تفسير سوره رعد
زينت انسان
آية اللَّه جوادى آملى
“أفمن هو قائمٌ على كلّ
نفسٍ بما كسبت و جعلوا للَّه شركاء، قل سمّوهم أم تنبّئونه بما لا يعلم فيالأرض
أم بظاهرٍ من القول، بل زيّن للذين كفروا مكرهم و صدّوا عن السّبيل و من يضلل
اللّه فما له منهادٍ”.
(سوره رعد، آيه 33)
آيا خدايى را كه بر تمام نفوس عالم و
اعمالشان، مسلّط است (فراموش كردهاند) و براى خدا شريكانى قرار دادهاند؟ بگو كه
نام خدايان خود را بگوييد يا اين كه شما مىخواهيد خدا را به چيزى كه در زمين از
آن آگاه نيست، باخبر سازيد؟ يا آن كه به ظاهر سخنى مىگوييد، بلكه كافران را مكر و
كيدشان، برايشان جلوهاى دارد و از راه خدا مردم را باز مىدارند و همانا كسى را
كه خدا گمراهش كرده، ديگر هيچ كس نمىتواند هدايتش كند.
خداوند سبحان، بعد از اين كه
شبهات مشركين را بيان فرمود و جواب آنها را ذكر كرد و فرمود اين شرك نه عقلى است
ونه نقلى معتبر. و اگر سخن، نه عقلانى بود و نه وحيانى، پس حرف سطحى است كه فقط از
دهان خارج مىشود و فكر همراه او نيست. آن گاه به رسولش خطاب مىفرمايد: با اين
مشركين احتجاج نكن، چون حرفى ندارند. اينها فقط اهل دسيسهاند و اين دسيسه هم براى
اينها زيبا جلوه كرده، از اين رو، از راه راست مانده و در دنيا و آخرت گرفتار
عذابند. اين دسيسهها نه مشكلى را براى آنان حل مىكند و نه مشكلى براى شما ايجاد
مىكند. شما از دسيسه و مكر آنان هراسناك نباشيد.
اين امورى است كه در ذيل اين
آيه كريمه مطرح است.
فرمود: با اينها به احتجاج
نپرداز، زيرا حيله و دسيسه اينها براى خودشان زيبا جلوه كرده است: “بل زيّن للذين
كفروا مكرهم” انسان موجودى متفكر است؛ اگر هدايت مىشود در اثر هدايت فكرى است، و
اگر گمراه مىشود در اثر ضلالت فكرى است. انسان را جز از راه فكر، نمىتوان هدايت
كرد و يا فريب داد. شيطان وقتى نقشه اغواى انسانها را مطرح مىكند مىگويد: من
آنها را از راه تزيين، گمراه مىكنم؛ يعنى چيزهايى را براى انسان زيبا جلوه مىدهم
و چون چيزهايى را براى او زيبا جلوه دهم به دنبالش حركت مىكند و انتخاب مىنمايد.
خداى سبحان هم فرمود: من با عقل و وحى، زيبايى را براى انسان تبيين مىكنم و
مىگويم چه چيزى زيباست و چه چيزى نازيبا، آن گاه براى برگزيدن آنچه من و شيطان
براى او به عنوان زيبايى معيّن كردهايم، مختار است.
خلاصه آنچه كه گفتيم، سه مطلب
است:
1- انسان جز از راه انديشه نه
هدايت مىشود و نه فريب مىخورد، زيرا موجود متفكرى است كه كارش با اراده است و
اراده مسبوق به ادراك است، حتماً در ادراك او اين امور بايد راه پيدا كند.
2 – شيطان جز از راه زينت
دادن، انسان را فريب نمىدهد.
3 – خداى سبحان زينت واقعى
انسان را معيّن كرده است، بعد هم مشخّص كرد كه هر چه از اين معيار و اصل بگذرد
زينت شما نيست. زينت چيز ديگر است و شما خودتان را به آن چيز ديگر ارزان نفروشيد.
