آموزش دينى دختر بچگان

آموزش دينى دختر بچگان

قسمت اول

مينا‌هاشمى

 

 مقدمه

 در اسلام تعليم و تربيت، آنچنان كه از آيات و روايات استفاده مى‏شود،
اختصاص به سن خاصى ندارد. در دين آخرين، تربيت امرى است كه تا پايان عمر ادامه
مى‏يابد و انسان را تحت تأثير قرار مى‏دهد؛ ليكن تربيت در سنين كودكى اهميت
ويژه‏اى دارد. اميرالمؤمنين على (ع) مى‏فرمايد:

 “العلم
مِنَ الصغَر كالنقش فى الحجر؛ فراگيرى علم در خردسالى، بسان نقش روى سنگ، پايدار
است”.1

 و نيز مى‏فرمايد:

 “علّموا
صبيانكم ما ينفعهم اللّه به لا يغلب عليهم المرجئة برأيها؛ به كودكانتان چيزى
بياموزيد كه خداوند آن را سودمند قرار داده است تا منحرفان با افكارشان بر آنان
چيره نشوند”.2

 تربيت كودكان، اكنون نيز توجه روان شناسان و دست اندركاران تعليم و
تربيت را سخت به خود معطوف داشته است.

 آنان مى‏گويند: كودكى، دوره تكوين و پايه‏گذارى شخصيت است و بسيارى از
خصلتهاى فرد در اين دوره پديد مى‏آيد. آنچه در اين مرحله پايه‏گذارى مى‏شود يا
قابل تعويض نيست يا بسختى دگرگونى مى‏پذيرد و بسيارى از اطلاعات و آگاهيهاى فرد
نيز در اين برهه شكل مى‏گيرند.3

 دكتر هريس، روان شناس غربى، در اين باره مى‏نويسد:

 “به
عقيده دانشمندان، كودك نيمى از دانشهاى خود را در چهار سال اول زندگى كسب مى‏كند”.4

 استعمارگران هم‏براين امر واقفند. از اين رو بيشترين سرمايه‏گذارى را
در بخش فرهنگ، به كودكان و نوجوانان اختصاص داده و با بهره‏جويى تمام از ظرايف
روان شناسانه، در جهت تخريب اذهان آنان و پرورششان برابر با خواسته‏هاى خويش، عمل
مى‏نمايند.

 رسالت انقلاب اسلامى و پر بها بودن و لزوم رشد تربيت دينى نسل فردا از
يك سو و تهاجم ويرانگر فرهنگى غرب از سوى ديگر، ما را بر آن مى‏دارد تا براى
آينده، بطور اصولى برنامه‏ريزى نموده و بكوشيم، كودكانمان را با آداب اسلامى پرورش
داده در برابر تبليغات مسموم، واكسينه سازيم. در همين راستا، آموزش دينى دختر
بچگان كه زنان فردايند و محور اصلى چرخ خانواده و دامانشان محل پرورش نسلهاى آتى،
اهميتى ويژه مى‏يابد.

 دراين نوشتار دو موضوع ذيل، مورد بررسى قرار مى‏گيرد:

 1 – اصول آموزش دينى دختر بچگان.

 2 – روشها و ابزارهاى آموزش دينى دختر بچگان.

 × × × × × × × ×

 1 – اصول آموزش دينى دختر بچگان

 1 – 1 – هدف

 هدف از آموزش دينى دختر بچگان، ياد دادن آداب و رفتار صحيح زندگى است
كه از دو بخش اعتقاد و ايمان و رابطه با آفريدگار، و رفتار و كردار و رابطه با
ديگران تشكيل شده است.

 در بخش اول، قلبِ كودك با ياد پروردگار، انس پيدا كرده، راههاى ايجاد
اين انس معنوى – كه آشنايى با تكاليف و عبادات است – تعليم داده مى‏شود. هدف عمده
و سرنوشت ساز آموزش دينى كودكان، كاشتن جوانه‏هاى اميد در فكر و ذهن آنهاست تا با
اتصال و ارتباط با قدرت لايتناهى، احساس آرامش و امنيت نمايند كه اين از لوازم
ضرورى رشد روحى و شخصيتى آنان در تمام مراحل زندگى است. در كنار اهداف ياد شده،
سؤالات كودك بايد پاسخ متين و مناسب خويش را بيابند.

