سردبير
براساس اصل يكصد و چهاردهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران, هيچ فردى نمى تواند بيش از دو دوره متوالى مسووليت رياست جمهورى كشور را عهده دار شود. از اين رو با نزديك شدن پايان دومين دوره رياست جمهورى جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاى هاشمى رفسنجانى, برخى از كسان, حل مسإله را در تغيير قانون اساسى دانسته, در اهميت و لزوم آن, سخن ها گفته و مقاله ها نوشتند. پاره اى ديگر نيز اين ديدگاه را ناصواب ارزيابى نموده, حفظ حرمت قانون اساسى را يادآورى كردند, ولى سرانجام با اظهار نظر صريح مقام معظم ولايت و رياست محترم جمهورى مبنى بر رد انگاره تغيير قانون اساسى, ماجرا به فرجام رسيد.
البته حق هم همين بود, زيرا قانون اساسى خون بهاى شهيدان, ميثاق ملى و پايه نظام جمهورى اسلامى است, از اين رو به هر ميزان از تغيير و تحول ـ گرچه قانونى ـ مصون بماند, در پايدارى و استحكام نظام و ايجاد باور عمومى در بها دادن به قانون نقش بسزا دارد, گذشته از آن كه اصل يكصد و چهاردهم, از اصول مترقى قانون اساسى است كه با درايت و آينده نگرى هوشمندانه خبرگان ملت, به تصويب رسيده و هيچ ضرورتى در تغيير آن نيست و نبايد به خاطر ((منافع آنى)) از ((منافع آتى)) چشم پوشيد.
پس از خاتمه يافتن بحث تغيير قانون اساسى, اكنون در محافل سياسى و مطبوعاتى, سخن از نامزدهاى احتمالى اين مقام است. كسانى نيز مطرح شده اند و در جلسه هاى خصوصى و گاه در تريبون هاى عمومى و رسانه ها ـ به طور مستقيم يا غير مستقيم ـ در منقبت و منقصت آنها مطالبى گفته مى شود و چه بسا دسته بندىهاى جديدى را نيز در آينده اى نزديك به ارمغان آورد.
بنابراين گفت و گو در اين باره جزو وظايف ارباب مطبوعات است كه ما نيز با يادآورى دو مقدمه به آن مى پردازيم:
1ـ از نظرگاهى, دوران كنونى جهان را پايان عصر نخبگان سياسى دانستن, گزاف نيست, زيرا اين مدعا را با مقايسه و بررسى اجمالى زندگانى, منش و روش رهبران سياسى عالم, مى توان به اثبات رساند; فى المثل چگونه مى توان ((ابراهام لينكلن)) و ((بيل كلينتون)), ((لنين)) و ((يلتسين)), ((مائوتسه دونگ)) و ((لى پينگ)), ((چرچيل)) و ((جان ميجر)), ((محمد على جناح)) و ((فاروق احمد خان لغارى)), ((جواهر لعل نهرو)) و ((ديوى گودا)) , ((جمال عبدالناصر)) و ((حسنى مبارك)) را همتراز و همرديف دانست. با اين كه اداره كشورها در قرن كنونى ـ با توجه به تجربه گران بهاى پيشينيان و به عيار آزمون نهادن روش هاى مختلف حكومتى و پيشرفت هاى شگفت انگيز تكنولوژيكى و بهره جستن از مشاوران و كارشناسان گوناگون ـ به مراتب آسان تر از قرن هاى گذشته است. با وجود اين, رهبران سياسى دنياى كنونى بسيار ضعيف تر از سياستمداران دوران گذشته و حتى معاصرند. ناگفته پيداست كه حضرت امام خمينى ـ قدس سره ـ و حضرت آيه الله العظمى خامنه اى ـ مدظله العالى ـ جزو استثناهاى دوران معاصرند و اگر چنين نبود, در عصر انفجار اطلاعات و پيشرفت دانش بشرى, پديده خمينيسم, معادلات سياسى عالم را برهم نمى زد و اين عصر با نام خمينى رقم نمى خورد.
