شعر و شعور
موكب ماه صيام
قال رسول اللّه صلى الله عليه
وآله وسلم : “… هو شهرٌ أَوّلُهُ رحمةٌ و وَسَطُهُ مغفرةٌ و آخرهُ اجابةٌ و
العتقُ من النّار؛ ماه رمضان، ماهى است كه آغاز آن رحمت و وسط آن آمرزش و پايان آن
پذيرش دعا و آزادى از آتش است.”1
شد هويدا موكب ماه صيام
دل بپيراييد از غم، اى كرام
شكر حق گوييد، باز آمد
بهار
مژده باد اى عاشقان بىقرار
موعد سرماى دى، ياران گذشت
صبح وصل آمد، شب هجران گذشت
خاك دلها سبز شد همچون چمن
باز، از باران لطفِ ذوالمنن
رحمت حق چون نسيم جانفزا
مىوزد اى دوستان در كوى ما
تن مپوشانيد از باد بهشت
دل قوى داريد با ياد بهشت
از تن امّيد بگشاييد بند
كه درِ جنّت گشود آن ارجمند
هر درى را چون گشايد لطف
او
باز ماند تا ابد بىگفت و گو
زين سپس با فعل خود قفل
گران
بر در فردوس ننهيد اى شهان
اهرمن را حق به زنجير گران
از عطوفت بست، اى صاحبدلان
تا كه نگشودند، آن بىباك
را
هين، رها سازيد جان پاك را
از كرم ابواب دوزخ را ببست
لشكر ابليسيان درهم شكست
باب دوزخ بست و آن بحر كرم
هيچ نگشايد مر آن را بر امم
ليك با كردار زشت و خوى ما
باز بگشوده شود بر روى ما
در درون چشمه ماه صيام
جان و تن شوييد از چرك حرام
بند بگشاييد از پاى خرد
تا چو سيمرغى، سوى بالا
پرد
در شود در حلقه افلاكيان
گردد آزاد از كمند خاكيان
× × × × × ×
سفره الطاف حق افكندهاند
جام دلها را زمهر
آكندهاند
از طعام حق خور و از آب حق
تا كه سر تا پا شوى بىتاب حق
خانه تن را دو روزى درببند
ميهمان شو نزد جان، اى هوشمند
لب فرو بند اين زمان، از
آب و نان
قوت جان در مىرسد از آسمان
جان بپيراى از غبار رنگ و
بو
در حريم قدسيان تو راه جو
بر لب درياى حق رو بىهوا
غرق شو در وحدت بىانتها
1(
من لايحضره الفقيه، ج2، ص95.”اثر : محمد رضا مالك”