بعد از اين ارشاد و راهنمايى فرمود: هر چه به عنوان دسيسه و مكر در شما پيدا شده
است اگر مكرتان هم به قدرى قوى باشد كه كوهها را زايل بكند و زير و رو بكند در
برابر تسليم الهى اين مكرتان، “باير” است (يعنى سرزمين بىمحصول): “و مكر أولئك هو
يبور؛1 مكر اينها باير است.”
اينها مطالبى است كه خداى
سبحان يكى پس از ديگرى تبيين مىكند.
اما درباره اصل زينت در سوره
حجر اين چنين آمده است: شيطان مىگويد: “قال ربّ بما أغويتنى لا زيّنَنَ لهم فى
الارض”2 من در زمين چيزهايى را براى اينها زيبا جلوه مىدهم، اگر انسان چيزى را
زيبا دانست به دنبالش حركت مىكند براى توده مردم “زيّن للناس حبّ الشّهوات من
النّساء والبنين و…3” براى فرد فرد انسانها، ايمان زينت است نه متاع حيات دنيا.
اگر شيطان خواست كسى را بفريبد
از راه تزيين فريب مىدهد؛ يعنى اين مىارزد و غير اين نمىارزد، حُسن و قُبح او
را اغواى شيطان تأمين مىكند. زشتى و زيبايى كارهاى او را شيطان به عهده مىگيرد.
پس زيبا جلوه دادن بعض امور كار شيطان است.
قرآن كريم هم هدايتش را
فروگزار نكرده است؛ فرمود: آنچه در زمين است زينت زمين است، و زينت انسانها نيست.
يك مضمون در سوره كهف است و يك مضمون در سوره حجرات؛ در سوره كهف مىفرمايد: “إنّا
جعلنا ما على الأرض زينةً لها لنبلوهم أيّهم أحسن عملاً”4 گرچه شيطان مردم را با
تزيين فريب مىدهد ولى ما هم از راه هدايت، حق را براى آنان تبيين مىكنيم. در اين
كريمه فرمود: آنچه بيرون از جان شماست زينت شما نيست، هر چه در جهان طبيعت هست
زينت عالم طبيعت است نه زينت شما. اگر زمين، باغ، ساختمان، فرش، اتومبيل و چيزهاى
ديگر است، اينها همه زينت زمين است نه زينت شما: “إنّا جعلنا ما على الأرض زينةً
لها” نه “لكم” اگر كسى فرش خوبى در اتاق خود گسترانيد، اتاق را مزيّن كرده نه خود
را، و اگر باغى در جايى احداث كرد آن باغ، زينت زمين است نه زينت او و همچنين ساير
متاعهاى دنيا. آيه مىفرمايد: هر چه بر روى زمين است ما زينت زمين قرار داديم، نه
زينت شما، و اين براى آزمايش است تا ببينيم چه كسى فريب مىخورد و چه كسى فريب
نمىخورد.
اين زيورها هم ماندنى نيست: “و
إنّا لجاعلون ما عليها صعيداً جُرزا”5 در آينده نزديك يا دور ما آنچه كه زينتِ
زمين قرار داديم، از بين مىبريم و يك زمين پژمرده و بىآب و علف قرار خواهيم داد (صعيد،
وجهالأرض است) اين زمين مزيّن را در آينده نزديك يا دور به صورت زمينِ جُزُزْ (يعنى
پژمرده و بىآب و علف) قرار مىدهيم پس آنچه بيرون از انسان است اولاً: زمين است و
ثانياً: ناپايدار.
امّا آنچه كه زينت انسان است
را در سوره حجرات بيان فرموده آيه اين است: “و لكنّ اللّه حبّب إليكم الايمان و
زيّنه في قلوبكم”6 خداوند ايمان را زينت دلِ شما قرار داد. و طورى دلِ شما را
آفريد كه ايمان را دوست دارد اگر خود شما دلتان را تيره نكنيد.
خداى سبحان طورى ايمان را زيور
دل قرار داد كه دل باايمان مزيّن مىشود؛ اگر خودش را ارزان نفروشد!
پس آنچه جداى از حقيقت ايمان و
بيرون از انسان شد، زينت “أرض” است نه زينت انسان و آيندهاش هم پايدار نيست. و
آنچه كه زينت انسان است و پايدار است و هر دو صفت را دارد، ايمان خواهد بود.
بنابراين شيطان جز از راه تزيين، كسى را فريب نمىدهد و خداى سبحان هم زينت انسان
را مشخّص كرده كه از اين به بعد اگر انسانى فريب خورد به سوء اختيار خود اوست چون
خداوند همه راهها را بيان كرده است.
در تحف العقول آمده كه: يك مرد
مسيحى با لباسى تميز وارد مدينه شد، مسلمين صدر اسلام كه با فقر زندگى مىكردند،
وقتى اين مرد مسيحى خوش لباس را ديدند گفتند: “ما اعقل هذا النّصرانى؛ عجب آدم
عاقل و متمدّنى است!.” حضرت فرمود: “مَهُ” نگوييد ما أعقل هذا “انّ العاقل من وحّد
اللّه و عمل بطاعته؛7 عاقل كسى است كه موحّد باشد و به دستور خدا عمل كند.”
اينهايى كه گرفتارتثليثندچه عقلىدارند؟! حضرت زينترامشخّصكرده است.خوباست
كهانسان لباس نو بپوشد مخصوصاًدراعياد،درمساجد،درنماز جمعهوجماعات.
اين بابويه رحمه الله در كتاب
شريف “من لا يحضره الفقيه” در بحث لباس مصلّى اين را نقل مىكند كه اگر كسى دو دست
لباس دارد، يك دست لباس خوب و يك دست لباس كهنه، اين لباس خوب را گذاشته براى رفت
و آمدهاى عادى و آن لباس كهنه براى نماز و چيزهايى از اين قبيل. خداى سبحان يا
فرشتگان مىگويند: “تو براى خدا پوشاكى ندارى”، پس شايسته نيست كه انسان، لباس
خوبش را براى كارهاى عادى و لباس مُندرسش را براى مسجد و نماز، بپوشد.
در سوره نحل مقدارى از اين
مباحث را بيان فرموده: اين چيزهايى كه براى كفّار زينت داده شد كار چه كسى است؟
قرآن مىفرمايد: “زُيّن للذين كفروا مكرهم” مكر اينها براى اينها زيبا نشان داده
شده است. بعد از اين كه معلوم شد انسان از راه زينت فريب مىخورد. بعد از اين كه
روشن شد خداى انسان، زينت دنيا و زينت انسان را هم بيان كرده و شيطان نيز انسان را
از راه زينت فريب مىدهد. قرآن كريم فرمود: “زيّن للذين كفروا مكرهم” چه كسى اين
مكر را تزيين كرد، فاعل “زُيَّنَ” كيست؟
در بعضى از آيات اين تزيين را
خدا به شيطان نسبت مىدهد و در برخى آيات به خودش. در سوره نحل اين چنين آمده است:
“تاللّه لقد أرسلنا إلى أُمَمٍ من قبلك فزيّن لهم الشّيطان أعمالهم فهو وليّهم
اليوم ولهم عذابٌ اليم؛9 ما براى امّتها، انبيا را فرستاديم و اعزام كرديم، امّا
اين رفتار بدشان را شيطان پيش اينها خوب جلوه داد.”
در آيات ديگر هم تزيين را به
شيطان نسبت مىدهد ولى همين اصل را قرآن كريم در بعضى از آيات به خدا نسبت مىدهد،
و مىگويد: خداست كه اعمال هر كسى را براى او زيبا نشان مىدهد. در سوره نمل اين
چنين آمده است: “انّ الّذين لايؤمنون بالآخرة زيّنا لهم أعمالهم فهم يعمهون؛10
كسانى كه به آخرت ايمان ندارند و كافرند ما اعمال آنان را برايشان مزيّن كرديم.”اينها
اعمال خودوكفرونفاقشان را خوب مىبينند، مىگويند: عجب كار خوبى كرديم،عجب فكرى
داريم. ماييم كه اعمال اينها را برايشان زيبا نشان داديم و مزيّن كرديم.
