تجارت نجات بخش انسان آية اللّه جوادى آملى

در آموزههاى اسلامى و قرآنى دنيا ميدان تجارت و داد و ستد است، برخى در اين تجارت سود مىبرند و عدّه‌اى نيز در آن دچار خسارت و زيان مىشوند امام هادى(ع) فرمود: «الدنيا سوق ربح فيها قوم و خسر آخرون؛() دنيا بازارى است كه گروهى در آن سود مىبردند و گروهى در آن دچار خسران مىشوند.» با توجه به اين كه دنيا ميدان و مركز تجارت است پرسشهايى مطرح مىشود و آن پرسشها عبارتند از:
1ـ مراد از ميدان تجارت بودن دنيا چيست؟
2ـ سرمايه آدميان در اين دنيا چيست؟
3ـ خريدار و فروشنده چه كسى است؟
4ـ كالايى كه مورد معامله قرار مىگيرد چه چيزى است؟
5 ـ هدف از اين تجارت چيست؟
6ـ چه كسانى در اين ميدان تجارت، سود مىبرند و چه كسانى در اين تجارت دچار خسران مىشوند؟
و….
اين گفتار در صدد پاسخ گويى به اين سؤالات از منظر قرآن برخواهد آمد.
واژههاى بيع، شراء و اشتراء، تجارت،
ربح، و خسران در قرآن كريم نشانه آن است كه صحنه زندگى و عرصه حيات آدمى ميدان تجارت او با خدا و يا ميدان تبادل با شيطان است، قرآن كريم تجارت سودآور انسانها را با خدا و تجارت زيان بار و خسارت خيز او را با شيطان به خوبى ترسيم كرده است.
در تبيين تجارت با خدا مىفرمايد: «يا ايّها الّذين آمنوا هل ادلّكم على تجارة تنجيكم من عذاب اليم تؤمنون باللّه و رسوله و تجاهدون فى سبيل اللّه باموالكم و انفسكم ذلكم خيرلكم ان كنتم تعلمون، يغفرلكم ذنوبكم و يدخلكم جنّات تجرى من تحتها الانهار؛() آيا مىخواهيد شما را به تجارتى كه مايه رهايى از كيفر دردناك الهى است، هدايت كنم، آن تجارت اين است كه در مرحله اول كه مرحله اعتقاد است به خداى سبحان و رسولش ايمان بياوريد و در گام بعدى كه مرحله عمل است با مال و جان خود در راه خدا جهاد كنيد و اين تجارت برايتان بهتر است، اگر بدانيد ره آورد اين تجارت از يك سو مغفرت و آمرزش الهى و از سوى ديگر رهايى از عذاب الهى و دستيابى به بهشت جاودان است.»
بنابراين خدايى كه انسانها را آفريده و قرارگاه آنها را در زمين و دنيا قرار داده است، خود اين دنيا و قرارگاه موقت آدمى ميدان تجارت و داد و ستد است.
وجه اشتراك و افتراق تجارت بشرى و الهى
داد و ستد بشرى مشتمل بر چهار ركن فروشنده، خريدار، كالا و بها است اين اركان چهارگانه كاملاً از يكديگر متمايز و جدا هستند، زيرا فروشنده كالايى را عرضه مىكند و خريدار با بهايى كه مىپردازد كالاى مزبور را با شرائط خاص مالك مىشود گرچه ممكن است فروشنده در اين رهگذر سودى ببرد و يا گرفتار خسران و غبن شود.
داد و ستدهاى مهم افزون بر اركان ياد شده دو ركن ديگر نيز دارد يكى تنظيم سند است و ديگرى شاهد و گواه، اما تجارت انسان با خدا در مقايسه با تجارتهاى بشرى مشتركاتى دارد و متمايزاتى و تفاوتهايى، وجه اشتراك آن در اشتمال بر اركان ششگانه مزبور است خداى سبحان در تبيين اركان شش گانه تجارت الهى فرمود: «ان اللّه اشترى من المؤمنين انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة يقاتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقاً فى التورية و الانجيل و القرآن و من اوفى بعهده من اللّه فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم؛() خداى سبحان از مؤمنان جانها و اموالشان را خريدارى كرده است كه در برابرش بهشت براى آنان باشد به اين گونه كه در راه خدا پيكار مىكنند، مىكشند و كشته مىشوند، اين وعده حقى است بر او كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟ اكنون بشارت باد بر شما به داد و ستدى كه با خدا كرده‌ايد و اين است آن پيروزى بزرگ.»
