تهاجم فرهنگى و راه حلها
آخرين قسمت
سيد موسى مير مدرّس
ياد آورى:
در نوبتهاى پيشين، پيرامون سر
فصلهاى ذيل، مطالبى گفته شد: 1 – ماهيت تهاجم و تبادل فرهنگى. 2 – پيشينه تاريخى
تهاجم فرهنگى. 3 – تهاجم فرهنگى در كشورهاى اسلامى. 4 – ابزارهاى تهاجم فرهنگى. آنگاه
به سه مورد از ابزارهاى تهاجم فرهنگى؛ يعنى 1 – مطبوعات 2 – تحصيل كردگان غربزده 3
– سينما، تلويزيون ويدئو و ماهواره، اشاره گرديد و به بررسى ماهواره از ديدگاه
مخالفان و موافقان پرداخته شد، ولى به علت تراكم مطالب، ادامه بحث به اين شماره
موكول گرديد. از اين رو بحث را درباره مورد چهارم از ابزارهاى تهاجم فرهنگى ادامه
مىدهيم.
× × × × ×
4-4 تجارت و تبليغات
ترديد نيست كه كاپيتاليسم،
هدفى جز افزون طلبى و ازدياد ثروت ندارد و آنچه در نيل به هدف فوق سهيم است، از
ديدگاه آن مكتب، با اهميّت و گرانبهاست. سرمايهدارى براى بازاريابى، ناگزير از
تبليغ فرهنگ مصرفى است و هر چه او را در اين هدف، كمك كند، مشروعيت مىيابد.
از اين رو، قربانى كردن كرامت
انسانى زن و پايين آوردن منزلت او در حدّ مبلّغ كالاهاى تجارتى، امرى رواست، تا با
كمك آن، بتوان جوراب، بلوز، ادكلن، مايعهاى پاك كننده و حتى تاير ماشين را به فروش
رساند. از اين زاويه است كه مىبينيم تجارت و اقتصاد، فرهنگ مخصوص خود را
مىطلبند، چرا كه تجارت، بدون فرهنگِ مصرفى، راكد خواهد شد و از طرفى تجارت، فرهنگ
همسو با خود را نيز به همراه دارد؛ به ديگر سخن، كالا بدون ايجاد فرهنگ مصرفى،
مبادله نخواهد شد و از طرفى كالاى تجارتى، فرهنگ ويژه خود را نيز به ارمغان خواهد
آورد و بدين ترتيب فرهنگ و تجارت در تبادل و داد و ستدند و هر كدام يك طرف معادله
اين دور معىاند.
در اين رهگذر، تاجر و بازرگان
از فرهنگ سرمايهدارى متأثر گرديده و همراه كالاهاى تجارتى، فرهنگ بيگانه را نيز
به سوغات مىآورد و چه بسا در پارهاى موارد، عامل بدون جيره و مواجب سياستگذاران
تهاجم فرهنگى هم بشود. از اين رو مىتوان به حساسيت و اهميت روابط تجارى و اقتصادى
و احياناً تأثيرات منفى آنها بر فرهنگ كشورها، آگاهى يافت و به ميزان درستىِ
سياستهايى – كه على رغم قطع رابطه سياسى با آمريكا – اين كشور اسلامى را لبريز از
كالاهاى مصرفى و بعضاً بنجل آمريكايى مانند سيگار و كوكاكولا و برنج و نرم
افزارهاى سرگرم كننده كردهاند، پى برد و نيز دريافت كه صدور نيروى كار به كشورى
چون ژاپن، به چه ميزان با اهداف فرهنگى انقلاب اسلامى سازگار است؟
5- تهاجم فرهنگى و نسل جوان
از بحثهاى گذشته، آشكار شد كه
نه تنها كشورهاى موسوم به جهان سوم، بل جهان اسلام – بويژه جمهورى اسلامى ايران –
در معرض تهاجم فرهنگى بيگانگانند و در اين ميان، جوان ايرانى به دلايلى، در خاكريز
نخست اين تهاجم جاى دارد. برخى از اين ادله دربارهنسلجوان – از هر كشور و نژاد و
مذهبى – است و پارهاى از آنها در خصوص جوانان ايرانى. عمده اين دلايلِ عام،
عبارتند از:
1 – كمبود تجربه
نسل جوان، با وجود برخوردارى
از مؤلفههايى چون “آرمان گرايى”، “عدالت خواهى”، “آزادى طلبى”، “پيشرفت گرايى”، “قدرت
انديشه والا”، “نوآورى و خلاّقيت” و “توان جسمانى و فيزيكى”، متأسفانه فاقد تجربه
كافى – كه لازمه عمر زياد است – مىباشد و به قول جلال الدين مولوى:
آنچه اندر آيينه بيند جوان
پير اندر خشت بيند پيش از
آن
از اين رو همواره، نقطه آسيب
پذيرى در مرز فرهنگى وى وجود دارد كه گاه مانع تحليل درست توطئههاى دشمنان
مىشود.
