نكته هايى اخلاقى از كلمات امام خمينى سلام الله عليه

نكته :18 رفق و مدارا بانفس
در باب ارتياض نفس و سلوك راه حق نيز رفق و مدارا بانفس،از مهمات به شمار مي‌رود چه بسا كه سختگيرى برنفس خصوصآ در اوائل و خصوصآ براى جوانها اسباب تنفر نفس از ارتياض و سلوك شود و از زير بار حق فرار كند.()
بايد دانست هر يك از مشايخ عرفان در باب ارتياض و سلوك و مجاهدت نفس، برنامه خاصى براى خود داشته و رهروان را بر طبق آن به صراط مستقيم هدايت مىكنند. اين برنامهها به گونه‌اى است كه داراى حد و حدود مشخصى است به طورى كه كمتر از آن حد از رياضت و سلوك بيرون و بيشتر از آن باعث زمين خوردگى و شكستگى نفس مىشود.بزرگان از اين برنامهها دو هدف دنبال مىكنند.هدف اول آن است كه بااين برنامهها سالك را تربيت نموده ونفس او را به گونه‌اى رشد دهند كه سر خود بار نيامده،و از مسير اسلام بيرون نرود و ديگر آنكه سالك را در حالت اعتدال نگه داشته و او را منع كنند از اينكه بخواهد به نفس خود بيش از اندازه فشار بياورد.اين به آن دليل است كه گاهى مشاهده مىشود برخى سالكان از شدت شوقى كه براى سلوك البته در ابتدا دارند، فشارهاى بىمورد به خود آورده و بىخبر از اينكه اين اعمال بيشتر به ضرر آنهاست تا به نفعشان، سعى مىنمايند با اين كارها خود را به خيالشان به خدا بيشتر نزديك كنند. وظيفه يك پير سالك در اينجا آن است كه با
برنامه‌اى صحيح، سالك را در مسير مستقيم كه مرضىّ خدا و رسول است نگاه دارد.اسلام از رياضات آن حدى را از انسان خواسته است كه او را از راه سلوك باز ندارد؛بيش از اين و غير ازاين چيز ديگرى نخواسته است.تنها اثرى كه اين رياضات بيش از حد اندازه براى انسان دارد آن است كه، نفس از زير بار مسئوليت تكليف، شانه خالى كرده وبه جاى آنكه رهرو باشد از راه مي‌ايستد. سالك آن است كه پيوسته رود نه آن كه گاهى تند برود و گاهى نرود. براى نمونه به موارد زير توجه كنيد:
1. دستور براى خوردن: خداوند مىفرمايد :كلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لايحبّ المسرفين؛() يعنى به اندازه بخوريد وبياشاميد و در خوردن اسراف وزياده روى نكنيد كه خداوند اسراف كاران را دوست ندارد.» زيرا زياد خوردن دل را مىميراند.پس نه زياد بخوريد و نه كم بلكه به اندازه بخوريد.
نه چندان بخور كز دهانت برآيد نه چندان كه از ضعف جانت برآيد
2. دستور براى به اندازه حرف زدن: از پيغمبر(ص) روايت شده است كه فرمود: لا تكثروا الكلام بغير ذكر الله، فان كثرة الكلام بغير ذكر الله، قسو القلب، ان ابعد الناس من الله القلب القاسى؛() زياد صحبت نكنيد به جز ذكر خدا زيرا زيادى صحبت كردن دل را سخت مىكند و همانا دورترين مردم از خدا سنگدلترين آنهاست. حديث تأكيد بر زياد صحبت كردن دارد نه اصلا حرف نزدن بلكه درجايى صحبت كردن بهتر از خاموشى است. براى نمونه امام خمينى(ره) مىفرمايند: “در اوايل امر كه خود متعلم است بايد به بحث و درس و تعلّم اشتغال پيدا كند و زبان از كلام به غير ذكر خدا و آنچه مربوط به اوست بر بندد تا افاضات ملكوتى برقلب او سرشار شود و چون وجود او حقانى شد و از گفتار و اقوال خود مطمئن شد به سخن آيد و به تعليم وتربيت و دستگيرى مردمان برخيزد ولحظه‌اى از خدمت آنها ننشيند تا خداى تعالى از او راضى شود واگر نقصى در ميان داشته باشد به واسطه اين خدمت خدايتعالى جبران كند”() زياده روى در هر چيز حتى عبادات خوب نيست بهترين امور متعادل ترين آنهاست.امام خمينى(ره) در بيان زياده روى در كلام و مفاسد آن مىفرمايند: “سخنان لغو و بيهوده وكلمات زشت و ناشايسته بسيار مضر به حال روح است و نفس را از صفا و صلاح و سلامت و وقار و طمأنينه وسكونت ساقط مىكند و كدورت و غفلت و ادبار مي‌آورد و ذكر خدا را از نظر بيندازد و حلاوت عبادت و ذكر الله را از ذائقه روح ببرد و ايمان را ضعيف وناچيز كند و دل رابميراند ولغزش وخطا از آن زياد شود و پشيمانى بسيار ببار آورد و كدورت بين دوستان و دشمنى بين مردم ايجاد كند و مردم را به انسان بدبين كند و او را از نظر آنان بيندازد و اطمينان و وثوق از او ساقط شود و او را در نظر مردم بى وزن وبى مقدار كند واينها در صورتى است كه بركلام او مترتب نشود معصيتهاى گوناگون لسانى”() انسان واقعآ بايد دركلام خود تأمل كند. عادت ما انسانها اين است كه، درجايى كه نبايد حرف بزنيم حرف مي‌زنيم و درجايى كه بايد حرف بزنيم حرفى نمي‌زنيم و اين خود مفسده و عيبى بزرگ است كه قدرى احتياج به مراقبه دارد.
