تاكنون درباره مسووليتهاى جسمى, روحى, دينى و اجتماعى, مطالبى را ارائه كرده ايم, اينك مسووليت خانوادگى را مطرح مى كنيم.
خانواده اجتماع كوچكى است كه, اجتماعات بزرگترى در آن نهفته است. اين نهاد پراهميت حتى در منزوىترين شكل خود هم, سرنوشت جامعه را رقم مى زند, از اين رو هرگونه كردار نيك يا بد خانوادگى در سوق دادن اجتماع به سوى نيكى يا بدى موثر است. جوامعى كه به تربيت اجتماعى اهتمام مى ورزند, كار خود را از خانواده آغاز مى كنند.
نگاهى گذرا به تعاليم اسلام, نشان مى دهد كه اين دين فطرى تا چه حد خانواده را با اهميت تلقى كرده و با تعيين حقوق همه جانبه, در رشد و حفاظت از آن كوشيده و حس مسووليت را در آن برانگيخته است. در اين نهاد مقدس به طور كلى سه نوع مسووليت وجوددارد: مسووليت همسران نسبت به يكديگر, مسووليت والدين نسبت به فرزندان, و مسووليت فرزندان در برابر والدين. البته مسووليتهاى ديگرى هم پيرامون خانواده وجود دارد ولى مسووليتهاى اساسى همين سه نوع است.
1 ـ مسووليت همسران نسبت به يكديگر
سنگ نخستين بناى مقدس خانواده با پيوند زن و شوهر, نهاده مى شود و در نتيجه, اولين مسووليت نيز از همين پيوند و رابطه, شكل مى گيرد, پس منطقى آن است كه ابتدا درباره مسووليت همسران نسبت به يكديگر, بحث كنيم.
زن و شوهر به محض پيوند مشترك, مسووليتهايى برايشان به وجود مىآيد كه اگر به درستى به آنها عمل كنند محيط خانواده و در نتيجه اجتماع يك پارچه غرق صفا و صميميت گشته, رنگ معنويت به خود مى گيرد اين مسووليتها عبارتند از:
1 ـ 1 ـ احترام متقابل و ايجاد محبت:
نخستين مسووليت سنگين همسران نسبت به يكديگر احترام متقابل و ايجاد محبت است. اگر زن و شوهر به يكديگر مهر بورزند خانه به محيطى امن و آرام و مناسب براى رشد و كمال خود و فرزندانشان تبديل خواهد شد. همه دستورهايى كه در اسلام در مورد نحوه صدا كردن يكديگر, سلام نمودن, پيشباز و بدرقه رفتن, خداحافظى كردن, غذاى خوب پختن, از غذاى زن ايراد نگرفتن, تميزى و نظافت, زينت و خودآرايى, تشكر و سپاس از كار يكديگر, عيب پوشى, تبسم و خوش رويى, خوش زبانى و مسائل ديگرى از اين قبيل به ما رسيده به منظور ايجاد محبت و تحكيم روابط خانوادگى است.
امام صادق(ع) فرمود: كوشش در زياد كردن محبت نسبت به همسر, در حقيقت كوششى براى افزودن مراتب ايمانى است.(1)
حتى تإكيد شده است كه اين محبت را اظهار كنيد و بر زبان برانيد, در اين صورت است كه هرگز از يادشان نمى رود.
1 ـ 2 ـ عفو و اغماض:
زن و شوهر در ابتداى زندگى, يكديگر را محك مى زنند, از اين رو به شكل ظريفى كردارهاى هم را زير نظر دارند, از آن جا كه هر دو بشر و جايز الخطايند مسلم دچار اشتباهاتى مى شوند و اگر گذشت و اغماض نباشد, اختلافات و درگيرىها آغاز مى شود و رفته رفته به جاى احترام, اهانت و در عوض محبت, قهر و كينه, خود را نشان مى دهد. نتيجه اين بى گذشتى و كينه اى شدن, تزلزل اركان خانواده و تربيت فرزندانى نامتعادل و پرمشكل است.
