حذف سوبسيدها

 نگرشى بر نظام حمايتى حذف
سوبسيدها

 قسمت دوم

محمد رضا مالك

 

 در شماره قبل بيان داشتيم كه
ادامه نظام حمايتى به شكل گذشته به نفع آينده كشور نيست و با حفظ منابع اقتصادى
جامعه سر ناسازگارى دارد. در مقاله حاضر با برشمردن اهداف عمده دولت از حذف
سوبسيدها، پيرامون اين هدفها به بحث خواهيم نشست و در پايان نيز تذكرات و
پيشنهاداتى را ارائه خواهيم كرد.

 پيش از آن كه به پرسش اصلى
مقاله، پاسخ گفته شود خوب است به طور خلاصه به اين سؤال پاسخ گوييم كه چه عواملى
زمينه‏ساز انجام سياستهاى تعديل اقتصادى – كه يكى از آنها حذف سوبسيدهاست – در
كشور ما شده است. در اين جا چند عامل را مى‏توان نام برد كه با وزن متفاوت در اين
امر تأثير داشته‏اند:

 1- مشكلاتى كه از ناحيه اقتصاد
متمركز زمان جنگ دامنگير كشور ما شده بود و كاستيهاى حاصله از آن كه موجبِ كاهش
شديد توان توليدى كشور شده و مقامات اقتصادى را نسبت به الگوى اقتصاد دولتى دلسرد
ساخته بود.

 2- ضرورت بازسازى اقتصاد كشور
و نياز به سرمايه گذاريهاى كلان در امور ساختارى و زيربنايى كه تنها از طريق
اعتبارات خارجى امكان پذير مى‏نمود و اين اعتبارات هم جز با تجديد نظر در ساختار
اقتصادى و حركت به سوى يك اقتصاد آزاد پرداخت نمى‏گرديد.

 3- جوّ عمومى ناشى از شكست
سوسياليسم و تجربه ناموفق آن در برنامه‏ريزيهاى مركزى براى توسعه و پيشرفت كشورهاى
بلوك شرق و در نتيجه تشديد روند خصوصى سازى و گرايش به سوى اقتصاد آزاد در كشورهاى
در حال توسعه و من جمله كشور ما.

 4- به گفته برخى، الگوگيرى از
برنامه‏هاى بانك جهانى و صندوق بين‏المللى پول جهت توسعه و پيشرفت كشورهاى جهان
سوم و كوشش براى تطبيق شرايط عمومى اقتصاد كشور با پيش شرطهاى پرداخت وام از طرف
بانك جهانى و صندوق بين‏المللى پول!

 البته بايد توجّه داشت كه
مسؤولين محترم امور اقتصادى كشور به تأثيرگذارى همه اين عوامل قائل نيستند.

 اينك پرسش اصلى مقاله را مطرح
مى‏سازيم كه هدفهاى دولت از اقدام به حذف سوبسيدها چه بوده است؟

 آن گونه كه از سخنان مسؤولين
محترم امور اقتصادى كشور – كه در مجامع گوناگون در آغاز برنامه‏هاى تعديل اقتصادى
ايراد نموده‏اند – استفاده مى‏شود، مى‏توان عمده اهداف دولت را از حذف نظام حمايتى
و قطع سوبسيدها چنين برشمرد:

 

 1 – سرمايه گذارى در امور زير
بنايى

 بنا به گفته معاون اقتصادى
بانك مركزى: از سال 68 كه اجراى تعديلات اقتصادى آغاز شد، راه ديگرى وجود نداشت،
تمام شاخصهاى اقتصادى حكايت از عدم تعادلهاى شديد در اقتصاد مى‏كرد، كسرى بودجه هر
روز افزايش مى‏يافت و سرمايه‏گذارى به حداقل خود رسيده بود. به گونه‏اى كه ميزان
سرمايه گذارى نسبت به سال 56 به 13 و در باطن به 18 كاهش يافته و بيش از پنجاه
درصد بودجه دچار كسرى شده بود.1

 سرمايه گذارى در امور زيربنايى
مورد نياز كشور – با توجه به خسارات جنگ تحميلى و بالا رفتن جمعيت كشور – امرى
كاملاً معقول و ضرورى است و با عنايت به اين كه تأمين منابع ارزى به وسيله وام، از
خارج، به استقلال كشور اسلامى ما ضربه شديدى خواهد زد، تنها راه منطقى و مطمئن اين
است كه دولت به جاى به كار گرفتن منابع ارزى به دست آمده از صادرات گاز و نفت، در
امر پرداخت سوبسيدهاى گوناگون و ادامه نظام حمايتى، اين وجوه را براى اصلاح ساختار
اقتصادى كشور و تقويت صنايع مادر بكار گيرد.

