گردآورى قرآن
قسمت سوم
آية الله معرفت
جمع آورى قرآن به وسيله
زيد بن ثابت
پس از آن كه مسؤولين امر، مصحف
على(ع) را نپذيرفتند و با خشونت، آن را ردّ كردند، مىبايد خود به انجام اين مهم
قيام كنند و با همه مشكلات آن، قرآن را جمع آورند، بخصوص كه مردم، ضرورت جمعآورى
قرآن را احساس كرده بودند و وصيت پيامبرشان(ص) نيز اين بود كه قرآن را جمع آورند
تا مانند تورات يهود، دستخوش تغيير و تحريف نگردد.1 زيرا قرآن، مرجع اوّليه تشريع
اسلامى و بنيان محكم ساخت حيات اجتماعى، در تمام شؤون مختلف آن، در آن زمان به
شمار مىآمد و معقول نبود كه همچنان بر قطعات چوب و استخوان و در سينههاى مردم
پراكنده باشد، بخصوص كه بسيارى از حافظان آن در همان زمان كشته شدند. به طورى كه
در حادثه “يمامه”، هفتاد تن و به روايتى، چهارصد تن از اين گروه به قتل رسيدند و
بيم آن بود كه قرآن، با كشته شدن حافظان آن، از بين برود.2
نخست عمر بن خطّاب، ضرورت اين
كار را مطرح كرد و به ابوبكر – كه در آن زمان در مسند خلافت بود – پيشنهاد كرد تا
شرايط انجام اين مهم را فراهم آورد پس از آن، توافق كردند كه انجام اين كار را به “زيد
بن ثابت” بسپارند. زيد گرچه جوان بود، مع الوصف سابقه كتابت وحى را نيز داشت و
بالذّات صلاحيّت انجام اين كار را دارا بود. از طرف ديگر، مسؤولين امر به خاطر
مصالح حكومت نوپاى خود، از او بيمى نداشتند]كه اين كار موجب شهرتى براى او شود[.
زيد مىگويد:
“ابوبكر مرا نزد خود خواند
و با اشاره به عمر كه در آن جا بود گفت: او مىگويد: “بسيارى از قاريان قرآن،
در حادثه “يمامه” كشته شدند و بيم آن است كه در موارد ديگرى نيز گروهى ديگر از
اينان كشته شوند و قسمت عمدهاى از قرآن، از ميان برود، پس لازم است قرآن را جمع
آورى كنيم.” من به عمر گفتم: كارى را كه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم
انجام نداد چگونه ما انجام دهيم؟ عمر گفت: “قسم به خدا، اين كار، خوب و ضرورى
است.” و تا آن جا با من سخن گفت كه خداوند سعه صدرى براى قبول اين فكر به من
عطا كرد و رأى عمر را پذيرفتم و در اين وقت ابوبكر به من گفت: “تو جوان
خردمندى هستى كه ما تو را متهم نخواهيم كرد، كاتب وحى بودهاى، اين كار را دنبال
كرده و قرآن را جمع آورى كن.”گفتم: قسم به خدا اگر حمل و نقل كوهى را به من
تكليف مىكرديد، برايم آسانتر از اين كار بود. شما چگونه مىخواهيد كارى را انجام دهيد كه پيامبر انجام نداد؟ ولى عمر و
ابوبكر، تا آن جا به من اصرار كردند كه خداوند براى انجام اين كار به من سعه صدرى
عطا فرمود. سپس من به اين كار مشغول شدم و قرآن را كه بر صفحههايى از سنگ و چوب
نوشته شده بود، جمع آوردم.”3
روش زيد در جمعآورى قرآن
زيد، به انجام اين كار مشغول
شد و قرآن را كه به قطعاتى از چوب و سنگ و چرم و كاغذ نوشته شده و به طور پراكنده،
در دست اصحاب بود و هم با استفاده از حافظان آن جمعآورى كرد و در اين كار گروهى
با او همكارى مىكردند.