3. دستور براى خوابيدن: سالكان بايد بدانند نخوابيدن بىمورد فايده‌اى به حالشان ندارد.انسان تا زمانى كه درتهجد وعبادت شبانه است خوب است وبقيه اوقات شب را بايد بخوابد. هيچ يك از بزرگان عرفان نگفته‌اند سالك بايد تمام شب را بيدار باشد. خداوند در قرآن خطاب به پيغمبر اعظمش كه بزرگترين و نزديكترين انسانها نزد خداست مىفرمايد:يا ايها المزمل قم الليل الا قليلا نصفه اوانقص منه قليلا() در اين آيه هيچ اشاره نشده است به اينكه پيامبر بايد تمام شب بيدار باشد.با اينكه پيامبر احتياج به مقام روحانى قوى و زيادى دارد. حال كه دستور خداوند به پيامبر اين است، بالتبع به سالكان ديگر كه داراى مقامى پايينتر از مقام رسول خدا هستند نيز همين است. هم چنين حقتعالى مىفرمايد :و من الليل فتهجّد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا.()
4. دستور براى نكاح: برخى از سالكان فكر مىكنند كه عزوبت ماندن بهتر از ازدواج است زيرا زندگى را مانع پيشرفت خود مي‌دانند بنابراين با مشقت زياد وگوشهگيرىهاى بيجا سعى در سركوب نفس شهوانى خود نموده تا ميل ازدواج از دلشان بيرون رود؛ غافل از اين كه اگر شهوت چيز بدى بود، خداوند خود آن را در انسان قرار نمي‌داد؛ پس وقتى خداوند آن را در وجود انسان قرار داده او را بىنياز از آن هم ننموده، بنابراين راهى براى اطفاء نائره شهوت درنظر گرفته وآن را ازدواج نام نهاده است. دستور ازدواج در اسلام معروفتر ازآن است كه بخواهيم درمورد آن بحث كنيم.به قدرى حديث “النكاح سنتى” درميان مردم معروف شده است كه انگار تمام حرف اسلام درمورد ازدواج، در همين جمله نورانى خلاصه شده است. امامخمينى(ره)مىفرمايند: “پس سالك از روى اقتضائات احوال وايام سلوك بانفس رفتار كند و در ايام اشتغال شهوت كه غرور جوانى است طبيعت را بكلى منع از حظوظش ننمايد وبا طرق مشروعه آتش شهوت را فرو نشاند پس نكاح وازدواج كه از سنن بزرگ الهيه است كه علاوه بر آنكه مبدأ بقاء نوع انسانى است در سلوك راه آخرت مدخليت بسزادارد”.() در رساله لب اللباب در مورد رفق و مدارا بانفس وارد شده است كه:”و از اين اهم امورى است كه بايد سالك الى الله آن را رعايت كند، چه، اندك غفلتى در اين امر سبب مىگردد كه علاوه بر آنكه سالك از ترقى و سير باز مىماند، بلكه براى هميشه بكلى از سفر ممنوع خواهد شد. سالك در ابتداى سفر در خود شور و شوقى زايد بر مقدار مترقب مىيابد و يا در بين سفر هنگام ظهور تجليّات صوريه جماليه، عشق و شور وافرى در خود حس مىكند و در اثر آنها تصميمگيرد اعمال كثيره عباديه‌اى را به جاى آورد، لهذا اكثر اوقات خود را صرف دعا و ندبه مىنمايد، به هر عمل دست مي‌زند و از هر كس كلمه‌اى مي‌آموزد و از هر غذاى روحانى لقمه‌اى بر مي‌دارد. اين طرز عمل علاوه بر آنكه مفيد نيست (بلكه) زيان آور است، چون در اثر تحميل اعمال گِران بر نفس، ناگهان در اثر فشارى كه بر نفس وارد شده، نفس عكس العمل نشان داده