دیدگاهها

دیدگاهها

 

بيرق تسليم

 بستن كراوات، بدان جهت كه نمايى از صليب است، در مغرب زمين
به عنوان كارى مذهبى تلقى مى‏شود، كه متأسفانه توسط اولين گروههاى تحصيل كرده، در
قالب سوغات غرب به كشورهاى متبوعشان وارد شده و همينك نيز افراد زيادى در كشورهاى
مختلف، اين نشان وابستگى را به گردن دارند. با انقلاب اسلامى، كه مروّج فرهنگ
بيگانه ستيزى و خود باورى بود، اين پديده ضدارزشى رخت بر بست و اكنون نيز كمتر كسى
حاضر مى‏شود خود را انگشت‏نما كند، با اين وصف، گاه به ندرت مشاهده مى‏شود كه
پاره‏اى از مطبوعات به تبليغ اين پديده زشت مى‏پردازند؛ فى المثل روزنامه و
مجله‏هايى كه شاگردان ممتاز را معرفى مى‏كنند، گاه عكسهاى آلوده به كراوات را به
چاپ مى‏رسانند كه اقدامى است ضدفرهنگى و لازم است مسؤولين محترم اين نشريه‏ها با
حساسيت بيشترى با اين موضوع برخورد كنند.

 شگفت‏آورتر اين كه اخيراً شهردارى تهران تنديس دكتر على
شريعتى را در پارك شريعتى، كراوات بسته، نصب نموده تا لابد با تهاجم فرهنگى مبارزه
كند! دردآورتر اين كه در مراسم جشن ازدواج زوجهاى تحت پوشش كميته امداد امام
خمينى، عده‏اى از مددجويان داماد، كراوات به گردن، رژه مى‏رفتند! عجيب است چرا بايد
برخى اين چنين خودباخته باشند كه بيرق مسيحيّت را به گردن آويزند!

 “تعداد زيادى از خوانندگان مجله”

 پاسدار اسلام: مطالب ياد شده، در واقع اقتباس از ديدگاههاى
افراد مختلفى است كه نسبت به اين پديده ضد ارزشى، حساسيت نشان داده‏اند و انتظار
مى‏رود همكاران مطبوعاتى و شهردارى تهران و كميته امداد حضرت امام، كه جزو مخاطبان
اين شكوائيه‏ها هستند، بيش از ديگران احساس مسؤوليت نموده، مراقب باشند كه پيامد
منفى اشتباههاى نيروهاى وابسته به نظام و انقلاب به مراتب بيشتر از خطاهاى ديگران،
دامنگير جمهورى اسلامى مى‏شود.

 گفتنى است ما بعيد مى‏دانيم كميته امداد امام خمينى – كه
تاكنون خدمات درخشانى به حدود سه ميليون مددجو ارائه كرده – بيرق غرب‏زدگى با
سرمايه بيت‏المال مسلمانان تهيه كرده باشد، اما متوقع هستيم كه اجازه ندهد در
مجالسى كه از سوى وى برپا مى‏شود – كه البته بسيار ارزشمند و خداپسندانه است –
افراد ضعيف النفس، غير مسؤولانه رفتار كنند و چهره اين نهاد پاك را مخدوش نمايند!

 × × × × × ×

 

 كنترل جمعيت

 با تشكر از اقدام ضرورى و مفيد پاسدار اسلام در گشودن صفحه
ديدگاهها خاطر نشان مى‏سازد كه آنچه در خصوص “ضرورت كنترل جمعيت” در اين صفحه گفته
بوديد، خالى از مناقشه نيست و نقش جمعيت در ساختار دفاعى كشور مورد غفلت قرار
گرفته است. زيرا چگونه ممكن است پدر و مادرى كه يك فرزند پسر بيشتر ندارند – در
صورت وقوع جنگ – او را تقديم جبهه كنند؟ و فراموش كرده‏ايم كه از افتخارات نظام
ما، معرفى پدر شش شهيد و امثال آن است.

 حقيقت آن است كه مشكل امروز ما، “رشد جمعيت” نيست بلكه “مهاجرت”
روستائيان به شهرهاست. جمعيت اگر در جايگاه مناسبش قرار گيرد، سرمايه‏گذارى بنيادى
اگر در خدمت روستا و افزايش زمينه‏ها و فرصتهاى شغلى و رفاهى در روستاها قرار
گيرد، به يقين مجبور نخواهيم شد كه راه حل عاجزانه را انتخاب كنيم و براى آن كه
هيچ گاه شهامت لازم را براى مقابله با “مشكل مهاجرت” در خود ايجاد نكنيم، شعار “فرزند
كمتر، زندگى بهتر” را تكرار كنيم. حال آن كه حتى اگر رشد جمعيت ما به صفر برسد، با
ادامه سياستهاى امروز، جاذبه‏هاى شهرى همچنان مهاجرت از روستا به شهر را به همراه
خواهد داشت و آن زمان، يك جمعيت غير مُوَلِّد و غير كارآمد، حتى در دفاع از مرزهاى
كشور هم عليل خواهد بود و چنين مباد.

 “تهران، م. م”

 پاسدار اسلام: نويسنده محترم سطرهاى فوق، بدون توجه به
واقعيتهاى موجود جامعه، درصدد اثبات پيش فرضى كه به غلط به باور درآمده است، قلم
زده‏اند، زيرا اولاً: راست است كه در جريان دفاع مقدس، نيروهاى انسانى نقش تعيين
كننده داشتند ولى نبايد فراموش كرد كه نيروهاى كيفى چنين نقشى را آفريدند؛ وگرنه
همان طور كه پدر و مادر شش شهيد داشته و به آنها افتخار مى‏كنيم، پدر و مادر پنج –
شش منافق، عامل توزيع مواد مخدر و بزه‏كار هم داريم، كه باعث سرافكندگى است.

 بنابراين، صرف كثرت نيرو هيچ‏گاه تعيين كننده نبوده وگرنه
مى‏بايست هر كشورى كه داراى جمعيت بيشترى است، قدرت دفاعى افزونترى هم داشته باشد
و بر عكس، كشورهايى مانند آلمان كه رشد منفى جمعيت دارند، بايد از قدرت دفاعى
كمترى برخوردار باشند و معلوم است كه اين دو فرض نادرست است.

 ثانياً: برخلاف پندار نويسنده محترم، مشكل اساسى افزايش
جمعيت در شهرها، تنها از ناحيه مهاجرت روستائيان نيست، چه اين كه اگر اينها مهاجرت
هم نمى‏كردند، زاد و ولد شهرنشينان خود موجب ازدياد جمعيت مى‏شد. به علاوه به فرض
كه مشكل افزايش جمعيت، مهاجرت روستائيان باشد، در اين صورت حتى اگر دولت جمهورى
اسلامى، موفق شود اين مشكل را برطرف كند، مشكل افزايش جمعيت از جاى ديگر سر
برمى‏آورد. زيرا همين روستائيان غيرمهاجر، در روستا به توليد نسل مى‏پردازند و
بالتبع محتاج مدرسه، حمام، بهداشت و درمان، مسجد و… هستند و دولت بايد بتواند
نيازهاى آنها را تأمين كند.

 طبق اصل سى‏ام قانون اساسى، “دولت موظف است وسايل آموزش و
پرورش رايگان را براى همه ملت تا پايان دوره متوسطه فراهم سازد و وسايل تحصيلات
عالى را تا سرحد خودكفايى كشور بطور رايگان گسترش دهد”. ولى به علت افزايش
هزينه‏ها و عدم توانايى دولت در تأمين مخارج بيست ميليون دانش آموز و دانشجو،
دانشگاه آزاد اسلامى و مدارس غيرانتفاعى بر نظام آموزش كشور تحميل شده است.

