امانت دارى

اعتماد اجتماعى يكى از سرمايههاى اصلى جامعه انسانى و بلكه يكى از نيازهاى اساسى اجتماع بشرى است به گونه‌اى كه اگر اعتماد از جامعه سلب شود و مردم به همديگر اعتماد نداشته باشند. روابط و پيوندها متزلزل و زندگى آدمى روبه ويرانى مىنهد و اگر در خانواده همسر به همسر خود و فرزندان به پدر و مادر و پدر و مادر به فرزندان خود اعتماد نداشته باشند، خانواده دچار از هم پاشيدگى خواهد شد، اگر در جامعه بين مسؤولان و مردم اعتماد متقابل وجود نداشته باشد، گسست اجتماعى بوجود آمده و در نتيجه نظام اجتماعى فرو خواهد ريخت.
عواملى در تحقق اين اعتماد نقش دارد كه در صورت توجه به آن اين اعتماد تحكيم خواهد شد و در صورت ناديده گرفتن آن اعتماد از بين خواهد رفت از جمله آن عوامل كه باعث تقويت اعتماد اجتماعى مىگردد امانت دارى است و در برابر آن چه كه باعث زوال اعتماد اجتماعى مىگردد خيانت است. از اين رو قرآن كريم يكى از ويژگىهاى مؤمنان را رعايت امانت دانسته و فرمود: «قد افلح المؤمنون…. و الّذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون؛() مؤمنان رستگار شدند…آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مىكنند.»
و در سوره معارج نيز در اوصاف نمازگزاران
واقعى يكى از ويژگىهاى آنها را رعايت امانتها و عهد خود مي‌داند.() يعنى مؤمنان واقعى و همچنين نمازگزارانى كه به حقيقت نماز مىگزارند امانتها را مراعات كرده و مراقب حفظ آنها هستند.»
امانت مانند امن و امان و ايمان از ريشه (ا.م.ن) و به معناى حالتى است كه زمينه ساز حصول آرامش و اطمينان خاطر نسبت به چيزى است. امانت در حقيقت اداى حقى است كه انسان به پرداختن به آن تعهد كرده است و در مقابل آن، خيانت به معناى خوددارى از اداى حقى است كه آدمى پرداخت آن را عهده‌دار شده است، در آموزههاى اسلامى امانت دارى از اهميّت فوق العاده برخوردار است در قرآن كريم شش بار واژه امانت با جمع آن () و چهارده بار واژه امين() به كار رفته است و در روايات فراوانى نيز بر اهميت آن تأكيد شده است. در روايتى امام صادق(ع) ملاك دين دارى را راستگويى و امانت دارى دانسته و فرموده است: «لاتغتّروا بصلاتهم و لابصيامهم فان الرّجل ربما لهج بالصلاة و الصوم حتّى لوتركه استوحش ولكن اختبروهم عند صدق الحديث و اداء الامانة؛()فريب نماز و روزه مردم را نخوريد چه بسا انسانى به نماز و روزه حريص باشد به گونه‌اى كه از ترك آن وحشت
داشته باشد و اگر بخواهيد آنها را مورد اختبار و آزمايش قرار دهيد با راستگويى و امانت دارى اختبار و آزمايش كنيد و در حديث 12 همين باب فرمود: به ركوع و سجود طولانى افراد نگاه نكنيد، بلكه به راستگويى و امانت دارى آنان بنگريد.»()
و در تأكيد بر اهميت امانت دارى فرمود: «انّ اللّه لم يبعث نبيّاً الّا بصدق الحديث و اداء الامانة؛() خداى سبحان هيچ پيامبرى را به نبوّت بر نينگيخت مگر به راستگويى و امانت دارى.»
يعنى چون پيامبران از ويژگى راستگويى و امانت دارى بهرهمند بودند خداى سبحان نعمت نبوّت را به آنان ارزانى داشته است.