 در بخش دوم، اخلاق، محور اصلى تعليمات خواهد بود كه شامل كليه امورى
است كه آدمى در زندگى اجتماعى با آن مواجه است.

 اخلاق، آداب و رفتارهاى فردى و معاشرت با ديگران است و به كودك كمك
مى‏كند كه بر اساس آن رابطه‏اى معقول با افراد جامعه برقرار سازد.

 1 –
2 – شروع، مراحل و محتواى آموزش

 تربيت دينى از روزگاران قبل از تولد و مرحله انتخاب همسر شروع مى‏شود و
مراقبتهاى دوران حمل، آن را رنگ و صفا مى‏بخشد و پس از تولد، والدين بطور مستقيم
به جهت دادن و پرورش كودك مى‏پردازند.5

 شريعت مقدس اسلام، در تمام مراحل ازدواج تا تولدِ بچه، آداب و بايد و
نبايدهايى مقرر داشته تا در سايه عمل به آنها، نسلهاى پاك و با تربيتى شايسته،
پرورش يابند.

 اولين دوره حيات كودك، زمان پيش از تولد و هنگام جنينى اوست. در اين
دوره، كمترين و جزئى‏ترين حالات روانى مادر در جنين اثر مستقيم و فورى دارد و
مى‏توان گفت وضعيت جنين تابعى از متغير روحيه مادر است.6

 پس از تولد، مراحل رشد كودك به چهار مرحله تقسيم مى‏شوند:

 1 – مرحله پرستارى

 2 – مرحله كودكستانى

 3 – مرحله دبستانى

 4 – مرحله بلوغ و نوجوانى7

 كه به دليل خارج بودن مرحله آخر از بحث حاضر، در اين نوشتار تنها به
بررسى خصوصيات و نيازهاى سه مرحله ديگر مى‏پردازيم.

 

 1 – مرحله پرستارى (تولدتا3 سالگى)

 در اين دوره، عمده نيازهاى كودك، آماده ساختن محيط مساعد بهداشتى و
روانى، براى رشد اوست. نياز ويژه او در اين مرحله، در پناه و حمايت مادر قرار
گرفتن است، طى اين مرحله است كه كودك با سرعت، حوادث و تصاوير اشيا و محيط را در
ذهن خود ضبط و ثبت مى‏نمايد و خود را آينه تمام نماى محيط قرار مى‏دهد. از آن جهت
كه كودك در اين سنين، والدين را يگانه الگوى رفتارى خويش مى‏داند و پايه‏هاى
شخصيتى و رفتارى آينده خويش را بر آن مبنا استوار مى‏سازد، مسؤوليتى دشوار بر عهده
پدران و مادران قرار مى‏گيرد كه غفلت از آن ممكن است در يادگيرى مراحل آتى، اثرات
سوء و مخربى بر جاى نهد. آموزش دينى والدين به كودك در اين دوره بايد كاملاً غير
مستقيم و برگرفته از اعمال و حركات خود آنان و رفتارى كه با كودكشان دارند، باشد.

 

 2 – مرحله كودكستانى )3 تا 6 سالگى)

 اعتماد به نفس، حس رقابت با همگنان، نيروى تخيل، استقلال طلبى و تك روى
و عدم تمايل زياد به ارتباط با ديگران همراه قدرت‏نمايى، از خصوصيات اين دوره سنى
است. با توجه به آن كه در اين سنين كودك از نقش پذيرى شديدى برخوردار است، ارائه
الگوهاى نيك – در محيط و از طريق وسايل ارتباط جمعى – ، اثرات شايانى بر تربيت
دينى كودك خواهد گذارد.

 بچه در اين مرحله از محدوده استدلالى محدود و كوتاه برخوردار است. هر
چه به او بگويند باور مى‏كند و افسانه را حقيقت مى‏پندارد. پرسشگرى و كنجكاوى در
او اوج گرفته، هر چيز مى‏تواند جوانه سؤالى در ذهن او باشد.