پس اگر همسران محبت و احترام را مى خواهند بايد از همان ابتدا كوشش كنند كه روحيه عفو و گذشت را در خود تقويت نمايند و به اين كليد مشكل گشاى زندگى مجهز شوند.
پس اگر همسران, عزت و سربلندى خانواده را مى خواهند بايد عفو و اغماض پيشه كنند كه پيامبر فرمود: ((عليكم بالعفو لايزيد العبد الا عزا فتعافوا يعزكم الله;(2) بر شما باد كه عفو و گذشت داشته باشيد, زيرا عفو, موجب عزت بنده است, يكديگر را عفو كنيد تا خدا شما را عزيز كند.))
1 ـ 3 ـ رعايت احساسات يكديگر:
زن و شوهر هر دو داراى احساساتند اما از آن جا كه اين دو موجود در بسيارى از زمينه هاى جسمى و روانى با هم متفاوتند در احساسات هم مختلفند. اين دوگانگى احساس را مى توان در عشق ورزى و علاقه, خواسته ها و ايدهآلها, انتخاب الگوها, مفهوم شكست و پيروزى, برخورد با موقعيت هاى اجتماعى, ميزان پاى بندى به آداب و رسوم و مسائلى از اين قبيل, به خوبى مشاهده كرد.
پس بر زن و مرد لازم است كه اولا: به اين اختلاف احساسات آگاهى داشته باشند و ثانيا: به آن احترام بگذارند و درصدد جريحه دار شدن آن برنيايند. بيشتر اختلافات خانوادگى ناشى از رعايت نكردن احساسات است.
1 ـ 4 ـ التزام به معنويت:
زن و مرد, چه در دورانى كه هنوز فرزندى ندارند و چه در زمانى كه فرزندان به محفلشان گرمى بيشترى مى بخشند بايد بكوشند تا در خانه, فضاى معنوى و الهى حاكم كنند تا در اين فضاى معنوى, هم اطرافيان و هم فرزندانى كه به دنيا مىآيند با ديدن الگوها به خوبى رشد نمايند, زيرا داشتن الگو موثرترين و طبيعى ترين وسيله براى انتقال ارزشهاى اخلاقى و فرهنگى است.
2 ـ مسووليت والدين نسبت به فرزندان
فرزند نعمتى است كه خداوند متعال به والدين عطا مى كند. در روايات معصومان ـ عليهم السلام ـ از فرزند به بركت, گلى از گلهاى بهشت و جگرگوشه مومن تعبير شده است. از حسن بصرى نقل شده است كه مى گفت: فرزند, بد چيزى است كه اگر زنده بماند رنجورم مى كند و چون بميرد مرگش بى تاب و توانم مى سازد. چون اين سخن به گوش امام سجاد(ع) رسيد, فرمود: ((به خدا قسم دروغ گفت, فرزند, بهترين نعمت است, اگر بماند دعايى است حاضر[ يعنى دعايش در حق والدين مستجاب است] و چون بميرد شفاعت كننده اى است كه انسان او را پيشاپيش مى فرستد.))(3)
والدين بايد شكر اين نعمت را به جاى آورند بدين صورت كه مسووليتهايى را كه در برابر فرزندان دارند انجام دهند. برخى به اشتباه مى پندارند كه فقط والدين بر گردن فرزند حق دارند و براى فرزندان هيچ حقى نيست, حتى ((ابورافع)) روزى از پيامبر(ص) پرسيد: مگر فرزندان بر ما حقى دارند, همان گونه كه ما بر آنها حق داريم؟ فرمود: آرى, حق فرزند بر پدر آن است كه كتاب خدا را به او ياد دهد و… . (4)
در اين جا به بعضى از اين مسووليتها اشاره مى كنيم:
2 ـ 1 ـ مراقبتهاى اوليه:
مسووليت پدر و مادر در تربيت فرزندان از هنگام انتخاب همسر و نيز زمان انعقاد نطفه و دوران باردارى آغاز مى شود. مرورى گذرا بر دستورهاى اسلام در اين باره, اهميت نهاد خانواده را در اين مكتب نشان مى دهد. پيشوايان معصوم ما(ع) براى داشتن فرزند خوب, ابتدا به گزينش همسر تإكيد كرده اند. رسول اكرم(ص) مى فرمود:
((إنظر فى إى شىء تضع ولدك فان العرق دساس;(5) ببين نطفه خود را در چه محلى قرار مى دهى, زيرا رگ و ريشه خانوادگى در فرزندان اثر مى گذارد.))
محمد حنفيه, فرزند امام على(ع) است. وى در جنگ جمل, پرچمدار لشكر بود, على(ع) به او فرمان حمله داد, محمد حنفيه حمله كرد, ولى دشمن با ضربات تير جلوى او را گرفت و از پيش روى بازماند, حضرت خود را به او رساند و فرمود: از ضربات دشمن مترس و حمله كن. وى قدرى پيش روى كرد ولى باز متوقف شد. امام(ع) از ضعف فرزندش سخت آزرده خاطر شد, نزديك آمد و با قبضه شمشير به دوش وى كوبيد و فرمود: اين ترس را از مادرت به ارث برده اى.(6)
آرى, بدين جهت بود كه امام(ع) به برادرش عقيل فرمود: مى خواهم برايم زنى را خواستگارى كنى كه شجاع و نيرومند و داراى اندامى برازنده باشد, عقيل در پاسخ گفت: چنين اوصافى را كه شما مى فرماييد شايسته زنان نيست, حضرت فرمود: درست است اما اگر زنى بدين اوصاف باشد از او فرزندى شجاع و نيرومند به وجود مىآيد.
عقيل از طايفه بنى كلاب, زنى را با اين اوصاف براى اميرمومنان على(ع) خواستگارى كرد كه بعدها او را ((ام البنين)) خواندند و قمر بنى هاشم, حضرت ابوالفضل العباس, سردار رشيد كربلا از او به وجود آمد.
پس از گزينش همسر, مراقبتهاى لازم در هنگام انعقاد نطفه و نيز دوران باردارى از مسووليتهاى زيربنايى والدين به شمار مى رود.
2 ـ 2 ـ تربيت صحيح:
مسووليت اساسى والدين در مقابل فرزندان تربيت صحيح است, هرچند كه تربيت, خود, واژه عامى است كه همه كردارها و فعاليتهاى والدين را در تمامى زمينه ها شامل مى شود اما منظور ما در اين جا مودب ساختن فرزند به آداب اسلامى است. و اين مهم از پيش از انعقاد نطفه, آغاز مى شود و در دوران باردارى, تولد, آداب زمان تولد و دوران كودكى و دوره هاى پس از آن نيز ادامه مى يابد.
اين مسووليت به اندازه اى با اهميت است كه پيامبر(ص) مى فرمايد:
((لان يودب إحدكم ولده خير له من إن يتصدق بنصف صاع كل يوم;(7) اگر هر يك از شما به تربيت فرزند خود بپردازد براى او نيكوتر از آن است كه هر روز نيم صاع
[ گندم يا جو يا]… در راه خدا صدقه بدهد.))
ايوب بن موسى از پيامبر(ص) روايت مى كند كه: ((ما نحل والد ولدا نحلا إفضل من إدب حسن(8); هيچ هديه اى از طرف پدر به پسر, بهتر از حسن ادب و تربيت نيكو نيست. ))
با همين تربيت صحيح است كه والدين بهترين ميراث را براى فرزندان خود به جاى مى گذارند, چه به فرمايش پيامبر(ص): ((ما ورث والد ولده إفضل من إدب(9); هيچ ميراثى از ادب و تربيت صحيح براى فرزند بهتر نيست.))
2 ـ 3 ـ تغذيه حلال و مناسب:
همگان بر اين نكته واقفند كه تغذيه كافى و مناسب در رشد انسان ـ خصوصا كودكان ـ موثر است. از اين رو مى كوشند كه انواع ويتامين ها و انرژىهاى لازم را براى بدن تإمين كنند. اسلام نيز بر اين مسإله بسيار تإكيد و نقش تغذيه را در زندگى گوشزد كرده است, روايتهاى زيادى از پيشوايان معصوم(ع) در اين زمنيه به ما رسيده است و بر اساس آنها كتابهاى سودمندى در خصوص خواص گياهان و خوردنيها و آشاميدنيها نوشته شده است. اما در كنار اينها اسلام به يك نكته مهم ديگرى هم اشاره كرده است كه بسيارى از آن غافلند و آن ((تغذيه حلال)) است.
