عذاب الهى و وظيفه پيامبر(ص)
((و ان ما نرينك بعض الذى نعدهم او نتوفينك فانما عليك البلاغ و علينا الحساب))(1)
گفتيم كه منكران وحى, دائما بهانه جويى مى كردند و از پيامبر(ص) معجزه جديد مى خواستند. خداوند سبحان نيز فرمود كه رسول خدا مإذون نيست كه هر معجزه پيشنهادى شما را بياورد: ((ما كان لرسول إن يإتى بآيه الا باذن الله)).(2) و نيز فرمود: ((لكل اجل كتاب)) هر حادثه اى, زمان و وقت معينى دارد. و كتاب هم دو قسم است: يكى محو و اثبات است و ديگرى ام الكتاب. سپس همان بهانه جويى هاىمنكران وحى را پى مى گيرد كه مى گفتند: چرا معجزه نمىآورى و چرا عذابى را كه وعده مى دهى عملى نمى كنى؟ در اين جا خداوند متعال, خطاب را متوجه شخص رسول اكرم كرده مى فرمايد: ((و ان ما نرينك بعض…; اگر پاره اى از آنچه را كه به آنها وعده كرده ايم به تو بنمايانيم; يا تو را پيش از وقت بميرانيم, در هر حال, آنچه بر عهده توست تبليغ است و آنچه بر عهده ماست حساب كشيدن)).
يعنى اى پيامبر, ما برخى تهديدهاى خود را در زمان حيات تو و بعضى را هم بعد از تو, اجرا مى كنيم, اما وظيفه تو فقط ((تبليغ و تذكر)) است.
ابلاغ و تذكر; وظيفه اصلى پيامبران
اين كه فرمود: ((فانما عليك البلاغ و علينا الحساب)); يعنى تو تكليفى جز تبليغ ندارى. اين مضمون در سوره هاى غاشيه و اعلى هم آمده است; در اواخر سوره غاشيه مى فرمايد: ((فذكر انما انت مذكر)) تو فقط بايد خدا را به يادشان بياورى. ((لست عليهم بمصيطر)) و بر آنان سيطره و سلطنت ندارى, بلكه زمامشان به دست من است, تو فقط مبلغ و مذكرى, پيام ما را به آنان برسان, هر كدام نپذيرفتند حسابشان با ماست.
درباره آيه ((انما انت مذكر لست عليهم بمصيطر الا من تولى و كفر))(3) درباره استثنايى كه در اين آيه هست, مفسران سه نظريه را مطرح كرده اند كه آنها را نقل مى كنيم:
1ـ برخى مى گويند كه اين استثنا از ((ذكر)) است; يعنى اينها را متذكر كن مگر آنها كه روى برگرداندند و كفر ورزيدند, زيرا تذكره براى اتمام حجت است و وقتى اتمام حجت شد و در آنان هيچ اثرى نكرد ديگر تذكره لازم نيست, البته تذكره ابتدايى به عنوان اتمام حجت لازم است هرچند به فرعون باشد, لذا به موسى و هارون ـ عليهما السلام ـ فرمود: ((فقولا له قولا لينا لعله يتذكر او يخشى))(4) با فرعون به نرمى سخن بگوييد شايد پند گيرد يا بترسد. اين تذكره ابتدايى كه همان هدايت ابتدايى است نسبت به كفار و طاغوتيان هست. اما اگر تذكره شد و آنها رو برگرداندند و كفر ورزيدند ديگر ادامه تذكره لازم نيست چون بى اثر است. اين جاست كه مى فرمايد: به وجهى پسنديده از آنان دورى جوى: ((واهجرهم هجرا جميلا))(5) يا مى فرمايد: اگر تذكر سودمند است, تذكر بده: ((فذكر ان نفعت الذكرى))(6) اما اگر به طور يقينى مى دانيد كه تذكر نافع نيست و او روى برمى گرداند و كفر مى ورزد ديگر تذكره واجب نيست.
2ـ اين استثنا از ضمير ((عليهم)) باشد در اين صورت معنايش اين است كه ((لست عليهم بمصيطر)), بر اينها مسلط نيستى مگر بر كفارى كه روى برگرداندند خداى سبحان تو را بر آنها مسلط مى كند, بدين صورت كه به جنگ با آنان مإمور مى شوى, و آنها را از بين مى برى.
3ـ وجه سوم اين كه اين استثنا منقطع باشد براى اين كه ((فذكر انما انت مذكر)) تو كارت فقط تذكره است و بر آنها مسلط نيستى, آنها كه از تذكره تو نفعى نبردند گرفتار عذاب الهى خواهند شد كه: ((فيعذبه الله العذاب الاكبر)).(7) على اى حال, با آيه محل بحث سوره رعد تناسب دارد براى اين كه در آن جا فرمود كار تو تبليغ است و لاغير, در اين جا هم حصر دارد مى فرمايد كار تو تذكره است, تو كه مسلط بر اينها نيستى اختيار اينها به دست رب العالمين است, آن كه بر اينها مسلط است رب العالمين است و رب العالمين هم روى نظم كار مى كند و در فرصت مناسب به حيات اينها خاتمه مى دهد هم اينها را در دنيا معذب مى كند هم در آخرت لذا فرمود: ((الا من تولى و كفر فيعذبه الله العذاب الاكبر)) خداى سبحان اينها را به عذاب اكبر معذب مى كند كه ناظر به عذاب قيامت است. عذاب دنيا هرچه هم باشد عذاب اكبر نيست, زيرا ((قل متاع الدنيا قليل))(8) نه نشاطش نشاط اكبر است و نه عذابش, زيرا چيزى كه منقرض مى شود و از بين رفتنى است عذاب اكبر نيست لذا عذاب اكبر را قرآن كريم مخصوص قيامت كبرى مى داند مى فرمايد: ((فيعذبه الله العذاب الاكبر)).