2 – دوران بلوغ
دوران بلوغ، كه روان شناسان آن
را بين سالهاى 18 – 12 سالگى برآورد كردهاند، از حساسترين دورانهاى طبيعى و در
عين حال بحرانىِنسل جوان است كه زمينه بروز تحولات فيزيكى و هيجانات روحى و غلبه
شهوانى او را فراهم مىسازد. از اين جهت كشش طبيعى نسبت به جنس مخالف در او پديد
مىآيد كه همين مىتواند روزنه آسيب پذير ديگرى به شمار آيد.
3 – الگو طلبى
بشر به طور فطرى در پى يافتن
الگوست تا چون او سرفرازانه بزيد و بدرود حيات گويد؛ اگر اين گرايش فطرى به طور
درست هدايت شود، انسان به رستگارى مىرسد وگرنه، نه. سياستگذاران تهاجم فرهنگى با
درك عميق از اين مقوله و با ارائه الگوهاى كاذب، مسير اين جريان فطرى را منحرف
مىسازند.
عمدهترين انگيزههاى نشانه
رفتن جوان ايرانى توسط تيرهاى زهرآگين مهاجمان فرهنگى در دو دليل خلاصه مىشود:
1 – جوان بودن كشور
جمهورى اسلامى ايران از
جوانترين كشورهاست، از اين جهت داراى پتانسيل فراوانى است، لذا به طور طبيعى دشمن
نيز وسوسه مىشود تا هدف عملياتى سهمگين خويش را متوجه خاكريزهاى بلند و نقطههاى
قوّت حريف نمايد.
2 – نقش الگويى جوان
ايرانى
ضربههاى جبران ناپذيرى كه
امپرياليسم در رهگذر پيروزى انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى از جوانان پيكارگر ايرانى
متحمل گشت، اين نسل را به عنوان عمدهترين ركن مردمى نظام و دشمن نستوه استكبار شناساند
و او را به عنوان الگويى شايسته در جهان اسلام معرفى نمود و همين كافى است كه آتش
انتقام از وى در دل خصم پايدار بماند.
6 – زمينههاىدرون مرزى
تهاجم فرهنگى
الف – عوامل درونىونفسانى
عالمان اخلاق، معتقدند نفس
آدمى، داراى قوايى است و چهار قوه عقل، غضب، شهوت و وهم، فرمانرواى قواى ديگرند.
اگر غضب و شهوت و وهم، تسليم “عقل” و “وحى” گردند، سعادت و نيكبختى آدمى را به
ارمغان مىآورند و اگر اين سه به حال خود رها شوند، انسان را به انحطاط مطلق
مىكشانند.
انگيزه فرستادن پيامبران و
كتابهاى آسمانى، جلوگيرى از لجام گسيختگى و سركشى اين سه قوه است تا انسان در مسير
خوشبختى و قرب به خدا قرار گيرد: “هو الّذى بعث فى الاُمّييّن رسولاً منهم يتلوا
عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب والحكمة…؛ اوست خدايى كه در ميان امّيان
پيامبرى از ايشان برانگيخت تا آيات خدا را بر آنان بخواند و
پاكشانسازدوكتابوحكمتراتعليمشاندهد.”18
هيچ يك از انبياى عظامعليهم
السلام جلو شهوت و غضب و وهم را به طور كلى نگرفتهاند، زيرا وجود كنترل شده آنها،
موجب سعادت آدمى است.19 بنابراين شهوت يكى از قوايى است كه در نهاد انسان به وديعت
گذاشته شده و بسان شمشير دولبهاى است كه هم مىتواند در جهت صلاح و رستگارى به
كار آيد و هم در مسير قهقرا و نابودى تا اسفل السافلين. تهاجم فرهنگى غرب كه بخشى
از آن در قالبهاى گوناگونى از قبيل فيلمها و تصاوير شهوت برانگيز از طريق
تلويزيونهاى ماهوارهاى و ويدئو و مجلات مبتذل، ارائه مىشود، هماهنگ با قوه
شهوانى آدمى است.
