نگاهى به فيلم “روز واقعه”

نگاهى به فيلم “روز واقعه”

 

 × اشاره

 مطلب پيش رو، درباره فيلم روز
واقعه؛ برگزيده هيأت داوران جشنواره فيلم فجر 1373 است، كه خانم ط. بيات، يكى از
خوانندگان مجله برايمان فرستاده است. نويسنده محترم، تنها از زاويه اثباتى به فيلم
نگريسته و از بيان نقاط ضعفى كه اصلاح آنها مى‏تواند در كارهاى آينده فيلمساز مفيد
افتد، اجتناب نموده است، با وجود اين، به دو علت نسبت به درج آن اقدام نموده‏ايم:

 1- انعكاس ديدگاههاى خوانندگان
براى تعاطى افكار.

 2- پاس داشت آثار سينمايى
مذهبى.

 با اين اميد كه كارگردان فيلم،
اين راه برگزيده را شجاعانه ادامه دهند و از اين نكته غفلت نكنند كه جاودانگى هنر
به پيوند آن با معنويت است و فيلمهاى مذهبى تنها آثارى هستند كه قادرند بين سينما
و مسجد آشتى برقرار كنند.”واحد فرهنگى مجله”

 

 

 كارگردان: شهرام اسدى، بر اساس
فيلمنامه‏اى از بهرام بيضايى، چهره‏پردازى عبدالله اسكندرى، با بازى عليرضا شجاع
نورى، زهرا مستوفى، عزت الله انتظامى، جمشيد مشايخى، محمد على كشاورز، مهدى فتحى و
… تهيه شده در هدايت فيلم.

 

 × خلاصه داستان:

 واقعه از نهم محرم آغاز
مى‏شود: “عبداللّه” جوان نصرانىِ تازه مسلمان به خواستگارى “راحله” دختر يكى از
اشرافِ حجاز مى‏رود. پس از 37 بار جوابِ منفى شنيدن، سرانجام پاسخِ مثبت مى‏گيرد.
مراسم عروسى آن دو برپا مى‏شود. در شور و شادى مجلس، خبر درگيرى نظامى بين سپاه
كوفه و امام حسين‏عليه السلام پخش مى‏شود. عدّه‏اى عقيده دارند امام حسين براى
رسيدن به خلافت خروج كرده و براى مجلسِ دنيا به سوى كوفه مى‏رود. نومسلمان دچار شك
مى‏شود از سروش غيبى مى‏شنود كه “آيا كسى هست مرا يارى كند”؟ به ياد رؤياى پيشين
مى‏افتد رؤيايى كه در آن، خودش، أسودِ آهنگر و دو تنِ ديگر را به يارى خوانده‏اند.
عبداللّه شتابان به سراغ اسودِ آهنگر مى‏رود امّا او زودتر بار سفر بسته، به كربلا
رفته است.

 مسير حجاز تا كوفه را عبداللّه
گام به گام با خاطره‏ها و سخنانى كه از امام حسين‏عليه السلام در ياد مردمان باقى
مانده طى مى‏كند تا به مركز واقعه مى‏رسد. او حقيقت را مى‏يابد و آن گاه، به سوىِ
راحله باز مى‏گردد. همه حجّتِ او بر مسلمانى، حسين است و چهره اسلام و معناى عشق
را در حسين مى‏بيند، (از پيكر جدا بر فراز نيزه‏ها).

 روز واقعه، فيلمى خوش ساخت و
جذّاب است. زيبايى تصاوير، چهره‏پردازى شخصيتها و فضاهاى انتخاب شده مناسب، چيزى
از ارزشِ باطن و معنويت فيلم كم نمى‏كند. متنِ زيبا، منسجم و يكدستِ فيلمنامه در
كنارِ موسيقىِ همگام و همپاى با متن و بازىِ قوى و توانمند شخصيتها، تماشاچى را در
حال و هواى فيلم قرار مى‏دهد و احساس همدردى و توجه او را برمى‏انگيزد.

 طراحى لباس و چهره بسيار عالى
است و علاوه بر شخصيتهاى اصلى، بر روى ساماندهى لشكرها و عموم افراد به دقّت كار
شده است.

 با ديدن اين فيلم هر هنردوستِ
صاحبدلى از اين كه سينماى انقلابِ اسلامى در پيوند با ارزشهاى الهى و مذهبى گامِ
بلندى برداشته احساس شادمانى و غرور مى‏كند. اگرچه قصّه قصه عبداللّه است و او يك
شخصيت فرعى است و از زاويه‏اى كوچك به واقعه كربلا نقب مى‏زند، اما ساختن اين قبيل
فيلمها و شخصيت پردازيها دست فيلمسازانِ ما را در آفرينشِ شاهكارهاى بزرگ دينى و
اعتقادى، توانا و نيرومند مى‏سازد. سينمايى كه سابقه صدها سياه‏مشق را درباره
عاشورا آزموده مى‏تواند فيلمى از عاشورا بسازد كه اگر نه همه حقِّ مطلب كه بخشى از
آن را ادا كند. و از اين تراژدى بزرگ تاريخ بشرى اثرى جاويدان و پابرجا بسازد.
شايد جهان اسلام رمز سوز و گداز، و عشق شيعه به حسين و ارتباط آن با اصول‏گرايى
اسلامى را درك كند.