پس اگر در يك جا مىفرمايد
شيطان اعمال اينها را برايشان زينت مىدهد در جاى ديگر مىفرمايد: ما اعمال اينها
را براى اينها زينت مىدهيم. اين مؤيّد همان بحثهاى گذشته است كه شيطان به منزله “كَلبِ
مُعَلَّمْ” است، مأمور الهى است، اگر خدا خواست كسى را بگيرد به وسيله شيطان
مىگيرد. شيطان مستقيماً در برابر خواست خدا نيست، نظير اهرمن در برابر يزدان
نيست. شيطان نسبت به اكثر مردم حقّ وسوسه دارد و وسوسه بسيار چيز خوبى است براى
اين كه با وسوسه اوست كه انسان مبارزه مىكند، در جهاد اكبر پيروز مىشود، از اين
طرف عقل و وحى هست و وسوسه باعث درگيرى عقل و وحى با هوس و موجب پيروزى انسان در
جبهه جهاد اكبر مىشود. ولى همين شيطان نسبت به انسانى كه عقل و وحى را پشت سر
گذاشت “فنبذوه وراء ظهورهم”11 مثل كلبِ معلّمى است كه خداى سبحان همين شيطان را بر
آن گروه مسلّط مىكند. لذا فرمود: “إنّا جعلنا الشّياطين أولياء للذين لايؤمنون.”12
و فرمود: “إنّا أرسلنا الشّياطين على الكافرين تؤزّهم أزّاً.”13 شيطان يك رسالتى
دارد، هر كسى را كه گاز نمىگيرد، اين سگ تربيت شده هر كسى را كه نمىگزد، سارقين
را مىگزد نه واردين و مهمانها را. شيطان نسبت به اولياى خاص اصلاً حق وسوسه هم
ندارد نسبت به ديگران يك پا جلو، يك پا عقب، تا انسان بگويد: “أستغفر اللّه” او
فرار مىكند تا بگويد: “أعوذ باللّه من الشّيطان الرّجيم” او فرار مىكند.
جريان شيطان را حضرت امير عليه
السلام در نهج البلاغه تمثيل و تبيين فرموده است: “يقدّم رجلاً و يؤخّر أخرى” كسى
كه ناشناس است، مىخواهد چيزى را از جايى سرقت كند، مستقيماً از آن مركز نمىرود
تا آن چيز را بردارد، يك پا جلو برمىدارد، يك پا عقب مىگذارد و آماده است كه اگر
يك موقع او را ديدند فرار كند. شيطان براى وسوسه يك پا جلو مىگذارد يك پا عقب كه
تا شخص استغفار كرد و توبه نمود او خود را كنار بكشد و فرار كند، در همين حدّ
شيطان اثر دارد، آنقدرها قوى نيست و انسان اگر با داشتن همه اين وسايل رحمت،
گرفتار اين فريب بشود بَدا به حال او.
بنابراين شيطان براى اكثر مردم
در حد وسوسه است، و به اولياى خدا هم كه دسترسى ندارد. امّا نسبت به كفار و
منافقين، ولىّ آنهاست و آنها در تحت ولايت شيطانند. اين ولايت هم به اين نحو است
كه آنها آمدند زير چتر شيطان و او را ولىّ انتخاب كردند، نه اين كه خداى سبحان او
را ولىّ منافقين قرار داده باشد: “إنّهم اتخذوا الشياطين اولياء من دون الله.”14
اينها اتخاذ كردند، اول اينها سر سپردند! خدا هم مهلت داد كه برگردند، برنگشتند آن
گاه خداى سبحان لطفش را گرفت، وقتى لطفش را از يك انسانى بگيرد او در تحت ولايت
شيطان قرار مىگيرد. لذا در اين كريمه فرمود: “فهو وليّهم اليوم؛15 شيطان ولىّ
آنهاست” آنها عُمرى در تحت ولايت شيطانند و نمىدانند چه مىكنند.
