مقام
معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنهاى
مردم ايران براى مرجعيت، همچون گذشته آن مقام
والا و عظيم را معتقدند. مردم ايران از ته دل روحانيت را دوست مىدارند البته نه
هر روحانىنما را.
مردم روحانى واقعى و عالِم دين
را دوست دارند نه آن روحانى نمايى را كه دشمن مىخواهد به جاى روحانى در ميان مردم
جا بزند. مردم از او متنفرند، اما روحانى واقعى را مردم دوست مىدارند. چون مردم
معتقدند كه با اسلام مىشود به آبادى دنيا و آخرت رسيد. مردم از اسلام نيكى
ديدهاند. اسلام به آنها آزادى و عزت داده است. اسلام به اين ملت، رهايى از دست
ستمگران و دستگاههاى فاسد را داد.
مىگويند: ريشههاى كهن و نسل علماى بزرگ تمام
شد. شما چه مىفهميد كه علماى بزرگ چه كسانى هستند و حوزهها چيست؟ اين آقايان
سياستمداران انگليس و آمريكا و خبرگزاريهاى دنيا، واضحترين مسائل ملت ما را
نمىتوانند بفهمند و تحليل كنند و اگر مىتوانستند، اين قدر از ملت ايران شكست
نمىخوردند. آنها قادر به تحليل نيستند، آن وقت در امر حوزهها كه از پيچيدهترين
مسائل است وارد مىشوند و اظهار نظر مىكنند. اهل حوزه مىدانند چه كسى لياقت دارد
و چه كسى ندارد. شما چه مىفهميد كه علماى بزرگ نسلشان برافتاده يا برنيفتاده است.
شروع كردند كسان خاصى را به اسم معرفى كردن و
گفتند كه فلان كس از همه بالاتر است. بنا كردند براى مردم مسلمان حكم دادن و فتوا
صادر كردن! مردم در امر مرجعيت بيش از امور ديگر سختگيرند. حق هم همين است. من به
شما عرض مىكنم كه عزيزان من! در امر مرجعيت سختگير باشيد. مبادا احساسات شما را
به يك سمتى بكشاند. از همان طرق شرعى كه وجود دارد تحقيق كنيد. شاهد عادل، بايد
شهادت بدهد، آن هم نه يكى بلكه دو تا، آن هم نه هر شاهد عادلى، بلكه شاهد عادل
خبره كه اين كاره باشند و بشناسند، آنها بايد شهادت بدهند كه فلان كس جائزالتقليد
و شايسته تقليد است تا بشود از او تقليد كرد. آن وقت اين آقايان از ملت ايران كه
در كار تقليد اين قدر سختگير است توقع دارند كه حرف فساق و فجارى را كه راديوى
بىبىسى و راديوى صهيونيستى را اداره مىكنند، گوش كنند! آنها مىگويند كه فلان
آقا از همه بهتر است، مردم بروند از فلان آقا تقليد كنند. عجب خيال باطلى! آن
كسانى كه آنها اسم آوردند، اگر هم شانس اندكى داشتند كه عدهاى به آنها مراجعه
كنند، بعد از آن كه آنها اسم آوردند، بدون ترديد اين شانس كم شد.
{ دشمنان تبليغ كردند كه
در جامعه ايران كسى كه شايسته مرجعيت باشد نيست ولى مردم به يكباره با چشم خودشان
ديدند كه فهرستى از علماى شايسته مرجعيت از طرف خبرههاى فن منتشر شد. كسانى كه
مىتوانند مرجع را بشناسند و حوزهها در دست آنهاست و قوام حوزهها به آنهاست و
مىتوانند به مردم معرفى كنند، اينكار را كردند.73/9/18
مرجعيت
و اجتهاد مطلوب
“در حكومت اسلامى هميشه
بايد باب اجتهاد باز باشد و طبيعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مىكند كه نظرات
اجتهادى – فقهى در زمينههاى مختلف، ولو مخالف با يكديگر آزادانه عرضه شود و كسى
توان و حق جلوگيرى از آن را ندارد ولى مهم شناخت درست حكومت و جامعه است كه بر
اساس آن نظام اسلامى بتواند به نفع مسلمانان برنامهريزى كند كه وحدت رويه و عمل
ضرورى است و همين جاست كه اجتهاد مصطلح در حوزهها كافى نمىباشد بلكه يك فرد اگر
اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخيص دهد و يا
نتواند افراد صالح و مفيد را از افراد ناصالح تشخيص دهد و بطور كلى در زمينه
اجتماعى و سياسى فاقد بينش صحيح و قدرت تصميمگيرى باشد، اين فرد در مسائل اجتماعى
و حكومتى مجتهد نيست و نمىتواند زمام جامعه را به دست گيرد.”
(67/8/10)
“يكى از مسائل بسيار مهم
در دنياى پرآشوب كنونى، نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصميمگيريهاست. حكومت،
فلسفه عملى برخورد با شرك و كفر و معضلات داخلى و خارجى را تعيين مىكند. و اين
بحثهاى طلبگى مدارس كه در چارچوب تئوريها است، نه تنها قابل حل نيست كه ما را به
بن بستهايى مىكشاند كه منجر به نقض ظاهرى قانون اساسى مىگردد.
شما در عين اين كه بايد
تمام توان خودتان را بگذاريد كه خلاف شرعى صورت نگيرد – و خدا آن روز را نياورد –
بايد تمام سعى خودتان را بنماييد كه خداى ناكرده اسلام در پيچ و خمهاى اقتصادى، نظامى،
اجتماعى و سياسى متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.”
(67/10/8)
“اين جانب معتقد به فقه
سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جايز نمىدانم. اجتهاد به همان سبك
صحيح است ولى اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست. زمان و مكان دو عنصر
تعيين كننده در اجتهادند. مسألهاى كه در قديم داراى حكمى بوده است به ظاهر همان
مسأله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن است حكم جديدى پيدا
كند، بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى همان موضوع اول
كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعاً موضوع جديدى شده است كه قهراً حكم
جديدى مىطلبد. مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. براى مردم و
جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من در مسائل سياسى
اظهار نظر نمىكنم. آشنايى به روش برخورد با حيلهها و تزويرهاى فرهنگ حاكم بر
جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادى، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان،
شناخت سياستها و حتى سياسيون و فرمولهاى ديكته شده آنان و درك موقعيت و نقاط قوت و
ضعف دو قطب سرمايهدارى و كمونيزم كه در حقيقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسيم مىكنند،
از ويژگيهاى يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعه
بزرگ اسلامى و حتى غير اسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى كه در
خور شأن مجتهد است واقعاً مدير و مدبّر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعى فلسفه عملى
تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريّت است، حكومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در
برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است، فقه، تئورى واقعى و
كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است.
هدف اساسى اين است كه ما
چگونه مىخواهيم اصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پياده كنيم و بتوانيم براى
معضلات جواب داشته باشيم و همه ترس استكبار از همين مسأله است كه فقه و اجتهاد
جنبه عينى و عملى پيدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.” (67/12/3)