آرى, لقمه حلال كمك موثرى در سالم سازى روح و آماده كردن آن براى درك معارف الهى مى كند, لذا والدين بايد بكوشند تا از همان دوران شيرخوارگى, كودك را با غذاى حلال پرورش دهند. اين همه تإكيدى كه در خصوص انتخاب دايه شده, به خاطر تإثير شير در تربيت است امام صادق(ع) از على(ع) روايت مى كند كه فرمود:
((تخيروا للرضاع كما تتخيرون للنكاح فان الرضاع يغير الطباع(10); در امر دايه و شير دادن كودك دقت كنيد و بهترين و سالم ترين افراد را انتخاب كنيد, همچنان كه در انتخاب همسر دقت مى كنيد, زيرا شير دادن طبيعت كودك را تغيير مى دهد.))
از مرحوم شيخ فضل الله نورى(ره) پرسيدند: چرا يكى از پسران شما اين گونه شرور و لاابالى از كار درآمده است؟
فرمود: شيرى كه خورده ناپاك بوده است, چون زمانى كه در سامرا جهت تحصيل در محضر استاد بزرگ ((ميرزاى شيرازى)) مشرف بودم, خداوند اين فرزند را به من عطا فرمود, مادرش بى شير شد ناچار به گرفتن دايه شديم, بدون تفحص و مواظبت زنى را به دايگى او اجير كرديم و اين فرزند را به او سپرديم, دو سال تمام آن زن, اين فرزند را شير داد اما متإسفانه پس از دو سال متوجه شديم كه آن زن, ناصبى و دشمن اهل بيت بوده است.(11)
از آن طرف, تإثير شير پاك را بنگريد كه وقتى به مادر فقيه بزرگوار شيخ مرتضى انصارى(ره) به داشتن چنين فرزندى تبريك مى گويند و علت زهد و تقوا و نبوغ علمى او را جويا مى شوند مى گويد: چيزى نشده, زيرا آن زحمتى كه من در پرورش او به كار بردم انتظار داشتم كه به كمالات بيشترى برسد, گفتند: مگر چه كرده اى؟ جواب داد: من در تمام مدت دو سال شيرخوارگى اش هيچ گاه او را بى وضو شير ندادم, بنابراين با چنين مراقبتى كه من از او به عمل آوردم رسيدن به چنين مرتبه اى بعيد نيست.(12)
باز تإثير دورى از غذاى شبهه ناك را بنگريد كه: شيخ مرتضى انصارى ـ اعلى الله مقامه ـ در مسافرتى كه با برادر خود از كاشان به مشهد مقدس نمود, پس از آن به تهران آمد و در مدرسه مادر شاه در حجره يكى از طلاب منزل گرفت, روزى به همان محصلى كه در حجره اش بود مختصر پولى داد تا با آن, نان خريده ناهارى صرف كنند, صاحب حجره نان و حلوايى خريد و به حجره آمد, شيخ به او گفت: پول حلوا را كه نداشتى از كجا آوردى؟ گفت: از فروشنده قرضى خريدم. شيخ مرتضى فقط از نان خالى بدون حلوا استفاده كرد و فرمود: من يقين ندارم براى اداى اين دين زنده باشم.
روزى همان طلبه, كه پس از چندين سال به نجف رفته بود, خدمت شيخ عرض كرد: چه عملى انجام دادى كه به اين مقام رسيدى و در رإس حوزه علميه قرار گرفتى و مرجع تقليد همه شيعيان جهان شدى؟ فرمود: چون جرإت نكردم حلواى روى نان را بخورم ولى تو با كمال جرإت آن را خوردى.(13)
از اين قبيل حكايتهاى واقعى در زندگى مردان پرهيزگار بسيار است, كه مى تواند براى ما درس آموزنده اى باشد.
امام حسين(ع) هم آن هنگامى كه در مقام موعظه لشگريان يزيد برآمد, آنها به جاى گوش سپردن و متنبه شدن, خنده و هلهله, سر مى دادند و هيچ اعتنايى به گفتار آن حضرت نمى كردند, پس آن گاه حضرت فرمود: علت اين كه سخنانم در شما تإثير نمى كند و شما را از عواقب كار خود نمى ترساند اين است كه شكمهاى شما از حرام لبريز است: ((فقد ملئت بطونكم من الحرام.))(14)
2 ـ 4 ـ انتخاب نام نيكو:
بر نوزاد نامى نهاده مى شود كه تا پايان عمر بدان خوانده مى شود, نامهاى زيبا و بامعنا و محتواى اسلامى نشانگر شخصيت و تربيت خانوادگى هر فرد است. پس پدر و مادر بايد بر اين مسووليت خويش واقف باشند و براى فرزندان خود نامهاى نيكو انتخاب كنند. ابن عباس از پيامبر(ص) نقل مى كند كه فرمود: حق الولد على الوالد إن يحسن اسمه و يحسن إدبه(15); حق فرزند بر پدر آن است كه نام خوبى بر او بگذارد و به بهترين شكل تربيتش كند.))
اميرمومنان على(ع) از پيامبر نقل مى كند كه فرمود: ((اولين هديه اى كه هر يك از شما به فرزندش مى بخشد نام خوب است, پس بهترين نام را براى فرزند خود انتخاب كنيد.))(16)
2 ـ 5 ـ سواد آموزى:
مسووليت ديگر والدين, سوادآموزى به فرزندان است. شوق و رغبت به آموختن, خصيصه بارز يك خانواده فرهنگى و رشد يافته است و اين علاقه را بايد والدين در فرزندان خود برانگيزانند. اميرمومنان(ع) فرمود: ((مروا إولادكم بطلب العلم;(17) فرزندانتان را به دانش آموزى برانگيزيد.))
امام صادق(ع) مى فرمايد: ((لقمان فرزندش را اين گونه پند مى داد كه: فرزندم, در روزها و شبها و ساعتهايت, سهمى براى آموختن علم قرار ده, زيرا هيچ از دست داده اى همانند از دست رفتن علم و دانش نيست.))(18)
2 ـ 6 ـ انتخاب همسر براى فرزند:
حق ديگر فرزندان بر گردن والدين, انتخاب همسر شايسته براى آنان است. پدر و مادر كه دلسوزترين افراد به فرزند خود هستند و از طرف ديگر, تجربه كافى در زندگى اندوخته اند, بهترين كسانى هستند كه بايد در امر ازدواج و گزينش همسر مناسب, اقدام كنند, و اين از حقوق فرزندان بر والدين است, چنان كه در خبر آمده است كه: روزى مردى در حالى كه دست فرزندش را گرفته بود به حضور رسول خدا(ص) رسيد و پرسيد: اين فرزند من, چه حقى بر من دارد؟ حضرت فرمود: نام خوبى برايش برگزينى و خوب, تربيتش كنى و او را در جايگاهى نيكو قرار دهى.))(19)
شايد منظور از اين جمله ـ همچنان كه برخى از علما هم گفته اند ـ اين باشد كه براى فرزندت همسر صالحى انتخاب كن.(20)
باز در خبر ديگر مشابه سخن فوق آمده است كه پيامبر (ص) فرمود: ((از حقوقى كه فرزند بر پدر دارد سه چيز است: نام نيكى براى او انتخاب نمايد و خواندن و نوشتن يادش دهد و چون به سن بلوغ برسد همسرى برايش انتخاب كند.))(21)
3 ـ مسووليت فرزندان نسبت به والدين
مسووليت ديگر در نهاد خانواده, حقوقى است كه پدر و مادر بر گردن فرزندان دارند. هنگامى كه فرزندان به رشد و بلوغ مى رسند, مهمترين مسووليتى كه در خانواده بايد از آن ياد كرد, حقوق والدين است. بى ترديد مى توان گفت كه حقوق اصلى و اساسى والدين, احترام به آنهاست. پدر و مادر در همه مراحل زندگى, چه آن زمان كه جوانترند و چه هنگامى كه به سن كهولت مى رسند, از فرزندانشان توقع احترام دارند. اگر والدين را به معناى واقعى كلمه, محترم شمرديم و در مقابل آنان متواضع بوديم, مسووليتهاى ديگر را خود به خود, انجام داده ايم.
