چشمه اشك در كوير غم

چشمه اشك در كوير غم

آخرين قسمت

غلامرضا گُلى زواره

 

× نظرى گذرا به شبيه‏خوانى

 تعزيه خوانان براى تصوير و
ترسيم فاجعه كربلا و ساير مصايبى كه به اهل‏بيت و حتّى انبيا رفته در دو جبهه
اوليا و اشقيا به ايفاى نقش خود مى‏پردازند و در اين جهت از لباسهاى رنگارنگ،
ادوات موسيقى، صوت، حركات بدنى، اشياء سمبليك و مضامين سوزناك كمك مى‏گيرند. جنبه‏هاى
هنرى تعزيه بسيار جالب و ديدنى است و اين نمايش در صورتى كه از خرافات و امور غير
واقعى دور باشد مى‏تواند به شكل جالبى صحنه‏هاى كربلا را به نمايش گذارده و
تماشاگران را متأثّر كند. در تعزيه، تماشاگران نيز حضورى فعّال دارند و گاهى به
دعوت شبيه‏خوانان به سينه‏زنى پرداخته و صحنه تعزيه را كاملاً به مجلس سوگوارى
تبديل مى‏كنند. رفتارهاى افراد در تعزيه مى‏تواند براى افراد – بويژه كودكان و
نوجوانان – جنبه تربيتى و آموزشى داشته باشد. سبك اشعار و مضامين تعزيه به گونه‏اى
است كه تماشاگران بخوبى آنها را درك مى‏كنند و حتى افراد بى‏سواد با تماشاى مكرّر
مجالس تعزيه، بسيارى از اشعار تعزيه را در خاطر دارند و در موقعيتهاى مقتضى آنها
را با خود نجوا مى‏كنند.

 شركت عاشقانه و پرهيجان مردم
در اين مراسم و نيز رونق پرشكوه آن در برخى اعصار از اين واقعيّت حكايت مى‏كند كه
مردم مشاركت در اين امر را ثواب مى‏دانند و محبّت به اهل‏بيت موجب شده تا آنان از
نان و آب خود مايه گذاشته تا بر رواج و رونق اين گونه مجالس بيفزايند.

 تعزيه صرفاً به تشريح واقعه
كربلا نمى‏پردازد بلكه طيف وسيعى از صحنه‏هاى تاريخى صدر اسلام و حتّى حوادث عصر
پيامبران را در بر مى‏گيرد ولى كربلا كانون اصلى اين نمايش است و در هر مجلس تعزيه
گريزى به كربلا زده مى‏شود. در تعزيه، بازيگر و تماشاگر حالت نمايشى را از ياد
مى‏برند و همه جا را كربلا و همه روزها را عاشورا تصوّر مى‏نمايند و همه خونهاى به
ناحق ريخته را گواه ستم اشقياء و استمرار خون سيد الشهدا تلقّى مى‏كنند. تركيبى از
باورهاى مذهبى و خواستهاى اجتماعى در پديد آمدن اين نمايش، دخالت عمده‏اى دارد.

 صرف نظر از محاسن تعزيه و اين
كه اين نمايش مذهبى در زمينه‏هايى چند، موفقيتهايى داشته است، نمى‏توان از اين
واقعيت غيرقابل اغماض گذشت كه در شبيه‏خوانى صحنه‏هايى ديده مى‏شود كه با
واقعيتهاى تاريخى كربلا سازگارى ندارد و در مواردى علفهاى هرزى اين گلستان را فرا
گرفته است.

 تعزيه همانند ديگر سنتهاى
مذهبى بايد پاسدار ارزشهاى معنوى باشد و در آن احكام الهى رعايت شود و فضايل را در
مردم احيا كند و هنگامى اين مراسم موجبات خشنودى خداوند و اهل‏بيت را فراهم مى‏كند
كه در حدّ بندگى خداى تعالى و اطاعت اوامر الهى و دستورات ائمه به انجام برسد و
مشتمل بر دروغ و حرامى نباشد. ما نبايد اين تصوّر باطل را داشته باشيم كه هر كارى
قيافه مذهبى دارد ديگر به هر صورتى برگزار شود اشكالى ندارد، حتى اگر رهبران الهى
از آن نفرت داشته باشند، ما اجازه نداريم در مجالس سوگوارى براى گريانيدن مردم از
هر وسيله‏اى بهره بگيريم؛ به فرمايش مقام معظم رهبرى:

