مقام معظم رهبرى حضرت آية الله العظمى خامنهاى:
امروز دشمن اسلام و مسلمين، دو
خصوصيت دارد كه در طول تاريخ اين دو خصوصيت را نداشته است. يكى اين كه بشدت به
مال، به سياست، به تبليغات، به انواع و اقسام و ابزارهاى اثرگذارى و نفوذ و ضربه
زدن، مجهز است. دشمن اسلام كيست؟ جبهه استكبار، از صهيونيسم تا آمريكا، تا
كمپانيهاى نفتى، تا قلم به مزدهاى روشنفكرهايى كه براى آنها كار مىكنند، در
سرتاسر جهان مجهزند. هيچ وقت جبهه مقابل اسلام، اين قدر به همه ابزارها مجهز نبوده
است.
خصوصيت ديگر اين است كه، همين جبهه مجهز، امروز نسبت به خطرى كه اسلام
براى او دارد و بيدارى اسلامى براى او به وجود مىآورد، بشدت حساس است و اين
حساسيت، ناشى از اين است كه مىبيند اسلام مىتواند از مرز يك توصيه اخلاقى فراتر
برود و در موضع يك فكرى كه يك نظامى را به وجود مىآورد، ظاهر بشود.
دشمنان اسلام ديدند كه اسلام
توانست يك انقلاب به وجود بياورد، ديدند كه اسلام توانست يك نظام مستقر و پايدار
به وجود بياورد، ديدند كه اسلام توانست يك ملت را به خودآگاهى برساند، آنها را از
حالت هزيمت روحى، به استقرار و اتكا به نفس و اعتزاز به خود و دين خود تبديل كند و
برساند، ديدند كه اسلام مىتواند يك ملت را آنقدر مقتدر و قوى كند، كه همه آن
ابزارهايى كه گفتيم، در مورد اين ملت بىاثر و كند بشود.
در دنياى اسلام، هر گروهى كه به
دنبال اصلاح محيط، جامعه و كشور خود مىباشد، به اسلام متمسك مىشود. قبل از
پيروزى اسلام در ايران، در كشورهاى مختلف، گروههايى كه مىخواستند اصلاحطلبى را
شعار خود بكنند، به ماركسيسم يا به ناسيوناليسمهاى تند متمسك مىشدند، ولى امروز
در كشورهاى اسلامى كه نگاه كنيد، روشنفكران، جوانان، روحانيون، دانشگاهىها و
گروههاى مختلف مردم، اگر داعيه اصلاح داشته باشند، متمسك به اسلام مىشوند. اين
توانايى و ظرفيت بالاى اسلام است، اينها را دشمن دارد مىبيند، لذا حساس شده است.
بهترين وسيلهاى كه اين دشمن
دارد، اين است كه بين مسلمين، اختلاف ايجاد كند، بخصوص بين آن بخشهايى كه
مىتوانند به ديگر مسلمين، الهامبخش باشند و ديگران، فاصله ايجاد كند. شما ببينيد
امروز در كشورهاى مختلف اسلامى، چقدر پول، از دلارهاى نفتى و غير آن، خرج مىشود،
براى اين كه كتاب بنويسند و عقايد عجيب و غريب را به شيعه نسبت بدهند!