و چون امانت‌دارى از جايگاه مهم در زندگى انسانها برخوردار است و همه آدميان به ضرورت آن توجه دارند پيامبرانى كه در بين خود به دعوت مىپرداختند براى اين كه جواب مخالفان را بگويند مىفرمودند: «انى لكم رسول امين؛ من مسلّماً براى شما پيامبرى امين هستم.» (شعراء، آيه 107) اين سخن نوح است و مشابه اين سخن را هود (شعراء، آيه 125 و اعراف، )68 و صالح
(شعراء، آيه 143) و لوط (شعراء، آيه 162) و شعيب (شعراء، آيه 178) نيز فرمودند.
و آن جا كه حضرت جبرئيل مأمور فرود آوردن وحى بر قلب مبارك پيامبر اسلام گشته است به امانت دار و امين وصف شده است.
«و انّه لتنزيل ربّ العالمين نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين؛() مسلماً اين قرآن از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است، روح الامين آن را نازل كرده است بر قلب پاك تو تا از انذار كنندگان باشى.»
در حقيقت جبرئيل كه حامل وحى الهى بر قلب پيامبر است بايد از ويژگى امانت دارى برخوردار باشد تا وحى را سالم و خالى از هرگونه آلودگى به خرافات و اباطيل در اختيار پيامبر قرار دهد.
در سوره يوسف نيز وقتى عزيز مصر قابليت و شايستگى حضرت يوسف را در ماجراى تعبير خواب و سلامت و عفت او را در دورانى كه در خانه او بسر مىبرد و ديگر شرائط او را به عنوان امين يافت و به او پيشنهاد مسؤوليت داد و او نيز مسؤوليت خزانه دارى را پذيرفت.()
از اين آيات و روايات استفاده مىشود كه يكى از شرايط پذيرش مسؤوليت اعم از مسؤوليت هدايت و رهبرى و مسؤوليت مديريت و اداره جامعه و مسؤوليتهاى اجتماعى ويژگى امانت دارى است.
شمول و گستردگى امانت
در فرهنگ قرآن و اسلام امانت دارى محدود به امانتهايى كه افراد در اجتماع به كسى مىسپرند، نيست و خود امانت محدود به امانتهاى مادى نيست بلكه امانت دارى، هم نسبت به صاحبان امانت و هم نسبت به انواع امانتها گسترده است از اين رو صاحبان امانت گاهى خداست و گاهى پيامبر خدا و گاه مردم و گاه خود انسان و امانت نيز شامل امانت مادى و معنوى و فردى و اجتماعى مىشود كه به آن پرداخته مىشود.
1ـ انواع امانت دارى نسبت به صاحبان امانت
امانت دارى نسبت به صاحبان امانت حوزههاى متعددى دارد
الف: امانت دارى نسبت به خداى متعال
قرآن كريم انسان را امانت دار الهى مي‌داند و با اين ويژگى وى را از ديگر موجودات جهان آفرينش امتياز بخشيده است «انّا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انّه كان ظلوماً جهولاً؛() ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم آنها
از حمل آن ابا كردند و از آن هراس داشتند، اما انسان آن را به دوش كشيد، او بسيار ظالم و جاهل بود.»
در اين كه مقصود از اين امانت چيست؟ بين مفسران اختلاف است به گفته مرحوم علامه طباطبايى مقصود از امانت هرچه باشد، چيزى است كه خداى سبحان آن را به انسان سپرده است تا وى آن را حفظ و سالم به خداى سبحان بازگرداند.() اگر مصداق آن امانت عقل باشد كه ملاك تكليف و مناط پاداش و كيفر است بايد آن را حفظ كند و از آن براى عبادت خدا و كسب حيات سعادتمندانه اخروى و بهشت استفاده كند و اگر مصداق آن اختيار و آزادى اراده باشد بايد آن را در جهت انتخاب صحيح و صراط مستقيم به كارگيرد و اگر مصداق آن ولايت الهيّه و كمال صفت عبوديت باشد كه از طريق معرفت و عمل صالح حاصل مىشود بايد معرفت را تحصيل و عمل صالح را انجام دهد تا آن ولايت الهى در وى تحقق پيدا كند و اگر مراد اعضاء پيكر انسان باشد بايد آن را حفظ كرده و در طريق گناه مصرف نكند، همين چشم و گوش و دست و پا و زبان هر يك امانتهاى الهى هستند كه بايد از آن در جهت مثبت استفاده كرده و در جهت گناه به كار نگيرد از باب مثال، چشم را از نگاه به حرام و گوش را از شنيدن سخنان حرام و گمراه كننده و زبان را از دروغ و غيبت و مانند آن و دست و پا را از استفادههاى ناروا مانند دزدى يا زدن به ناتوان و رفتن به اماكنى كه در آن گناه انجام مىگيرد حفظ كند و اگر مراد امانت هايى است كه مردم از يكديگر مىگيرند. پس از دريافت، آن را حفظ و به صاحبان آنها برگرداند و اگر مراد واجبات و تكاليف الهى است آن را حفظ و با شرائط آن، آنها را درست انجام دهد و اگر مراد معرفت الهى است در جهت كسب آن تلاش و كوشش كند و پس از تحصيل آن را حفظ نمايد و اگر مراد تعهد و قبول مسؤوليت باشد بايد انسان آن تعهد و مسؤوليت را به انجام برساند.