 در حدود 3 تا 6 سالگى رشد كودك سريع است و در همين دوره رشد است كه
مى‏توان به پرورشِ شخصيت او، همت گماشت. عادات نيكو و ضرورى را در او ايجاد كرد و
او را وادار به رعايت اصول و مقررات زندگى فردى و اجتماعى نمود.8

 به هر حال تا پايان اين دوره، وضع كودك تا حد زيادى روشن مى‏شود، “گزل”،
روان شناس شهير غربى، مى‏گويد: “كودك در پنج و شش سالگى، نسخه كوچك جوانى است كه
بعداً خواهد شد”.9

 

 3 – دوره دبستانى )6 تا 12 سال)

 اين دوره را مى‏توان بر اساس نحوه آموزش دينى دختران به دو مرحله: سنين
6 تا 8 سال و سنين 9 تا 12 سال تقسيم نمود.

 6 تا 8 سال، سن آمادگى و ورود كودك به مدرسه و اجتماع و علاقه‏مندى او
به ارتباط با ديگران، ماجراجويى، ميل به استقلال، دخالت در كارها، علاقه‏مندى به
داستانهاى اسرار آميز و جنايى و وظيفه پذيرى است. بچه در اين مقطع، هفت سال دوم
زندگى خويش را آغاز مى‏كند – كه در روايات به سنين اطاعت پذيرى ازوالدين تعبير شده
است – او در اين دوره، كم كم قدرت انتخاب پيدا مى‏كند.

 آموزش دينى در اين مرحله سنى، براى دختر بچگان از اهميت ويژه‏اى
برخوردار است، زيرا به مرز سن تكليف و انجام وظايف الهى نزديك مى‏شوند و بايد به
اندازه كافى به اطلاعات ضرورى در اين زمينه مجهز گردند.

 گرچه كودك در اين مرحله، توان پذيرش مسؤوليتها و وظايف را بتدريج كسب
مى‏كند، اما هنوز دوران كودكى خويش را سپرى مى‏سازد و علايق دوره كودكى كماكان در
او وجود دارد و اين واقعيت بايد در انتخاب و ارائه طريق آموزشى، مورد توجه خاص
قرار گيرد تا در تعليمات، حتى الامكان از روشهاى غير مستقيم، سود جسته و از ورود
به جزئياتى كه كودك، هنوز توان درك آنها را ندارد، پرهيز شود.

 سنين 9 تا 12 سالگى، آغاز به تكليف رسيدن دختر بچه‏هاست. اين دوره
معمولاً يكى از معنوى‏ترين ادوار زندگى يك زن مسلمان را تشكيل مى‏دهد. كودكى پاك و
مسلمان به انجام وظايف دينى همچون نماز، روزه، حجاب و … قيام مى‏نمايد و خود را
مفتخر به مكلف بودن مى‏داند.

 از نظر روان شناسى، كودك در اين دوره، داراى اخلاقى متعادل است،
مى‏خواهد مطيع بزرگترها باشد، احساسات او همچون حب، بغض، غم، شادى، شرم و … رشد
كرده با انفعالات جسمى همراه مى‏شوند. پذيرش مسؤوليت در او قوى‏تر مى‏شود، اخلاقش
تا حدودى تثبيت شده، در انجام امور اظهار نظر و مداخله مى‏كند. حركات تقليدى در او
شديد شده، خود را به جاى ديگران قالب مى‏زند – كه خود نشانگر اهميت الگوهاى ارائه
شده از طريق وسايل ارتباط جمعى، در تربيت كودكان در اين مرحله است.10 فطريات در
سالهاى دبستان ظاهر مى‏شوند و اگر كودك، از مربى لايقى برخوردار باشد و شرايط
مساعد گردد، به رشد و تكامل مى‏رسد.11

 در آموزشهاى دينى دخترانِ اين سن، توجه به نيازهاى فورى آنان مد نظر
بوده و بتدريج حالت مستقيم به خود مى‏گيرد.

