در نگاه مطبوعات


… در نيمه اول سال 74 زمانى كه بازار تبليغات هسته اى عليه ايران گرم بود سناتور ((آلفونس داماتو)) فعالانه در پى ارائه و تصويب لايحه اى براى تحريم همه جانبه اقتصادى آمريكا عليه ايران بود. اين اقدام در شرايطى صورت مى گرفت كه واشنگتن از كشورهاى اروپايى خواسته بود تا رابطه تجارى خود را با ايران قطع كنند اما پاسخ اغلب آنان مخالفت صريح بود.
در اين اثنا با علنى شدن انعقاد قرارداد همكارى شركت آمريكايى كونوكو با ايران اين موضوع بر شدت جو حاكم بر كاخ سفيد در حمايت از تحريم عليه ايران افزود. دولت دموكرات كلينتون كه مى رفت پس از شكست انتخابات ميان دوره اى در زمينه اثبات ضديت با ايران از جمهورىخواهان عقب بماند دستور لغو قرار داد نفتى كونوكو را صادر كرد.
در پى آن كلينتون حكم ديگرى براى اعمال تحريم همه جانبه عليه ايران, قطع روابط بانكى بين دو كشور, عدم خريد نفت ايران توسط كمپانى هاى آمريكايى, و منع هرگونه واردات و صادرات بين ايران و آمريكا را صادر كرد.
پشتيبانى صهيونيستها از اين اقدامات و جو تبليغاتى آنان به حدى قوى بود كه حتى شركتهاى بزرگ آمريكايى كه در اين راستا ميليونها دلار متضرر مى شوند يا اقدامى براى مقابله با اين سياست انجام ندادند و يا در صورت نوعى اقدام, در تلاش خود ناكام بودند. با صدور اين حكم عملا لايحه ((آلفونس داماتو)) موضوعيت خود را از دست داد و در عوض وى به فكر تصويب لايحه اى موسوم به ((تحريم ثانويه)) افتاد.
برخى استدلالها اين بود كه تحريم يك جانبه صرفا موجب مى شود شركتهاى خارجى خلا ناشى از عدم حضور آمريكا را جبران نمايند. از اين رو يكى ديگر از نمايندگان آمريكا به نام ((هلمز برتون)) لايحه اى را تدوين نمود كه بر اساس آن هر شركت خارجى بايد براى تجارت, يا ايران و يا آمريكا را انتخاب كند و آن دسته كه با ايران معاملات بازرگانى دارند شامل اين ((تحريم ثانويه)) مى شوند. طرح مذكور تنها به توليدات نفتى محدود نبود و هر نوع تجارت به هر ميزان را شامل مى شد.
اين طرح با موافقت دولت كلينتون در ماه آذر و در زمانى كه شيمون پرز, نخست وزير جديد رژيم صهيونيستى, قرار بود در مجمع مشترك سنا و مجلس نمايندگان سخنرانى كند به عنوان هديه اى به وى تصويب شد.
اين تصميم از همان زمان كه در جمع صهيونيستهاى آمريكا و تحت فشار آنان اتخاذ شد, مضحك و بى اثر بوده است. زيرا جهان ما يك جهان اقتصادى است و هيچ دولتى حاضر نيست منافع اقتصادى خود را قربانى مصالح سياسى خود سازد. حتى به عقيده بسيارى از مفسرين سياسى, عكس اين پديده محتمل تر است. بدين معنى كه قربانى شدن يك موضوع سياسى در مسير سودجويى و منافع اقتصادى منطقى تر به نظر مى رسد. از اين رو در پى اعلام مواضع كلينتون, اتحاديه اروپا مشتمل بر 15 كشور اروپايى, ژاپن, روسيه و بسيارى ديگر از كشورهاى آسيايى, مخالفت خود را با تصميمات كاخ سفيد ابراز داشتند و اين مخالفت را هر بار در پى تإكيدات مجدد كلينتون با قاطعيت بيشترى اعلام كردند.
واقعيت اين است كه هيچ دولتى حاضر نيست منافع ملى خود را قربانى چرخشهاى ناپايدار سياسى در عرصه بين المللى نمايد. بويژه آن كه اكثر دولتها مى دانند كه عملكرد سياسى آمريكاييها در قبال جمهورى اسلامى ايران تنها يك انتقامجويى شخصى با هدف جبران شكستهايى است كه در استراتژى خود در برابر انقلاب اسلامى متحمل شده اند.
((نياز اقتصادى)) پديده اى است كه فراتر از وابستگيهاى سياسى بايد مورد ارزيابى قرار گيرد. حداقل تجربه روابط اقتصادى دو بلوك شرقى و غربى اروپا طى سه دهه اخير بايد ثابت كرده باشد كه رابطه هاى اقتصادى نه بطور مطلق بلكه غالبا جدا از ملاحظات سياسى جريان داشته است. به عنوان مثال امروزه هر يك از كشورهاى بلوك غرب در روابط اقتصادى خود با جمهورى اسلامى ايران صرفا منافع اقتصادى خود را در نظر دارند و تلاش اين است كه اين منافع را از گزند گرايشهاى سياسى محفوظ نگاه دارند. اگر تلاش آمريكاييها براى ترغيب جبهه متحدين سياسى شان به تحريم اقتصادى جمهورى اسلامى ايران تاكنون موفق نبوده اين شكست ناشى از استقلال سياسى اقتصادى دولتهاى اروپايى در برابر آمريكا از يك سو و ((آماتور)) بودن سياستمداران آمريكايى از جانب ديگر است. سياستمدارانى كه هنوز نمى توانند بازتاب تصميمات خود در صحنه بين المللى را پيش بينى كنند و مدام شكستى را از پس شكست ديگر متحمل مى شوند.
(جمهورىاسلامى, 7مرداد1375, ص16)

منكرهاى فراموش شده!
ياد آن روزها به خير كه تجمل و اشرافى گرى امرى قبيح به شمار مى رفت و فى المثل اگر كسى ماشين لوكس و مدل بالايى داشت, شرمش مى شد كه سوار شود, چون فكر مى كرد علاوه بر آدمها همه پنجره ها و درها و ديوارها و درختها هم چشم درآورده اند و دارند او را مى پايند و ريشخندش مى كنند… اين روزها را ببينيد كه چگونه دوباره خصلت جاهلى تفاخر سر برآورده است و مترفان, جانى تازه گرفته اند. كاخها يكى پس از ديگرى سر برمىآورند و مركبهاى گران قيمت و تجملى جولان مى دهند. چندى پيش يكى از روزنامه ها در ستونى با عنوان بازار بنز, قيمت انواع مدلهاى بنز را كه در تهران به فروش مى رسند, اعلام كرده بود كه در صدر همه, بنز 280 مدل 95 نمره تهران قرار داشت با قيمت نود و پنج ميليون تومان!
با يك حساب سرانگشتى مى توان محاسبه كرد پول اين ماشين كه اكنون به كار تفاخر يك خرپول مىآيد, چه گره ها كه مى تواند از كار صدها و بلكه هزاران نفر بگشايد.
جداى از همه اين حسابها و حرف ها, نبايد از خود بپرسيم كه چرا چنين منكرات بزرگى دوباره سر بر آورده اند و بدتر از آن, چرا به اين راحتى تحمل مى شوند؟
خشك شد بيخ طرب, راه خرابات كجاست؟
تا در آن آب و هوا نشو نمايى بكنيم
(صبح, مرداد ماه 1375 شماره 60)

اسلام, ايران و آمريكا
((اسلاميت)) در دراز مدت در آينده آمريكا نقش بزرگى بازى خواهد كرد. زيرا اسلام با سرعت فوق العاده اى در آمريكا گسترش مى يابد. با اين حال اسلام زمان درازى به صورت اقليتى در اين كشور باقى خواهد ماند. ولى من در آمريكا بالندگى اميدبخشى را مى بينم. نخستين بار كه به آمريكا رفتم, شماره مسلمانان آن كشور بسيار كم بود و چون اكثرا به صورت مهاجر وارد اين كشور شده بودند بناچار از آگاهى هاى دينى و سياسى نيز بهره چندانى نداشتند. مهمترين مسإله از نظر آنان پيدا كردن شغلى يا استقرار و ثبات يافتن در آمريكا بود. اما نسلى كه اكنون به وجود آمده, اين طور فكر نمى كند. حضور آنها در آمريكا به معنى رها كردن دينشان نيست. حالا آنها از اين نمى ترسند كه آمريكاييان غير مسلمان مجبورشان كنند تا دين و آيين خود را رها سازند. در ميان اين گروهها حضور يك آزادى بلامانع و صريحى نيز كاملا مشهود است. تقارن با اين احوال و موازى با آنها شماره مسلمانان آفريقايى نژاد نيز رو به تزايد است. نگرش آنان هم به مفاهيم اسلامى كما بيش مانند ديگران است. مثلا در همان دانشگاهى كه من درس مى دهم در حدود سيصد, چهارصد دانشجو در مراسم نماز جمعه شركت مى كنند. اين شماره كمى نيست. تفكر اسلامى در بين اين دانشجويان صدها بار بهتر و كاملتر از سابق است. در سراسر آمريكا نظير چنين وضعى در حال اوج گيرى و گسترش است…