مرحوم علامه طباطبايى مراد از امانت را ولايت الهى دانسته‌اند.()
راز امانت‌دارى انسان
اما اين كه چرا انسان از بين موجودات جهان هستى اين امانت را به دوش كشيد آن است كه انسان موجودى است با قابليتهاى گوناگون و با استعداد فوق العاده كه مىتواند با شكوفا ساختن آن مصداق كامل خليفه الهى شود. آدمى مىتواند با كسب معرفت و تهذيب نفس و تزكيه روح و تحصيل كمالات در مرحله‌اى از كمال
قرار گيرد كه از فرشتگان هم بالاتر رود.
و همين انسان مىتواند با ترك معرفت و تلاش نكردن در جهت تهذيب نفس به گونه‌اى سقوط كند كه نه تنها در حدّ حيوانات بلكه از آنها نيز نازلتر گردد. آن چه كه به انسان اين قابليت را مي‌دهد عقل و اراده و اختيار است كه با عقل بشناسد و با اختيار و اراده آن را انتخاب كند و با پذيرش ولايت الهى و خود را تحت تدبير خدا قرار دادن به اوج قلّه تكامل برسد. اما آسمان و زمين و كوهها گرچه نوعى معرفت و ذكر و تسبيح و سجده الهى را دارند اما همه اينها به صورت تكوينى است نه با اراده و اختيار. از اين رو آنها تكويناً تحت تدبير الهى هستند. و چون اراده و اختيار و عقل را ندارند تكليف و مسؤوليت براى آنها معنى ندارد.
از اين رو انسان امانت الهى را كه همان ولايت الهى است با عقل و اراده و اختيار پذيرفت.
دعوت به پاسداشت امانت الهى
قرآن نه تنها از امانت دار الهى بودن انسان سخن مىگويد، بلكه او را به پاسداشت امانت الهى فراخوانده است و خطاب به مؤمنان فرمود: «يا ايّها الذين آمنوا لاتخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون؛() اى كسانى كه ايمان به خدا و پيامبر آورده‌ايد خيانت نكنيد و نيز در امانتهاى خود خيانت روا مداريد در حالى كه مي‌دانيد.»
ظاهراً مقصود از خيانت به خدا و پيامبر آن است كه واجبات و محرّمات و برنامههاى الهى را ترك نكنيد. يعنى فرائض الهى و سنن پيامبر(ص) امانتى است در اختيار مؤمنان كه آنها بايد فرائض و واجبات الهى را انجام و سنتهاى پيامبر را به كارگيرند و ترك آنها در واقع خيانت به خدا و پيامبر است و به ديگر سخن: هر گناهى از گناهان خواه ترك واجب و خواه انجام حرام، خيانت است از اين رو در سوره غافر فرمود: «يعلم خائنة الاعين و ما تخفى الصدور؛() خداى سبحان از چشمهاى خيانت كار و آن چه در دلها پنهان مىكنيد. آگاه است.» يعنى حُرمت نگاه به نامحرم كه از محرمات الهى است اگر ناديده گرفته شود خيانت است. گناهان ديگر نيز خيانت است.
در هر صورت اين آيه مؤمنان را در مرحله اول از خيانت به خدا و در مرحله ثانى از خيانت به پيامبر و در مرحله سوم از خيانت به مردم باز مي‌دارد، معلوم است كه امانت خدا دين و آئين و برنامههاى او و امانت پيامبر(ص) سنّتهاى او و امانت مردم مؤمن اموال و اسرار آنهاست.
