سال خوش در نگاهى ديگر
سيد موسى ميرمدرس
برنامه تلويزيونى “سال خوش” كه
پيشتر در مايهاى نزديك به همين سوژه، با نام “ساعت خوش” از شبكه دوم تلويزيون پخش
مىشد، از كارهاى جنجالى آغاز سال 74 تلويزيون بود كه از جانب اهل قلم و ارباب
مطبوعات، مورد نقد و بررسى قرار گرفت.
برخى با نقد و تحليل، ضعفهاى
محتوايى و ساختارى آن را نماياندند و پارهاى به دفاع مطلق از آن پرداختند و بعضى
از موافقان هم با ترتيب دادن ويژهنامه و انجام مصاحبههاى گوناگون با بازيگران،
به تبليغ آنان پرداخته، در صدد حل مشكل تيراژ خود برآمدند!
مخالفان، عموماً بر جنبههاى
منفى و بدآموزيهاى آن، انگشت گذاشته، به صحنههايى چون پيچانيدن جوانى در قنداقه و
ادا و اطوارهاى آن چنانى و زد و خوردهاى بىمورد و شكستن اشيا و تكرار همان
سوژههاى ساعت خوش، تاخته، آن را ژانرى ديگر از شوهاى مضحك ماهوارهاى خواندند.
عدّهاى از طرفداران نيز بكلّى منكر عيب و نقص در مجموعه آن شدند و آمار بينندگانش
را نه تنها، دليل بر موفق بودن آن تلقّى كردند كه نشانه مفيد و سالم بودنش شمردند
و يكسره بر مخالفان شوريدند. البته بعضى ديگر هم با پذيرش برخى از نواقص، آن را
بهتر از برنامههاى ماهوارهاى دانستند و مدّعى شدند كه آنها با تهيه ويژهنامه،
از هجوم عدّهاى براى گرفتن امضا از بازيگران سال خوش كاستهاند و بدين ترتيب به
خوانندگانشان خط دادهاند كه بازيگران ياد شده با شومنهاى غربى فرق دارند و نبايد
از جاده اعتدال بيرون رفت!
مجموعه اين ديدگاهها، موجب شد
تا نگارنده در اين باب، تأملاتى كند و خوانندگان فرزانه را در درستى يا اشتباه
بودن آنها به داورى فرا خواند. البته مخاطبان اين قلم كسانى هستند كه از سر
خردگرايى و درست انديشى در مسايل نظر مىكنند و در تحليل هر حادثه، همه جوانب امر
را در نظر مىآورند و خويش را از كمند احساس رهانيده به وادى امن تعقل رساندهاند.
1- بسيار دور است كه كسانى به
صرف شاد بودن برنامهاى، با آن مخالفت كنند، زيرا آثار كمدينهاى قديمى سينماى مغرب
زمين، كه اتفاقاً در تلويزيون جمهورى اسلامى نيز بطور مكرّر به نمايش درآمدهاند،
مانند آثار چارلى چاپلين، لورل وهاردى، ديدى و غيره – كه ساعت و سال خوش از جهت
كمدى بودن با آنان قابل مقايسه نيستند – همواره مورد استقبال بودهاند و ديده نشده
كه كسانى از اين زاويه از در مخالفت با آنها درآيند. گذشته از آن، سريالها و
برنامههاى صدا و سيما مانند “بعله برون” و “صبح جمعه با شما” كه در مايههاى ظنز
تهيه شدهاند – با اين كه پيراسته از نقص نيستند – جزو پرطرفدارترينها هستند.
پس صرف شاد بودن برنامهاى،
دليل بر مخالفت با آن نيست و انصافاً بايد پذيرفت كه سال و ساعت خوش، آن سان كه
مدعىاند، در مقايسه با آثار مشابه ايرانى، چندان هم سرور آفرين و بهجتزا
نبودهاند!