 گفتنى است ما نيز قبول داريم كه دولتمردان موظفند با
سياستگذاريهاى كارشناسانه، مانع پديده نادرست مهاجرت روستائيان به شهرها شوند، لكن
سخن بر سر واقعيتهاى موجود زندگى امروز است؛ در مثل، پدر و مادر شاغلى كه بيش از
دو ساعت وقت مفيد براى معاشرت با فرزندانشان را ندارند، اگر دو فرزند داشته باشند،
هر كدام يك ساعت از موهبت ارتباط كلامى، عاطفى و تربيتى آنان بهره‏مند مى‏شوند ولى
اگر داراى شش فرزند باشند، هر كدام تنها بيست دقيقه سهم معاشرت دارند، مگر مى‏شود
بين اين دو مورد، قايل به فرق نشد. اگر اين نويسنده محترم در يكى از شهرهاى
پرجمعيت كشور، براى تهيه ده قرص نان لواش، دو ساعت در صف به انتظار بماند يا مدتها
خود و خانواده‏اش در صف اتوبوس بايستند يا فرزندانش در مدارس سه شيفته تحصيل كنند،
درخواهد يافت كه واقعيتهاى جامعه، غير از پيش فرضهاى ايشان است و مسائل بسى
پيچيده‏تر از اين پندارهاست!

 × × × × × ×

 

 تبليغات ويرانگر

 امام خمينى‏قدس سره مى‏فرمودند: “سلاح تبليغات برنده‏تر از
جنگ است”. ژرفاى اين سخن را با نگاهى به خيابانهاى پايتخت كشور ام‏القراى جهان
اسلام، مى‏توان بدرستى دريافت ولى اين بار با تبليغاتى كه در مسير جنگ استكبار جهانى
عليه انقلاب سامان يافته است و متأسفانه رسالتى جز دامن زدن به مصرف‏گرايى و
هماهنگ كردن ذائقه ملت مسلمان ايران با ساير كشورهاى تبليغات زده ندارند.

 در اين كه عوامل داخلى استكبار همواره مترصد فرصت هستند تا
زمينه بازگشت فرهنگ غربى و بالنتيجه سياستهاى غربگرايانه را فراهم آورند، نه جاى
تعجب است، نه ترديد، اما سؤال اين است كه متوليان امور فرهنگى چرا چنين فضايى را
پديد آورده‏اند؟ آيا صرف افزايش درآمد، از اين طريق، مى‏تواند مجوز تأييد چنين
تبليغات ويرانگرى شود؟ و اصولاً چرا نيروهاى انقلابى در مقابل اين مسائل حسّاسيت
ندارند؟ چرا بايد كسانى بى‏محابا در زدودن شعارهاى انقلاب و تبليغ كالاها و فرهنگ
بيگانه بتازند؟

 “تهران، مهدى.ن”

 رسالت مطبوعات

 در برهه‏اى كه دشمن با تمام قوا به تهاجم فرهنگى عليه
انقلاب اسلامى و اسلام، دست يازيده و لبه تيز حمله‏هايش، افكار جوانان اين مرز و
بوم را نشانه رفته است و در داخل كشور دهها روزنامه و مجله با خط مشى ضد انقلاب و
اسلام منتشر مى‏شوند، چرا مجلات وابسته به نظام و حوزه علميه، كمتر به رسالت عظيم
كنونى خويش واقفند، البته جا دارد از مجله “پاسدار اسلام” به خاطر گامهاى بلندى كه
در اين جهت طى تحولات اخير، برداشته قدردانى شود اما همان هم تا رسيدن به قله
انجام وظيفه، راهى بس طولانى در پيش رو دارد و بايد با برنامه‏ريزى حساب شده بدان
سمت حركت كند.

 بسيارى از مجله‏هايى كه با بودجه نظام و حوزه‏هاى علميه
چاپ مى‏شوند و انتظار مى‏رود كه نسل حاضر را از نظر فرهنگ اسلامى آن‏چنان تغذيه
نمايند كه ديگر جايى براى ورود فرهنگ پوچ غرب نماند، متأسفانه مى‏بينيم كه كيفيت و
محتواى مطالب را به پيروى از ساير مجله‏هاى موجود در بازار، طرح‏ريزى مى‏نمايند و
گاه انسان متحيّر مى‏شود كه كجاى اين مجله‏ها، فرهنگ اسلامى جامعه را ارتقا
مى‏دهد؛ به عنوان مثال مجله‏هايى كه براى قشر زنان تهيه مى‏شوند، از ميان انبوه
صفحه‏هاى گزارشى، مقالات طويل و… صفحات محدودى را به آموزش فرهنگ اسلامى، اختصاص
مى‏دهند. اين كه زنان در صدر اسلام چه كارهايى انجام مى‏داده‏اند – گرچه دانستنش
بهتر از ندانستن آن است – ولى براى انبوه زنانى كه در كمترين اصول اخلاقى و دينى
خويش مشكلات فراوان و مهمى دارند، چه دردى را دوا مى‏كند؟