بر اساس اين آيه، در اين تجارت، ـ1 خريدار خداى سبحان، ـ2 فروشنده انسان مؤمن، ـ3 مورد معامله: جان پاك ومال پاكيزه،ـ4 بها: بهشت ابدى 5 ـ شاهد: انبياى الهى ـ6 سند رسمى و امضاء شده آن كتابهاى آسمانى آنان يعنى تورات و انجيل و قرآن كريم است.
اما تفاوت تجارت الهى با تجارت بشرى آن است كه تجارت با خدا درجاتى دارد در برخى درجات آن گرچه اركان چهارگانه، فروشنده، خريدار، كالا و بهاء وجود دارد ليكن فروشنده عين كالا و خريدار عين بهاست و فرقشان تنها به اعتبار است. زيرا در اين نوع تجارت فروشنده به حقيقت هستى خود را مي‌دهد و لقاء و ديدار خريدار را مىخرد.
به عبارت ديگر: در تجارت بشرى فروشنده كالايى خاص جز هستى خود را مىفروشد از باب مثال كالايى مانند پارچه را مىفروشد و اين پارچه غير فروشنده است و خريدار نيز با پرداخت بهايى خاص متاع فروشنده را مىخرد و اين بهاء غير از ديدار خريدار است ولى گاهى تفاوت فروشنده و كالا و خريدار و بهاء اعتبارى است زيرا فروشنده حقيقت هستى خود را مي‌دهد و آن با شهادت در ميدان جهاد حاصل مىشود و مشترى نيز به جاى هر چيز لقاى خود را بهره فروشنده مىكند و به او اجازه ملاقات و ديدار خود را مي‌دهد مؤمنان متوسط خود را به خداى سبحان مىفروشند تا در مقابل آن بهشت بگيرند ولى برخى اهل ايمان به كمتر از لقاى الهى رضايت نمي‌دهند.
سرمايه انسان در اين تجارت
سرمايه انسان در ميدان تجارت دنيا هدايت فطرى، قدرت فهم و عقل، نيروى كار و عمر آدمى است كه اگر در راه تحصيل عقايد و معارف الهى و اعمال صالح صرف شود تجارتى بى خسارت و سودآور خواهد بود و اگر در غير اين راه صرف شود تجارتى زيانبار است و به ديگر سخن اگر كسى با سرمايههاى علمى و عملى خود به تجارت با خدا پرداخت سودمند است و اگر با او معامله نكرد او به حقيقت اهل خسارت است. «و العصر انّ الانسان لفى خسر الّا الّذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر؛() به عصر سوگند، انسانها همه در زيانند، مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند و يكديگر را به حق سفارش كرده و يكديگر را به شكيبايى و استقامت توصيه نموده‌اند.»
انسان سرمايههاى وجودى خود را چه بخواهد و چه نخواهد از دست مي‌دهد،
ساعات و ايام و ماهها و سالهاى عمر به سرعت مىگذرد، نيروهاى معنوى و مادى تحليل مي‌رود و توان و قدرت كاسته مىشود.
يك قلب استعداد معينى براى ضربان دارد وقتى آن استعداد و توان پايان گرفت قلب خود به خود مي‌ايستد بى آن كه عيب و علت و بيمارى در كار باشد، همچنين ساير دستگاهها و سرمايههاى وجودى انسان و سرمايهها و استعدادهاى او، همه انسانها زيان مىكنند و تنها يك راه براى جلوگيرى از اين خسران عظيم و زيان قهرى وجود دارد تا اين زيان را به منفعت و سودى عظيم مبدّل كند و آن به اين است كه با رفتن اين سرمايه، سرمايه گرانبهاتر و ارزشمندتر به دست آورد و آن سرمايه عظيم ايمان و عمل صالح و سفارش همديگر به حق و شكيبايى است كه در آن رضاى خدا و وصول به مقام او باشد بنابراين كسانى كه با از دست دادن اين سرمايه، مالى به دست آورد يا مقامى تحصيل كند و كاخ و قصرى فراهم سازد و يا عيش و نوش و لذّت زودگذر دنيوى را تأمين نمايد، دچار خسارت فوق العاده‌اى شده است اما اگر با آن سعادت جاودانه را تحصيل كند مىتواند ادعا كند سودى عايد شده است.