 چهره پيامبر اسلام و اهل بيت عصمت
و طهارت نه فقط براى غير مسلمانان كه براى مسلمانان هم ناشناخته است. شيعه و سنّى
هيچ يك حقّ على‏عليه السلام را درنيافتند. زينب و زهراعليهما السلام را نشناختند.
حسن‏عليه السلام، گمنام رفت. امام سجادعليه السلام بى‏نام و نشانترين عارف و زاهد
و عابد جهان است. امام باقرعليه السلام گمنامترين دانشمند و عالم و… .

 آرى، براستى در زندگى سراسر
رنج، حبس، شكنجه و شهادت پيشوايان معصوم حقيقتى را مى‏يابيم و آن اين كه حقيقت
چنان كه عبدالله، نصرانىِ تازه مسلمان دريافته همواره در زنجير است و خونين و دَم
فروبسته.

 فيلمساز در اين اثر بخوبى خود
را كنترل كرده و اجازه نمى‏دهد فيلم در وادى برانگيختنِ شور و احساساتِ تماشاچى
گام بردارد؛ كه اين بسته به نوعِ مخاطبِ فيلم تأثير متفاوتى دارد. اگر فيلم براى
مخاطبِ خارجى ساخته شده كه در عينِ پرهيز از صحنه‏هاى كشتار، فلسفه و علّتِ وجود قيام
عاشورا را به زبانى قابل فهم و منطقى (نه احساسى) تشريح مى‏كند و در اين زمينه
موفق است. فيلمساز پاسخ خود به غربيها را به عبدالله نصرانى با مقايسه خلقياتِ
امام حسين‏عليه السلام با عيسى‏عليه السلام (شفقت حضرت با اسراى مسيحى) انجام
مى‏دهد و شهادت او را با مصلوب شدن عيسى مقايسه مى‏كند و شايد براى همين است كه
زياد به مركز فاجعه نزديك نمى‏شود چنان كه براى مخاطب شيعه اين صحنه كم دارد و
تماشاچى به انفجار احساساتى كه انتظارش را دارد نمى‏رسد و در حالت حُزن و پايدارى
باقى مى‏ماند.

 نقاط قوّت در فيلمنامه بسيار
است. از شخصيتِ عبداللّه گرفته تا اشراف و بزرگان مصلحت طلب قوم، از عشقِ پاك
عبدالله و راحله. از تعصب جاهلى در خصوص تفاخر به مذهب پدران كه رنگ و بوى اسلامى
گرفته، از حُرمت خونريزى در ماه حرام، از ديرباورى، سستى و كفر و نفاقِ مردمى كه
هنوز چهره على را به خاطر داشتند و از حسين پرسيدند: – آيا تو كافرى؟

 در پيشگويى قبايل بدوى ظهور دو
خورشيد رو به روى هم در صحنه عاشورا و به صليب كشيده شدن مسيح در نينوا.

 

 × خلاصه فيلمنامه:

 اسودِ آهنگر گفت: “عشق نه مقصد
حركت كه مركبِ حركت است” و او اين را از قولِ امام حسين بيان مى‏كرد. مى‏گفت كه: “عشق،
گداختن است و نابودشدن” و عبداللّه از عشق خويش گذشت وبه قصد عشقى بزرگتر حركت
كرد. او گفت: “تمام حجّت من بر مسلمانى، حسين بن على است.” و چون در مجلس از
ناكسان شنيد كه حسين به مجلس دنيا مى‏رود شك در خانه دلش لانه كرد. او پا جاى پاىِ
سردارِ عاشورا نهاد. شتربانى از او نقل كرد كه فرموده: “هنوز ظلم بسيار است.” يك
منزل جلوتر، بيابان نشينى نقل كرد كه فرموده: “چگونه سنگى بر بتهاى مرده بيندازم
در حالى كه بتهاى زنده بر زمينند.” و در آخرين منزل تا كربلا، بزرگِ قبيله صحرانشين
از او نقل كرد:

 “نديدم سرى به سردارى مگر
بسيار سرها به زير پاى او. آنان كه دستار بر سر نهاده‏اند سر از مردم جدا
مى‏كنند… زرفروشان زور و تزوير قرآن را به سود خود تفسير مى‏كنند و انبانشان را
از انباشتن پايانى نيست… .”

 عبدالله رفت و هُرم و وحشت
كوير را احساس كرد. تشنگى و گرما را لمس كرد. و به چشم خويش ديد كه از زمين خون
جارى شد و در آسمان دو خورشيد درخشيد. و سرهاى بزرگان بر فراز نيزه‏ها به حركت
درآمد.

 او عشق و گداختن و اسلامِ حسين
و جانبازان حاضر در ميدان را ديد: چون بازگشت، راحله از او پرسيد: “حقيقت را چگونه
يافتى؟!”

 – “من حقيقت را در زنجير ديدم.
حقيقت را پاره پاره بر خاك ديدم. من حقيقت را بر سر نيزه ديدم… .”

 وقتى چهره‏هاى باوقار و سكوتِ
سنگينِ تماشاچيانى را كه از سالن خارج مى‏شوند و نَمِ بارانى كه بر كوير خشكِ دلها
باريده است مى‏بينى درمى‏يابى كه فيلم در ارائه پيام خويش موفق است. روز واقعه
فيلمى است كه در خاطره‏ها خواهد ماند.