بنابراين، نفس تربيت نايافته،
زمينه درونى براى اقبال و هماهنگ سازى با آن محيط آلوده را دارد. در واقع تهاجم
فرهنگى به مثابه ميكروبى مىماند كه به جان انسانى بيفتد و ابزارهايى مانند
آنتنهاى ماهوارهاى، فيلمها و مجلهها و نوارهاى مبتذل نيز به فضاى آلودهاى
مىمانند كه زمينه رشد اين ميكروب را دو چندان مىكنند. حال اگر آدمى در خودسازى و
تهذيب نفس كوشيده باشد، در برابر ميكروب و فضاى آلوده، واكسينه شده و مقاومت
مىكند و در صورت دارا بودنِ تصميم و اراده قوى، بر جوّ تسلط مىيابد، اما اگر
زمام امورش را به دست نفس عصيانگر سپرده باشد، خود به پيشواز آن ميكروب مىرود و
به اندام لاغر و فرتوتى مىماند كه هر ويروسى او را از پاى در مىآورد. از اين رو
بايد سخنان احمد فؤاد اهوانى را حقيقت دانست كه مىگويد:
“هر كه بخواهد راه درمان و
اصلاح را براى جامعه اسلامى ارائه دهد، ناگزير است قوانين روانى را – كه تمام
رفتارهاى انسان تحت تأثير آن قوانين روى مىدهد – شناسايى كند. چنانچه اين قوانين،
روشن گردد مىتوان طبق اصول و مبانى علمى، رفتار مردم را تعديل كرده و آن را در
مسير انسانى قرار داد.”20
ب – تضاد نسلها
دير زمانى است كه تضاد نسلها
به عنوان واقعيتى انكار ناپذير، توجه پژوهشگران علوم تربيتى و روان شناسى را به
خود مشغول داشته است. فرزندان، نسل امروزند و پدر و مادر نسل ديروز و چه بسا
روشها، منشها، كنشها و آرزوهاى ديروز با امروز متفاوت افتد. كلام بلند پايه امام
على (ع) كه مىفرمايد: “لا تَقْسِروا أولادَكم على آدابِكم فاِنَّهُم مَخْلُوقونَ
لِزَمانٍ غير زمانكم؛ آداب و رسوم خودتان را بر فرزندانتان تحميل نكنيد، زيرا آنها
براى زمان ديگرى آفريده شدهاند”،21 ضمن اين كه احتمالاً اشارهاى به اصل تضادّ
نسلهاست، كوششى در جهت توافق و درك دو نسل از همديگر تواند بود.
اين كه در دستورات اسلامى به
جوانان سفارش شده كه حرمت سالخوردگان را پاس دارند و به پيران توصيه شده كه جوانان
را گرامى بدارند و حقوقشان را محترم، بدان علت است كه تضاد اين دو نسل، موجب فاصله
نابرابر فرهنگى – عقيدتى در جامعه نگردد. فرهيختگان و فرزانگان مسلمان نيز پيوسته
در جهت كاستن از تضاد ياد شده و توافق نسلها بر اساس معيارهاى ارزشى كوشيدهاند.