 شايد بتوان گفت كه تخصيص درآمدهاى
حاصل از صادرات نفت و مواد اوليه خدادادى، به امر واردات كالاهاى مصرفى در چند دهه
اخير، ضربه جبران ناپذيرى بر روحيه خلاّقيت و ابتكار اقتصادى ملت ما وارد ساخته
است. همين درآمدهاى باد آورده بود كه ملتى سرافراز را كه در طول تاريخ از مواهب
طبيعى به بهترين وجه استفاده مى‏كرد – و با پشتكارى كه از خود نشان مى‏داد، در
اكثر نيازهاى خويش خودكفا بود – اكنون به جايى رسانده است كه اكثر كالاهاى مورد
نياز مصرفى كشورش به طور آشكار و پنهان به خارج وابسته است.

 بايد دانست كه هر چه بر گستره
نظام‏حمايتى افزوده گردد و منابع كلان، به پرداخت سوبسيدهاى بى‏حاصل تخصيص داده
شود، بيمارى اقتصادى موجود مزمنتر خواهد گشت. پرداخت سوبسيدها نه تنها از انتظارات
افراد نمى‏كاهد بلكه بطور مداوم بر خواسته‏هاى آنان خواهد افزود.

 اكنون ملت عزيز ما بايد بدانند
كه بدون انضباط اجتماعى و كار و تلاش و كاستن از مصرف و خواسته‏هاى گوناگون خود
نمى‏توانند وارد جرگه كشورهاى صنعتى موفق گردند، زيرا كشور ما به شدت محتاج
سرمايه‏گذارى است و بايد از مصرف حال به نفع آينده كشور چشم‏پوشى نمود.

 اين نكته را نيز بايد يادآورى
كرد كه ملتى كه در برآوردن همه نيازهايش چشم به دولت دوخته باشد از جهت اقتصادى
بالغ و رشيد نيست بلكه آن گاه مردمى به بلوغ اقتصادى خواهند رسيد كه خود از عهده
مخارج دولت برآيند، زيرا دولت جزوى از پيكر جامعه است و بايد به وسيله آن اداره
گردد.

 ضمناً خود مسؤولين محترم دولت
نيز مى‏بايست اين نكته را به فراست دريابند كه مطرح كردن منابع معدنى و ذخاير نفت
و گاز كشور به عنوان يك ثروت افسانه‏اى و قابل اطمينان، كه آينده كشور را بيمه
خواهد كرد، اصلاً به مصلحت جامعه نيست، زيرا گرچه طرح اين مسائل از جهت سياسى و
اجتماعى باعث تقويت روحيه و اميدوارى مردم به آينده كشور خواهد بود، ليكن باعث
برداشتهاى نابجا و بالا رفتن انتظارات و خواسته‏هاى آنها از دولت خواهد شد و روحيه
تن‏پرورى و مصرف‏گرايى را در بين اقشار مردم دامن خواهد زد. چنانكه مى‏بينيم
كشورهاى عربى صادر كننده نفت در اين زمينه از مشكلات بيشترى برخوردار هستند.