قرآن كريم به اين امر, بسيار اهميت داده, به طورى كه در آيه اى احسان به پدر و مادر را بعد از پرستش خداى يگانه ذكر فرموده است: ((و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر إحدهما إو كلاهما فلاتقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما واخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب ارحمهما كما ربيانى صغيرا;(22) پروردگارت مقرر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد هرگاه تا تو زنده هستى هر دو يا يكى از آن دو سالخورده شوند, آنان را ميازار و به درشتى خطاب مكن (حتى به آنان ((اف)) هم نگو) و با آنان به اكرام, سخن بگوى. در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى پروردگار من, همچنان كه مرا در خردى پرورش دادند, بر آنها رحمت آور.))
در اين آيه شريفه, نكات عميق و درسآموزى وجود دارد كه تإمل در آنها حقوق والدين و منزلت آنان را براى ما به خوبى آشكار مى كند:
1. احترام و احسان به پدر و مادر را در كنار پرستش خداوند ذكر فرموده و اين نشانگر اهميت موضوع است.
2. به هيچ روى نبايد والدين را اذيت كرد و سخنان آزار دهنده اى به آنان گفت.
3. هنگامى كه سالخورده شدند و حوصله, توقع, روش و منش و ديگر خصوصيات اخلاقى آنان با شما نخورد, نبايد بى تاب و عصبى و كم حوصله شويد و حتى در اين هنگام نبايد به آنان ((اف)) بگوييد.
4. در مقابل والدين, كمال تواضع را داشته باشيد, تعبير قرآن در آيه فوق اين است كه در برابر آنان ((خفض جناح)) كنيد. اگر شما پرنده اى را دنبال نماييد, اين پرنده تا آن جا كه مى تواند بال مى زند و فرار مى كند اما وقتى كه نتوانست مى دود, باز هم اگر نتوانست بالهايش را پهن مى كند و تسليم مى شود, اين حالت را ((خفض جناح)) مى گويند. يعنى بالها را به علامت التماس پهن كردن و تسليم شدن.
5. بايد در حق والدين دعا كرد و براى آنان طلب رحمت كرد.
ممكن است بعضى تصور كنند كه اگر والدين دچار اشتباه رفتارى و يا عقيدتى شدند اين حريمها برداشته مى شود و ديگر براى ما قابل احترام نيستند, اما خداوند متعال از منحرف نهى مى فرمايد اما احترامشان را لازم مى داند:
((و ان جاهداك على إن تشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما و صاحبهما فى الدنيا معروفا;(23) اگر آن دو (والدين) از تو بخواهند تا چيزى را كه نمى دانى چيست با من شريك گردانى (مشرك شوى) اطاعتشان مكـن و در دنيا با آنها به وجهى پسنديده رفتار كن.))