گروهى در ايران طرفدارى برقرار تجديد رابطه با آمريكا هستند. به نظر من چنين كارى اشتباه بزرگى خواهد بود. زيرا باز كردن در به روى آمريكا, در حكم باز كردن در به روى اسرائيل خواهد بود. رابطه اى كه آمريكا با ايران يا هر كشور جهان سومى ديگر برقرار مى كند, يك رابطه سياسى عادى نيست. سفارتخانه آمريكا, مركز اشاعه آشوبهاو آشفتگى, و پايگاهى براى انجام وظيفه مداخله در امور داخلى آن كشورها است. طرز تفكرى كه در آمريكا نسبت به اين ممالك شكل گرفته, اجازه نمى دهد كه آن كشور بتواند رابطه عادى و متعارفى را با اين گونه كشورها برقرار سازد. ايران هر قدر هم نسبت به آمريكا نرمش و انعطاف بيشترى نشان بدهد, باز هم در نگرش سياسى آمريكا به ايران هيچ گونه تغييرى به وجود نخواهد آورد زيرا نيت آمريكا آن است كه آثار انقلاب را در ايران از بيخ و بن بركند…
(مصاحبه سروش با حامد الگار, شماره794, ص17 ـ 19)

تركيه ـ اسرائيل
در مورد اين توافقنامه (توافقنامه اى نظامى بين تركيه و رژيم صهيونيستى) گفتنى است كه هر دو طرف تركيه و اسرائيل اهداف خاصى را در سايه آن تعقيب مى كنند. در مورد انگيزه هاى رژيم صهيونيستى اين موضوع قابل طرح است كه اسرائيل و آمريكا, به دنبال ايجاد ساختار جديد سياسى در منطقه خاور ميانه هستند كه هدف عمده اين طرح تسلط آمريكا و مجموعا غرب در منطقه است و مى خواهند از رژيم اسرائيل به عنوان ژاندارم منطقه استفاده كنند. مستحضر هستيد كه قبل از انقلاب اسلامى بنا بود رژيم طاغوت به همراه اسرائيل به صورت مشترك مسووليت ژاندارمى منطقه را بر عهده گيرند كه پيروزى انقلاب اسلامى اين طرح استكبارى را عقيم گذاشت. لذا به دنبال اين شرايط جديد به وجود آمده استكبار غرب بر آن شد تا از خليج فارس عقب نشسته, تركيه را به عنوان ايستگاه جديد خود به كار گيرد. دولتمردان تركيه از دهها سال پيش و از زمان آتاتورك سعى زياد كرده اند تا خود را به شكل تمدن غربى درآورند تا از اين راه مورد پذيرش غرب قرار گيرند. براى اين هدف تركيه ابتدا بسيار سعى كرد تا خود را به عنوان بخشى از اروپا به حساب بياورد و در بسيارى از موارد اين تقاضاى خود را با اروپا مطرح و هر بار جواب منفى دريافت كرد.
سپس تركيه سعى كرد تا با نزديكى خود به آمريكا اين سرخوردگى را جبران نمايد, اما همان طور كه اطلاع داريد به خصوص در سالهاى اخير موج اسلامگرايى در تركيه گسترش يافته است. اين اسلامگرايى در تركيه و بالا رفتن استقبال مردم از گروههاى سياسى ـ اسلامى براى آمريكا يك علامت سوال بزرگ ايجاد كرده است. دولتمردان تركيه براى جبران اين ترديد آمريكا به خود, سعى دارند تا با انجام و نمايش حركاتى كه مورد پسند آمريكا باشد, همچنان آمريكاييها را با خود همراه داشته باشند. لذا نزديكى به رژيم صهيونيستى را به عنوان يكى از اين راهها انتخاب كرده اند كه اين يك سياست و انتخاب نسنجيده اى است كه مضر به حال منافع كشور تركيه و كشورهاى اسلامى همجوار اين كشور خواهد بود.(جانباز, ش78, ص14)
پاورقي ها: