سينما در خدمت انديشه دينى
آخرينقسمت
حجة الاسلام سيد كاظم علوى
س – شما در نشست قبلى اشاره
كرديد كه در سينما و تلويزيون ما از نظر محتوا مشكل نداريم، مشكل ما در فرم و سبك
است، سؤال اين است كه آيا سبك هم اسلامى و غير اسلامى دارد؟ مثلاً نظام پارلمانى
در همه دنيا يكى است ولى هر ملتى بر اساس منافع ملى يا عقايد مذهبى در آن پارلمان
قوانينى را تصويب مىكند! به عبارت ديگر، شكل يكى است ولى محتوا، برگرفته از عقايد
خودشان است، حالا آيا سينما هم اين گونه نيست و سبك و سياق آن هم اسلامى و غير
اسلامى دارد و يا فقط محتوا بايد اسلامى باشد كه به ذهن نزديكتر است؟
ج : در پاسخ بايد عرض كنم
اولاً: قياس معالفارق است. فيلم را با ساختمان و سينما را با پارلمان نمىتوان
مقايسه كرد. سينما يك زبان است نوعى برقرارى ارتباط است كه از حاصل جمع فرم و
محتوا شكل مىگيرد. بله ساختمان واحد ما كه شما آن را به پارلمان قياس كرديد همان
خانه تاريكى است كه در آن فيلم به نمايش درمىآيد و نه اين كه سينما به معناى كلمه
شبيه پارلمان باشد. حال در همان مثال شما در پارلمانها آيا همه كشورها كه داراى
پارلمانند با زبان همان كشورى كه اوّل بار در آن پارلمان به وجود آمد صحبت مىكنند
و قوانين را مطرح مىكنند؟! قطعاً نه. سينما يك زبان است كه ما بايد آن را با
فرهنگ خودمان ترجمه كنيم. شما نمىتوانيد از ماشين تايپى كه حروفش مثلاً به زبان
چينى است مقالهاى را با محتواى اسلامى براى مردم عرب زبان منتشر كنيد. اين به اين
معنا نيست كه از ماشين تايپ استفاده نكنيم بايد استفاده كنيم ولى پس از اين كه
حروفش را به عربى تغيير داديم. در سينما هم بايد ابتدا زبان آن را تغيير بدهيم بعد
محتواى خودمان را در قالب آن بريزيم وقتى زبانش اسلامى شد ديگر شما هر حرفى كه با
آن بزنيد مخاطب مىفهمد اين اسلامى است. دقيقاً مثل همان مثال ماشين تايپ كه شما
لفظ “امريكايى” يا واژه “انگليسى” را وقتى به فارسى نوشتيد هرگز خواننده در
مخيّلهاش نمىگنجد اين يك متن انگليسى يا امريكايى است گرچه معناى كلمه انگليسى
است. در سينما هم وقتى سبك و ساختار اسلامى شد فيلم مستند هم كه تهيّه كنند مثلاً
از حيات وحش باز مخاطبتان مىفهمد كه اين فيلم يك فيلم اسلامى است.
س – آنچه تاكنون گفته شد راجع
به سينما بود و از تلويزيون صحبتى به ميان نيامد، لطفاًتلويزيون را هم توضيح دهيد،
بويژه اين كه مىدانيد اخيراً هم سمينارى تحت عنوان “بررسى روشهاى اجرايى
رهنمودهاى مقام معظم رهبرى به صدا و سيما” انجام شد.
ج : بله، در سمينار شركت كردم،
البته به عنوان مخاطب نه سخنران. قرار بود كه مقالهاى بنويسم كه متأسفانه
گرفتاريها اجازه نداد. پس از شركت در سمينار احساس كردم كه لازم بود من هم حرفهايى
را مىزدم و از دبير سمينار هم اين تقاضا را كردم ولى برنامهها بسته شده بود و
وقت براى سخنرانان برنامهريزى شده هم كم بود بديهى است كه اين تقاضا جامه عمل
نپوشد. در مورد سمينار بايد بگويم كه اولاً: نفس برگزارى چنين سمينارهايى جاى
تشكّر دارد و اميدوارم كه به همين يك بار بسنده نشود و تداوم يابد. پيگيرى رياست
سازمان هم كه يا مستقيم در جلسات شركت مىكردند و يا – بنا به نقل – سخنرانيهايى
را كه حضور نداشتند از نوار مىديدند، بسيار ارزشمند بود امّا در سمينار بحثها
بسيار كلّى بود و متأسفانه از عنوان خود سمينار كه بررسى روشهاى اجرايى بود شايد
اصلاً بحث نشد. لااقل به صورت كاربردى بحث نشد. سخنرانان سمينار را مىتوان در يك
تقسيم ابتدايى دو قسم كرد: عدهاى كه مديران تلويزيون بودند و در حقيقت سخنرانى
آنان گزارش كار آنها بود و دستهاى كه مباحث نظرى را مطرح مىكردند. كه چنانچه
گفتيم عمدتاً بحثهاى نظرى كلّى كه آن هم به جهت وقت كم معمولاً ابتر مىماند.
