آيا زرتشتيان آمدن مصلح آخر الزمان را باور دارند؟
زرتشتيان، از نظر فقهى و آداب مناسك دينى، علاوه بر اوستا، متون جانبى مفصلى در دست دارند كه طهارات و نجاسات و قوانين ازدواج و طلاق و تجارت را در بردارد. در مجموعه اوستا، واژه «سوشيانس» چه به صورت جمع و چه به صورت مفرد، به دفعات استفاده شده است. سوشيانس، از ريشه «سويا» همان سود به معناى بهره و منفعت گرفته شده كه به مفهوم سود رسان است.
او را از اينرو «سوشيانس» خوانند كه به همه جهان مادى، منفعت و سود ميرساند.()
سوشيانس، در كاربردهاى جمع خود، شامل زرتشت و حاميان و ياران و مبلغان نوسازان و آرايندگان جهان پايانى است كه ويژگيهاى عمده آنان، عبارتند از: خردمندى و نيكوكارى و سودرسانى به همه موجودات و ستايش پروردگار و آراستن عالم معنوى و غلبه بر خصومت ديوان و پاك كردن جهان از دروغ.()
از آن جا كه دين، با يك رهبر، يعنى زردشت شروع شد، با يك رهبر نيز به پايان ميرسد و سوشيانس در پايان، پيشواى دينى و در واقع آخرين پيشواى دينى خواهد بود.()
تفاوت عمده موعود اسلام و مزديسنا، در آن است كه مسلمانان، به زنده بودن موعودشان معتقد هستند، در صورتى كه موعودهاي مزديسان، تا پيش از ظهورشان، متولد نشدهاند.
ولادت موعود زرتشت
سى سال مانده به پايان آخرين هزاره هستى، دخترى پانزده ساله از سلاله زرتشت كه به مردى نپيوسته، از ميان قومى خداپرست كه بالاى كوه اوشيدا() نزديك درياچه كيسانيه قرار دارد، به دريا كه ميرود و در آن آب، تن خويش را خواهد شست وجرعهاى از آن را مينوشد و حامله ميشود. پس از نه ماه، پسرى بزايد موسوم به «استوت ارند» كه به نامهاى سوسيوس،
سوشيوس، سوشيان، سوشيانس نيز خوانده مىشود.()
اين فرزند، در سى سالگى، به مكالمه اهورا مزدا موفق ميشود و به نوكردن جهان، همت خواهد گماشت.
نشانههاى ظهور
آمدن سوشيانس، آن قدر طول ميكشد كه درباره او گويند كه نميآيد؛ در حالى كه او خواهد آمد.()
خورشيد، در آسمان، به مدت سى شبانه روز، توقف ميكند.()
سقوط يك شهاب يا ستاره به نام «جوز هر مار» يا «گوز هر» بر زمين است.()
نيز زمين لرزه بسيار بباشد؛ جوانان، زود پير شوند و هر كس از كردار بد خود شاد است و ارجمند. مردم ستمگر را به نيكى دارند و مردم ديندار را به بدى.()
ويژگىهاى موعود
او، داراى فرّهاى قويتر از ساير مردمان است؛
با نگاه بخشايش، به جهان مينگرد؛
با ديده خرد به خلايق مىنگرد و جهان را جاودانگى مىبخشد؛
او، داناتر، راست گفتارتر، مددكار، خردمندتر از همه خلايق است.()
شنيدهام در دين باستانى هندوها درباره منجى در آينده مطالبى ذكر شده است. در اينباره توضيحى بدهيد.