و عقب زده و بدون گرفتن نتيجه، سالك از همه كارها مىماند و ديگر در خود ميل و رغبتى براى اتيان جزيىترين جزء از مستحبات احساس نمىكند، و بناء عليهذا سالك بايد وقتى مشغول به عبادت مىشود با آنكه هنوز ميل و رغبت دارد، دست از عمل بكشد تا ميل و رغبت به عبادت در او باقى مانده، هميشه خود را تشنه عبادت ببيند. مثل سالك در به به جا آوردن عبادات، مانند شخصى است كه مىخواهد غذا تناول كند، اولاً بايد غذايى را انتخاب كند كه مساعد با مزاج او باشد و ثانيا قبل از اينكه سير شود، دست از خوردن باز دارد تا پيوسته ميل و رغبت در او باقى باشد.()
همچنين امام خمينى مىفرمايند: “اگر نفس را در اوقات خستگى وكسالت وادار به عبادت كند ممكن است آثار بدى به آن مترتب شود كه از جمله آنهاست كه انسان از عبادت منضجر شود وتكلّف وتعسّف آن زياد گردد وكم كم باعث تنفر طباع نفوس شود”.()
دستور زير از استاد عرفان عملى و عارف كبير ميرزا جواد ملكى تبريزى (قدس سره) وارد شده است كه آن را براى مرحوم آية اللّه كمپانى فرستاده‌اند و در آن به نكات خوبى در مورد آن ميزانى كه دربالا بيان شد(چه در مورد خوردن و چه در مورد خوابيدن)، اشاره فرموده‌اند. لطفآ با دقت اين دستور را بخوانيد و استفاده كنيد. در قسمتى از اين دستور ايشان مى فرمايند:” بسم الله الرحمن الرحيم فدايت شوم،در باب اعراض از جدّ و جهد رسميات و عدم وصول به واقعيات كه مرقوم شده و از اين مفلس استعلام مقدمه موصله فرموده‌ايد، بى رسميت بنده حقيقت آنچه كه براى سير اين عوالم ياد گرفته و بعضى نتايجش را مفصلا در خدمت شريف ابتداى خود صحبت كرده‌ام و از كثرت شوق آنكه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم، است و مخ آنچه از لوازم اين سير مي‌دانستم، بى مضايقه
عرضه داشتم، حالا هم اجمال اين را به طريقه‌اى كه ياد گرفته‌ام، مجدداً اظهار مي‌دارم: طريق مطلوب را براى راه معرفت نفس گفتند: چون نفس انسانى تا از عالم مثال خود نگذشته، به عالم عقلى نخواهد رسيد، و تا به عالم عقلى نرسيده، حقيقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسيد لذا به جهت اتمام اين مقصود مغفور – جزاه الله عنا خير جزاء المعلمين – مىفرمود كه:
بايد انسان يك مقدار زياده بر معمول تقليل غذا و استراحت بكند، تا جنبه حيوانيت كمتر، و روحانيت قوت بگيرد، و ميزان آن را هم، چنين فرمود: كه انسان اولاً روز و شب زياده از دو مرتبه غذا نخورد، حتى تنقلات ما بين الغذائين نكند. ثانياً هر وقت غذا مىخورد، بايد مثلا يك ساعت بعد از گرسنگى بخورد، و آن قدر بخورد كه تمام سير نشود، اين در كم ( كميت) غذا، و اما كيفش، بايد غير از آداب معروفه، گوشت زياد نخورد، به اين معنى كه شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را، يعنى هم روز و شب را ترك كند، و يكى هم اگر بتواند للتكيّف نخورد، و لا محال آجيل خور نباشد و اگر احياناً وقتى نفسش زياد مطالبه آجيل كرد، استخاره كند. و اگر بتواند روزههاى سه روز هر ماه را ترك نكند.