از اين رو حافظ شيرازى به جوانان گوشزد مىكند:
جوانا سر متاب از پند
پيران
كه رأى پير از بخت جوان به
و يا اسدى توسى مىسرايد:
جوان كينه را شايد و جنگ
را
كهن پير، تدبير و فرهنگ را
بارى اگر پدر و مادر نخواهند
يا نتوانند واقعيت تضاد نسلها را درك كنند و با نيازهاى نسل جوان بيگانه بمانند و
اصول تربيتى را درباره آنان به كار نگيرند، فاصلهاى ژرف ميان اين دو نسل پديد
خواهد آمد كه در نتيجه، جوان، دچار احساس عدم امنيت و خانه گريزى و گرايش شديد به
دوستان – گرچه ناباب – خواهد شد. و پيداست كه در چنين فضايى، زمينه رويش بذر تهاجم
و جذب جوان بهوسيلهبرنامههاى بيگانگان، به وجودمىآيد.
ج – نيازها و ناهنجاريهاى
اجتماعى
راست است كه فقر و تهيدستى،
تنها علتِ جرايم و تخلفات نيست، اما در نقش اساسى آن نيز نبايد ترديد داشت. پيام
آور بزرگ الهى، فقر را همسايه كفر مىداند؛ “كادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكوُنَ كُفْراً”22
و به كسانى كه پس از او بر مسلمانان حكومت مىنمايند، سفارش مىكند كه مردم را
دچار فقر و محروميت نسازند تا از دين بيرونشان كنند؛ “و لم يُفْقِرْهُمْ
فَيُكْفِرَهُمْ.”23
آن حضرت، به اهميّت معيشت مردم
و امور اقتصادى تأكيد ورزيده و مىفرمايد: “أللّهم بارك لنا فى الخبز و لاتفرّق
بيننا و بينه، فلو لا الخبزُ ما صَلَّيْنا و لاأدَّيْنا فرائِضَ ربِّنا عزّوجلّ؛
خدايا در نان برايمان بركت قرار ده و ما را از آن محروم مساز، زيرا اگر نان (و
ديگر نيازمنديها) نبود، نه مىتوانستيم نماز بگزاريم و نه روزه بگيريم و نه ديگر
تكاليف پروردگار عزيز را به جا آوريم.”24
بنابراين فقر از سويى و سامان
خواهى در امور زندگى و حرص و طمع از جانب ديگر و ضعف ايمان مذهبى، فقدان سرپرست و
عدم تربيت دينى – به علت نبود والدين يا نرسيدن آنها به فرزندان – از جانب سوم،
زمينه گرايش به كارهاى خلاف و بزهكاريهاى اجتماعى را فراهم مىسازند. از اين رو
برخى براى رفع نياز و جبران عقدههاى روانى و پارهاى به خاطر سودجويى و افزون
طلبى در دام شبكههاى توطئهگر بانيان تهاجم فرهنگى مىافتند و فيلمها، عكسها و
نوارهاى مبتذل و حتّى مواد مخدر و مشروبات الكلى و… را در ميان ناآگاهان فريب
خورده مىپراكنند و جامعه را به گناه و آلودگى دچار مىسازند.
د – سياستگذاريها و اقدامهاى
حكومتها
سياستگذاريها و اقدامهاى
حكومتها در عرصههاى اقتصاد، سياست، مديريت و ديگر مؤلفههاى مربوط به حكومت،
تأثير مستقيمى بر فرهنگ جامعه دارند و در بعضى موارد، خود زمينهساز درونى تهاجم
فرهنگى بيگانگانند. البته اين رشته سر دراز دارد و اين قلم نيز آهنگ بر رسيدن
تفصيلى اين فرايند را ندارد، لكن اشارتى در اين باب لازم است.
سياست گريزى تودهها – كه يكى
از آسيبهاى سهمگين بر پيكر هر انقلاب مردمى است – از جمله اقدامهاى ياد شده است.
وقتى سياستگذاريها، توده مردم بخصوص نسل جوان و انقلابى را از سياست بيگانه
ساختند، زمينه بازگشت ضد ارزشها فراهم مىشود و نامحرمان پستهاى كليدى را اشغال
خواهند كرد و چه بسا به نام توسعه و بازسازى، عدالت اجتماعى را نيز به مسلخ ببرند.
در چنين هنگامهاى كه دوستان گريزپا و تنگ حوصله به جاى ايثار و مقاومت، يا عَلَم
طلبكارى برخواهند افراشت و يا به گوشهاى خواهند خزيد و در برابر همه چيز بىتفاوت
خواهند گذشت، بانيان تهاجم فرهنگى، نيز بىمقاومتبه عرصه نبرد خواهند آمد.