در قرآن كريم آيات ديگرى هم در اين خصوص وجود دارد, در روايات هم از اين توصيه هاى انسانى فراوان است. مجموع اين دستور العمل ها حريم خانواده را با بزرگداشت پدر و مادر و سفارش به احترام متقابل, از آسيبهاى گوناگون محافظت مى كند و رشد روحى و معنوى را به همراه مىآورد. تإمل در سرگذشت برخى از انسانها نشان مى دهد كه احترام به پدر و مادر تا چه اندازه براى آنان بركت خيز بوده است. يك نمونه تاريخى آن را ذكر مى كنيم:
اصحاب رقيم, سه نفر بوده اند, در كوه باران مى گيرد, آنان به غارى پناه مى برند. باران شديد مى شود به گونه اى كه سيل جارى مى گردد و سنگ بزرگى جلوى غار را مسدود مى كند. اين سه نفر در آن جا حبس مى شوند و هيچ راهى براى خروج برايشان باقى نمى ماند. يكى از آنان مى گويد: من شنيده ام اگر كسى كارى را فقط به خاطر خدا انجام داده باشد, در صورتى كه دعايى كند, مستجاب مى شود, حال بياييد فكر كنيم كه چه كار نيكى را به طور خالص انجام داده ايم, آن را به ياد آوريم و دعا كنيم تا خدا ما را از اين غار نجات دهد. يكى از آنان گفت: خدايا تو مى دانى كه در فلان روز, زن نامحرمى قصد مرا كرد و من با اين كه زمينه فراهم بود و هيچ مانعى هم در كار نبود به خاطر تو از اين فعل حرام چشم پوشيدم و نفس اماره ام را سركوب كردم, حال اگر اين كار براى رضاى تو بوده, ما را از اين غار نجات بده.
دومى گفت: خدايا تو مى دانى كه شخصى به من پول قرض داد, مدتش گذشت و من او را پيدا نمى كردم تا قرضش را بدهم, با همان پول براى او كالايى خريدم و بعد از چندى, بسيار ترقى كرد, در همين هنگام صاحب پول پيدا شد و من تمام آن پول و درآمد آن را يكجا به او دادم, با اين كه مى توانستم فقط همان مبلغى را كه قرض داده بدهم, حال اگر اين كار براى رضاى تو بوده ما را از اين غار آزاد كن.
سومى سر بر آسمان برآورد و گفت: پروردگارا, تو آگاهى كه روزى در حال معامله اى بودم كه برايم بسيار سودآور بود, به منزل آمدم تا پول ببرم و معامله را تمام كنم, اما پول در اتاقى بود كه پدر و مادر پيرم در آن جا خوابيده بودند, من تإملى كردم و حيفم آمد كه آنها را از خواب بيدار كنم و از معامله پرسود صرف نظر كردم. اكنون اگر اين كار براى رضاى تو بوده, ما را نجات بده. در اين هنگام سنگ از در غار به كنارى رفت و راه براى آنان باز شد.
از اين نمونه ها بسيار است. اتفاقا عكس آن هم زياد اتفاق افتاده; يعنى نتيجه بى احترامى به پدر و مادر و در نتيجه عاق والدين, براى فرزندان بسيار شوم و نكبت زا بوده است.
اين خلاصه اى بود از مسووليت خانوادگى و حقوق همسران, فرزندان و والدين در اين محيط پاك و مقدس, اميد كه بر اين حقوق آگاه شويم و آنها را با شوق و رغبت به جاى آوريم.
پاورقي ها:پاورقيها: 1 ) مكارم الاخلاق. 2 ) اصول كافى (مترجم) ج3, ص167. 3 ) مستدرك الوسائل, ج15, ص112. 4 ) كنز العمال, ج16, ص444. 5 ) تتمه المنتهى, ص12. 6 ) المستطرف, ج2, ص218. 7 ) مكارم الاخلاق, ص;222 مستدرك الوسائل, ج15, ص166. 8 ) مستدرك الوسائل, ج15, ص164 ـ 165. 9 ) كنز العمال, ج16, ص460. 10 ) فروع كافى, ج2, ص93. 11 ) محمد رازى, تاريخ رى. 12 ) زندگى و شخصيت شيخ انصارى, ص70. 13 ) همان, ص70. 14 ) بحارالانوار, ج45, ص8. 15 ) كنزالعمال, ج16, ص477. 16 ) وسائل الشيعه, ج15, ص122. 17 ) كنز العمال, ج16, ص584. 18 ) بحارالانوار, ج13, ص415. 19 ) وسائل الشيعه, ج15, ص123, 124, ;198 كنزالعمال, ج16, ص417. 20 ) ابن فهد حلى, عده الداعى,ص76. 21 ) مكارم الاخلاق, ص;220 وسائل الشيعه, ج15, ص200. 22 ) اسرإ (17) آيه23 ـ 24. 23 ) لقمان (21) آيه15.