 

 2 – جلوگيرى از اسراف و اتلاف
منابع

 در اين كه اخلال در سيستم قيمت
كالاها و خدمات و وجود قيمتهاى كاذب و پايينتر از قيمت واقعى باعث شده است بر مصرف
بسيارى از كالاها افزوده شده و موجب اسرافكارى گردد شكى نيست. براى مثال، رئيس كل
بانك مركزى در سال 1371 دراين‏باره گفت:

 در كشور ايران با جمعيت شصت
ميليون نفر، روزانه 1/3 ميليون بشكه سوخت به مصرف مى‏رسد، در حالى كه در كشور چين
با يك ميليارد و دويست ميليون نفر جمعيت، اين ميزان سوخت مورد مصرف قرار دارد،
70درصد مصرف برق در ايران خانگى و 30درصد صنعتى است در حالى كه در تمام دنيا 80
درصد مصرف برق صنعتى و توليدى و تنها 20 درصد، مصرف خانگى دارد تمام اين مسائل
ناشى از انحراف قيمتهاست به همين علت به قيمت روز ساليانه 12 ميليارد دلار سوخت در
ايران مصرف مى‏گردد.2

 حال نكته‏اى كه بايد مورد بحث
قرار گيرد اين است كه آيا تنها بالا رفتن قيمت، باعث حل مشكلات خواهد شد يا خير؟
از اين رو بايد امورى را در هنگام تعديل قيمتها و حذف سوبسيد، در نظر داشت:

 الف: در صورتى حذف سوبسيد و
بالارفتن قيمت يك كالا مى‏تواند براى جلوگيرى از اسراف و اتلاف آن مؤثّر باشد كه
وضعيت اقتصادى از ثبات لازم برخوردار بوده و در جامعه تورّمهاى بالا وجود نداشته
باشد، زيرا از آن‏جا كه دولت نمى‏تواند تمام سوبسيدها را به يكباره قطع كند و
مجبور است بتدريج مبادرت به اين امر نمايد؛ وقتى براى مثال، قيمت نسبى فراورده‏هاى
نفتى را افزايش مى‏دهد اگر شتاب تورّم بيشتر از افزايش قيمت اين كالا باشد، اثرى
در كاهش مصرف نخواهد داشت يا اگر به طور كوتاه مدت اثرى داشته باشد و مصرف كم گردد
در طول زمان، با توجه به اين‏كه در اقتصاد ما تورّم به طور مداوم وجود دارد، اين
اثر خنثى خواهد شد و بالا رفتن سطح قيمتها باعث مى‏گردد كه كالايى كه امسال گران به
نظر مى‏آمد سال آينده گران نباشد، چنانچه وقتى قيمت بنزين به پنجاه ريال افزايش
يافت يك راه حل موقتى و زودگذر بود و اكنون با وجود بالا رفتن قيمتها ديگر تأثيرى
در كاهش مصرف بنزين ندارد مگر اين كه دولت همراه با تورّم، قيمت فراورده‏هاى نفتى
را به طور مداوم افزايش دهد، يا اين كه به يك باره قيمت اين كالاها را چندين برابر
افزايش بدهد كه خود اين عمل نيز در مورد كالاهاى اساسى باعث تورّم بسيار بالايى
خواهد شد.

 ب: بايد توجه داشت كه مردم با
حذف سوبسيد كالايى خاص به چه كالاهايى به عنوان جانشين آن روى مى‏آورند و نتيجه اين
تغيير در مصرف از جهت اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى چيست؟ چه بسا ممكن است اين مسأله
آثار زيانبارى از جهت حفظ محيطزيست، بهداشت و سلامت جامعه و مسائل مهم ديگر داشته
باشد.

 ج: مسؤولين امر همان طور كه
توجه دارند كه هزينه اقتصادى حذف سوبسيدها چه ميزان است و چگونه مى‏توان آن را
كاهش داد به اين مسأله نيز عنايت داشته باشند كه هزينه‏هاى جنبى اقتصادى و اجتماعى
حذف نظام‏حمايتى چيست؟ براى مثال ممكن است حذف سريع سوبسيدهاى كالاهاى اساسى، باعث
ايجاد بحران اجتماعى گردد، كه رفع اين بحران متقابلاً نيازمند هزينه‏هاى بيشترى باشد،
يا اين كه احتمالاً در يك واكنش آرامتر مردم اطمينان خود را به توانايى دولت براى
حل مشكلات اقتصادى از دست بدهند و موفقيتهاى نظام اسلامى در زمينه‏هاى اقتصادى و
سياسى در سالهاى اخير، ناچيز جلوه نمايد كه در چنين موقعيتى دولت ناچار است براى
جلب حمايت مردم، مبالغى را براى تبليغات پيشرفتها و موفقيتهاى خود صرف نمايد.