2- از طرفى در ايام نوروز به
واسطه تعطيلات و افزايش ساعتهاى فراغت و موانع مسافرت، براى برخى، بينندگان
تلويزيون از ايام ديگر سال بيشترند و از جانب ديگر با توجه به اين كه سال خوش،
ادامه ساعت خوش بود و نه چيز جديدى، گرچه اين دو در مقايسه با برنامههاى مشابه از
روشى نو پيروى كردند، بنابراين بايد پرسيد: آيا اگر به جاى برنامه سطحى و
بىمحتواى نوروز74 كه از كانال اول پخش مىشد، مثلاً سريال كمدى “بعله برون” يا
سريال تاريخى “هزار دستان” و مجموعه سياسى “يكى از اين روزها” يا سريال “ روزى،
روزگارى” – علىرغم پارهاى نواقص – براى اولين بار، پخش مىشدند، باز هم، آمار
بينندگان برنامه ياد شده در همين حد بود؟
به علاوه بايد اذعان كرد كه
هميشه همه بينندگان يك برنامه، موافقان آن نيستند، به دليل اعلام مخالفتهاى
بينندگان همين برنامه، فىالمثل اين جانب شخصاً از عدّهاى از جوانان دختر و پسر
فاميل نظرخواهى كردم و با اين كه تقريباً همه تماشاچى بودند ولى طرفداران به مراتب
كمتر از مخالفان بودند و در نهايت همان موافقان هم علت ديدن اين برنامه را فقدان
سرگرمى جايگزين مىدانستند!
3- در تحليل پديدههاى فرهنگى
و اجتماعى، ديدگاهى راستتر مىافتد كه با در نظر گرفتن همه جوانب، به تحليل
حادثهاى بپردازد. از اين رو در يك نگرش منصفانه، برنامه مورد بحث گرچه داراى نكات
مثبتى هم بود ولى نكات منفى آن، غير قابل دفاع است و بىپروا بايد گفت، جنبههاى
منفى به مراتب افزونتر از زواياى مثبت آن است.
در مثل، اين كه چند نفر از
اعضاى خانوادهاى، هر كدام تهيه و پخت غذا را به خود نسبت دهند و با ريختن غذاها
بر سر سفره و شكستن ظروف، به جان هم بيفتند نه كمدى است، نه آموزشى و حتى نه سرگرم
كننده! ولى صحنههايى مانند به تمسخر گرفتن غرب زدگانى كه فريفته عنوان دكتراى
دكوراسيون مىشوند و برخلاف وجدان و فطرت خود به ياوههاى آن به اصطلاح متخصص
دكور، گوش جان مىسپارند، جالب بود و اتفاقاً با محتوا، و اى كاش تا پايان اين
برنامه، از اين صحنهها خلق مىشد كه حقيقتاً از مايههاى طنز (خنده نيشدار)
برخوردار بود.
همان طور كه نفى مطلق درست
نيست، دفاع مطلق هم غير منطقى است و راه درست آن است كه با استفاده از استعداد
بالقوه دست اندركاران اين برنامه، با تهيه سناريوهاى محكم و ارزشمند و كارگردانى
توانمند، بازيگران اين مجموعه در مسير درست هدايت شوند تا هم نسبت به كسانى كه
زحمتى را متحمّل مىشوند ناسپاسى نشود و هم با پيراستن و پالايش و زدودن نواقص،
برنامهاى مفيد ارائه گردد.
4- در نظام ارزشى جمهورى
اسلامى، ميزان مطلوب بودن برنامهها تنها در افزايش آمار بينندگان نيست، بلكه بايد
كوشيد تا بينندگان برنامههاى هدفمند و بامحتوا افزايش يابند و بايد توجّه داشت كه
ارائه هر كارى در صدا و سيماى جمهورى اسلامى، تداعى جواز شرعى آن نيز هست،
بنابراين استدلال به اين كه فلان برنامه هر چه باشد، از برنامههاى ماهوارهاى
بهتر است، نادرست و غير منطقى است، براى اين كه برنامههايى كه با اين هدف، ساخته
مىشوند نه تنها عطش تشنگان برنامههاى مبتذل ماهوارهاى را فرو نمىنشانند بل جمع
ديگرى را هم عملاً به وادى ابتذال خواهند كشاند.
اصولاً چرا بايد در نظامى كه
اكنون جوانان بوسنى و هرزهگوين و فلسطين اشغالى و لبنان و ساير كشورهاى دربند، با
الگو قرار دادن جوانانش، حماسههاى جاودانه مىآفرينند، در مركز آن، عدهاى اين
غرور افتخارآميز را لگدمال كنند و به خود بقبولانند كه يك ساعت از وقتشان را در
اختيار برنامههاى مبتذل ماهوارهاى يا ويديويى غير مجاز قرار دهند!
سوگمندانه بايد بر چنين
روحيهاى گريست و به جاى ايجاد عطش كاذب در اين كسان، مشفقانه راه درست را نشانشان
داد. جوانى كه بايد امثال استاد شهيد مطهرى، پرفسور حسابى و شهيد دكتر چمران،
الگوى رفتارى او باشند، امضاى فلان بازيگر درجه سوم و چهارم چه ارزشى براى او دارد
تا نشريهاى افتخار كند كه با تهيه ويژهنامه سال خوش، از ميزان مراجعه كنندگان به
بازيگران آن كاسته است!
و اصولاً چه نياز و كمبودى
برخى از جوانان ما دارند كه با كشيدن ته مانده سيگار يا نوشيدن ته شيشه نوشابه
فلان بازيگر رده چندم، افتخار كنند و يا فلان دختر مدرسهاى به عشق ديدار با چنين
كسانى، از خانه فرار كند؟ آيا تزلزل كانون خانواده و ناهنجاريهاى اجتماعى غرب،
هنوز ما را به تأمل وادار نكرده است تا تازه به فكر اين بيفتيم كه شبيه برنامههاى
ماهوارهاى آنان را در كشور اسلامىمان ارائه دهيم و فراموش كنيم در كشورى به سر
مىبريم كه از نظر فرهنگى حتّى در زمينه آثار كمدىِ مكتوب، سرآمد است.
هنر پيشهگان آمريكا و اروپا،
كه از عوامل دست اول ابتذال و نابسامانى در كشورهاى خود به شمار مىروند، خود و
خانوادههايشان نيز در اين دام بلا گرفتار آمدهاند و اخيراً در خبرها آمده بود كه
دختر “مارلون براندو” هنرپيشه معروف آمريكايى به دليل اعتياد به مواد مخدر و
افسردگى خودكشى كرد و اين در حالى است كه پسر او نيز محكوميت ده ساله زندانش را
مىگذراند!
5- عمده بينندگان برنامه سال
خوش، جوانان و نوجوانان بودند؛ يعنى كسانى كه در مرحله جستجوى مدل و اسوه هستند،
بنابراين اگر الگوهاى شايسته به آنان معرفى شوند، مىكوشند تا خود را با آنان
هماهنگ سازند و به همين ترتيب اگر الگوهاى كاذب به آنان شناسانده شوند.
از اين رو، بايد نقش تخريبى
كاراكتر بىمسؤوليتى چون “سعيد” يا سادهلوحى چون “حسنى” را جدّى گرفت!
بارى امروز دنيا، با زبان هنر
و ابزار تكنولوژى اهداف خويش را تعقيب مىكند، از اين جهت، دست اندركاران صدا و
سيما به جاى دل خوش داشتن به وضع موجود – گرچه تلاشهاى مثبتى صورت گرفته است –
عرصهاى پديد آورند تا برنامهسازان متعهد و صاحب دانش و فن، به خلق و توليد آثار
جذّاب و پرمحتوا بپردازند و پارهاى از نشريات هنرى و ورزشى نيز پيش از آن كه به
افراط و تفريط روى آورند، در اعتدال و مصلحت، انديشه نمايند و فراموش نكنند كه
مطبوعات، آينه فرهنگى جامعهاند و معمولاً ارباب قلم جزو فرهيختگان و فرزانگان هر
جامعهاى به شمار مىروند، از اين رو غالباً تأمل در نقد و تحليلهاى آنان رهيافتى
بر داورى درست درباره پديدههاست.
جوانان به مقتضاى فقدان تجربه،
چه بسا چيزهايى را مفيد بپندارند در حالى كه به زيان آنهاست و اى بسا امورى را
ناخوش دارند كه به مصلحت آنهاست، وظيفه هنرمندان و نويسندگان ارائه طريق و نشان
دادن جهات امور به آنهاست، نه سوء استفاده از نياز طبيعى آنان و تشويق و كشاندشان
به كژ راههها.
“والسلام على من اتبع الهدى”