ب: پيامبر خدا
يكى از صاحبان امانت پيامبر خداست كه در گفتار پيشين مؤمنان موظف به حفظ امانت پيامبر و ترك خيانت شدند و گفته شد اين امانت سنت آن حضرت است اما افزون بر سنت، به مقتضاى حديث ثقلين قرآن و عترت از امانتهاى پيامبر(ص) نزد مردم است كه آن حضرت فرمود: «يا ايّها النّاس فانما انا بشر يوشك ان يأتى رسول ربّى فاجيب و انى تارك فيكم الثقلين اوّلهما كتاب الله فيه الهدى و النور فخذوا بكتاب اللّه و استمسكو به فحثّ على كتاب اللّه و رغب فيه ثم قال و اهلبيتى اذكركم اللّه فى اهلبيتى؛() اى مردم من ميان شما دو چيز گرانمايه به يادگار مىگذارم نخست كتاب خدا كه در آن هدايت و نور است پس كتاب خدا را بگيريد و به آن تمسّك جوييد، پيامبر تشويق و ترغيب فراوانى درباره قرآن فرمودند. سپس فرمود و اهل بيتم را به شما توصيه مىكنم كه خدا را درباره اهل بيتم فراموش نكنيد»(پيامبر سه بار اين جمله را تأكيد فرمودند) از قرار دادن اهلبيت در كنار قرآن به عنوان دو چيز گرانمايه و سه بار تأكيد كردن بر ياد آوردن مسؤوليت الهى در مورد آنان از اهميت اين امانت در كنار قرآن حكايت مىكند.
همين حديث با عبارتى متفاوت در سنن ترمذى نيز آمده است و در آن فرمود :«و عترتى اهل بيتى» عترت خود را با اهل بيت يكى دانسته است.()
بر اساس اين حديث بر مسلمانان لازم است امانت قرآن را حفظ كرده و در آن خيانت نكنند تا مبادا مشمول خيانت در قرآن شوند كه پيامبر اكرم(ص) در مقام شكايت فرمود: «يا ربّ انّ قومى اتخذوا هذاالقرآن مهجوراً؛() پروردگارا قوم من قرآن را وا نهادند.» و امانت عترت و اهل بيت را نيز حفظ كنند و حفظ آن به مودّت آنها و تمسّك عملى از آنان است كه به عنوان مزد رسالت آن حضرت شمرده شده است چنان چه فرمود: «قل لااسئلكم عليه اجراً الّا المودة فى القربى؛() بگو براى آن كار جز دوستى خويشان چيزى از شما طلب نمىكنم.»
ج: امانت دارى نسبت به ديگران
انسانها كه در جامعه زندگى مىكنند و با هم در تعامل هستند از جمله صاحبان امانت هستند كه بايد در رعايت آن سعى و كوشش كنند و اين امانت نيز خود در مصاديق گوناگون است.
اول: اموال
اگر فردى مالى را در پيش انسان به امانت بگذارد حفظ آن امانت و استفاده بهينه از آن، مورد تأكيد آموزههاى اسلامى است قرآن كريم فرمود: «انّ اللّه يأمركم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل؛() خداى سبحان به شما فرمان مي‌دهد كه امانتها را به صاحبانش بدهيد و هنگامى كه ميان مردم داورى مىكنيد به عدالت داورى كنيد.»
گرچه در اين آيه امانت معناى وسيعى دارد و هرگونه سرمايه مادى و معنوى را شامل مىشود و هر مسلمانى وظيفه دارد در هيچ امانتى نسبت به هيچ كس خيانت نكند خواه صاحب امانت مسلمان باشد و خواه غير مسلمان.
دوم: امكانات معنوى
بخشى از امانتهايى كه مؤمنان موظف به حفظ اداء آن هستند امانتهاى معنوى است كه از جمله آنها جان و سلامتى، اسرار مردم، عهد و پيمان و رايزنى در مقام مشاوره است.