ناگفته پيداست كه اين گونه
تحليلها تنها بخشى از واقعيت را مدّ نظر دارند، زيرا اگر چنين نمىشد، باز دشمن به
آخرين دستاويزش (تهاجم فرهنگى) چنگ مىانداخت. از اين جهت، بايد گفت در كشورى چون
ايران اسلامى به هيچ وجه پذيرفتنى نيست كه در برابر بىمهريها و ميدان دادن به
برخى از غربزدگان و نامحرمان، انقلابيها صحنه را ترك كنند و اصولاً هر كس در هر
انقلابى به همان ميزان سهيم است كه براى به ثمر رساندنش سرمايه گذارى كرده است.
حال چگونه ممكن است، يك انقلابى متعهد در تماشاگه تاراج عزيزتر از جانش (ارزشهاى
اسلامى) بايستد و بى تفاوت بماند.
اين حقيقت را بايد پذيرفت كه
هيچ كس بستانكار انقلاب نيست، حتى حضرت امام خمينىقدس سره – بيانگذار و معمار
بزرگ انقلاب – همواره خود را مديون انقلاب مىدانست! او به ما آموخت كه انقلابى
بودن؛ يعنى بدهكار انقلاب ماندن، او هرگز انقلاب را براى منافع شخصى خويش نخواست،
حال چگونه پذيرفتنى است كه پيروان آن امام راحل، به بهانه بىمهريها و تنگ نظريهاى
برخى، انقلاب مقدّس و خونبهاى شهيدان را در ميان امواج ويرانگر تهاجم و توطئه رها
سازند؟!
با وجود اين، بايد به عنوان يك
واقعيت تلخ پذيرفت كه پيامد سياست تعديل كنترل نشده و رها كردن بازار و بازگشت
سرمايه داران غربزده، خواه ناخواه فرهنگ پول معيارى و بىتفاوتى را يدك مىكشد.
وقتى على رغم باورهاى قلبى، پيشگامان جهاد و مبارزه در پيچ و خم زندگى روزمره غرق
شوند، كى فرصت برخورد با منكرات را به دست خواهند آورد. شهيد مظلوم؛ آية الله دكتر
بهشتى، در اين باره مىگفت:
“يكى از آثار شوم سرمايهدارى
اين بود كه براى كارگر، كارمند، كاركنان مغزى و يدى ساعات فراغت كافى، براى انسان
زيستن و خودسازى باقى نمىگذاشت. در نظام اقتصادى جمهورى اسلامى، تلاش براى تأمين
نيازمنديهاى اقتصادى نبايد همه وقت ملت قهرمان ما را بگيرد، بلكه مقدارى از وقت
آنان بايد براى خودسازى انسان الهى و رشد معنوى آزاد باشد.”25
به هر روى آنچه گفته شد، بيت
نخست از قصيدهاى بلند است وگرنه از سياستگذارى در امور آموزش عالى و كتابهاى
دانشگاهى تا اعزام دانشجو به خارج از كشور و صدور نيروى كار و دعوت از كسانى كه
پيوسته ضربان قلبشان به ياد غرب مىزند، گرفته تا پارهاى از برنامههاى مراكز
فرهنگى – هنرى رگ وريشههايى ازايناقدامهاوجود داردكه
بررسيدنآنها،خارجازحوصلهاينگفتاراست.
7- رهاورد و راهبرد تهاجم
فرهنگى
گفته شد كه جوانان بيش از ديگر
اقشار در معرض تهاجم فرهنگىاند، حال شما سيماى جوانى را كه در اين موقعيت قرار گرفته، ترسيمكنيد، ببينيد كسى كه
شامگاه تا پاسى از شب را با ديدن مناظر شهوت انگيز و جادويى و غيره در فيلمهاى
ويدئويى يا تلويزيونهاى ماهوارهاى سپرى كرده و با اعصابى ناآرام به رختخواب
مىرود و با تصويرى از آنچه ديده است، چشم برهم مىبندد و فردا هم با روانى پريشان
و مغزى خسته، رهسپار محل تحصيل يا كار مىشود، چه ميزان مىتواند كار مفيد ارائه
دهد؟ و مگر نه اين است كه هدف وى از همان مقدار كار، نيز به دست آوردن دست مايهاى
است تا به دنبال “كاروان مدپرستانِ تقليد گرا”، از اين سوى به آن سوى بدود و تازه
با هزاران رنج و محنت آن گاه كه به وصال مُد مورد علاقهاش رسيد، مصيبت از نو آغاز
مىشود!