 يا مجله‏هايى كه براى كودكان و نوجوانان منتشر مى‏شوند، جز
تعداد محدودى از صفحه‏ها، كه آن هم با پيام مستقيم و به دور از لطايف هنرى، چند
حديث را نقل و ترجمه مى‏كنند، چه بار فرهنگى را برمى‏دارند و به چه ميزان آنان را
با فرهنگ غنى اسلامى آشنا مى‏كنند؟ برخى از مجله‏هايى كه به معرفى و نقد كتابها
مى‏پردازند، اولاً: عمدةً نقد و معرفى‏شان متوجه منابع دست دوم و غير مهم است
ثانياً: به جاى آن كه ذهن جوانان و تحصيل كردگان را در مقابل كتابهاى ضاله موجود
در بازار – كه با تيراژ بالا چاپ و توزيع مى‏شوند – روشن كنند، به نقد و بررسى كتابهاى
خطى و شبه خطى سده‏هاى پيشين مى‏پردازند كه چه بسا بسيارى از مطالب آنان اكنون از
طرف عالمان اسلامى مردود اعلام شده است و سخن تازه‏اى ندارند و فقط براى تعدادى
انگشت شمار قابل استفاده‏اند، اين كه فلان نويسنده “مسؤوليت” را “مسئوليت” نوشته
يا “مى‏نمايد” را “مينمايد” و امثال آن، چه مشكلى از مشكلات فرهنگى
نسل جوان و جامعه امروز ايران را حل مى‏كند؟!

 يا نشريه ديگرى كه مدعى تبيين معضلات فقهى نظام است، صد
صفحه از شماره اخير خود را به معرفى فهرست كتب خطى فلان كتابخانه اختصاص داده، كه
فقط قابل استفاده مراجعين همان كتابخانه است! آيا صرف بيت المال در چنين
زمينه‏هايى مجوز شرعى دارد؟ آيا بهتر نيست لااقل مسؤولان حوزه علميه، شورايى از
سردبيران تمام اين مجله‏ها تشكيل دهند، تا با سياستگذارى هماهنگ فرهنگى، هر
مجله‏اى به فراخور هدف و مخاطبين خود، در ترويج فرهنگ اسلامى بكوشد.

 “قم، زينب سادات طباطبايى”

 × × × × × ×

 

 مسؤوليتهاى مردمى

 شك نيست كه امر به معروف و نهى از منكر از فروع دين و يكى
از اصول مسلم قانون اساسى جمهورى اسلامى است، كه بارها علما و بزرگان دين مخصوصاً
مقام معظم رهبرى بر آن تأكيد كرده‏اند و سمينارها درباره آن تشكيل شده و
دستورالعملهايى نيز صادر گرديده، اما عملاً مردم اجراى آن را از دولت انتظار دارند
و دولتيان از مردم! در حالى كه هر دو در اين امر مهم سهيم‏اند؛ مثلاً چه مانعى
دارد كه در خيابانها و مراكز عمومى، خانمهاى متدين زنان و دختران جوان را نسبت به
رعايت پوشش اسلامى – با زبان نرم و ملايم – نصيحت كنند و در ادارات كارمندان مواظب
هم باشند و يكديگر را ارشاد كنند و… مطمئن باشيد اگر اين فرهنگ عملى شود، نه از
بدحجابى و بى‏حجابى اثرى خواهيد ديد و نه هم شاهد اختلاسهايى از قبيل 123 ميليارد
تومانى اخير خواهيم بود. اگر امر به معروف و نهى از منكر هيچ اثرى نداشته باشد،
لااقل كام گناهكار را تلخ
خواهد كرد.

 “ بابلسر، رضا جلالى”

 × × × × × ×