از اين رو پيامبر فرمود: كسى كه طبابت مىكند ولى به اين دانش مهارت نداشته باشد هرگاه به جان يا عضوى از اعضاى بدن بيمار زيانى رساند ضامن است.() و على(ع) فرمود: «يجب على الامام ان يحبس الفساق من العلماء و الجهّال من الاطباء و…؛() بر حاكم اسلامى واجب است دانشمندان تبهكار و پزشكان فاقد مهارتهاى لازم (جاهل) را زندانى كند.»
و در رابطه با حفظ اسرار، پيامبر فرمود: «المجالس بالامانة وافشاء سرّ اخيك خيانة فاجتنب؛() مجلسهايى كه در آن مىنشينى، امانت است و افشاى راز برادرت خيانت، پس از آن پرهيز كن.»
بر اساس اين روايت اگر انسانى به تناسب شغلش مثل قضاوت و پزشكى و مانند آن از اسرار مردم آگاه مىشود حق افشاى آن را ندارد در غير اين صورت مرتكب خيانت شده است.
امام صادق(ع) فرمود: «المجالس بالأمانة و ليس لاحد ان يحدّث بحديث يكتمه صاحبه الّا باذنه الّا ان يكون ثقة او ذكراً له بخير؛() مجلسهايى كه در آن مىنشينى امانت است و براى كسى روا نيست اگر سخنى را كه گوينده آن قصد كتمان آن را دارد به ديگران بگويد(كه اين كار خيانت است) مگر اين كه خود او اجازه دهد و يا فرد مورد اعتماد باشد و او را به خير ياد كند.»
مشورت و رايزنى كه در آموزههاى اسلامى از اهميّت خاصى برخوردار است شرائطى دارد كه از جمله آن امانت دارى است على(ع) فرمود: «خيانة المتسلم و المستشير من افظع الامور و اعظم الشرور و موجب عذاب السعير؛() خيانت به فرد تسليم شده و مشورت كننده از زشتترين كارها و از بزرگترين بديهاست و موجب عذاب دوزخ مىشود.»
سوم: امانت اجتماعى
يكى از مصاديق امانت، امانت دارى نسبت به حقوق اجتماعى است و آنها عبارتند از پست و مقام.
در اسلام پست و مقام به عنوان امانت همگانى به شمار مي‌آيد از اين رو اميرالمؤمنين (ع) در نامه‌اى خطاب به فرماندارانش فرمود: «و ان عملك ليس لك بطعمة ولكنّه فى عنقك امانة وانت مسترعى لمن فوقك؛() پستى كه دارى لقمه‌اى نان نيست بلكه امانتى بر عهده توست. آن كه تو را به كار گمارده است نگهبانى امانت را به عهده تو وانهاده است.»
به مقتضاى امانت شمرده شدن پست و مقام، شايسته است افرادى به كار گمارده شوند كه شايسته آن پست و مقام باشند يعنى هم از نظر مهارت شايستگى داشته باشند و هم از نظر تجربه و هم از نظر تعهّد و پاىبندى به وظائف و اگر پست و مقام به افراد نالايق واگذار شود، خيانت به اين امانت اجتماعى است از اين رو پيامبر اكرم(ص) در رابطه با افرادى كه شايستگى تصاحب پست و مقامى را ندارند. آنان را خيانت كار شمرده است و فرمود: «من تقدم على قوم من المسلمين و هويرى انّ فيهم من هو افضل منه فقد خان اللّه و رسوله و المؤمنين؛() كسى كه در پذيرش پستى و منصبى از ديگر مسلمانان پيشى بگيرد، در حالى كه مي‌داند در ميان آنان فردى پرتوانتر وجود دارد به خدا و پيامبر و مردم خيانت كرده است.»
در سخنى ديگر فرمود: «اگر كسى فرد نالايقى را به كارى وادارد، مرتكب خيانت شده است: «من استعمل عاملاً من المسلمين و هو يعلم انّ فيهم اولى بذلك منه واعلم بكتاب اللّه و سنّة نبيّه فقد خان اللّه و رسوله و جميع المسلمين؛() هر كس فردى از مسلمانان را به كار گيرد حال آن كه مي‌داند در ميان آنان. افرادى سزاوارتر و آگاهتر به كتاب خدا و سنّت پيامبر(ص) وجود دارد او در حقيقت به خدا و رسول خدا(ص) و تمامى مسلمانان خيانت كرده است.»