در اين آيه سوره نمل هم فرمود:
“انّ الذين لايؤمنون بالآخرة زيّنا لهم أعمالهم فهم يعمهون” اينها در تاريكى با
چشم كم نور مشغول راه رفتن هستند و مسلّم است كه مىافتند. پس اگر شيطان تزيين
مىكند بالاستقلال نيست، چون چيزى در جهان امكان، نيست كه مستقلاً كار بكند بلكه
همه، مأموران الهىاند.
× تزيين به چه معناست؟
تزيين به چه معناست؟ و چند قسم
زينت هست؟ و زينة الأرض و زينة الإنسان يعنى چه؟ و زينت دهنده چه كسى است؟
امّا اين كه فرمود: “و زيّن
للذين كفروا مكرهم” مكر، نقشهكشى و توطئهچينى است كه از يك راه خاصّى انسان به
مقصد برسد. كفّار همواره در برابر انبياى عظام مكر داشتند تا بتوانند مكتب آنها را
بپوشانند و يا خود آنها را از پا در آورند. خداى سبحان مىفرمايد اين مكرها كارى
نيست، چون مكر وقتى اثر مىكند كه طرف مكر از مكر مكّار بىخبر باشد اينها كه در
برابر مكتب الهى به مكر و دسيسه پرداختند ممكن است افراد عادى را فريب بدهند، اما
آيا ممكن است كه در برابر دينِ خدا مكر بكنند و خدا نداند؟ خداى سبحان برهان اقامه
مىكند و مىفرمايد: مكر اينها به جايى نمىرسد، چرا؟ چون من مىدانم اينها چه
مىكنند، اگر طرفى كه درباره او مكر مىشود بداند كه مكّار چه نقشهاى دارد، نقشه
او ديگر اثر نخواهد داشت.
برهان ديگر اين كه فرمود: من
هستم كه بايد كارهاى اينها را سامان بدهم: “أفمن هو قائم على كلّ نفسٍ بما كسبت”
خدا مسلّط بر تمام نفوس است و تمام كارها به تدبير او بايد اداره بشود. هرگز اجازه
نمىدهد كه عدّهاى با مكر به دين او آسيب برسانند. فرمود: ممكن نيست كسى بخواهد
در برابر دين، دسيسه كند و ما به او مهلت بدهيم، چون اوّلاً: مىدانيم او چه
دسيسهاى دارد براى اين كه: “يعلم ما تكسب كلّ نفس”16 ثانياً: مگر ما متولّى امور
مردم نيستيم؟: “أفمن هو قائم على كل نفس” كه خدا دو نوع قيام دارد: قيام دارد بر
كلّ ذاتها؛ يعنى بر همه سيطره دارد ]بما كسبت[: يعنى قيّم كارهاست. وقتى ما در فقه
مىگوئيم: “جَدّ، قائم به امور صبى است” يعنى چه؟ يعنى كارهاى صبىِ را او سامان مىدهد.
اگر خداى سبحان قائم به كلّ امر است، پس او بايد سامان بدهد و حال آن كه او سامان
نمىدهد، لذا برهان را در همين سوره رعد فرمود و موارد را در آيات ديگر. اگر خداى
سبحان بر كل نفس سلطه دارد، و همه كارها را او بايد سامان بدهد، چگونه ممكن است
كسى در برابر دين او مكر كند و خدا كار او را سامان ببخشد، اين شدنى نيست.