هندوها، دارايكتب مقدس متعددى هستند كه در برخى از آنها از آمدن مصلح و منجى سخن به ميان آمده است كه به مواردى اشاره مىكنيم:
الف. بشارت ظهور در كتاب اوپانيشاد
اين مظهر ويشنود(مظهر دهم) در انقضاى كلّى يا عصر آهن، سوار بر اسب سفيدى، در حالى كه شمشير برهنه درخشانى به صورت ستاره دنبالهدار در دست دارد، ظاهر ميشود و شريران را تمامآ هلاك ميسازد و خلقت را از نو، تجديد و پاكى را رجعت خواهد داد. اين مظهر دهم، در انقضاى عالم، ظهور خواهد كرد.()
ب. بشارت ظهور در كتاب باسك
دور دنيا تمام شود به پادشاه عادلى در آخرالزمان كه پيشواى ملائكه و پريان و آدميان باشد و حق و راستى با او باشد و آنكه در دريا و زمينها و كوهها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمين آنچه باشد، خبر دهد و
از او بزرگتر، كسى به دنيا نيايد.()
ج. بشارت ظهور در كتاب پاتيكل
و دولت او، بسيار كشيده شود و عمر او از فرزندان ناموس اكبر، زياده باشد و آخر دنيا به او تمام شود و بت خانه سومنات را خراب كند و هر بتى كه در هر جا باشد، بشكند.()
د. بشارت ظهور در كتاب وشن جوك
آخر دنيا به كسى برگردد كه خدا را دوست ميدارد و از بندگان خاص او است. نام او خجسته و فرخنده باشد. خلق را كه در دينها اختراع كرده و حق خدا و پيامبر را پايمال كردهاند، همه را زنده گرداند و بسوزاند و عالم را نو گرداند و هر بدى را سزا دهد.()
هـ. بشارت ظهور در كتاب ديد
پس از خرابى دنيا، پادشاهى در آخرالزمان پيدا شود كه پيشواى خلايق باشد و نام او «منصور» باشد و تمام عالم را بگيرد و به دين خود درآورد و همه كس را از مؤمن و كافر بشناسد و هرچه از خدا بخواهد، برآيد.()
گرايش انجمن حجتيه چيست؟ آيا مشروعيت دارند؟ برنامه آنها چيست؟()
در گذشته (زمان رژيم پهلوى) دو خطر عمده دين را تهديد مىكرد:
.1 حزب توده كه مرام ماركسيسم را ميان جوانان نشر ميداد كه متدينان و ملىها و حتى رژيم پهلوى همه با آن درگير بودند.
.2 خطر بهائيت كه فقط متدينان روى آن حساسيت داشته كه پس از شهريور 1320 متوجه شدند آنها در دستگاه پهلوى هم نفوذ كردند كه به مبارزه با آن پرداختند با اين وجود به لحاظ حمايت رژيم پهلوى، بهائيت در سطح بالاى كشور (نخستوزير، برخى از وزرا و…) نفوذ كردند.
انگيزه تشكيل انجمن
در اين اثنا تشكلى مذهبى از اواسط دهه سى به هدف مبارزه با بهائيت تهران و ساير شهرستانها پديد آمد. رهبرى اين تشكل از سال 1332 ق در اختيار يك روحانى قرار گرفت كه به جز سوابق حوزوى، در نهضت ملى شدن نفت نيز فعال بود. اين تشكل كه «انجمن خيريه حجتيه» ناميده شد نه تنها در حوزه مبارزه با بهاييت، بلكه در محدوده وسيعتر و حتى بيش از دو دهه در تعميق بسيارى از آموزشهاى دينى، ولى با برداشتى خاص در سطح جامعه مذهبى ايران مؤثر بود.
انجمن خيريه حجتيه مهدويه به سال
1332ش با تلاش حاج شيخ محمود تولايى (مشهور به حلبى) فعاليت خود را آغاز كرد، وى در سال 1280 ش در شهر مشهد به دنيا آمد. وى دروس حوزوى خود را نزد اساتيد به نام مشهد خواند. او افزون بر حضور در دروس خارج اصول فقه به تحصيل دروس معارف الهيه پرداخت كه آثارى از او به جاى مانده است. كار عمده آقاى حلبى پس از شهريور 1320 ش تبليغ در قالب منبر بود و در اين كار، مهارت و شهرت خاصى به دست آورد، تا آنجا كه چندين سخنرانى وى از راديو مشهد پخش و بعدآ به صورت مجموعهاى به چاپ رسيد.
