گفته ها و نوشته ها

گفته ها و
نوشته ها

 

دوستى خود

‌هارون الرشيد به منصور بن عمّار
گفت: با رعايت اختصار مرا موعظه كن. منصور گفت: يا اميرالمؤمنين آيا نزد تو عزيزتر
از خودت كسى هست؟‌هارون گفت: البته خير. منصور گفت: اگر مى‏خواهى به شخصى كه بسيار
دوستش دارى بدى نكرده باشى به خودت بدى مكن!

 

 

 فاتح

 دزدى دريايى را به حضور اسكندر آوردند، وى با غضب تمام، به
دزد گفت خجالت نمى‏كشى كه در دريا دزدى مى‏كنى؟ دزد پاسخ داد: من چون يك كشتى دارم
دزد دريايى هستم. اگر مثل شما چندين كشتى داشتم فاتح بودم.

 

 

 

 عشق پاينده

 حكيمان در كتب طبّيشان ذكر كرده‏اند كه عشق نوعى ماليخوليا
و جنون و از بيماريهاى سودآورى است. اما در كتب الهى بنوشته‏اند كه عشق از
بزرگترين كمالات و تمامترين سعادات است. و بسا كه بين اين دو گفتار، خلافى گمان
رود. اما اين چنين گمانى واهى است چه، آنچه مذموم است عشق جسمانى، حيوانى و شهوانى
است و آنچه ممدوح است عشق روحانى انسانى و نفسانى است. عشق نوع اول به وصال زوال
يابد و فنا پذيرد ولى عشق دوم به هر حال تا جاودان بماند.

 (كشكول، شيخ بهايى، ص658)

 

 پندهاى جاودانه

 اگر انسان درونش را كه عالم اكبر است با جهاد اكبر به سازد
مى‏رسد به رضوان الله اكبر.

 شكر نعمت از نعمت بالاتر است، چرا كه نعمت فانى مى‏شود اما
شكر نعمت باقى مى‏ماند.

 از حكيمى پرسيدند چگونه‏اى؟

 گفت: چگونه باشد حال كسى كه هر روز يك منزل به مرگ
نزديك‏تر مى‏شود.

 از حكيمى سؤال شد روز عقبتر است يا شب؟ پاسخ داد شب، چون
وقت آسايش است و آسايش از بهشت است و روز رنج است و رنج از جهنم.

 

 

 غيبت

 شيخ شبلى را يكى غيبت كرد، براى وى طبقى رطب فرستاد و گفت:
شنيدم كه تو عبادت خود را براى ما هديه فرستاده‏اى، من نيز خواستم تلافى كنم.(كيمياى
سعادت)

 

 خوب زيستن

 امام على عليه السلام : با مردم چنان بياميزيد كه اگر
مرديد بر شما بگريند و اگر زنده مانديد به شما مهربانى ورزند.”نهج البلاغه، كلمات
قصار”

 

 شيطان و دلالان

 ازشيطان‏پرسيدند كدام طايفه را بيشتر دوست دارى؟

 گفت: دلالان را!

 پرسيدند چرا؟

 شيطان گفت: زيرا من به سخن دروغ از ايشان خرسند بودم ايشان
سوگند دروغ را نيز به آن افزودند!

 

 سخن به كنايه

 عجوزى به در خانه كريمى رفت و به او گفت: موشهاى خانه من
كم شده نمى‏دانم چكنم؟ مرد كريم گفت: چقدر خوب به كنايه گفتى و دستور داد چند بار
خرما و حبوبات به خانه‏اش بردند.

 رسيده كار به جايى زضعف لاقوتى

 كه
موش خانه ما راه مى‏رود به عصا

 

 

 گفتار نغز

 كسى كه دورانديش نباشد گرفتار خطاهاى نزديك مى‏شود.

 كنفوسيوس: من با كسى كه فكر كردن را نياموخته است و در هر
كار نينديشد و از خود نپرسد آيا من اين كار را چگونه بايد بجا بياورم؟ نمى‏خواهم
سر و كارى داشته باشم.

 حكيمى را پرسيدند دنيا از آن كيست؟ گفت از آن كسى است كه
آن را ترك كند.

 گفتند: آخرت از آنِ كيست؟ گفت: از آن كسى كه آن را به
جويد.

 

 

 پدر دارى

 مسؤول محافظان و از اعضاى دفتر امام مى‏گويد:

 سال 65 حضرت امام يك سكته كردند، حاج احمد آقا مدام در
اطراف امام بودند و از ايشان مراقبت مى‏نمودند، يادم هست كه حاج سيد حسن خمينى
آمده بود بالاى سر امام و حضرت امام همان جا خطاب به ايشان گفتند:

 “حسن آقا پدردارى را از پدرت ياد بگير”!

 

 ذخيره ماندنى

 بزرگى تمامى مال خويش به صدقه بداد. وى را گفتند: آيا چيزى
بهر فرزند خويش به ذخيره ننهى؟

 گفت:اين مال را نزد خداوند بهر فرزندم، ذخيره نهم، چه كسى
كه دهانها بگشوده است، روزى نيز دهد.

 (كشكول،شيخ بهايى، ص658)