يكى از مسوولان برجسته كشور, درباره پيشينه تاريخى فارس و ماجراى كوروش و ذوالقرنين, فرموده است: ((وقتى به گذشته هاى دور نگاه مى كنيم, محكم ترين پايگاه زندگى مردم ايران, استان فارس بوده و بلكه مادر كشور بوده و[ انسان] مى تواند ادعا بكند كه پايگاه اساسى به وجود آمدن و ادامه حيات ايران و تداوم تمدن عميق ايرانى بوده است و خواهد بود. ما وقتى كه در قرآن كريم مسإله ذوالقرنين را به عنوان يك حاكم موفق و يك زمامدار صالح, موحد و مومن به خدا و رئوف به ملتش مى بينيم و با تحقيقاتى كه اخيرا شده اين افتخار از مردم فارس شناخته شده… اين شخصيت اهل فارس است و نامش كوروش است و كسى است كه اين مقام را پيدا كرده كه قرآن او را ستايش كند.))(1)
ملاحظه
پيشينه ادعاى ذوالقرنين بودن كوروش هخامنشى به كمتر از يك قرن مى رسد, ريشه اين مدعا از گفتار ((سر سيد احمد خان هندى)) است كه ابوالكلام آزاد ـ وزير فرهنگ وقت هندوستان ـ آن را تلقى به قبول كرده و در تقريب و تبيين آن كوشيده است, لكن ضعيف ترين انگاره ها در باب ذوالقرنين است, زيرا اين مدعا داراى مولفه هايى است كه دليل بر تحقق آنها در دست نيست چرا كه اولا: مى بايست از نظر تاريخى ثابت شود كه كوروش هخامنشى فردى موحد, عدالت گستر و جهان گشا بوده است; ثانيا: از ديدگاه باستان شناسى, اثبات شود كه مجسمه دشت مرغاب (واقع در شيراز) اشاره به مطالبى دارد كه تورات درباره كوروش گفته است; ثالثا: آنچه تورات درباره كوروش آورده بايد با قراين و شواهد ديگر تإييد شود, زيرا تورات تحريف شده است و براى اثبات مدعاى آن بايد از دلايل ديگر بهره گرفت; بويژه اين كه تدوين تورات كنونى, به دستور كوروش صورت گرفته است.
در جديدترين تحقيقاتى كه در اين باره انجام يافته, با دلايل استوار اين مولفه ها غيرقابل پذيرش دانسته شده و به اثبات رسيده كه دورترين و سست ترين فرضيه ها, ذوالقرنين بودن كوروش هخامنشى است.
شايان ذكر است كه نتيجه اين تحقيقات, تإييد محققانه ديدگاهى است كه حضرت امام خمينى درباره شاهان ابراز داشته اند معظم له مى فرمايد: ((شاهنشاهى ايران از اولى كه زائيده شده است تا حالا روى تاريخ را سياه كرده است. جنايات شاه هاى ايران روى تاريخ را سياه كرده است, برج از سر درست مى كردند, سر مردم را مى بريدند, قتل عام مى دادند بعد برج درست مى كردند با آن براى اين شاهان, ما بايد, ملت اسلام بايد جشن بگيرد!)) (2)
((من گمان ندارم در تمام سلسله سلاطين حتى يك نفرشان آدم حسابى باشد, منتها تبليغات زياد بوده است)).(3)
ناگفته نماند كه ذوالقرنين درست است كه فرد موحد و درستكارى بوده ولى هيچ مدرك معتبرى دال بر پيامبرى وى نيست, حال گيرم كه پيغمبر هم بوده و به فرض محال كوروش نيز همان ذوالقرنين باشد, در اين صورت تازه معلوم مى شود كه حدود 30 قرن پيش, پيغمبرى در ايران ظهور كرده و مردم ايران از سابقه ديرين دين دارى برخوردار بوده اند و اين افتخارى براى مردم مسلمان ايران است لكن اين فرضيه نيز برخلاف تبليغات و اهداف اپوزسيون و ملى گرايان افراطى است كه به نام كوروش به ستيز با اسلام و انقلاب برخاسته اند و اگر دلايل و شواهد تاريخى اين فرضيه را تإييد مى كرد ما نيز بسيار خرسند بوديم ولى چه بايد كرد كه تاريخ گذشته را ميل و علاقه ما نمى نويسد, گذشته از اين كه كوروش حتى فرد موحدى هم نبوده كجا رسد به اين كه ذوالقرنين باشد!
علاقه مندان به سلسله مقالات ((پژوهشى پيرامون كوروش و ذوالقرنين)) در مجله پاسدار اسلام به شماره 133 ـ 138 و نيز كتاب ((كوروش و ذوالقرنين در تاريخ و آيين)) مراجعه كنند.والسلام
پاورقي ها:پانوشتها: 1 ) گلستان, ويژنامه دومين جشنواره استانى مطبوعات كشور, شماره4, ص8. 2 ) صحيفه نور, ج1, ص168. 3 ) همان, ج19, ص248.