در اواخر سال 1328 حلبى همراه جمعى از فعالان مذهبى مشهد و نيز انجمنها و هيئات مذهبى به طور منظم با بهائيان درگير بودند.
مرحوم حلبى در آستانه ملى شدن صنعت نفت به فعاليتهاى تبليغى سياسى خود افزود و پس از آن، در جريان شكستى كه در انتخابات مجلس هجدهم خورد، از فعاليت سياسى كناره گرفت و دو سال بعد، به تهران آمد و به همان كار خطابه و منبر مشغول شد. وى بخشى از فعاليت خود را به مبارزه با بهائيت اختصاص داد و تا پايان عمر همين مشى را ادامه داد. ايشان، روز جمعه 26 دىماه 1376 درگذشت و كنار مزار شيخ صدوق (ابن بابويه) در شهر رى به خاك سپرده شد.
مرحوم حلبى با همكارى جمعى از متدينان كه با عنوان هيأت مديره، امور انجمن را اداره مىكردند تا آغاز پيروزى انقلاب اسلامى به فعاليت فرهنگى برضد فرقه بهائيت اشتغال داشت و به تربيت نيرو براى مقابله با بهائيان و تبليغات آنان اهتمام داشت. انجمن طى 25 سال فعاليت ضمن مبارزه با بهائيت، توانست جمع زيادى از نيروهاى جوان را در بسيارى از شهرها به خود جذب كند.
انجمن اساسنامهاى داشت؛ از جمله مواد اين اساسنامه اين بود كه «انجمن به هيچ وجه در امور سياسى مداخله نخواهد داشت و نيز مسؤوليت هر نوع دخالتى را كه در زمينههاى سياسى از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد، به عهده نخواهد داشت». (قابل ذكر است بعدها از اين شعار دست برداشته و خلاف آن عمل كردند). اين همان بندى بود كه انقلابيون پيش و پس از انقلاب از آن ناراحت بودند.
زمينههاى فعاليت
انجمن در هر شهر دفترى داشت كه تحت عنوان بيت (بيت امام زمان) شناخته مىشد. اين بيت، مسؤولى داشت و زير نظر وى سه گروه
تدريس، تحقيق و ارشاد فعاليت مىكردند. گروه نخست، به آموزش نيروها در سه مرحله ابتدايى، متوسطه و عالى مىپرداختند. گروه دوم، به دنبال افرادى از مسلمانان بودند كه تحت تأثير بهائىها به آيين آنها گرويده بودند. و گروه سوم، كار ارشاد اين افراد را با شيوههاى خاص خود دنبال مىكردند.
سخنرانىهاى عمومى در محافلى كه بيشتر، منازل بود، برگزار مىشد و به طور معمول در سالروز تولد امام عصر(عج) نيز جشنهاى بزرگى برگزار مىشد. بيشتر افرادى كه از بهائيت برمىگشتند، توبه نامه و تبرى نامهاى مىنوشتند كه متن بسيارى از آنها در يك مجموعه در كتابخانه آستان قدس نگهدارى مىشود.
وضعيت بعد از انقلاب اسلامى: به دنبال پيروزى انقلاب اسلامى كه به نوعى پيروزى مذهبىهاى سياسى بود، انجمن به موضع انفعال افتاد و نيروهاى تربيت شده در انجمن در سطوح مختلف، پس از انقلاب به سه دسته تقسيم شدند:
1. برخى به انقلاب اسلامى پيوستند؛
2. برخى برابر انقلاب بىتفاوت ماندند؛
3. برخى به انتقاد از انقلاب پرداخته و به صف مخالفان از نوع ديندار پيوستند.