قرآن كريم بر اساس سوره والعصر نجات آدمى را از خسران عظيم بر چهار اصل مبتنى كرده است:
ـ1 ايمان كه زيربناى همه فعاليتهاى انسان را تشكيل مي‌دهد زيرا تلاشهاى عملى انسان از مبانى فكرى و اعتقادى او سرچشمه مىگيرد به همين دليل است كه انبياء الهى قبل از هر چيز به مبانى فكرى و اعتقادى امتها مىپرداختند.
ـ2 اعمال صالح به عنوان ميوه درخت پرثمره ايمان، يعنى هر كار شايسته‌اى كه وسيله تكامل نفوس بشرى و پرورش اخلاق و قرب الى اللّه و پيشرفت جامعه انسانى در تمام زمينهها شود، خواه عبادات باشد، خواه انفاق در راه خدا و خواه جهاد در راه خدا و يا كسب علم و دانش و مانند آن.
ـ3 دعوت همگانى و عمومى به سوى حق، انسانى كه مىخواهد از خسارت و زيان نجات پيدا كند بايد نسبت به جامعه احساس مسؤوليت كند و آنها را به آن چه كه
واقعيت و مطابق با واقعيت است سفارش كند يعنى هم امر به معروف و نهى از منكر كند و به تعليم دادن و ارشاد جاهل بپردازد و هم غافلان را بيدار سازد و بالأخره همه را به حق تشويق نمايد و به تبليغ و ايمان و عمل صالح اقدام كند.
ـ4 سفارش همديگر به شكيبايى و استقامت، يكى از اصول براى نجات از خسارت سفارش ديگران به شكيبايى و پايمردى در اطاعت خدا و دورى از معصيت الهى و مصائب و حوادث ناگوار است.
تجارت و معامله با شيطان
برخى انسانها در ميدان تجارت دنيا با شيطان داد و ستد مىكنند كه در اين تجارت دچار خسارت فوق العاده مىشوند.
در قرآن كريم مىفرمايد: «اولئك الّذين اشتروا الضلالة بالهدى فما ربحت تجارتهم و ما كانوا مهتدين؛() منافقان كسانى هستند كه هدايت را به گمراهى فروخته‌اند و اين تجارت آنها سودى ندارد و هدايت نيافته‌اند.»
در واقع منافقان با فروش هدايت و خريدارى ضلالت هيچگاه سود و بهره‌اى نخواهند داشت.
گمراهان در واقع با شيطان كه متولّى ضلالت و گمراهى انسان هاست داد و ستد مىكنند، سرمايههاى انسانى را از دست مي‌دهند و به جاى آن كالايى را مىخرند كه عذاب و دوزخ جاودانى را براى آنان تأمين كند، در تجارت انسان با شيطان به لحاظ اين كه او مالك و صاحب اختيار خود نيست و همه چيز خود را به شيطان داده است دچار بدترين معامله شده است.
قرآن مىفرمايد: «بئسما اشتروا به انفسهم ان يكفروا بما انزل اللّه؛() آنها در مقابل بهاى بدى خود را فروختند كه به ناروا به آياتى كه خدا فرستاده بود كافر شدند» و در آيه 102 سوره بقره فرمود: «ولبئس ماشروا به انفسهم لو كانوا يعلمون» و چه‌زشت و ناپسند بود آن چه خود را به آن فروختند اگر مي‌دانستند.
منافقان در دنيا سرمايه فطرت و هدايت خويش را مىفروشند و ضلالت مىستانند و اگر آدمى سرمايه ظاهرى را بفروشد چون
بايع غير از سرمايه است. راه براى تحصيل سرمايه مجدّد باز است. اما اگر كسى خود را بفروشد ديگر راهى براى تحصيل سرمايه جديد ندارد، منافقان و كافران كه خود را به شيطان فروختند همه راههاى كسب سود را به روى خود بسته‌اند چنان چه راه تحصيل سرمايه مجدّد را نيز مسدود كرده‌اند.