 مطلب ديگرى كه بايد در نظر
داشت اين است كه از لحاظ فرهنگى هم ممكن است زيانهايى به بار آيد كه با هزينه‏هاى
اقتصادى قابل مقايسه نيست چنانكه ديده مى‏شود كه حذف سوبسيدها و بالا رفتن سريع
قيمتها سبب مى‏گردد كه اعتماد عمومى نسبت به يكديگر سلب شده و هر كس به فكر منافع
خود باشد و در چنين فضايى آنچه بيشتر از همه آسيب مى‏بيند ارزشهايى نظير رحم و
انصاف و نوع دوستى است كه كم رنگ شدن اين ارزشهاى اخلاقى به همدلى و وحدت اقشار
مختلف مردم لطمات جبران ناپذيرى خواهد زد.

 

 3- عدالت اقتصادى و اصلاح
توزيع درآمدها

 درباره تحقق بخشيدن به عدالت
اقتصادى و اصلاح توزيع درآمدها، بايد نخست اين نكته را در نظر داشت كه ما از “عدالت
اقتصادى” چه مفهومى را در ذهن داريم؛ تا ما به يك تلقّى و برداشت صحيح از “عدالت
اقتصادى” نرسيده باشيم، سخن گفتن درباره اين كه كدام برنامه مطابق عدالت است و
كدام يك اين ويژگى را ندارد، كارى بيهوده است. در چند سال گذشته با توجه به شرايط
اجتماعى خاص، اين گونه برداشت مى‏شد كه “عدالت‏اقتصادى” اين است كه عموم مردم از
سطح زندگى نسبتاً همانندى برخوردار باشند و مصارف آنان نزديك به يكديگر بوده و
فاصله‏هاى درآمدى اندك باشد. بنابراين در چنان فضايى پرداخت سوبسيدها به صورت عام
كار بجا و شايسته مى‏نمود و اكنون به نظر مى‏آيد كه پرداخت سوبسيد با معيارهاى
عدالت اقتصادى سازگار نيست حال جاى اين پرسش است كه آيا در تعريف عدالت اقتصادى
تحولى صورت پذيرفته است، يا اين‏كه موضوع مورد بحث به گونه‏اى تغيير ماهيت داده
است كه حكم جديدى را مى‏طلبد؟ و همين امر سبب شده است كه ما الآن حذف نظام حمايتى
را منطبق با عدالت بدانيم!

 البته با توجه به اختصار اين
مقاله، در مقام تعريف عدالت اقتصادى نيستيم زيرا كارى سترگ است و زمان و حوصله
زيادترى را مى‏طلبد ولى نيكو مى‏نمايد كه اين نكته را تذكر دهيم كه اگر تعريف و
حدود “عدالت‏اقتصادى” روشن گردد، بسيارى از وظايف دولت و مردم خود به خود آشكار
خواهد گشت.

 امر دومى كه در رابطه با موضوع
عدالت، مطمح نظر مى‏باشد، اين است كه ما بسيارى از اوقات بر سر دو راهى انتخاب
قرار داريم كه آيا “عدالت اقتصادى” را ملاك كار خود قرار دهيم يا بهينه بودن توليد
و مصرف و بالا بردن “كارايى اقتصادى” را، به عنوان معيار اقدامات خويش برگزينيم؟
زيرا دست يافتن به هر دو هدف، هميشه ممكن نيست. اظهار نظر قطعى درباره چنين
مسأله‏اى چندان هم آسان نمى‏باشد.