و اما تقليل خواب مىفرمودند: شبانه روز شش ساعت بخوابد. و البته در حفظ لسان و مجانبت (دورى از) اهل غفلت اهتمام زياد نمايد. اينها در تقليل حيوانيت كفايت مىكند. و اما تقويت روحانيت اولاً، دائماً بايد همّ و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. تا مىتواند ذكر و فكر را ترك نكند كه اين دو جناح سير آسمان معرفت است. در ذكر، عمده سفارش اذكار صبح و شام اهم آنها كه در اخبار وارد شده، و اهم تعقيبات صلوات و عمدهتر ذكر وقت خواب كه دراخبار مأثور است، لا سيما متطهرا در حال ذكر به خواب رود. و شبخيزى، مىفرمودند: زمستانها سه ساعت، تابستانها يك ساعت و نيم و مىفرمودند كه در سجده ذكر يونسيه، يعنى در مداومت آن، كه شبانه روز ترك نشود، هرچه زيادتر توانست كردن، اثرش زيادتر، اقل اقل آن چهارصد مرتبه است، خيلى اثرها ديده‌ام. بنده خود هم تجربه كرده‌ام. چند نفر مدعى تجربه‌اند. يكى هم قرآن كه خوانده مىشود به قصد هديه به حضرت ختمى مرتبت صلوات الله عليه و آله خوانده شود.()
عزيزان اين نكته‌اى كه يك مقدار بر روى آن تكيه كردم از جمله امورى است كه سهل انگارى در آن زياد صورت مىگيرد تا حدى كه سالكان انواع فشارها را برنفس خود وارد مىكنند واز اين راه قصد دارند زودتر به مقصد برسند در حالى كه بايد بدانند راه زود رسيدن اين نيست، راهش آن چيزى است كه اسلام و بزرگان اهل معرفت فرموده‌اند نه چيزى زياده بر آن.
نكته :19 اجتناب از غضب
“اما غضب از ضعف نفس وتزلزل آن و سستى ايمان و عدم اعتدال مزاج روح و محبت دنيا و اهميت دادن به آن و خوف از دست رفتن لذائذ نفسانيه است”.()
خشم دراصل نيرويى است دفاعى كه خداوند آن را به منظور دفاع از خود و پاسدارى از دين حق در انسان گمارده است ولى چون از محور اصلى خود خارج گرديد تبديل به يكى از رذايل بزرگ مىشود و رذايل مهم ديگرى را باخود به همراه مي‌آورد.پس اگر انسان خشم بگيرد براى دفاع از حق اين از فضايل بوده وممدوح است ولى اگر خلاف جهت ذاتى اين قوه رفتار كند و در راه غير صحيح استفاده كند از رذايل مهمى به شمار مي‌رود كه آثار سوء بسيارى به بار مي‌آورد.امام خمينى(ره) مىفرمايند: “كمتر چيزى مثل آتش سوزان غضب انسان را به سرعت برق به عالم بدبختى وهلاكت سوق دهد.چه بسا كه با يك غضب انسان از دين خدا خارج شود وبه خدايتعالى وانبياء عظام او جسارتها كند و چه بسا كه با يك غضب يك ساعته به قتل نفوس محترمه دچار شود”.() براساس فرمايش علماى اخلاق يكى از مهمترين قواى بدن قوّه غضبيه است كه كار اصليش دفع مضرات است.اين قوه دو طرف افراط (تهور) وتفريط (جبن) و يك حد اعتدال (شجاعت) دارد. حد افراط و تفريط آن در هر صورت از نظر اسلام مردود است. مهم در اينجا آن است كه فرد خود را به مرتبه عقل رسانده و قوّه غضب خود را تحت نيروى عقل در آورد آنگاه به صفت و ملكه شجاعت دست پيدا مىكند.
غضب درآينه آيات وروايات
“وسارعوا الى مغفره من ربكم وجنّة عرضها السموات والارض اعدّت للمتقين الذين ينفقون فى السرّاء و الضرّاء والكاظمين الغيظ والعافين عن الناس والله يحبّ المحسنين؛() شتاب كنيد به سوى آمرزش پروردگارتان و بهشتى كه وسعت آن آسمانها و زمين است و براى تقوا پيشهگان آماده شده همانها كه درتوانگرى و تنگدستى انفاق مىكنند و خشم خود را فرو مى نشانند واز مردم در مىگذرند و خداوند دوستدار نيكوكاران است.» امام صادق (ع) فرمود:پدرم مىفرمود: چه چيزى سختتر از غضب است؟به تحقيق مرد ممكن است غضب كند ومرتكب قتل كسى شود كه خداوند خون او را حرام كرده و يا به زن شوهر دارى افتراى زنا بزند() و امام على(ع) فرمود: از خشم بر حذر باش زيرا كه خشم لشكرى بزرگ از سپاهيان شيطان است() همچنين پيامبر(ص) فرمود: خشم ايمان را فاسد مىكند چنانكه سركه عسل را() و باز امام باقر فرمود: كسى كه خشمش را از مردم نگهدارد، خداوند عذاب روز قيامت را از او نگهدارد.()
راه كنترل غضب
براى جلوگيرى از خشم از امام باقرنقل شده است: فرد خشمگين اگر ايستاده است بنشيند، واگر از خويشان خود خشمگين است، سعى كند به او نزديك شده و با او تماس برقرار كند زيرا كه خويشاوند وقتى با خويش خود تماس برقرار كند تسكين پيدا مىكند.() ملااحمدنراقى در كتاب معراج السعاده در باب معالجه مرض غضب مطالب ارزنده‌اى دارند كه به گوشه‌اى از آن اشاره مىشود: اول آنكه سعى كند در ازاله اسبابى كه باعث هيجان غضب مىشود مثل فخر وكبر و عجب وغرور و لجاج وحرص و دشمنى و حب جاه و مال كه همه آنها از اخلاق رذيله مهلكه هستند وخلاصى از غضب با وجود آنها ممكن نيست پس ابتدا بايد ازاله آنها را كرد تا ازاله غضب سهل و آسان باشد.دوم آنكه متذكر اخبار وآثارى كند كه در مذمت غضب رسيده چنانكه شمه‌اى از آن گذشت. سوم متذكر احاديثى شود كه در مدح و ثواب نگاهداشتن خود از غضب وارد شده و فوائد آن را در نظر آورد. چهارم آنكه ملاحظه فوايد ضد غضب را كه حلم باشد بكند ومدحى را كه در اين خصوص وارد شده است ببيند پس خود را خواهى نخواهى بر آن بدارد و حلم و بردبارى را برخود ببندد و غضب و خشم را برخود ظاهر نسازد اگرچه در دل خشمناك باشد واگر كسى مدتى چنين كند به تدريج عادت مىشود وحسن خلق از براى او حاصل مىشود.پنجم آنكه هر قول وفعلى كه از او سرمى زند ابتدا در آن فكر كند و خود را از صدور آثار غضب محافظت نمايد. ششم آن كه اجتناب كند از مصاحبت كسانى كه قوه غضب ايشان غالب و از فضيلت حلم خالى هستند.()
مهمترين نكته‌اى كه بايد به آن اشاره شود اين است كه انسان تاخود عزم نكند و اراده ننمايد در نابودى رذايل وخشكاندن ريشه فضايح،همه اين تلاشها بيهوده خواهد بود.زمانى سالك به اين مرتبه مي‌رسد كه نور ايمان در او قوّت گرفته وخواهان ترقى وكمال باشد وگرنه صرف گفتار چيزى را براى او عوض نمىكند.هرگاه عزم جزم براى قلع وقمع اين صفت رذيله نمود آنگاه اين كلمات براى او فايده بخش خواهد بود پس بياييم بكوشيم تا با تقويت نيروى ايمان وتقوا در روح و جان خود راهى به سوى مقصد براى وصول به حق بگشاييم.

پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. شرح حديث جنودعقل و جهل،امام خمينى،ص .318
. سوره اعراف،آيه .32
. وسائل الشيعه،شيخ حرعاملى،ج 12،ص .194
. شرح حديث جنود عقل وجهل،امام خمينى،ص .388
. همان ص .391
. سوره مزمل، آيات 3 ـ .1
. سوره اسرا، آيه .80
. آداب الصلاة،امام خمينى،ص .26
. رساله لب اللباب در سير وسلوك اولى الالباب،علامه سيد محمدحسين حسينى تهرانى،باتلخيص ،ص 103 تا .139
. آداب الصلاة، امام خمينى،ص .23
. در آسمان معرفت، علامه حسن حسن زاده آملى،ص 110 ـ .107
. چهل حديث امام خمينى،ص .142
. شرح حديث جنود عقل و جهل،ص .142
. آل عمران 133 و .134
. كافى، شيخ كلينى، ج2، ص .303
. نهج البلاغه،نامه 69، ص .459
. وسائل الشيعه،ج 2،ص .469
. همان ص .224
. همان ص .302
. معراج السعاده،ملااحمد نراقى،ص .424