تقريباً هفده سال بعد از پيروزى انقلاب و نظام
جمهورى اسلامى، تنها ابرقدرت مدعى ابرقدرتى در دنيا، در مصاف سياسى و اقتصادى با
جمهورى اسلامى، وادار به عقب نشينى شد… اين مسأله از چشم تحليلگران استكبار
جهانى پوشيده نيست. اقتدار اسلام خودش را نشان مىدهد.(74/5/25)
دولت و مردم
“آقاى رئيس جمهور و ساير دست اندركاران و دولتمردان در جمهورى
اسلامى بايد بدانند كه ملت شريف ايران بر همه آنان محبت و منت دارند، چرا كه اين
ملت فداكار است كه در اول انقلاب با نثار خون جوانان خود و زحمات طاقتفرسا پيروزى
را به دست آورد و همه را از زندانها و تبعيدها و انزواها و اختناقها نجات داد و
حكومت را از ستمگران باز ستاند و به آنان تحويل داد و همين ملت است كه از اول
پيروزى تاكنون در صحنه بوده و… بر همه ماها و شماها حق دارند و همه مىبايست دين
خود را به آنان ادا كنيم و در خدمت ملت خصوصاً مستضعفين كه سنگينى اين جمهورى به
دوش آنان بوده و بدون كوچكترين توقعى در خدمت اسلامند، با جان و دل كوشا
باشيم.”(60/7/17)
“و من كراراً به آقايان عرض كردهام و حالا هم باز تكرار مىكنم كه
خدمتگزار باشيد به اين ملتى كه آن دستهاى خيانتكار را قطع كرد و اين امانت را به
شما سپرد. شما الآن امانت بزرگى از دست اين ملت تحويل گرفتيد و مقتضاى امانتدارى
اين است كه آن را بطور شايسته حفظ كنيد و بطور شايسته به نسل آينده و دولتهاى
آينده تحويل بدهيد، و مادامى كه اين طور باشيد ملت پشت شماست و مادامى كه همراه
شما باشد هيچ آسيبى به شما و به كشور نمىرسد. يكى از انگيزههايى كه ديكتاتورى
پيش مىآورد اين است كه ديكتاتورها مىبينند ملت همراهشان نيست، اعمال ديكتاتورى
مىكنند. يكى از انگيزههاست البته، انگيزههاى ديگر هم دارد. اگر چنانچه ملتها
همراه دولت باشند، وجهى پيدا نمىكند كه ديكتاتورى بكنند با ملت خودشان، مجهز
مىشوند براى كسانى كه به آنها حمله مىكنند.”(62/6/7)
“مطلب ديگر اين است – كه خوب شما هم مىدانيد – كه مردم اين دولت
را و اين جمهورى را بپا كردند و آن هم، نه همه مردم؛ اين مردم پابرهنه، اين بازارى
و اين متوسّطين و اين محرومين. فشار روى اينها بوده است؛ يعنى، فشار انقلاب روى
دوش اين محرومين بوده. – شما -، اگر در خيابانها، در تظاهراتى كه مردم كردند در
زمان رژيم سابق و بعد از او در اوايل انقلاب، اگر يك كسى بررسى كرده بود، مىديد
كه دربين اينها از آنهايى كه مرفهاند چند نفرند و محرومين چقدرند؟ محروميناند كه
اين كار را كردند. بنابراين، دولت شما دولت محرومين است؛ يعنى، بايد براى محرومين
كار بكنيد… .
آزادى مردم نبايد سلب بشود، دولت بايد نظارت بكند، مثلاً،
در كالاهايى كه مىخواهند از خارج بياورند مردم را آزاد بگذارند، آن قدرى را كه
مىتوانند؛ هم خود دولت بياورد، هم مردم. لكن دولت نظارت كند در اين كه يك
كالاهايى كه برخلاف مصلحت جمهورى اسلامى است، برخلاف شرع است، آنها را نياورند.
اين، نظارت است. همچو نيست كه آزادشان كنيد كه فردا بازارها پر بشود از آن لوكسها
و از آن بساطى كه در سابق بود.”(63/6/4)
“و اما … چون هفته دولت است يك كلمه هم با آقايان راجع به اين
معنا صحبت كنم. ما بايد در سنجشهامان روى هم مطلب را بريزيم و حساب كنيم، يك نقطه
را اگر بخواهيم نظر بكنيم ممكن است اين نقطه ما را به خطا بكشاند، يك نقطه ديگر را
نگاه كنيم باز همين طور، ما بايد عملكرد دولت را روى هم رفته حساب كنيم، ببينيم كه
آيا اين دولت در اين مدتى كه در جنگ بوده است و در محاصره اقتصادى بوده است و
مخالفت همه قوتهاى بزرگ دنيا بوده است. اين دولت موفق بوده است روى هم رفته يا نه؟
بىانصافى است كه ما بگوييم موفق نبوده، بىانصافى است كه ما بگوييم كه دولت كار
ازش نيامده. خوب! كارهاى بزرگى كردهاند.”
(65/6/8)