اسرار عمومى
يكى از امانتهاى اجتماعى اسرار نظام اسلامى است كه اگر كسى آن را افشاء كند خيانت كار است على(ع) فرمود: «من افشى سرّاً استودعه فقد خان؛() هر كس رازى را كه به امانت گرفته است فاش كند خيانت كرده است.»
عوامل و زمينههاى امانت
امانت دارى و امانت شكنى مانند ديگر پديدههاى اجتماعى عوامل و زمينههاى خاص خود را دارد كه به برخى از آنها اشاره مىشود.
1ـ ايمان
ايمان كه مؤثرترين عامل گسترش ارزشهاست. در گسترش امانت دارى نيز تأثيرى فوق العاده دارد با وجود اين نه به مال كسى خيانت مىشود و نه آبروى كسى ريخته مىشود از اين رو اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «الخيانة دليل على قلة الورع و عدم الديانة؛() خيانت گواهى بر كمى ورع و بى دينى است.»
2ـ نظارت و كنترل
نظارت بر امانتهايى كه افراد جامعه عهده‌دار آن هستند موجب فزونى امانت‌دارى مىشود از اين رو اميرالمؤمنين در عهدنامه‌اش به مالك اشتر فرمود: «ثم تفقد اعمالهم و ابعث العيون من اهل الصدق و الوفاء عليهم فان تعاهدك فى السرّلامورهم حدوة لهم على استعمال الامانة و الرفق بالرعية؛()با فرستادن مأموران مخفى راستگو و با وفا، كارهاى آنان را زير نظر بگير. زيرا بازرسى مدام پنهانى، سبب مىشود كه آنها به امانت دارى و مدارا كردن به زيردستان ترغيب شوند.»
بنابراين اگر انسانى بخواهد امانت‌دار باشد بايد از درون از ايمان به خدا و قيامت برخوردار باشد تا او را به رعايت و حفظ آن وادار كند و از بيرون نيز بايد ناظران، نظارت كنند تا فرد دچار خيانت نشود.
عوامل و زمينههاى بروز خيانت
كسانى كه به سراغ خيانت مي‌روند و از امانت دارى سرباز مي‌دارند از درون و بيرون گرفتار عواملى هستند كه آنها را به آن وا مي‌دارد و آن عوامل عبارتند از:
1ـ ضعف ايمان و عقيده
همان گونه كه ايمان خاستگاه بسيارى از ارزشها و از جمله امانت دارى است ضعف ايمان و عقيده يا فقدان آن از عوامل بروز خيانت است از اين رو پيامبر اكرم(ص) فرمود: «آية المنافق ثلاثة اذا حدث كذب و اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان؛() نشانه منافق سه چيز است آنگاه كه سخن مىگويد دروغ مىگويد و آن گاه كه وعده‌اى مي‌دهد خُلف وعده مىكند و آنگاه كه امين شمرده مىشود خيانت مىكند.»
2ـ غلبه هوا و هوس و دنياپرستى
انسانى كه هوا و هوس و دنياپرستى بر او غلبه مىكند و تنها به منافع زودگذر دنيا بينديشد زمينه براى خيانت را در او فراهم مىكند. زيرا اين دسته افراد به عواقب خيانت فكر نمىكنند و به فرموده قرآن با غلبه هوا و هوس، پرده‌اى بر چشم و گوش و عقل آنها افكنده شده كه نمي‌دانند چه مىكنند.
«افرأيت من اتخذاله هويه واضلّه الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة فمن يهديه من بعد اللّه افلاتذكرون؛() آيا ديدى كسى را كه معبود خود را هواى نفس خويش قرار داده و خداوند با آگاهى او را گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زد و برچشمش پرده‌اى افكنده است، با اين حال چه كسى مىتواند غير از خدا او را هدايت كند آيا متذكر نمىشويد.»
3ـ چيره شدن حرص و طمع بر انسان
انسان حريص و طمّاع نيز مرتكب خيانت مىشود، هم در اموال ديگران خيانت مىكند و هم در اشتغال به پستى كه شايسته آن نيست، حريص است از اين رو به جاى تلاش و كوشش مستمر و غلبه بر هوا و هوس و كنترل حرص و طمع براى رسيدن به مقصود راه خيانت را در پيش مىگيرد.