 از اينها گذشته در مورد توزيع
درآمدها – كه از مسأله عدالت اقتصادى جدا نيست – بايد يادآورى نمود كه اولاً: حذف
سوبسيدها در صورتى قابل قبول است كه به جاى آن در مورد افراد بى‏بضاعت و اقشار
آسيب‏پذير برنامه‏هاى حمايتى خاصى در نظر گرفته شود بطورى كه كمكهاى جبرانى دولت
دقيقاً به همان كسانى پرداخت گردد كه بدان نيازمندند البته همان طور كه قبلاً هم
اشاره رفت، شناسايى افراد آسيب‏پذير و پرداخت سوبسيد به آنها كارى آسان نيست تا
جايى كه دولتها كه بيشتر سياستهاى حمايتى فراگير را برمى‏گزينند، از آن جهت است كه
در شناخت اقشار آسيب پذير و تخصيص كمكها به آنان با مشكل مواجه‏اند. ثانياً: حذف
سوبسيدها ممكن است به صورت ظلم مضاعف درآيد، زيرا از يك طرف طبقات ضعيف و كم درآمد
تحت فشار اقتصادى قرار خواهند گرفت و هزينه زندگى آنان، بيشتر خواهد شد و درآمدشان
كفاف معيشت آنها را نخواهد داد و از طرف ديگر مترفين و زراندوزان از جوّ روانى
موجود سود خواهند جُست و به بهانه حذف سوبسيدها و بالا رفتن قيمتها، بسيار بيشتر
از هزينه حذف سوبسيدها را – كه شامل آنان گرديده است – به مصرف كنندگان منتقل خواهند
ساخت و از همين جا مى‏توان دريافت كه حذف نظام‏حمايتى اگر با كنترل قيمتها همراه
نباشد، عرضه كنندگان و بويژه واسطه‏ها فشار وارده از ناحيه قطع كمكها را، تماماً
به مردم انتقال خواهند داد و كسى كه با ساختار بازار ما آشنايى داشته باشد مى‏داند
كه دست واسطه‏ها در اين كار كاملاً باز است و آنها براى رسيدن به مقاصد خويش، تنها
نياز به يك جوّ روانى مساعد دارند!

 

 4 – بالا بردن توليدات كشور از
طريق رسيدن به قيمتهاى واقعى

 اگر دولت قيمت رسمى كالاها را
تعيين نمايد به گونه‏اى كه از قيمت واقعى آنها كمتر باشد، توليد كنندگان انگيزه‏اى
براى مشاركت در توليد كالاهاى مشمول نظام حمايتى نخواهند داشت، زيرا از يك سوى به
علت تعيين قيمت، از طرف دولت، با كمبود سود مواجه هستند و از سويى ديگر، در صورت
عدم اعتنا به نرخهاى رسمى و بالابردن قيمت به منظور تحصيل سود، مى‏بايست در انتظار
تعزيرات و مشكلات قانونى باشند. لذا تا اقتصاد به طرف قيمتهاى واقعى حركت ننمايد،
براى توليد كنندگان سودى معقولانه وجود نخواهد داشت. پس چاره كار در حذف
سوبسيدهاست تا از طريق تعادل عرضه و تقاضا قيمت كالاها مشخص گردد وتوليد كالاها
فزونى گيرد ولى درباره اين هدف نيز بايد اين نكات را در نظر داشت:

 الف: عدم آشنايى دقيق
دولتمردان با ساختار بازار در كشور ما و نيز بى‏توجه بودن به ضريب وابستگى كالاهاى
واسطه‏اى و مصرفى در خارج، مى‏تواند براى اجراى موفق برنامه‏هاى تعديل اقتصادى و
حذف سوبسيدها مشكل‏ساز باشد، زيرا وقتى بخش اعظم مواد اوليه كالاهاى توليدى از
خارج تأمين مى‏شده است و حال براى خريد اين مواد منابع ارزى در اختيار
توليدكنندگان گذاشته نمى‏شود بايد در انتظار بالا رفتن شتابان قيمتها باشيم و اين
تورّم در حدى خواهد بود كه براى مسؤولين از جهت سياسى – اجتماعى مشكلات عديده‏اى را
ايجاد نموده و عرصه را بر آنان تنگ خواهد ساخت كما اين كه همين طور هم مشاهده شد.