 “نوحه، سينه‏زنى خواندن هم
شرايط دارد، بايد كسانى كه اينها را تهيه مى‏كنند مى‏سرايند و مى‏خوانند مواظب
باشند كه درست بر طبق معارف اسلامى حرف بزنند تا اين سينه زنى و روضه خوانى و
نوحه‏خوانى قدمى باشد در راه عروج مردم به قله افكار اسلامى، اين امروز براى ما
لازم است.1

 تعزيه به دليل آن كه برخى
مضامين آن از اسطوره‏هاى قبل از اسلام الهام گرفته و اشعار آن از منابعى چون روضة
الشهداى ملاّحسين كاشفى و منابع احياناً سست و نادرست گرفته شده و نمايشهاى قرون
وسطى در آن راه يافته و دست اندركاران آن در قرون گذشته بويژه در عصر قاجاريه
سلاطين و حكام و خوانين بوده‏اند و نيز به دليل راه يافتن افكار عوامانه در پاره‏اى
از سروده‏هاى آن كاستى‏هايى دارد كه دست اندركاران بايد نسبت به پالايش و پيرايش
اين اشعار اقدام كنند و نسخه‏هاى آن را از مطالب وهن‏انگيز، جعلى، بدعت‏زا و
نقلهاى نادرست و متباين با وقايع تاريخ صدر اسلام، پاك سازند. ما اجازه نداريم به
بهانه گريانيدن مردم به عنوان زبان حال اهل بيت مطالبى را بر زبان جارى كنيم كه با
شأن و شوكت خاندان عصمت و طهارت مطابقت ندارد.

 گاهى پيام برخى اشعار تعزيه با
هدف امام حسين‏عليه السلام خيلى فاصله دارد و احياناً در تضادّ است. صحنه‏هايى در
برخى شبيه‏نامه‏ها مشاهده مى‏شود كه زندگى اهل بيت را به شكل موهنى ترسيم مى‏كند
ضمن آن كه صحنه‏هاى جالب و حماسى هم در بعضى تعزيه‏ها ديده مى‏شود.

 پديده جبرگرايى چون تارهاى
عنكبوتى بر بعضى اشعار تعزيه تنيده شده و اين عقيده باطل را كه بنى‏اميّه ناشر و
حامى آن بودند گروهى ناآگاهانه به صحنه‏هاى تعزيه وارد كرده‏اند.

 در تعزيه به عنوان زبان حال
امام به چرخ و فلك و روزگار دشنام داده مى‏شود كه فلسفه اسلامى و باورها و
انديشه‏هاى اعتقادى تشيّع آن را تأييد نمى‏كند. نكته ديگر اين كه بعضى مضامين كه
متأسفانه از زبان اهل بيت در تعزيه نقل مى‏شود، متضمن اين تصور باطل است كه تمام
مصايبى كه بر خاندان عصمت و طهارت رفت براى اين بود كه گنهكاران از آتش دوزخ رهايى
يافته و به بهشت برين گام نهند و اين عقيده باطل از باورهاى مسيحيت تحريف شده است.

 دكتر محمد ابراهيم آيتى
مى‏گويد:

 “نعوذ باللّه اين توجيه و
طرز فكر كه شايد مورد پسند عوام باشد درست نقطه مقابل واقعى ]نظر[ امام در اين
نهضت است؛ يعنى او قيام كرد تا مردم بيشتر از خدا بترسند، بيشتر از آثار گناه كه
در دنيا و آخرت دامنگير گناهكاران مى‏شود، برحذر باشند.”2

 راستى آيا اين گناهكاران اين
قدر عزيزند كه بايد عزيزترين و پاكترين انسانها آن هم با آن وضع المناك و اسف‏بار
فداى آنها شود و گروهى از خاندان عصمت و طهارت كه آراسته به فضايل و مكارم بودند
جانشان را براى اينها قربانى كنند، البته اين كه حضرت امام حسين‏عليه السلام كشتى
نجات است و شفاعت عظمايى كه خداوند بر آن بزرگوار عنايت فرموده، حقيقتى مسلم و
محتوم است اما اين مطالب از آن جداست كه سيّدالشّهدا كشته شد تا گناهكاران را نجات
دهد. او كشتى نجات است اما نه براى افرادى چون پسر نوح كه عمرى را در عصيان و
نافرمانى اوامر الهى و دستورات ائمه به سر برده‏اند، گناه آن وقت بخشيده مى‏شود كه
روح ما با حماسه حسينى پيوند بخورد و علامت بخشيده شدنش اين است كه ديگر گرد آن
نگرديم.