زيرا مدل لباس يا كفش و كلاه
عوض گشته و همچنان بايد اين انسان مسخ شده در پى قافله مُد پرستان بدود، با اين
وصف، چنين عنصرى خودباخته، كى فرصت پرداختن به سياست و سرنوشت جامعهاش را خواهد
داشت؟ بنابراين اگر نبود رهآورد تهاجم فرهنگى، مگر “سياست گريزى” نسل جوان، باز
روا بود كه دشمنان اسلام و بشريت، ميلياردها دلار براى آن هزينه كنند تا نفت
خاورميانه و طلا و اورانيوم و مس آفريقا و آمريكاى لاتين و … را به تاراج ببرند
و جوانان را به كژ راههها بكشانند.
گذشته از آن، اكنون در غرب، “كانون
خانواده” متلاشى شده، “ايدز” بيداد مىكند، از هر سه نفر در آمريكا، يك نفر مسلح
به سلاح گرم است، جنايت، قتل و آدمكشى فرياد كليسا و متفكران آن ديار را بلند
كرده است، ولى امپرياليستها مىخواهند اين مشكل را به جهان به اصطلاح سوم نيز
منتقل كنند.
طرفه آن كه برخى عناصر كژانديش
نيز با تأثر از عقايد فرويد، داد سخن مىدهند كه آقا بگذاريد چشم و دل همه پُر شود
تا مسأله حل گردد! ولى اينان پاسخ نمىدهند كه مگر در آمريكا و اروپا كه آزادى
جنسى را پيش كشيدهاند، مشكل حل شده است، مگر تزلزل كانون خانواده، فرزندان
نامشروع، فساد و فحشا هر روز بيشتر نمىشود؟ تازه به فرض محال – و با چشم پوشى از
احكام شريعت – مگر سرمايهداران و كسانى كه از طريق تحريك غريزه جنسى سودجويى
مىكنند، خواهند گذاشت بر جوامعبىبندوبارآرامشحكمفرماشود؟
8 – راه حلهاى برخورد با تهاجم
فرهنگى
1-8 بازگشت به فطرت؛تبليغ دين
سارا و شريعت ناب و بازگشت به فطرت و كاشتن بذر ايمان در دلها و نماياندن عظمت
خداوند و كوچكى غير او و دل بستن به خالق هستى و بى اثر شمردن ما سوى الله – كه
هماهنگ با فطرت پاك است – از بهترين راه حلهاى مبارزه با تهاجم فرهنگى است.
رسول خدا صلى الله عليه وآله
وسلم مىفرمايد: “كلّ مولود يولد على الفطرة حتّى يكون ابواه يُهوّدانه و
ينصّرانه؛ هر كس با فطرت پاك خداپرستى، چشم به جهان مىگشايد، مگر آن كه پدر و
مادر او، باعث يهودى و نصرانى شدن (انحراف عقيده) وى گردند.”26 بايد باور داشت كه
جوان بيش از ديگران از زمينه انقلاب درونى برخوردار است، از اين رو پيامبر
اسلامصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: “أوصيكم بالشُّبّان خيراً فإنَّهم أرقُّ
أفئِدةً إنّ اللّه بعثنى بشيراً و نذيراً فحالفنى الشّبّان و خالفنى الشّيوخ…؛
به شما درباره جوانان به نيكى سفارش مىكنم، زيرا آنان قلبى رقيقتر (و فضيلت
پذيرتر) دارند. خداوند، مرا به پيامبرى برانگيخت تا مردم را به رحمتش بشارت دهم و
از عذابش بترسانم؛ جوانان، سخنانم را پذيرفتند و با من ميثاق بستند ولى پيران از
پذيرش دعوتم، سر بر تافتند… .”27
2-8 اهتمام به كانون خانواده؛
در صورتى كه پدر و مادر بتوانند محيط خانه را به كانون امنيت و آسايش براى
فرزندانشان تبديل كنند و با آنان پيوند دوستى برقرار نمايند، آنان، نيازها و
كاستيهاى مادى و معنوى خويش را با والدين در ميان مىگذارند و در نتيجه مرجئههاى
زمان (گروههاى منحرف) نخواهند توانست آنها را در دام فريب بيفكنند.