 مسأله ديگر اين كه برخى از
مسؤولين مربوطه، با يك حساب سرانگشتى قضيه را حل مى‏كنند؛ فى‏المثل آنان بسيار
خوشبينانه مى‏گويند: اگر سوبسيد مواد سوختى قطع گردد و قيمت آن افزايش يابد، توليد
كنندگان و نيز آنانى كه عهده‏دار شبكه حمل و نقل كشور هستند، به همان ميزان بالا
رفتن هزينه سوخت خود، قيمت كالاهاى توليدى را بالا خواهند برد كه آن هم با توجه به
توليد انبوه و سرشكن‏شدن هزينه‏ها مقدار ناچيزى است. اين طرز تلقّى از عملكرد عرضه
كنندگان كالاها و خدمات، نشان دهنده آن است كه آن مسؤولان از ساختار بازار در كشور
ما و عوامل دخيل در تصميم‏گيرى عرضه كنندگان و توزيع‏كنندگان شناخت كافى ندارند،
زيرا اولاً: در بازار ما معيار صحيحى براى تنظيم قيمتهاى عادلانه وجود ندارد و
افراد، خودسرانه عمل مى‏كنند! ثانياً: بيشتر مردم قطع سوبسيدها و بالارفتن برخى از
كالاهاى مهم مانند موادسوختى را به عنوان شاخص‏گرانى و نويددهنده يك دوره افزايش
قيمتها مى‏دانند و به همان نسبت از خود واكنش نشان مى‏دهند. لذا در هنگام
تصميم‏گيرى بايد به نكات جنبى و تلقّيات و انتظارات مردم توجه كامل داشت و در اين
زمينه، برداشتهاى محاسبه‏اى براى تعيين هزينه توليد و قيمت فروش كالا و خدمت چه
بسا گول زننده باشد. زيرا فاصله پندارها تا واقعيتها چنانكه پس از اجراى
برنامه‏هاى تعديل اقتصادى مشاهده گشت بسيار بود!

 ب: مطلب ديگر اين است كه در
صورتى قيمت واقعى باعث بالا رفتن توليد و شكوفايى اقتصاد خواهد شد، كه سرمايه
گذاران بخش‏خصوصى حاضر به سرمايه‏گذارى در بخش توليد باشند، ليكن بخش خصوصى در
كشور ما، متأسفانه به درآمد كلان معاملات سودآور و كوتاه مدت كه از طريق واسطه‏گرى
و تجارت به دست مى‏آورد دل بسته است و حاضر به قبول ريسك و سرمايه‏گذارى و تحمّل
مشقّات آن نيست.

 

 × تذكرات و پيشنهادات:

 1- بايد در مرحله تعديل
اقتصادى و حذف نظام حمايتى كه نوعى رياضت‏كشى اقتصادى به شمار مى‏آيد از
مصرف‏گرايى نمايشى بشدت جلوگيرى كرد. اين مهم مى‏بايست از طريق اصلاح الگوى مصرف و
تبليغات در جهت پرهيز از اسراف و تبذير و در صورت لزوم همراه با الزامات قانونى،
دنبال گردد. تنها راه نجات كشور ما از مشكلات اقتصادى و اجتماعى اتّخاذ يك الگوى
مصرفى معقولانه است كه با ارزشهاى اسلامى مطابقت داشته باشد.

 در اين جا بايد پرسيد چرا آزاد
سازى بخش تجارت خارجى بدون كنترل كافى و بدون احتياط صورت گرفت و با اجازه دادن به
واردات بى‏رويه كالاهاى لوكس و اتومبيلهاى گران قيمت و دامن زدن به جوّ مصرف‏گرايى
تجمّلى اصطكاك و تنشهاى شديد اجتماعى ببار آمد و مردم برنامه تعديل اقتصادى را
نوعى ضعيف‏كشى قلمداد نمودند؟

 2- ما اكنون در يك دنياى
نئوكلاسيك زندگى نمى‏كنيم كه بازار رقابت كامل وجود داشته باشد و مكانيسم قيمتها
به طور خودكار عمل نمايد و عوامل و معامله گران اقتصادى از روى عقل و انتظارات
منطقى عمل نمايند، بلكه با توجه به اين امر كه انتظارات مردم را عوامل گوناگونى –
كه بسيارى از آنها از كنترل ما خارج است – شكل مى‏دهند و انسانها روى تلقّيات
خاصّى، اقدام به فعاليت اقتصادى مى‏نمايند، بايد مدل ارائه شده براى تعديل اقتصادى
واقع‏گرايانه‏تر باشد و انعطاف ناپذيريها و اختلالات موجود در بازارهاى ناقص و
تكامل نيافته كشور را در نظر گيرد. بنابراين طرح‏ريزى برنامه‏هاى تعديل اقتصادى –
كه حذف سوبسيدها يكى از مراتب آن است – بايد با توجه به مسائل سياسى – اجتماعى و
فرهنگى صورت مى‏گرفت.