انجمن، چندى پيش از پيروزى انقلاب اسلامى، يعنى در شهريور 1357 مواضع خود را در ارتباط با سياست تغيير داده شروع به همراهى انقلاب كرد. (از جمله مواضع پيش از انقلاب اين گروه: انقلاب امر ناممكن است، مگر آن كه وابسته به يك قدرت خارجى باشدأ همچنين مىگفتند چه كسى مسؤول خونهاى ريخته شده در جريان 15 خرداد 1342 و بعد از آن مىباشد؟)
پس از انقلاب از سوى برخى از رهبران انقلاب، انجمن به عنوان يك عنصر خطرناك معرفى شده و براى جلوگيرى از نفوذ آن در مراكز، تبليغات وسيعى بر ضد آنان شد و به مرور، به حذف شمار زيادى از چهرههاى مذهبى باسابقه منجر شد. طبعآ برخى از سوابق برخوردهاى منفى رهبران انجمن با جريان انقلاب يك تجربه براى موضع گيرى بر ضد آنان مورد استفاده قرار گرفت، براى نمونه، امام خمينى( كه در روزگارى آقاى حلبى را تأييد مىكرد، در سالهاى پيش از انقلاب، به تدريج به حركت انجمن بدبين شده و حمايت خود را قطع كرد. آقاى گرامى فردى كه اخبار داخلى ايران را براى نجف مىنوشته است نامهاى در اين باره به امام نوشته كه پاسخ امام اين بوده
است :«از وقتى كه مطلع شدم، ديگر تأييدى نكردم».
اين جهتگيرىها ادامه پيدا كرد تا سر انجام در اثر بروز انحرافاتى در ميان برخى از افراد انجمن (از قبيل كج انديشى درباره خون شهيدان و شهيد ندانستن كشتههاى جنگ تحميلى و اينكه بايد بگذاريم گناه زياد شود تا آقا امام عصر(عج) ظهور كند و..) امام خمينى در سخنرانى عيد فطر سال 1362 بدون تصريح به نام انجمن، هشدارهاى تكاندهنده دادند و در ضمن از ايشان خواسته شده كه انحرافات خود را كنار بگذارند.
انجمن در سال 1362 رسمآ تعطيلى خود را اعلام كرد و ضمن آن توضيح داد كه خود را مصداق سخنان رهبر انقلاب نميداند. بدين ترتيب انجمن منحل شد.
از مطالب گذشته پاسخ سؤال خواننده محترم روشن مىشود كه انجمن در ابتدا با گرايش مذهبى و مبارزه با بهائيت تاسيس و شروع به فعاليت نموده؛ ولى در سير كار گرفتار انحرافاتى شدند كه با موضع گيرى سران انقلاب به ويژه رهبر كبير انقلاب به انحلال انجمن منتهى شد. از لابهلاى مطالب و موضعگيرىهاى امام خمينى نيز پى مىبريم نه تنها اين گروه با امام زمان ارتباطى نداشته، بلكه برخى مواضع ايشان مخالف با ايده و هدف ظهور انقلاب جهانى حضرت بقية الله مىباشد. مركز تخصصى مهدويت
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. مستر هاكس آمريكائى، قاموس كتاب مقدس، به نقل از كتاب ظهور حضرت مهدى(ع) از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، نوشته سيد اسدالله هاشمى شهيدى.
. فروردين يشت، از اوستا، فقره .129
. پورداد، سوشيانس، ص 10 و .8
. دينكرد، كتاب نهم، فصل ،58 فقره .15
. . oshida
. اوشيدرى، دانش مزديسنا، ص .137
. وينكرد، كتاب نهم، فصل ،32 فقره اول.
. پور داود، سوشيانس، ص .46
. بندهش هندى، بخش .26
. يادگار جاماسب (جاماسب نامه)، ترجمه صادق هدايت، ص 8و .117
. اوستا، زامياد يشت، ص 94، يسنا ص 3 و .13
. اوپانيشاد، ترجمه محمد دار اشكوه، ج ،2 ص .637
. بشارات عهدين، ص .246
. همان.
. همان، ص .272
. همان، ص 245.
. اين مطالب درباره انجمن حجتيه از كتاب جريانها و سازمانهاى مذهبى و سياسى، نوشته رسول جعفريان ص 268 چاپ انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامى، پاييز ،83 استفاده شده است كه با دقت در مطالب، پاسخ سؤال به طور مشروح روشن مىشود.