اين مهم برآورده نخواهد شد مگر
آن كه پدر و مادر خود را مسؤول بدانند و حقوق همديگر را مراعات كنند و احترام
يكديگر را پاس دارند، تضادّ نسلها را باور كنند، دوران بلوغ و نيازهاى جوانان؛
يعنى حرمت طلبى و احترام خواهى، الگوجويى، سامان خواهى و پيشرفت گرايى را درك كنند
و بدانند در قبال آنها چه وظايفى دارند و رفتارى كه ايشان در خانه دارند و احياناً
فيلمى كه مىبينند يا نوارى كه گوش مىكنند، چه تأثيرى بر نونهالانشان مىگذارد. و
به واقع مىتوان ادّعا كرد كه رستگارى فرزندان به ميزان زيادى در گرو هدايت و
رستگارى پدران و مادران است!
3 – 8 روشنگرى و تبيين منافع و
مضار ابزارهايى چون تلويزيونهاى ماهوارهاى و نماياندن هر دو سوى امر، باعث مىشود
تا همگان از زيانبار بودن اين ابزار مخرب و انهدام كننده كانون خانواده، بدرستى
آگاهى يابند تا در اين رهگذر نه تنها مانعى براى مجريان قانون ايجاد نكنند بل
داوطلبانه به يارى آنها بشتابند.
بسيارى از مردم نمىدانند كه
حد مفيد استفاده از برنامههاى تلويزيونى چيست؟ دكتر “هريس” روان پزشك باتجربه
غربى، دراينباره مىنويسد:
“يكى از مشكلات جدى ناشى
از تماشاى تلويزيون، محروم ماندن ما از انجام يكى از مهمترين فعاليتهاى انسانى؛
يعنى فكر كردن است. وقتى تلويزيون تماشا مىكنيد در متن موضوع قرار مىگيريد و
همين امر، شما را از فكر كردن باز مىدارد… ما نمىگوييم تماشاى تلويزيون بد
است، بلكه مىگوييم تماشاى كوركورانه آنچه روى صفحه تلويزيون مىآيد، خوب نيست.
راه درست، بررسى برنامههاى تلويزيون در روزنامه و انتخاب كردنِ سنجيده آن
برنامههايى است كه مىخواهيد تماشا كنيد. به اين ترتيب مىتوانيد فكر كنيد كه
بقيه اوقات را مىخواهيد به چه نحو بگذرانيد.”28
4 – 8 نظارت ملى و احساس
مسؤوليت همگانى در قبال ناهنجاريهاى اجتماعى و برخورد مناسب و مشفقانه نسبت به
كسانى كه از تهاجم فرهنگى منفعل شدهاند.
5 – 8 سامان دادن به امور
اقتصادى، بدان سان كه سرپرست خانواده براى امرار معاش، ناچاراز داشتن چند شغل
نباشد، تا درنتيجه بتواند ضمن نظارت و هميارى با فرزندان،
ارتباطعاطفىوكلامىكافىباآنانبرقرارنمايد.
6 – 8 سپردن امور فرهنگى به
دست باكفايت عناصر كاردان، خوشفكر و آزادانديش انقلابى و مسلمان و خلعيد از
غربزدگان.
7 – 8 زهدگرايى مسؤولان و
رهبران جامعه، هم از آن رو كه “ألنّاس على دين ملُوكهم” و هم از آن جهت كه جوانان
به علت آرمان گرايى و عدالت طلبى، بيش از هر چيز ديگر از بى عدالتى و رفاه طلبى
كارگزاران آزرده خاطر شده و زودتر از ديگر اقشار، دستخوش نوميدى مىگردند.
8 – 8 كوشش در سياسى كردن نسل
جوان و پذيرش اصل انتقاد سازنده به عنوان موهبتى الهى و تفكيك ميان طرفدارى از
نظام و رهبرى و انتقاد از سياستگذاريها، بدان گونه كه تصوّر نرود هر كس طرفدار
نظام و فرمانبر رهبرى است، لزوماً بايد سياستهاى مثلاً دولت را بى چون و چرا بپذيرد
و اگر به پارهاى از سياستها، به طور منطقى انتقاد داشت، از زمره موافقان نظام
بيرون خواهد رفت؟
9 – 8 بر رسيدن آموزش و پرورش
نوجوانان و جوانان و ارزيابى كيفيت كار آموزشى از مقطع ابتدايى تا دانشگاه، تحول
در مديريتهاى آموزشى بر اساس دو اصل تعهّد و تخصص، تأمين نيازمنديهاى معلّمان و
استادان و حذف ساعتهاى كار اضافى – تا فرصت مطالعه و تحقيق فراهم آيد – آموزش ضمن
خدمت، دگرگونى در سيستم امور تربيتى و اصل را بر هدايت و تذكر قرار دادن و پرهيز
از برخوردهاى تحقيرآميز با دانش آموزان و… .
10 – 8 تبديل معادله اعزام
دانشجو به خارج از كشور، به دعوت از استادان برجسته دانشگاههاى معتبر دنيا براى
تدريس در دانشگاههاى داخل و كوشش در تدوين كتابهاى علوم انسانى دانشگاهها براساس
معيارهاى ارزشى و فرهنگ خودى.
11 – 8 بهسازى تبليغات دينى و
محور قرار دادن مسجدها، حسينيهها و توسعه دانشها و هنرهاى قرآنى (روخوانى، تجويد،
تواشيح، حفظ و تفسير).
12 – 8 بهرهگيرى از روشهاى
هنرى در ارائه مباحث ارزشى و دينى.
13 – 8 دريافت، برگردان و پخش
برنامههاى مفيد ماهواره از قبيل اخبار و گزارشهاى سياسى، ورزشى، علمى و غيره.
14 – 8 فراهم ساختن و توسعه
فضاهاى آموزشى – هنرى در زمينههاى خوشنويسى، نقاشى، مجسمه سازى و… .
15 – 8 ايجاد كلوپهاى مذهبى با
برنامههاى متنوع، براى جوانان و نوباوگان.
16 – 8 افزايش سينماها و تلاش
در توليد و ارائه فيلمهاى آموزنده.
17 – 8 ارتقاء سطح كيفى
توليدات صدا و سيما.
18 – 8 توسعه فرهنگ كتابخوانى
و كوشش در اقبال عمومى به مجلهها و روزنامهها.
19 – 8 گسترش باشگاهها و
فضاهاى ورزشى و عمومى كردن ورزش.
20 – 8 افزايش و توسعه پاركها
و تفريحگاههاى سالم.
پاورقيها:
18) جمعه (62) آيه 3.
19) ر ك: امام خمينى، چهل حديث
(چاپ دوم، مركز نشر فرهنگى رجاء، تهران 1368) ص 15؛ احمد نراقى، معراج السعاده (انتشارات
علميه اسلاميه، تهران – بىتا) ص31 – 21.
20) عبدالكريم عثمان، روان
شناسى از ديدگاه غزالى و دانشمندان اسلامى، ترجمه سيد محمد باقر حجتى (دفتر نشر
فرهنگ اسلامى، تهران، 1360) ج1، ص23.
21) شرح نهج البلاغه، ابن ابى
الحديد، ج20، ص267، ح102.
22) امالى الصدوق، ص177؛
الخصال، ج1 ص12؛ بحارالانوار ج69، ص30 – 29.
23) اصول كافى، ج1، ص406.
24) فروع كافى، ج5، ص73؛ ج6،
ص287.
25) روزنامه جمهورى اسلامى
شماره 4417 (چهارشنبه 9 شهريور ماه 1373) ص16.
26) سفينة البحار، ج2، ص373.
27) شباب قريش، ص1.
28) امى ب. هريس و تامس آ.
هريس، ماندن در وضعيت آخر، ترجمه اسماعيل فصيح، (چاپ هفتم، نشر فاخته تهران، 1372)
ص315.