راه پيشگيرى از خيانت
براى پيشگيرى از وقوع خيانت توسط افراد در جامعه بايد به امور ذيل توجه كرد :
1ـ تقويت پايههاى ايمان
تقويت پايههاى ايمان از طريق شناخت خدا و توكّل و اعتماد بر او و اطمينان به وعدههاى تخلّفناپذير او زمينه را براى وصول به مواهب زندگى از راه مشروع فراهم مىكند.
2ـ تأمين نيازهاى معقول و مشروع
يكى از عواملى كه فرد را به خيانت مىكشاند نيازمندى است و اگر مديران و مسؤولان به نيازهاى معقول و مشروع كسانى كه تحت مديريت آنها هستند توجه كنند و آن را برآورده سازند زمينه خيانت در افراد از بين مي‌رود.
3ـ توجه به عواقب شوم خيانت در دنيا و آخرت
انسانى كه بداند خيانت موجب رسوايى در دنيا و سرافكندگى در برابر خلق و خالق و گرفتار شدن به محروميتهاى ناشى از رسوايى و سرافكندگى و در نتيجه گرفتار فقر مىشود هرگز به آن مبتلا نمىشود و همچنين انسانى كه بداند در آخرت گرفتار عذاب الهى خواهد شد از خيانت مىگريزد پيامبر اكرم(ص) فرمود: «اربع لاتدخل بيتاً واحدة منهنّ الّا خرب و لم يعمربالبركة الخيانة و السرقة و شرب الخمر و الزنا؛() چهار چيز است كه اگر يكى از آنها در خانه‌اى وارد شود ويران مىگردد و هرگز بركت الهى آن را آباد نخواهد كرد، خيانت، سرقت، شرب خمر و ميگسارى و زنا.»
آثار و پيامدهاى امانت دارى و خيانت
امانت دارى و خيانت داراى آثار و پيامدهايى است كه بايد به آن توجه كرد:
1ـ تقويت ايمان
يكى از فوايد امانت دارى تحكيم پايههاى ايمان و گسترش دين دارى است.حضرت على(ع) فرمود: «من عمل بالامانة فقد اكمل الديانة؛() كسى كه امانت را پاس دارد دين دارى را كامل كرده است.»
و در مقابل آن خيانت سبب سستى ايمان و دين دارى است. پيامبر اكرم(ص) فرمود: «ليس منا من خان مسلماً فى اهله و ماله؛() كسى كه به اهل و مال كسى خيانت كند از ما نيست.» و امام على(ع) فرمود: «جانبوا الخيانة فانها مجانبة الاسلام؛() از خيانت دورى كنيد چرا كه خيانت آدمى را از اسلام دور مىكند.»
2ـ جلب اعتماد اجتماعى
يكى از آثار مهم امانت دارى جلب اعتماد اجتماعى و در مقابل خيانت سبب زوال اعتماد اجتماعى مىشود از اين رو امام صادق(ع) به
عبدالرحمن فرمود: «عليك بصدق الحديث و اداء الامانة تشرك الناس فى اموالهم هكذا و جمع بين اصابعه؛() بر تو باد به راستگويى و اداء امانت تا شريك مال مردم شوى اين چنين، هنگامى كه اين سخن را مىگفت، انگشتان خود را به هم جمع كرده بود و به من نشان داد يعنى مانند اين انگشتان.»
3ـ مايه آرامش روح و فكر
اگر امانت دارى در جامعه‌اى حاكم شود زمينههاى آرامش روح و فكر را براى افراد فراهم مىكند و امنيت علاوه بر فرد، جامعه را نيز فرا مىگيرد، لقمان به فرزندش گفت: «يا بنىّ ادّالامانة تسلّم لك دنياك؛() پسرم امانت را پاس دار تا دنياى شما سالم و امن باشد.»