شيطان نيز كه مشترى حقيقت انسانهاى منافق، كافر و تبهكار است اين گونه نيست كه پس از خريدارى و تملك و نيز اسير كردن انسان خريدارى شده، بر او منّت گذارده و آزادش كند بلكه در دنيا انسان خود فروخته را تحت ولايت خودش مىگيرد و همواره به زبان او سخن مىگويد و با چشم او مىنگرد: «اتخذوا الشيطان لامرهم ملاكاً و اتخذهم له اشراكاً فباض و فرّخ فى صدورهم و دبّ و درج فى حجورهم فنظر باعينهم و نطق بالسنتهم؛() اين زشت سيرتان شيطان را ملاك و اساس كار خود قرار دادند او نيز آنها را به عنوان دامهاى خويش(يا شريكان خود) برگزيد و به دنبال آن در سينههاى آنها تخم گذارى كرد، سپس آن را مبدّل به جوجه نمود، اين جوجههاى شيطانى از درون سينههاى آنان خارج شده، در دامانشان حركت كرد و پرورش يافت و سرانجام كارشان به جايى رسيد كه شيطان با چشم آنها نگاه كرد و با زبانشان سخن گفت، آنها را بر مركب لغزشها سوار كرد و سخنان فاسد و باطل را در نظرشان زينت بخشيد و به اين دليل اعمال آنها اعمال كسى است كه شيطان او را در سلطه شريك خود ساخته و سخنان باطل را بر زبان او نهاده است.
شيطان نه تنها در دنيا آنها را راهنمايى مىكند كه در آخرت نيز قرين آنان است چنان كه فرمود: «حتى اذا جائنا قال ياليت بينى و بينك بعد المشرقين فبئس القرين؛() تا زمانى كه در قيامت نزد ما حاضر شود، مىگويد: اى كاش ميان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود چه بد همنشينى بودى.» در واقع پيروان شيطان از حشر با او در قيامت در رنجند. بنابراين كسى كه سرمايههستى خود را باخت، هدايتپذير نيست ناگفته نماند اين هدايت ناپذيرى معلول سوء اختيار خود منافقان است.
ره‌آورد تجارت با خدا
انسان مؤمنى كه در ميدان تجارت، با خدا شركت مىكند، اين تجارت براى او پيامدها و ره آوردهاى فراوانى دارد كه بالاترين آن ديدار با پروردگار است، اما براى مراتب پايينتر پيامدها و نتايجى مترتب مىشود قرآن فرمود:علاوه بر نجات از عذاب دردناك الهى :يغفرلكم ذنوبكم و يدخلكم جنّات تجرى من تحتها الأنهار و مساكن طيّبة فى جنّات عدن ذلك الفوز العظيم و اخرى تحبّونها نصر من اللّه و فتح قريب و بشّر المؤمنين؛() گناهانتان را مىبخشد و شما را در باغهايى از بهشت جاودان جاى مي‌دهد و اين پيروزى عظيم است و نعمت ديگرى كه آن را دوست داريد به شما مىبخشد و آن يارى خداوند و پيروزى نزديك است و مؤمنان را به اين پيروزى بزرگ بشارت ده.»
بر اساس آموزههاى اين آيه ره آورد تجارت با خدا عبارت است از :ـ1 بخشش گناهان ـ2 راهيابى به بهشت جاودان ـ3 پيروزى بر دشمن ـ4 نصرت الهى و پيروزى نزديك.
ويژگىهاى مؤمنان و تاجران پرسود
در سوره توبه پس از دعوت به شركت در معامله پر سود با خدا به ويژگىهاى كسانى مىپردازد كه در اين معامله شركت مىكنند و آنها را به اين صورت بيان مىكند: «التّائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنكر و الحافظون لحدود اللّه و بشّرالمؤمنين؛() مؤمنان كسانى هستند كه توبه كنندگانند، و عبادتكاران، سپاسگويان، سياحت كنندگان، ركوع كنندگان، سجده آوران، آمران به معروف، نهى كنندگان از منكر، و حافظان حدود و مرزهاى الهى و بشارت ده به مؤمنان.»
بر اساس اين آيه در واقع مؤمنان كسانى هستند كه داراى ويژگىهاى ذيل‌اند:
1ـ توبه كار: كسانى كه دل و جان خود را با آب توبه از گناهان شستشو مي‌دهند.
2ـ عابدان: كسانى كه در پرتو ارتباط با خدا و پرستش ذات پاك او خودسازى
مىكنند و با او به راز و نياز و نيايش مىپردازند و در برابر او سر تسليم فرود مي‌آورند.
3ـ سپاسگزاران نعمتهاى الهى :كسانى كه در برابر نعمتهاى مادى و معنوى پروردگار سپاس مىگويند.