 1 –
3 – تفاوت آموزش دختران و پسران

 اگر چه كودكان بطور عموم، مشتركات روحى فراوانى دارند، ولى تفاوتها و
تمايزات روحى آنان را – با توجه به تفاوت جنس – ، نمى‏توان از نظر دور داشت.
متأسفانه تساوى آموزش و پرورش دختران و پسران – كه ناشى از فكر غلط تساوى بى قيد و
شرط زن با مرد است و ريشه در افكار افلاطونى دارد12 – در دنيا معمول است و موجبات
بى توجهى به نيازهاى واقعى هر يك از دو جنس را فراهم آورده است.

 تربيت دختر و پسر بايد دو گونه باشد، همان طور كه وظايف و انتظارات از
هر يك، دو گونه است. ادعاى اين دو گانگى، ناشى از دوگانگى در آفرينش است.
تفاوتهايى كه در اعضاى بدن هر يك وجود دارد، نشانگر نوع كار و وظيفه‏اى است كه
براى آن آفريده شده‏اند. مراحل رشد و بلوغ پسر و دختر متفاوت است و تمنيات و
خواسته‏هاى آنان و مسؤوليتهاى هر يك با ديگرى اختلافى فاحش دارند.

 در بعد جسمى، وزن پسران تا ده سالگى بيشتر از دختران است و بعد از آن
دختران پيش مى‏افتند. آهنگ رشد تا بلوغ، به گونه‏اى است كه دختران يكى دو سال
پيشترند، بعد پسران سرعت بيشترى مى‏گيرند. دستگاه توليد مثل دختران زودتر كامل
مى‏شود، دختران در دوره كودكى و بلوغ در مقابل ابتلا به بيمارى از پسرها
مقاومترند. تفاوتهاى روانى و استعدادى، هم نشان دهنده نظر خاصى است كه آفرينش از
خلق هر يك از دو جنس داشته است. يكى حالت تجاوز و تعدى براى تملك دارد و ديگرى
تسليم و انقياد براى تمليك. يكى در صدد آن است كه كسى را بخواهد و ديگرى در پى آن
كه او را بخواهند.

 مراحل رشد فكرى و ذهنى پسران و دختران در سنين مختلف متفاوت است. در
زمينه حافظه و يادگيرى، دختران بر پسران برترى دارند. دختران زودتر به راه
مى‏افتند و زودتر سخن مى‏گويند اما در استدلال منطقى، تجسم فضايى واستعداد مكانيكى
و كارهاى تكنيكى پسران برترى دارند. در هوش عمومى، پسران و دختران يكسانند ولى در
هوش عملى پسران پيشى دارند، پسران در درك كليات و دختران در درك جزئيات برترند.

 نتايج كار دختران در ادبيات و زبان خارجه درخشنده‏تر است و استدلال
رياضى پسران بهتر. پسران بيشتر به اشيا توجه دارند و دختران به اشخاص. دختران به
داستانهاى احساسى بيشتر راغبند و پسران به داستانهاى حادثه‏اى و تاريخى، مرد
روحيه‏اى مبارز و غوغاگر و پرخاشجو دارد و زن ساكت و آرام است.13

 يك خانم روان شناس به نام “كليودالسون” مى‏گويد:

 “چندى
پيش به من مأموريت داده شد كه تحقيقاتى درباره عوامل روانى زن و مرد به عمل آورم و
به اين نتيجه رسيده‏ام:

 1 – تمام زنها علاقه‏مندند كه تحت نظر شخص ديگرى، كار كنند و بطور
خلاصه از مرؤوس بودن و تحت نظر رئيس كار كردن بيشتر خوششان مى‏آيد.

 2 – تمام زنها مى‏خواهند احساس كنند كه وجودشان مؤثر و مورد نياز است.

 … به عقيده من اين دو نياز روحى زن از اين واقعيت سرچشمه مى‏گيرد كه
خانمها تابع احساسات و آقايان تابع عقل هستند…”.14

 با توجه به اين همه اختلاف و تفاوت ميان زن و مرد، بهترين نوع تربيت آن
تربيتى است كه در برگيرنده مقتضاى فطرت و طبيعت و ضرورتهاى سياسى – اجتماعى و
مصالح فرد و جامعه باشد وبه هر فرد آن چيزى را بدهد كه:

 1 – مقتضاى فطرت و خواسته‏هاى درونى او است.