4ـ جلب دوستى و محبت
يكى از آثار امانت دارى جلب دوستى و محبت در ميان افراد است از اين رو پيامبر اكرم(ص) فرمود: «لاتزال امتى بخير ماتحابّوا و تهادوا و ادوا الامانة و اجتنبوا الحرام…فاذا لم يفعلوا ذلك ابتلوا بالقحط و السنين؛() پيوسته امت من در مسير خير هستند مادام كه به يكديگر محبت دارند و كمك مىكنند و امانت را رعايت مىنمايند و از حرام پرهيز مىكنند، و هنگامى كه اين كارها را ترك كنند گرفتار قحطى و خشكسالى مىشوند.»
امام صادق(ع) در حديثى فرمود: «كل ذى صناعة مضطرّ الى ثلاث خلال يجتلب بها المكسب و هو ان يكون حاذقاً بعمله، مؤدّياً للامانة فيه مستميلا لمن استعمله؛() هر صاحب صناعتى لازم است سه صفت را داشته باشد كه به وسيله آنها كسب و كار خود را رونق بخشد نخست آن كه در كارش ماهر باشد دوم آن كه امانت را ادا كند سوم آن كه نسبت به كسانى كه آنها را به كار مىگيرد عطوف و مهربان باشد.»
نتيجه گيرى
آن چه از آغاز اين گفتار به عنوان يكى از وظائف مؤمنان به آن پرداخته شد رعايت امانت دارى و ترك خيانت بود كه اين دستور اولاً از دستورهاى بين المللى اسلام است كه نسبت به همه افراد چه مسلمان و چه غير مسلمان بايد رعايت شود و ثانياً نسبت به صاحبان امانت داراى گستره وسيعى است كه هم خدا صاحب امانت است و هم پيامبر و هم مردم كه بايد آن را ادا كرد و ثالثاً نسبت به مصاديق آن نيز داراى شمول و گستردگى است كه برخى مصداق آن
مادى و برخى معنوى و برخى فردى و برخى اجتماعى است.
اگر مسلمانان اين وظيفه الهى را به درستى به انجام رسانند در دنيا سبب جلب اعتماد اجتماعى و برقرارى امنيت و آرامش و جلب محبت و ازدياد روزى و در آخرت سبب راهيابى به بهشت و استفاده از نعمتهاى جاودان الهى مىشود.

پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. سوره مؤمنون، آيه .8
. سوره معارج، آيه .32
. سوره بقره آيه 283، سوره نساء، آيه 58، سوره انفال، آيه ،27 سوره احزاب، آيه 72، سوره مؤمنون، آيه 8، سوره معارج، آيه .32
. سوره اعراف، ايه 68، سوره يوسف، آيه 54، سوره شعراء، آيه 107، 125،143،162، 178، 193، سوره نمل، آيه 39، سوره قصص، آيه 26، سوره دخان، آيه 18 و 51؟، سوره تكوير، آيه 21 و سوره تين، آيه.3
. اصول كافى، ج 2، حديث .104
. همان، ص .105
. همان، ص .104
. همان، آيه 192 ـ .194
. سوره يوسف، آيه .54
. سوره احزاب، آيه .72
. تفسير الميزان، ج 16، ص .370
. همان، ص .371
. سوره انفال، آيه .27
. سوره غافر، آيه .19
. صحيح مسلم، ج 4، ص .1873
. سنن ترمذى، ج 5، ص .434
. سوره فرقان، آيه .30
. سوره شورى، آيه .23
. سوره نساء، آيه .58
. سنن دارقطنى، ج 3، ص .137
. وسايل الشيعه، ج 27، ص .301
. بحارالانوار، ج 77، ص .89
. اصول كافى، ج 2، ص .660
. عيون الحكم و المواعظ، ص .242
. نهج البلاغه، نامه .5
. الغدير، ج 8، ص .291
. همان.
. شرح غررو درآمدى، ج 5، ص .268
. مستدرك، ج 14، ص .14
. نهج البلاغه، نامه .53
. بحارالانوار، ج 72، ص .204
. سوره جاثيه، آيه .23
. بحارالانوار، ج 76، ص .125
. شرح غرر، ج 5، ص .448
. بحارالانوار، ج 75، ص .172
. غرر، ج 3، ص .361
. فروع كافى، ج 5، ص .134
. بحارالانوار، ج 74، ص .176
. همان، ج 72، ص .115
. همان، ج 75، ص .236