اولين اقدام زيد، اين بود كه
به مردم اعلام كرد: هر كس، قسمتى از قرآن را كه از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم شنيده
است، بياورد. به طورى كه در روايت يعقوبى آمده است: وى كميتهاى مركب از 25 عضو
تشكيل داد كه زيد خود بر آن اشراف داشت. اين كميته، همه روزه در مسجد تشكيل مىشد
و افرادى كه آيه و يا سورهاى از قرآن را در اختيار داشتند به اين كميته مراجعه
مىكردند.4 ]و بدين ترتيب – با استفاده از متقنترين روشها يعنى جمعآورى نوشتهها
و تطبيق آنها با آنچه در سينه حافظان متعدد انباشته بود و آن هم زير نظر گروهى
خبره و قرآن شناس – قرآن جمع آورى شد[.
البته زيد سورههاى قرآن را به
عنوان يك مصحف مرتّب نكرد، بلكه قرآن را در صحيفههايى گرد آورد و آيات و سورهها
را در صحيفههاى متعدد قرار داد و همه آن را در محفظهاى گذاشت تا پراكنده نباشد و
از بين نرود، از اين رو يك مصحف به شمار نمىآيد.
محاسبى مىگويد:
قرآن در قطعاتى از چوب و
استخوان، پراكنده بود. ابوبكر به جمعآورى آنها در يك جا امر كرد و در واقع قطعات
پراكنده را جمع آوردند و آن را با ريسمانى بستند تا چيزى از آن از بين نرود.5
ابن حَجَر گفته است:
فرق بين صحيفههايى كه زيد جمع
آورى كرده، با مصحف اين است كه صحيفهها، صرف اوراقى بودند كه در زمان ابوبكر،
قرآن در آنها جمعآورى شده بود و مشتمل بر سورههاى قرآن، به طور پراكنده بود؛ به
اين نحو كه آيات هر سورهاى مرتب شده ولى سورهها به ترتيبى كه بايد، مرتّب نبوده
است و پس از آن كه سورهها يكى پس از ديگرى مرتّب شد، به صورت مصحف درآمد.6
احمد امين مىگويد: در زمان
خليفه اوّل، جمعآورى قرآن انجام شد، ولى نه در مصحف واحد، بلكه در صحيفههاى
مختلفى كه آيات و سورهها، در آنها بود و اين صحيفههاى متعدد حاوى قرآن، به
ابوبكر سپرده شد.7
زرقانى نيز مىگويد:
اين صحيفهها به ابوبكر سپرده
شد و تا پايان زندگى وى نزد او بود، سپس در اختيار عمر قرار گرفت و پس از وى در
اختيار دخترش “حفصه” و به هنگام يكى كردن مصحفها، عثمان آن را به عاريت گرفت تا
نسخههاى ديگر را با آن مقابله كند و سپس آن را به حفصه بازگرداند.8
بنابراين، قرآن از همان قرن اول، گردآورى شد و
همان طور كه خود قرآن مىفرمايد: “إنّا نحن نزّلنا الذّكر و إنّا له لحافظون”9، از
اين كه دستخوش تحريف گردد، محفوظ و در امان ماند.
پاورقیها:
1)
تفسير قمى، ص745.
2) شرح القسطلانى بر
بخارى، ج7، ص427.
3) صحيح بخارى، ج6، ص225؛
مصاحف السجساتى، ص6؛ الكامل فى التاريخ، ج3، ص56 و ج2، ص247؛ البرهان زركشى، ج1،
ص233.
4) تاريخ يعقوبى، ج3،
ص113.
5) تفسير ابن كثير، ج3،
ص261؛ البرهان زركشى، ج2، ص35؛ الاتقان، ج2، ص26.
6) الاتقان، ج1، ص59.
7) فتح البارى، ج9، ص16.
8) قسطلانى، شرح بخارى ج7،
ص449.
9) حجر (15) آيه9.
قرآن از همان قرن اول، گردآورى
شد و همان طور كه خود قرآن مىفرمايد: “إنّا نحن نزّلنا الذّكر و إنّا له لحافظون”،
ازاينكهدستخوش تحريف گردد، محفوظ ودرامانماند.