در اواخر سوره رعد مىفرمايد: “و
قد مكر الّذين من قبلهم” اينها اولين گروهى نيستند كه به دسيسه و مكر پرداختند پيش
از اينها هم اقوامى بودند كه به مكر و دسيسه، عمر را گذراندند. امّا “فللَّه المكر
جميعاً” تمام اين نقشهها از آنِ خداست. “يَعْلَمُ ما تكسب كلّ نفسٍ”17 هر كس هر
چه مىكند او مىداند. حال اگر شخصى در برابر شخص ديگر مكر كرد، ممكن است آن شخصى
كه درباره او مكر شده آسيب ببيند چون آگاه نيست، ولى اگر كسى در برابر دين خدا
خواست مكر بكند، خدا مىداند كه آن مكر كننده چه هدفى دارد. چون “يعلم ما تكسب كلّ
نفس” و اگر او قيّم كارهاست و بايد سامان ببخشد، فرمود: من مكر و دسيسه را سامان
نمىبخشم.
در سوره نحل آيه 26 چنين آمده
است: “قد مكر الّذين من قبلهم” خداى سبحان از مكر افرادى كه قبل از اينها بودند
آگاه بود. “فاَتَى اللّه بنيانهم من القواعد” اينها مكر كردند، خانه امنى ساختند
كه از اين خانه امن، بر اسلام و مسلمين بتازند، فرمود: خدا همين خانه را بر سر
اينها خراب كرد، اينها مىخواهند مكر كنند، خدا نسبت به اينها مكر مىكند. مكر
اينها بىاثر است، چون خدا مىداند و اجازه نمىدهد كه اين مكرها به سامان برسد.
خدا كه نسبت به اينها مكر مىكند اينها نمىدانند، لذا در يك خانه امن نشستهاند: “فأتى
اللّه بنيانهم من القواعد” خدا آن پايه را مىزند، نه اين كه از در و ديوار بيايد.
خداى سبحان اگر بخواهد عمر مردمى را بگيرد اين طور نيست كه از دَرْ بيايد تا اينها
از پنجره فرار كنند، فرمود خدا اگر بخواهد كسى را بگيرد از همان پايه ويران مىكند
و سقف خانه امن، بر سَرِ آنها فرود مىآيد.
خصوصيّت مكر الهى اين است كه
انسان نمىداند خداى سبحان با او چگونه مكر مىكند و او را مىگيرد: “فخرّ عليهم
السقف من فوقهم و آتيهم العذاب من حيث لايشعرون” اين خاصيّت مكر است، پس اينها
نمىتوانند به خدا مكر بزنند.
در سوره فاطر – كه قبلاً تذكر
داده شد – اين چنين فرموده است: “والّذين يمكرون السّيئات لهم عذاب شديد”آنها كه
دسيسه بازى مىكنند گرفتار عذاب دردناك خواهند شد. “و مكر أولئك هو يبور” نقشه
آنها “باير” مىشود. و گفتيم كه باير زمينى است كه چون آب ندارد محصول هم ندارد،
خدا نمىگذارد دسيسه كفّار داير بشود، چرا؟ چون مىداند كه اينها چه مىكنند. در
آيه ديگر آمده است كه: “و إن كان مكرهم لتزول منه الجبال” اگر هم مكرهاى قوى و كوه
كَنِ داشته باشند؛ يعنى دسيسههايى داشته باشند كه كوهها با آن دسيسهها زايل
مىشود، اگر ما نخواهيم، باير مىماند. و فرمود: اگر سخن از دين باشد ما هرگز
نمىگذاريم مَكر كفّار نسبت به دين داير بشود و همواره باير است.والحمد لله ربّ
العالمينادامه دارد
پاورقيها:
1) فاطر (35) آيه10.
2) حجر (15) آيه 39.
3) آل عمران (3) آيه 14.
4) كهف (18) آيه 7.
5) همان، آيه 8.
6) حجرات (49) آيه 7.
7) تحف العقول، ص 38.
8) رعد (13) آيه 33.
9) نحل (16) آيه 63.
10) نمل (37) آيه 4.
11) آل عمران (3) آيه 187.
12) اعراف (7) آيه 27.
13) مريم (19) آيه 83.
14) اعراف (7) آيه 30.
15) نحل(16) آيه 63.
16) رعد (13) آيه 42.
17) همان.