 2 – به آن نياز طبيعى، غريزى و اجتماعى دارد.

 3 – قادر به بهره‏بردارى از آن است.

 4 – مصالح حيات فردى و اجتماعى او در آن ملحوظ است.

 5 – ارتباط حال و گذشته و آينده انسان، در آن مورد توجه قرار گيرد.

 بر اين اساس است كه تربيت بايد دوجنسى باشد و نوع تعليمات و حدود آن و
حتى روش و كيفيت ارزيابى و فرم اجراى برنامه براى پسر و دختر متفاوت گردد.15 اسلام
نيز به اين تفاوتها كاملاً نظر داشته، وظايف و تكاليف را با توجه به آنها وضع
نموده است. از اين‏رو در شريعت مقدس اسلام، دختران در نُه سالگى مكلف مى‏شوند، در
حالى كه پسران شش سال ديرتر و در پانزده سالگى به سن تكليف مى‏رسند.

 اين اختلاف، نشان دهنده آمادگى و استعداد دختران براى پذيرش تكاليف
الهى است. نقش اجتماعيى كه دختران در آينده بر عهده مى‏گيرند با پسران تفاوتهاى
بسيار دارد. مسؤوليت مادرى و همسرى و نقش عظيم و سرنوشت ساز آن در جامعه و
آمادگيهايى كه لازم است دختران بتدريج براى انجام آنها پيدا نمايند، نيز پايين‏تر
بودن سن ازدواج آنان نسبت به پسران موجب آن مى‏گردد كه فرصت يادگيرى و آموزش
دختران را محدودتر سازد و بالاخره مفاد آموزش دينى دختر بچه‏ها چه از نظر محتوا و
چه از حيث روش با پسران كاملاً متفاوت است و بايد در اعمال طرق آموزشى مد نظر قرار
گيرد.

 

 1 –
4 – آموزش دينى كودكان و انقلاب

 پيش از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، بخشهايى از حوزه‏هاى علميه، ضرورت
توجه به آموزش دينى كودكان را احساس نمودند و در اين راستا شخصيتهاى متعهدى همچون
شهيد بهشتى و شهيد باهنر در تدوين كتب تعليمات دينى، براى مقاطع مختلف تحصيلى – به
رغم تضاد بنيادين با اهداف و خط مشى نظام حاكم – شركت جستند.

 چاپ مجله پيام شادى و برخى كتب دينى مخصوص كودكان، مانند داستان
راستان، از اين قبيل اقدامها بود كه در اين گونه كتب و مجله‏ها معمولاً كودكان
گروه سنى ج (سالهاى پايان دبستان) به بعد مورد خطاب بوده و پيامها به روش مستقيم
عرضه مى‏شد. به عبارتى ديگر كودكان گروههاى سنى پايين‏تر، از آموزشهاى دينى،
تقريباً محروم بودند. در مقابل، جو طاغوتى و نقش مخرب راديو تلويزيون شاهنشاهى در
افكار عمومى، اذهان جامعه بويژه كودكان و نوجوانان را در جهتى مغاير با تعاليم
دينى سوق مى‏داد و آنان را به غفلت و بى‏خبرى و دورى از دين و خدا فرا مى‏خواند.
آنچه كه راديو و تلويزيون آن زمان به كودكان عرضه مى‏كرد درست بر عكس فرامين دينى
بود؛ بيشتر برنامه‏هاى اين دو رسانه گروهى مهم، در زمينه عشق و عاشق و معشوق مجازى
و امثال آن بود كه با فرهنگ، اخلاق و مذهب جامعه تناسبى نداشتند.

 فيلم و سينما به گونه‏اى بود كه براى كودكان، تا هفت سالگى جنبه وهمى و
تخيلى داشت و براى اطفال كمتر از دوازده‏سال، به زحمت قابل درك و شنيع‏تر از آن،
اغلب سكسى و جنايى بود. مطبوعات هم در اين ميدان كمك كار رسانه‏هاى ياد شده بوده،
بيش از آن كه رسالتى فرهنگى را بر دوش خود احساس كنند، مأمور تبليغ فحشا و اجناس
خارجى بودند.16

 پس از پيروزى انقلاب، معارف اسلامى با تكيه بر قرآن و اهل بيت (ع)
جايگاه ويژه‏اى در مفاد آموزشى مدارس و وسايل ارتباط جمعى پيدا نمود. در محتواى
كتب درسى دينى و قرآن مدارس، تحولات چشمگيرى به وجود آمد. جذب و گزينش معلمان و
دبيران دينى و قرآن، با حساسيت صورت مى‏گرفت و معمولاً متدين و متعهدترينها را
براى تدريس اين امر مهم گزينش نموده و مى‏نمايند.

 امور تربيتى كه به ابتكار شهيدان رجايى و باهنر به سامان رسيد، نقش
عمده‏اى در تربيت دينى نسل جوان پس از انقلاب ايفا نموده؛ گرچه عموماً حجم
فعاليتهاى تبليغى در اين واحد، گسترده‏تر از اقدامهاى محتوايى آن بوده است.

 در بررسى رسانه‏هاى گروهى نيز بايد خاطرنشان ساخت كه در صداى جمهورى
اسلامى، برنامه‏سازان خردسالان و بچه‏هاى انقلاب، معمولاً به آموزش معيارهاى
اخلاقى اكتفا مى‏كنند و در آموزش معارف دين، اغلب از شيوه مستقيم بهره مى‏جويند،
گرچه ميزانِ همان، هم نسبت به كل برنامه‏ها بسيار اندك است.

 در سيما نيز، اين مشكل وجود دارد؛ افزون بر آن كه قسمت زيادى از
برنامه‏ها را توليدات كشورهاى غير اسلامى تشكيل مى‏دهند كه اگر چه سرگرم كننده و
گاه اخلاقى مى‏نمايند، ليكن از بار مذهبى و اعتقادى تهى و حتى تبليغ كننده ضد
آنهايند و از نمونه‏هاى بارز اثرات ضد دينى اين برنامه‏ها اختلاط بى حد و حصر زنان
و مردان نا محرم و زندگى با سگها، تبليغ مسيحيت و … است!

 كتابها، روزنامه‏ها و مجلات هم در اين جهت، سيرى كُند و بطئى دارند؛ يا
اصلاً تهى از آموزش اعتقادات و معارف دينند يا با پيام مستقيم آن را عرضه مى‏نمايند
و يا حداكثر به آموزش اخلاقيات اكتفا مى‏كنند. اكثر قريب به اتفاق مجله‏هاى مخصوص
كودكان و خردسالان هدف عمده خويش را سرگرمى كودكان قرار داده و آموزش معارف اسلامى
را به بوته فراموشى سپرده و جز اختصاص يكى دو صفحه – به ترجمه دعا و يا حديث – كه
حامل پيام مستقيم – است در جهت آموزش دينى كودكان اقدام ديگرى ندارند.

 

 1 –
5 – تكنولوژى آموزشى و آموزش دينى دختران

 تكنولوژى آموزشى عبارت است از روش منظم systematic، طراحى Designing، اجرا Carrying out و ارزيابى كل
فرآيند process تدريس و
يادگيرى، با استفاده از هدفهاى بخصوص و بهره‏گيرى از يافته‏هاى پژوهش در روان
شناسى و ارتباط انسانى و به كار گيرى تركيبى از منابع انسانى و غير انسانى به
منظور ايجاد يادگيرى مؤثرتر، عميقتر و پايدارتر.17

 با بهره‏جويى صحيح و به موقع از روشها و ابزار آموزشى، مى‏توان كودكان
را به طور مطلوب تحت پوشش آموزش دينى قرار داد، لكن پيش از پرداختن به بررسى روشها
و ابزارهاى كارآمد در اين باب، ذكر دو نكته اساسى لازم است:

 1 – براى آن كه آموزنده خوبى باشيم، لازم است مطالب را ساده و صريح و
بدون ابهام به كودك عرضه نماييم تا به راحتى پيام اصلى را دريابد، خصوصاً در مقام
پاسخ به سؤالات او، همواره اين اصل را در نظر داشته باشيم كه لازم و شايسته نيست
هر آنچه در مورد پرسش مى‏دانيم به او منتقل نماييم، بلكه كافى است كوتاه‏ترين و
روشنترين جواب را به كودك ارائه دهيم.

 2 – احساسى كه انسان در قلمرو حيات و در سايه برداشتهاى ذهنى، نسبت به
پديده‏هاى مختلف پيدا مى‏كند، متضمن دو حالت “خوشايند” و يا “ناخوشايند” است. هر
گاه شناختى كه انسان نسبت به پديده‏ها و وسايل مختلف پيدا مى‏كند توأم با احساسات
ناخوشايند و نامطلوب باشد، نتيجه‏اى جز به وجودآمدن نگرش يا آمادگى روانى منفى و
باز دارنده به همراه نخواهد داشت كه تغيير چنين نگرشى نيز مستلزم تلاش بسيار خواهد
بود. بديهى است، زمانى كه برداشت ذهنى انسان، از يك موضوع همراه با احساس خوشايند
و مطلوب باشد، زمينه ايجاد نگرش و آمادگى روانى مثبت و مولد فراهم مى‏آيد و تقويت
چنين نگرشى نيز بسيار آسان خواهد بود.18

 در اين راستا – براى آموزش مؤثر دينى به كودك – بايد از آموزش در حالات
گرسنگى، تشنگى و يا خستگى و ديگر حالات كه ممكن است از آموزش، خاطرى نا مطلوب در
ذهنش نقش بندد اجتناب نمود.

 ادامه دارد

 

 پاورقيها:

  1)
بحار الانوار، ج1، ص224، ح13.

 2)
همان، ج2، ص17، ح39.

 3)
رك: على قائمى، خانواده و تربيت كودك، چاپ نهم، انتشارات اميرى، تابستان 1370،
ص249 – 248.

 4)
امى. ب. هريس،تامس.ا. هريس، ماندن در وضعيت آخر،ترجمه اسماعيل فصيح، چاپ هفتم، نشر
فاخته، 1372، ص351.

 5) ر
ك: على قائمى، همان كتاب، ص131.

 6) ر
ك: محمد رضا شرفى، با فرزند خود چگونه رفتار كنيم؟، چاپ اول، انتشارات جهاد
دانشگاهى دانشگاه تهران، بهار 1371، ص57.

 7) ر
ك: موريس دبس، مراحل تربيت، ترجمه كاروان، انتشارات دانشگاه تهران.

 8) ر
ك: على قائمى، همان كتاب، ص70.

 9) ر
ك: غلامعلى افروز، روشهاى پرورش احساس مذهبى “نماز” در كودكان و نوجوانان، چاپ
دوم، انتشارات انجمن اوليا و مربيان جمهورى اسلامى ايران، زمستان 1371، ص13.

 10)
ر ك: على قائمى، همان كتاب، ص361 – 358.

 11)
ر ك: محمد رضا شرفى، همان كتاب، ص84.

 12)
ر ك: شهيد مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، چاپ چهاردهم، پائيز 69، ص203 –
202.

 13)
ر ك: على قائمى، اسلام و تربيت دختران، چاپ سوم، انتشارات اميرى، تابستان 1363،
ص46 – 38.

 14)
ر ك: شهيد مرتضى مطهرى، همان كتاب، ص216 – 215.

 15)
ر ك: اسلام و تربيت دختران، پيشين، ص41.

 16)
خانواده و تربيت كودك، پيشين، ص230 – 227.

 17)
ر ك: جيمز براون و ديگران، تكنولوژى رسانه‏ها و روشها، ص2، به نقل از مقدمات
تكنولوژى آموزشى، ص11.

 18)
ر ك: غلامعلى افروز، همان كتاب، ص11.