صحبتهاى آقايان: دكتر داورى و قاضى زاده نمونه آنهاست؛ مثلاً بحث اسلام و هنر يا
موسيقى، گرچه بسيار ارزشمند بود امّا به وجه كاربردى آن كمتر توجّه شده بود. بله
بالأخره بايد تكليف هنر در تفكّر اسلامى روشن شود امّا نه در اين سمينار، در اين
جا بايد نتيجه اين بحث و شيوه اجراى برنامههايى با عطر و رنگ هنر اسلامى عنوان
شود در بحث موسيقى بايد نظر نهايى غنا بودن يا نبودن آن مطرح مىشد و نه عنوان
كردن نظرات مختلف فقهاى عظام. ما اكنون با اين موسيقيهايى كه روى تصاوير، ميان
پردهها و تيتراژها پخش مىشود سر و كار داريم. ما بايد تكليفمان را با موسيقى پاپ
و كلاسيك روشن كنيم، بايد مشخص كنيم موسيقى سنّتى و مقامى ما آيا مصداق موسيقى
لهوى قرار مىگيرند يا نه؟ ما با اين مصاديق كار داريم. ببينيد خود آقا ( آية الله
العظمى خامنهاى ) چقدر دقيق در حكمشان به آقاى دكتر لاريجانى به اين نكته اشاره
مىكنند: “از پخش موسيقى لهوى بويژه آنچه در اين رشته هنرى، فاقد هويت ملّى و
اصالت ايرانى است پرهيز شود، موسيقى ابزارى است كه مىتواند حرام و مىتواند حلال
باشد نوع حلال آن به درستى شناسايى و برابر نظرات روشنگر امام راحل – طاب ثراه –
در معرض استفاده قرار گيرد و در اين باره بيشتر از هنر اصيل ايرانى كه با ساخت
روحى و عاطفى مردم ما همخوان و همنواست كار گرفته شود”.
مىبينيد كه چقدر كاربردى است،
همه فرازهاى آن با مصاديق عينى و عملى سر و كار دارد حتى آن جا كه اشاره به حلال و
حرام آن كردهاند فرمودهاند: نوع حلال آن شناسايى شود نه اين كه نظرات فقهاى
بزرگوار را بيان كنيم كه مثلاً مرحوم شيخ چنين فرموده و مرحوم فيض چنان. بله اين
بحث بايد انجام شود با حوصله و دقت هم و در امثال اين سمينار، حاصل آن پژوهشها و
بحث و فحصها كه در جهت رهنمود رهبرى است مطرح گردد. صحبتى را هم كه من قصد داشتم
آن جا بكنم در مورد همان سبك و ساختار بود امّا براى تلويزيون. سخن من كه مورد
سؤال شما هم هست اين است، كه ما بايد اولاً: نوع برقرارى ارتباطمان را به وسيله تلويزيون
با مخاطبمان روشن كنيم. آيا اين ارتباط باز به همان گونه است كه در غرب هست يا به
گونهاى ديگر و مبتنى بر فرهنگمان. مسلّم است جواب از نوع دوم است؛ مثلاً غربيها
به جهت سردمزاجى حاكم بر فرهنگشان ارتباط تلويزيونشان هم از همان سنخ است، معمولاً
شبكههاى خارجى مجرى پخش ندارند در اول هر ماه يا هفته برنامههاى شبكه در
روزنامهها اعلام مىشود در ابتداى هر روز هم اعلام برنامه به صورت مكتوب بر صفحه
تلويزيون مىنشيند و سپس برنامهها يكى پس از ديگرى در ساعت و دقيقه مقرر به دنبال
هم مىآيد تا پايان كار شبكه در آن روز يا شب. حال آيا ما هم مىتوانيم به همين
روش عمل كنيم؟ يا بعكس به جهت سلوك ويژهاى كه در فرهنگ عامّهمان هست مىبايد
مجرى داشته باشيم و بسيار هم قوى و قدرتمند. فرد يا افرادى كه بتوانند با مخاطب
رابطهاى كاملاً صميمى برقرار كنند، احوالشان را بپرسند، از مشكلاتشان جويا شوند،
شماره تلفنى بدهند كه مخاطبين بتوانند با آنها تماس بگيرند و درد دلهايشان را
بگويند (نه شماره تلفن روابط عمومى كه شماره تماس با شخص مجرى) و… و تجربه هم
ثابت كرده كه برنامههايى كه مجرى صميمى داشتهاند موفقتر بودهاند، چرا كه مشى و
سلوك ما شرقيها با غربيها تفاوت عمده دارد. ما براى خوردن يك استكان چايى مدّتى به
هم تعارف مىكنيم، ما براى ورود به يك اتاق يا خانه مدّتها اصرار مىكنيم تا