در اين آيه محل بحث سوره رعد اين چنين فرمود: ((و ان ما نرينك بعض الذى نعدهم او نتوفينك فانما عليك البلاغ)) آنچه كه بر توست تبليغ است تو كه وكيل نيستى, انبيا هم بر قومشان اين معنا را نازل مى كردند كه ما بر شما مسلط نيستيم, وكيل هم نيستيم ما مبلغيم و پيام الهى را مى رسانيم. اين معنا را در همان آيه سوره غاشيه بيان فرموده كه ((ان الينا ايابهم)) تو فقط مذكر هستى ((لست عليهم بمصيطر)), حساب اينها كه به تذكره تو توجه نكردند با ماست, اينها با مردن به طرف ما برمى گردند نه اين كه نابود بشوند چون ((انا لله و انا اليه راجعون))(9) پس مرگ رجوع الى الله است. ((ان الينا ايابهم)), آب يعنى رجع مآب يعنى مرجع, پس اين طور نيست كه اگر مردند از بين بروند بلكه بازگشتشان به سوى خداست. پس هر كسى كه مى ميرد به سوى خدا باز مى گردد. و اين چنين نيست كه آن جا كه رفتند رها بشوند چون ((ثم ان علينا حسابهم)) اين حسابى كه در سوره غاشيه آمده ظاهرش اختصاص به قيامت كبرى دارد و اما اين حسابى كه در سوره رعد مطرح شده احتمال حساب دنيا را هم دارد, چون فرمود: ما چه در زمان حيات تو و چه بعد از ارتحال تو اسلام و مسلمين را پيروز مى كنيم, كار تو فقط تبليغ است و حساب اينها به عهده ماست ما گاهى حسابشان را در دنيا مى رسيم و گاهى در آخرت. اين كه فرمود: ((و ان ما نرينك بعض الذى نعدهم)), آن وعده هايى كه ما به اينها داديم كه اسلام را پيروز مى كنيم و دشمنان را نابود مى كنيم اگر در زمان حيات تو انجام داديم و تو را از پيروزى مسلمين باخبر كرديم و صحنه پيروزى اسلام را نشانت داديم اين در اثر محاسبه اى است كه ما با اينها كرديم, يا اگر بعد از ارتحال تو ما به اين وعده ها عمل بكنيم بر اثر حسابى است كه ما با اينها تصفيه كرديم ((و علينا الحساب)).
عوامل بازدارنده عذاب
مطلب ديگرى كه در اين آيه نهفته اين است كه خداوند سبحان فرمود اين وعده هايى كه ما داديم و اين تهديدهايى كه كرديم بعضى از اينها را ممكن است در زمان حيات تو اجرا كنيم و برخى را بعد از حيات تو, نكته اين است كه در جاى ديگر, قرآن كريم مى فرمايد: ((و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون))(10) خدا هرگز با بودن تو آنها را عذاب نمى كند يا اگر اهل استغفار باشند آنها را عذاب نمى كنيم, از اين آيه استفاده مى شود كه دو چيز است كه امان امت است و او را از عذاب الهى حفظ مى كند: يكى وجود مبارك رسول الله ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ و ديگرى هم استغفار مردم. اميرالمومنين ـ سلام الله عليه ـ هم بعد از رحلت رسول اكرم(ص) در يك سخنرانى فرمود: اى مردم, از طرف خداوند دو امان در زمين بود: يكى وجود مبارك رسول الله ـ صلى الله عليه و آله ـ و دوم هم استغفار كه خدا در قرآن فرمود: ((و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون)) شما آن امان اول را از دست داديد چون پيامبر(ص) رحلت كرد, اما مواظب باشيد امان دوم را كه استغفار است از دست ندهيد, زيرا امتى كه از حضور مبارك رسول خدا محروم است و از فيض استغفار هم محروم است در امان نيست.
حال ممكن است سوال شود كه چرا خداوند متعال در يك جا مى فرمايد كه: تا حضرت حيات دارد امت را عذاب نمى كنيم, و در جاى ديگر (همين آيه محل بحث سوره رعد) خطاب به رسول خدا مى فرمايد: ممكن است بعضى از عذابها را در زمان حيات تو اجرا كنيم, جمع بين اين دو آيه چگونه است؟
پاسخ اين است كه: آن آيه درباره امت اسلامى است نه درباره كفارى كه در برابر مسلمين به مبارزه برخاسته اند; يعنى كفار در زمان حضور رسول عذاب مى شوند اما امت اسلامى نه.
اين كه در روايات طينت آمده كه ارواح شيعيان ما را از چيزى آفريده اند كه فاضل طينت ماست اين مسإله را تإييد مى كند. در اين آيه, وجود عنصرى حضرت در حد عبادت و استغفار مسلمين است و اين از بركت وجود آن حضرت است.
ادامه دارد
پاورقي ها:پاورقيها: 1 ) رعد (13) آيه40. 2 ) همان, آيه38. 3 ) غاشيه(88)آيه21به بعد. 4 ) طه (20) آيه44. 5 ) مزمل (73) آيه10. 6 ) اعلى(87) آيه9. 7 ) غاشيه(88) آيه24. 8 ) نسإ (4) آيه77. 9 ) بقره(2) آيه156. 10 ) انفال(8) آيه33.