4ـ استمرار بر عبادت خدا و اطاعت او: كسانى كه پيوسته و مستمراً به عبادت خدا و اطاعت او ادامه مي‌دهند. گرچه سياحت معناى عامى دارد و مىتوان آن را بر سير و سياحت بر روى زمين به منظور شناخت عظمت خدا و شناخت جوامع بشرى و آشنايى با عادات و رسوم و سياحت به منظور كسب علوم و دانشهاى اقوام و ملت هايى كه داراى انديشههاى زنده هستند تا از اين طريق خود انديشه‌اش را زنده و فكر خود را پخته سازد.
ممكن است مراد كسانى باشند كه به سوى ميدان مبارزه و جهاد با دشمن به سير و حركت مىپردازند و ممكن است مراد سير عقل و فكر در مسائل مختلف مربوط به جهان هستى و عوامل سعادت و پيروزى و اسباب شكست و ناكامى باشد.
5 ـ ركوع كنندگان :كسانى كه بدليل معرفت و شناخت خدا و جمال و جلال او و شناخت عظمت او در برابر او سرخم مىكنند و به ركوع مىپردازند.
6ـ سجده كنندگان :كسانى كه فقط خدا را شايسته مسجود واقع شدن مي‌دانند و تنها در برابر او سجده مىكنند.
7 ـ امر كنندگان به معروف :كسانى كه مردم را به معروف و نيكىها دعوت مىكنند.
8 ـ نهى كنندگان از امور ناپسند :كسانى كه با هرگونه فساد و منكرى مبارزه مىكنند.
9ـ نگهبانان مرزهاى الهى: كسانى كه مهمترين وظيفه اجتماعى خود را حفظ حدود الهى و اجراى قوانين او و اقامه حق و عدالت مىنمايند.
از دقت در اين ويژگىها دانسته مىشود كه انسان هم بايد به تربيت و تهذيب نفس و خودسازى بپردازد و هم با انجام وظائف اجتماعى به پاكسازى محيط و جامعه بپردازد.
نمونه‌اى از فروش جان و خريد
رضوان
فداكارى بزرگ اميرالمؤمنين در ليلة المبيت و خوابيدن آن حضرت به جاى پيامبر اكرم(ص) و گذشتن از هستى خود و به استقبال ضربههاى شمشير مهاجمان قبيله حجاز رفتن بهترين نمونه فروختن جان براى رسيدن به رضوان و لقاى الهى بود: «و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رؤوف بالعباد؛() بعضى از مردم با ايمان و فداكار جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.»
سرمايههاى علمى انسان
خداى سبحان انسان را با سرمايههاى علمى آفريده است، سرمايههاى علمى انسان داراى دو بخش است:
ـ1 علم حصولى و اكتسابى كه از راه اندامهاى ادراكى مانند چشم و گوش و ديگر حواس ادراكى به رهبرى عقل بدست مي‌آيد و انسان در آغاز تولد تنها از ابزار تحصيل آنها بهرهمند است.
«و اللّه اخرجكم من بطون امّهاتكم لاتعلمون شيئاً و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة لعلّكم تشكرون؛() و خدا شما را از شكم مادرانتان خارج نمود در حالى كه هيچ چيز نمي‌دانستيد و براى شما گوش و چشم و عقل قرار داد تا شكر نعمتهاى او را به جا آوريد.»
ـ2 علم حضورى و شهودى، علمى كه خداى سبحان با سرمايه‌اى گرانبها آفريد و آن تسويه جان آدمى و الهام فجور و تقوا به اوست.
«و نفس و ما سوّيها فالهمها فجورها و تقويها؛() سوگند به نفس آدمى و آنكس كه او را مرتب و منظم ساخت و سپس فجور و تقوى را به او الهام كرد.»
تسويه بدن آدمى به داشتن اندام هايى چون چشم و گوش و دهان و مانند آنهاست و انسان با نداشتن يكى از آنها معيوب است و تسويه جان او به آگاهى و معرفت او نسبت به فجور و تقواست.
اين سرمايه علم حضورى با الهام الهى در انسان تحقق پيدا مىكند و اگر كسى اين سرمايه را از دست داد يعنى فطرت خويش
را در گور هواهاى نفسانى مدفون ساخت، ديگر از روح و نفس انسانى برخوردار نيست و معناى صحيح انسانيت بر او صدق نمىكند.