همراهمان قبل از ما وارد شود و نمونههايى از اين قبيل فراوان. به همين ترتيب
تلويزيون را هم عضوى از خانواده تلقّى مىكنيم و اگر ارتباط از نوع شرقى نتوانيم
با آن برقرار كنيم دل به آن نمىدهيم، اروپايى فقط براى پركردن وقت از آن استفاده
مىكند. براى آنها تلويزيون و توپ فوتبال چندان تفاوتى ندارد ولى ما تلويزيون را
يك موجود زنده مىبينيم حال اگر ما به شيوه آنها برنامهسازى كنيم و همان سبك و
سياق را در پيش بگيريم آيا موفقيّت آميز خواهد بود؟ مثال ديگر: غربيها روزهاى
يكشنبه را تعطيل مىكنند و شبكههاى تلويزيونى از اين فرصت استفاده كرده و شبهاى
تعطيل را تا دير
وقت به پخش
برنامه مىپردازند چون مطمئنند كه تلافى بيدارى شب را مخاطبينشان در روز در خواهند
آورد حال آيا ما هم در شبهاى جمعه كه شب تعطيل ماست مىتوانيم همان تقليد را انجام
دهيم يا نه؟ شب جمعه براى ما داراى معناست، شب “يادائم الفضل على البريّه” است، شب
دعاى كميل است، شب عبادت و ارتباط با خداست، و صبحش روز خواب نيست بلكه روز “ندبه”
است، روز “سمات” است و پخش برنامه در شب و تا دير وقت، اقلّ مضرّاتش قضا شدن نماز
صبح است. خوب، ما كمّيت برنامه را براى مبارزه با ماهواره بالا مىبريم. مگر
ماهواره چه مىكند؟ ماهواره جوان ما را از اعتقادش خالى مىكند، وقتى اعتقاد سست
شد دست از سيره عملى دينش برمىدارد، نماز نمىخواند، خوب ما هم ناخواسته در
راستاى همان سياست عمل كردهايم و با پخش برنامه تا نيمه شب كارى كرديم كه اهميت
نماز صبح نزدمخاطبمتديّن ماهم ازبينبرود،اينجاست كه عرض مىكنم بايد روش و سبك
و سياقى متناسب با فرهنگ خودمان تدوين كنيم.
س – اين مطالب كه شما مىفرماييد
مربوط به برنامهريزى است نه سبك و ساختار!
ج : بسيار خوب، درباره سبك و
ساختار در ساخت فيلم مفصّل بحث كردم، آن مطلب كه فرق نمىكند در فيلم سينما باشد
يا نوار ويديويى تلويزيون همه آن مطالب كه آن جا گفته شد اين جا هم جارى است من
مىخواهم بگويم كه كشف و استخراج شيوه برنامهسازى و توليد حتّى در اين جزئيات و
اجرائيات هم سارى و جارى است. اين مثالها را براى تقريب زدم و بديهى است كه اگر به
جهتى مقرّب است به جهاتى مبعّد باشد، مىخواهم بگويم نوع استفاده ما از موسيقى از
مونتاژ از كنار هم قرار دادن برنامهها و حتّى از شكل پخش و نوع برخورد مجرى هم
مىبايد با توجه به فرهنگمان اتخاذ شود وگرنه ناخواسته ما را در مسير خواسته دشمن
قرار مىدهد، مونتاژ، خشن و سريع يك فريم يك فريم با فرهنگ آرام ما سازگار نيست،
موسيقىهاى سرسامآور، متناسب با روحيه شرقى نيست (كه اين هر دو را در شروع
برنامههاى ورزشى يا سياسى يا … به كرّات ديده و مىبينيم)
بيدارى تا پس از نيمه شب و خواب صبح رسم و سنّت ما نيست. اگر ما بياييم برنامه
جالب و ديدنى و پرمخاطبمان را صبح زود پخش كنيم متناسبتر نيست؟ البته اينها همه
فرضيه است و به اين معنا نيست كه بايد اين چنين باشد فقط طرح سؤال است. آيا لااقل
نمىتوان درباره آن فكر كرد؟ و افراد دانشمند، جامعهشناس، روانشناس و دين شناس
را گردهم جمع كرد، تا راجع به آن بحث كنند؟ آيا نمىشود از مردم نظرخواهى كرد؟ و
سؤالهاى ديگرى كه مىتوان در اين خصوص انديشيد و مطرح كرد كه منجر به نتيجهاى
مثبت شده و فرآيند تأثير صدا و سيما را تا حدّى مطلوب ارتقا دهد كه قطعاً هم مورد
نظر مسؤولين است و هم مورد علاقه ما.
اميدواريم ان شاء اللّه به
جايى برسيم كه صدا و سيماى ما كاملاً مطلوب و مورد رضاى مقام معظم ولايت باشد.