 3- دولت به منابع ارزى خارجى
حاصله از صادرات نفت و گاز نبايد اطمينان زيادى داشته باشد، زيرا دل بستن به بهبود
اتفاقى در رابطه مبادله بازرگانى به نفع كشورهاى صادركننده نفت، به طالع توكل كردن
است. سرمايه‏گذارى بيگانگان در داخل كشور ما نيز موجب بحران بدهى و مشكلات عديده
فرهنگى خواهد گشت. پس تنها راه منطقى اين است كه منابع مالى داخل كشور بسيج گردد و
حال كه با وجود تورّم بخش خانوار تحت فشار مالى شديد قرار دارد و نمى‏تواند
پس‏انداز بيشترى داشته باشد، مهمترين منبع مالى پس‏انداز حاصله از بودجه است و
بهترين عامل در اين زمينه لزوم اصلاحات مالياتى به منظور ايجاد درآمد بيشتر براى
دولت است. و بايد برنامه اخذ مالياتها و حذف سوبسيدها به گونه‏اى صورت پذيرد كه
مردم بپذيرند كه بار تعديل اقتصادى به نحو منصفانه‏اى بين اقشار اجتماعى تقسيم شده
است.

 4- گرچه اقتصاد دانان به لزوم
آزادسازى اقتصادى و عدم كنترل قيمتها به منظور استفاده از مزاياى مكانيسم قيمتها
معترفند اما بايد توجه داشت كه عدم كنترل قيمتها منجر به نوسانات شديد آن و عدم
ثبات اقتصادى شده و نابسامانى سياسى – اجتماعى به بار مى‏آورد. پس بايد دقت نمود
كه در مرحله تثبيت، برنامه اصلاحات اقتصادى را با تعداد فراوان سرمايه‏گذاريهاى
زيربنايى و ساختارى سنگين نكرد، زيرا اين گونه سرمايه‏گذاريها تا به مرحله توليد
نرسند، اثرات تورّم‏زايى خواهند داشت.

 5- گرچه اكنون لازم نيست قيمت
همه كالاها در كنترل دولت باشد، اما با سودجويى مى‏بايست بشدت مبارزه گردد و نظام
قيمت‏گذارى عادلانه مى‏تواند تا حد زيادى جايگزين كمك دولت گردد؛ به اين معنا كه
دولت با قيمت‏گذارى عادلانه جلو اجحاف و سودجويى را خواهد گرفت و در اين زمينه
مهمترين مسأله اين است كه تعريف صحيحى از “سود عادلانه” ارائه گردد.

 6- به تجربه ثابت شده است كه
بيشتر حيف و ميلها در ادارات دولتى و واحدهاى تابعه آن صورت گرفته است، بنابراين
بهتر است نخست پرداخت سوبسيدها را به ادارات دولتى و واحدهاى تحت مديريت آنها، قطع
نمود تا اين امر موجب كارايى سيستم دولتى گردد. بنابراين تخفيفهاى خاصى كه به
واحدهاى تابعه دولت در مصرف انرژى و غيره داده مى‏شود خود باعث اسرافكارى مى‏شود.

 البته اين كار مى‏بايست با
انعطاف لازم انجام گيرد، زيرا در غير اين صورت، خود اين امر باعث بالا رفتن
قيمتهاى فروش واحدهاى تابعه خواهد گشت.

 7- دولت به جاى انديشيدن به يك
دوره كوتاه رشد بالا و جهشى بهتر است توجه خود را معطوف به دستيابى به يك رشد
پايدار اقتصادى نمايد كه با واقعيتهاى سياسى و اجتماعى كشور مناسبت داشته باشد
بنابراين حذف سريع سوبسيدها و اجراى سريع برنامه‏هاى تعديل چندان به صلاح كشور
نيست و بايد اصلاحات اقتصادى از يك روند تدريجى و مداوم برخوردار باشد.

 پى‏نوشتها:

 1 ) روزنامه رسالت (شماره
1371/10/3 ،2014) ص16.

 2 ) همان، ص15.