 تجارت معنوى در سخنان امام على(ع)
على عليه السلام در نهج البلاغه فرمود: «انّ الدنيا دار صدق لمن صدقها و دار عافية لمن فهم عنها و دار غنى لمن تزود منها و دار موعظة لمن اتعظ بها مسجد احبّاء الله و مصلّى ملائكة الله و مهبط وحى الله و متجر اولياء الله، اكتسبوا فيها رحمة و ربحوا فيها الجنه؛() در حقيقت جايگاه صدق و راستى است براى آن كس كبه با آن به راستى رفتار كند و خانه تندرستى است براى آن كس كه از آن چيزى بفهمد و سراى بىنيازى است براى آن كس كه از آن توشه برگيرد و محل اندرز است براى آن كس كه از آن اندرز گيرد، مسجد دوستان خداست و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحى الهى و تجارت خانه اولياء حق، آنها در اين جا رحمت خدا را بدست مي‌آورند و بهشت را سود خود قرار دادند.»
در بيان ديگرى آن حضرت فرمود: «من حاسب نفسه ربح و من عقل عنها خسر؛() كسى كه به حساب نفسش برسد سود مىبرد و كسى كه از خويش غفلت كند زيان مىبيند.»
در گفتار ديگرى فرمود: «ولاتجارة كالعمل الصالح و لاربح كالثواب؛() هيچ تجارتى همچون عمل صالح نيست و هيچ سودى همچون پاداش الهى نيست.»
نتيجهگيرى
با دقت در مجموع مطالب اين مقاله استنتاج مىشود كه آدمى وقتى قدم به عرصه عالم طبيعت و دنيا مىگذارد از سرمايههاى معنوى و مادى فراوانى برخوردار است سرمايههايى چون عقل و فطرت و هدايت فطرى و الهام الهى و به فجور و تقوى و علاوه سرمايه وحى و هدايت الهى كه توسط انبياء در اختيار انسان نهاده شده است و سرمايه هايى مادى چون اعضاء و جوارح و سرمايه عمر و نعمتهاى مادى فراوانى كه براى تأمين انسان در
اختيار او قرار گرفته است.
انسانى كه با اين سرمايهها در اين عالم قرار گرفت برخى سود مىبرند و برخى با باختن اين سرمايهها دچار خسارت و زيان مىشوند، انسان مؤمن در اين دنيا سود و منفعت عايدش مىشود و انسان كافر و منافق سرمايهها را از دست مي‌دهد بدون آن كه سودى عايدش شود.
دنيايى كه ميدان تجارت است فروشنده انسان است كه متاع خود را عرضه مىكند و مشترى آن گاهى خداست كه در اين صورت انسانى كه با خدا وارد معامله شود با توجه به مراتب و درجات انسان سودهاى پايدارى نصيب و بهره او مىشود در بالاترين مرتبه به لقاء الهى و ديدار خدا نائل مىشود و در مرحله پايينتر به بهشت وارد شده و از نعمتهاى آن بهرهمند مىگردد و در دنيا نيز پيروزى بهره او مىگردد علاوه بر آن از عذاب الهى در امان خواهد بود و انسانى كه با شيطان وارد معامله شود نه تنها سرمايه را باخته بلكه براى هميشه گرفتار عذاب الهى خواهد بود.
آن چه مورد معامله واقع مىشود جان و مال آدمى است و هدف از آن براى مؤمن سعادت جاودانه خواهد بود.
مؤمنان واقعى كسانى هستند كه از ايمان و عمل صالح برخوردار بوده هم به خود سازى بپردازد و هم نسبت به جامعه احساس مسؤوليت كند و با امر به معروف و نهى از منكر با فساد مبارزه كرده و حدود و قوانين الهى را حفظ و پياده نمايد.

پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. تحف العقول، ص .483
. سوره صف، آيه 12ـ .10
. سوره توبه، آيه .111
. سوره عصر.
. سوره بقره، آيه .16
. همان، آيه .90
. نهج البلاغه، خطبه .7
. سوره زخرف، آيه .38
. سوره صف، آيه 15 ـ .14
. سوره توبه، آيه .112
. سوره بقره، آيه .207
. سوره نحل، آيه .78
. سوره شمس، آيه 8 ـ .7
. نهج البلاغه، حكمت .131
. همان، .208
. همان، .113