 برخى شبيه‏نامه‏ها حالت افسانه
را دارد و وقتى در تاريخ دنبال آن مى‏گرديم هيچ گونه واقعيتى ندارد، مجلس تعزيه
عروسى قاسم، داستان زعفر جنى و داستان متوكّل عباسى و پيرزنى كه مى‏خواهد به كربلا
برود از اين گونه دروغها و تحريفات عاشوراست.

 در شبيه‏نامه‏هايى كه براى
كربلا ساخته‏اند گاهى اشعار به خاطر آن كه از منابعى مخدوش گرفته شده از ماجراى
واقعى حادثه دور شده است و حتى نامها و اسامى افراد جعلى است، صحنه‏هايى اتفاق
مى‏افتد كه تاريخهاى مستند نقل نكرده‏اند.

 حضرت آية الله العظمى خامنه‏اى
طىّ بياناتى مى‏فرمايند:

 “بعضى از افراد اشعارى را
مى‏خوانند كه آدم دلش نمى‏خواهد حتّى براى پدر و مادر و يا پسر او هم اين شعرها
خوانده شوند؛ يعنى تعبيراتى مى‏كنند كه در آنها نوعى استهجان وجود دارد، نبايد بوى
ذلّت و خاكسارى نسبت به ائمه‏عليهم السلام و به شجاعان كربلا در اشعار استشمام
بشود؛ براى مثال، روضه دامادى حضرت قاسم چيزى است كه يا قطعاً يا به احتمال زياد
رد آن ثابت شده است، عبداللّه پسر امام حسن‏عليه السلام در كربلا بود بعد مجروح شد
و نجات داده شد و رفت. اين مسلّم است دختر امام حسين‏عليه السلام به نام فاطمه
مشخص است كه چه كسى است، چند سال عمر كرده، چند فرزند داشته و پدرش هم مشخص بود
سادات ابن حسن هم هستند و چيز مبهمى در تاريخ وجود ندارد، حال ما بياييم پسر 13
ساله امام حسن را در كربلا داماد كنيم، اين چيزى است كه كمى غيرقابل قبول است، چه
لزومى دارد آدم اين را بخواند.”3

 نگارنده وقتى يكى از نسخه‏هاى
تعزيه حضرت على‏اكبرعليه السلام را مورد بررسى قرار مى‏داد به اشعارى برخورد كه
واقعاً با شؤون اهل بيت مغاير است؛ به عنوان نمونه، در اين نسخه از زبان امام خطاب
به زينب گفته مى‏شود:

 شده وقتى كه گردى خوار و
رسوا

ميان كوچه‏ها اى جان خواهر!

 در اين شبيه‏نامه بين على‏اكبر
و پدر گفتگوهاى زيادى رد و بدل مى‏شود و امام حاضر نمى‏گردد كه على‏اكبر روانه
ميدان شود در حالى كه طبق پژوهشهاى تاريخى، امام به هنگام عزيمت على‏اكبر به سوى
ميدان جنگ به فرزندش بدون هيچ درنگى اذن داد ولى در تعزيه از زبان على‏اكبر
مى‏خوانند:

 نمى‏دهى زچه اى باب اذن
ميدانم

فتاده آتش غيرت زمهر بر جانم!

 و بعد هم برخوردهاى احساسى و
عاطفى بين ليلى و على‏اكبر بخش مهمى از تعزيه را در برمى‏گيرد كه طبق مستندات تاريخى
امّ‏ليلا در كربلا نبوده است. در دنباله تعزيه طى مكالمه‏اى بين امام و فرزندش
على‏اكبر خون‏بهاى پسرى اين چنين پاك و طاهر، بخشش گناهان امت عاصى مطرح مى‏شود!!
همچنين در اين تعزيه، على‏اكبر جوانى مجرّد و هيجده ساله معرفى شده كه نعوذ باللّه
پدر از انتخاب همسر براى وى كوتاهى كرده است و چنين مسائلى مخالف سيره و سنّت اهل
بيت است و از سويى على اكبر در كربلا 27 يا 28 ساله بوده و ازدواج كرده و فرزندى
هم داشته است.

 اميد آن كه با منقّح شدن متون
تعزيه، هنر شبيه‏خوانى بتواند بيش از پيش در جهت بزرگداشت شعائر اسلامى گام
بردارد.

 

پى نوشتها:

 

 

 1) به نقل از روزنامه
اطلاعات، شماره 19938.

 2) محمد آيتى، بررسى تاريخ
عاشورا، ص123 و124.

 3) غلامعلى رجايى، مصائب
امام حسين، ص15 و 16.