2ـ با گسترش دامنه پژوهش و تحقيق و تجربه در شاخه هاى مختلف علوم و دانش بشرى, اكنون كار فردى, در همه عرصه ها, در حال دگرگونى به سوى كار گروهى است; فى المثل در گذشته, ((پاستور)), ((ميكروب)) را كشف كرد و ((جيمزوات)), ((ماشين بخار)) و ((اديسون)), ((برق)) و ((ساموئل كوهن)), ((بمب اتمى و نوترونى)) را, ولى اكنون ديگر سخن از كارهاى فردى نيست و لذا پيوسته در شبكه هاى خبرى يا بولتن هاى اطلاع رسانى ملاحظه مى شود كه فلان گروه تحقيقاتى درباره مثلا بيمارى ((ايدز)) يا ((هپاتيت)) چه دستاوردى ارائه كرده و دانشمندان هسته اى چه نتايجى به ارمغان آورده اند و شبكه هاى اينترنت چنين شد و سيستم هاى ماهواره اى چنان! امور سياسى نيز طبعا از قانون ياد شده بر كنار نمانده اند, بدان جهت امروزه در بسيارى از كشورها حتى نطق هاى رياست جمهوران را نيز مشاوران و دست ياران كارشناس آنان تهيه مى كنند.
با وجود مطالب پيش گفته, شادمانه بايد گفت هم اكنون ده ها شخصيت روحانى و غير روحانى در ميان جناح هاى فكرى گوناگون در جمهورى اسلامى حضور دارند كه توانايى, هوشمندى و فراست و درايت آنان اگر از بسيارى از رهبران سياسى فعلى دنيا, افزون تر نباشد, بى شك كمتر نيست; در مثل, اطلاعات سياسى, اقتصادى كدام يك از چهره هاى سرشناس و برجسته سياسى كشور ما, از عنصرى چون ((رونالد ريگان)) كه دو دوره رياست جمهورى قدرتمندترين كشور مادى دنيا را بر عهده داشت و تنها تجربه اى كه در عمرش اندوخته بود, بازيگرى در فيلم هاى وسترن و ستارگى هاليود بود, كمتر است؟ همو كه برخى از نزديكانش گفته بودند, به هنگام بحث هاى پيچيده سياسى و اقتصادى به خواب مى رفته و فقط با بحث هاى هنرى, چرتش پاره مى شده است.
بارى, وقتى مقام معظم رهبرى, در باب مرجعيت, مى فرمايند: بيش از صد نفر در حوزه علميه قم داراى صلاحيت مرجعيت هستند, چرا اين سخن را درباره رياست جمهورى مجرى ندانيم؟
فراموش نكنيم, رئيس جمهور شهيد; رجايى بزرگ تا پيش از احراز مسووليت نخست وزيرى جزو نيروهاى گمنام انقلاب بود, و حتى آن گاه كه به وزارت آموزش و پرورش دست يافت نيز در زمره وزيران معمولى كابينه آن روز, قلمداد مى شد, لكن به يك باره در عرصه سياست و حكومت درخشيد و در يكى از بحرانى ترين شرايط كشور, ناخداى كشتى توفان زده قوه مجريه نظام اسلامى گشت و با مقاومت, تدبير و هوشمندى ضمن اداره كشور توطئه ليبرال ها و حاميانشان را نقش بر آب ساخت.
بنابراين اولا: عناصر توانمند فراوانى براى برعهده گرفتن مسووليت رياست جمهورى در ميان نيروهاى انقلاب وجود دارند; ثانيا: هر فرد به هر ميزان هم كه از توانايى و كارامدى برخوردار باشد, به تنهايى از عهده اداره يك وزارت خانه هم برنخواهد آمد, كجا رسد به اداره ام القراى جهان اسلام, از اين رو پيش از آن كه سخن از اشخاص به ميان آيد, بايد از برنامه ها, سياست ها و همكاران آينده آنها گفت و گو شود كه به يارى خداوند منان در نوبت ديگر به آنها خواهيم پرداخت. والسلام
پاورقي ها: