسرار كجاست و آن طبيب دل بىطاقت بيمار كجاست
يك جهانند گرفتار فراقش يا رب آن رهاننده اين جمع گرفتار كجاست()
حزن و اندوه در فراق حضرت ولى عصر (عج)
يكى از نشانههاى دوستى، محزون بودن در فراق و دورى از دوست و محبوب است. بديهى است كه علاقمندان به امام زمان(عج) در دوران غيبت كبراي در فراق او اندوهگين بوده و اين حزن و اندوه را به گونههاى مختلفى بروز ميدهند.
ائمه اطهار(ع) نيز براى امام زمان(عج) مىگريستند؛ چنان كه سدير صيرفى مىگويد: خدمت مولايمان امام صادق(ع) رفتيم و امام را در حال گريه و ناله ديديم. او
آنگاه حالت امام را اينگونه تشريح مىكند: “هو يبكى بكاء الوالد الثكلى ذات الكبد الحرسى قد نال الحزن من وجنتيه و شاع التغيير فى عارضيه و املاء الدموع محجريه و هو يقول سيدى غيبتك نفت رقادى وضيقت على مهادى وابتزت منى راحة فؤادى، سيدى غيبتك اوصلت مصابى بفجائع الابد”() او همچون مادر فرزند از دست داده، مىگريست، اندوه از گونههاى مباركش پيدا بود و رنگ چهرهاش تغيير كرده بود. اشكهاى او لباسش را خيس كرده بود و در اين حالت مىگفت: مولاى من! غيبت تو، خواب را از چشمانم ربوده و زمين را بر من تنگ نموده و آسايش دلم را از من گرفته است. مولاى من! غيبت تو، بلا و مصيبت مرا به فاجعههاى ابدى پيوند داده است.
شاعر عرب حزن و اندوه قلبى خود را در غم دورى از حضرت مهدى (عج) چنين بيان كرده است:
قلبى اليك من الاشواق محترق ودمع عينى من الاماق مندفق
الشوق يحرقنى والدمع يغرقنى فهل رايت غريقا وهو محترق؟()
و شاعرى پارسى گوى، ابيات فوق را چنين به فارسى در آورده است:
دل زشوق ديدنتسوزد چو عود از فراقت ديده بارد همچو رود
غرقه در سيلاب اشك و دل كباب كس غريق شعله ور كى ديده بود
“اللهمَّ أعنّا عَلَى تاديةِ حقوقِهِ إليه” خدايا! ما را در اداى حقوقى كه امام زمان (عج) بر ما دارد يارى فرما.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. بحارالانوار، ج 5،ص .312
. شيخ طوسى، غيبت نعمانيه، ص 129، ح 6،چاپ مكتبة الصدوق؛ بحارالانوار، ج 8،ص 368 و ج 32،ص 321 قندوزى، ينابيع الموده، ج 3، ص .372
. فخررازى، مجموعة الرسائل، رسالة المسائل الخمسون، ص 384، مسئله 47،چ مصر، 1328 هـ.ق.
. مرحوم كلينى، اصول كافى، كتاب الحجة، باب فى الغيبة، ترجمه و شرح مصطفوى، ص 60 ،ح 5، تهران، 1344 ش.
. كمال الدين و تمام النعمه، ج 2،باب ،34 ح .5
. همان، ج 1،ص .439
. همان، ج 2،باب 33،ح .44
. غيبت نعمانى، ص 200،ح .16
. اصول كافى، ج 2،باب فى الغيبه، ص .132
. غيبت نعمانى، باب ماجاء فى ذكر الشيعه، ص 173 بحارالانوار، ج 52،ص .366
. الكافى، ج 6، ص 535،ح .1
. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، عماد الدين طبرى الأملى الكنجى، چاپ نجف اشرف، ص .113
. سوره آل عمران،آيه .110
. الكافى، ج 5،ص 56 التهذيب طوسى، ج 6،ص 180 و تحف العقول، ص .227
. بحارالانوار، ج ،52 ص .128
.”من مات منكم على هذا الامر منتظرآ له كان كمن كان فى فسطاط القائم (ع).” (بحارالانوار، ج 52،ص 125).
. بحارالانوار، ج 52، ص .123
. رسول خدا (ص) فرمود: “افضل اعمال امتى انتظار الفرج” با فضيلتترين اعمال امت من، انتظار فرج است.
. الكافى، ج 8،ص 37؛ مكيال المكارم، ج 2،ص .290
. اصول كافى، ج 2،باب نادر فى الغيبه، ص .127
. الكافى، ج ،8 ص .37
. قطب الدين راوندى، الدعوات، ص 41، چاپ: مدرسة الامام المهدى.
. بحارالانوار، ج 52،ص 129.
. كمال الدين و تمام النعمه، ج 1،ص .437
. مفاتيج الجنان، ص .527
. سوره شورى،آيه .23
. بحارالانوار، ج 27،ص 75؛امالى، ص 86، ح 30.
. بحارالانوار، ج 36،ص 296، باب41،ح .152
. كمال الدين و تمام النعمة، ج 2،ص 348، ح 19.
. تحف العقول، ص .324
. مكيال المكارم، ج 1،ص .94
. همان، ج 1،ص .454
. بحار الانوار، ج 53، ص .178
. الصحيفة المهدية، ص .115
. كمال الدين و تمام النعمه، ج 2،ص .260
. بحارالانوار، ج 98،ص .158
. كمال الدين و تمام النعمه، ج 2،ص .361
. منهاج العارفين، ص .108
. مفتاح الفلاح، ص 206 ؛مصباح المتهجد، ص .53
. مكيال المكارم، ج 2،ص .13
. همان، ص .7
. همان، ص .31
. غرر الحكم و دررالكلم، ج 1،ص .231
. كمال الدين و تمام النعمه، ج ،2 ص 221، ح 6.
. احتجاج، ج 2،ص 598.
. يار غائب از نظر، محمد حجّتى، ص .35
. كمال الدين، ج 2،باب ،34 ص .21
. مكيال المكارم، ج 2، ص .250