موسیقی و پیامدهای روحی آن

موسيقى (يا موسيقيا) واژه‌اى يونانى است كه در اصطلاح و فرهنگ لغت معادل مفهوم “غنا” دانسته شده است و در چند معنا به كار مي‌رود:
ـ1 موسيقى طبيعى، اصوات و نغمههاى موزون و متناسب كه از طبيعت برخى اشياء و يا از حنجره پرندگان شنيده مىشود، مانند صداى دلنواز ريزش آبشارها، آواى روح پرور بلبل، قمرى و عندليب، ترانه دلرباى كبك و هزار دستان، نواى نغز پرندگان ديگر، نغمه مسرّت بخش جويبارها، صداى فرح بخش شاخههاى درختان به هنگام وزش باد، اين اصوات و آهنگها نه تنها مصون از صدمه و آسيب و زيان است بلكه نيروى فكر و تعقّل را زياد مىكند و خستگىهاى دماغى را نيست و نابود مىسازند و انسان را خوشحال و با نشاط و سرحال مىنمايند.
ـ2 موسيقى غير طبيعى كه دو مصداق دارد، يكى آواز خوشى كه از حنجره آدمى بيرون مي‌آيد، ديگرى صدايى كه از نواختن آلات موسيقى توليد مىشود.
موسيقى مصنوعى: آهنگهاى مصنوعى است كه دست بشر آن را به وجود مي‌آورد و به وسيله وسائلى از قبيل ويولن، ترومپت، گيتار، تار، سنتور و غيره ايجاد مىشود، اصواتى كه توسط اين آلات به وجود مي‌آيند گاهى انسان را راهى وادى حزن و اندوه مىكند، و زمانى بحدّ افراط غريق نشاط مىسازد.()
ولى اين دو واژه در حوزه مفاهيم دينى با يكديگر تفاوت دارند، “غنا” از ديدگاه فقه عبارت است از: آوازى كه از حنجره آدمى بيرون مي‌آيد و در گلو چرخانده (چهچهه) و در شنونده سرور و وجد ايجاد مىكند و مناسب با مجالس لهو و خوش گذرانى است. اما “موسيقى” به صوت و آهنگى گفته مىشود كه از آلات موسيقى پديد آيد، بنابراين بين موسيقى اصطلاحى و موسيقى فقهى، عموم و خصوص مطلق است :”موسيقى اصطلاحى” عام و گسترده است و شامل موسيقى فقهى نيز مىگردد، ولى “موسيقى فقهى” خاص است و به بخشى از موسيقى اصطلاحى اختصاص مىيابد.()
اين سخن در غنا نيز صادق است و نسبت ياد شده در آن جارى است.()
قابل ذكر است واژه موسيقى (يا موسيقيا) در متون دينى به چشم نمىخورد ولى به جاى آن واژههاى غنا، لهو،ملاهى و مصاديق آلات موسيقى، مانند: دف، مزمار(نى و فلوت) مغرف (تار) عود، طبل، تنبور و مانند آن به كار رفته است.
موسيقى و پيامدهاى روانى آن
حجةالاسلام سيد جواد حسينى
پيامدهاى روانى موسيقى
موسيقى مصنوعى انسان را در عالمى كه براى وى قابل توصيف نيست سير مي‌دهد، و چنان بر اعصاب آدمى مسلّط مىشود كه گاهى مىگرياند و گاهى انسان را در حد افراط مىخنداند، گاهى اعضا و جوارح انسان را بدون اختيار خود به حركت در مي‌آورد، و زمانى تهييج عشق و شهوت مىكند و آدمى را برده و غلام خود ساخته بر اعصاب، عقل،فكر و دانش فرمانروايى و حكومت مىكند، و آثار منفى فراوانى بر روح و روان انسان دارد كه به نمونههايى اشاره مىشود:
1ـ ايجاد عدم تعادل و توازن بين اعصاب سمپاتيك و پاراسمپاتيك
امروزه با پيشرفت روز افزون دانش پزشكى بشر به پى آمدهاى زيانبار موسيقى براى اعصاب و روان انسان پى برده است به گفته دانش پزشكى، موسيقى بر اثر اينكه داراى زير و بمهاى عجيب و ارتعاشات متنوع و گوناگون است و با نواهاى حزن‌انگيز و نشاط‌انگيز، نظم حياتى بدن و تعادل دو قسمت از اعصاب نباتى (سمپاتيك و پاراسمپاتيك) را كه عامل تنظيم جذب و دفع و هضم و ضربان قلب و فشار خون است بر هم مي‌زند.()
2ـ ضعف اعصاب
به نظر روان شناسان، گوش دادن به موسيقى به ضعف اعصاب مي‌انجامد كه خود سرچشمه بسيارى از بيمارىهاى جسمى و روانى مىگردد.
دكتر “ولف آدلر” پروفسور دانشگاه كلمبيا مىگويد: «بهترين و دلكشترين نواهاى موسيقى شومترين آثار را روى سلسله اعصاب انسان باقى مىگذارد.» در پى سخنان او هزاران نفر در آمريكا خواستار پيشگيرى از برپايى كنسرتهاى عمومى شدند.()
پرفسور هنرى، استاد دانشگاه لويزيان روانشناسى كه 25 سال پيرامون روان تحقيق كرده مىگويد:…يكى از عوامل مهم خستگى روحى و فكرى و سردردهاى عصبى گوش دادن به موسيقى است، مخصوصاً براى كسانى كه به موسيقى دقت و توجّه بيشترى مىكنند.()
ويليام حيمد: ممكن است خدا از گناهانمان بگذرد ولى ضعف اعصاب كه بيشتر از موسيقى سرچشمه مىگيرد دست از سرمان برنمي‌دارد.()
اين بيمارى ميان موسيقى دانان بيشتر رونق دارد، تا آنجا كه 80% آنان مبتلا به اين مرض بوده‌اند به عنوان نمونه از اين افراد مىتوان، نام برد:بتهون (1770 ـ 1826) روبرت
شومان (1810 ـ 1856) موريس راول (1875 ـ 1937) ايشارد واگنر، شوين، ينچه، شومان متروپولوس، يوهان، دووراك، مندلسن، باخ… جزو آن دسته از موسيقى دانانى هستند كه با مبتلا شدن به بيمارى عصبى از آسايش زندگى محروم شدند و به همين وضع از دنيا رفتند.()
3ـ بيمارى مانى
بر اثر تحريك اعصاب انسان دچار اغتشاشات و آشفتگى روانى مىشود، كه آن را بيمارى مانى مىنامند. خوشىهاى ناگهانى، خندههاى بيجا، پرگويى، هذيان گويى، عصبانيّت، عجله و شتاب و ناآرامى دائمى از آثار اين بيمارى است.()
اشارد واگنر موسيقى دان مىگويد: تندرست نيستم دستگاه اعصابم از ضعف روز افزون مرا آسوده نمىگذارد…خيلى نگرانم و تنها هستم و بيشتر دلم مىخواهد بميرم.()
4ـ بيمارى سيكلوتمى
شنيدن آهنگهاى شورانگيز و غم‌انگيز عامل فشار بر اعصاب سمپاتيك و عامل ناراحت كننده اعصاب پاراسمپاتيك مىباشد، در نتيجه يك نوع انقلاب عصبى پديد مي‌آيد كه بر اثر آن
فرد بشدّت مىخندد ناگهان در حين خنده به گريه مي‌آيد و باز پس از مدتى حالت طرب و نشاطى پيدا كرده بشدت مىخندد طولى نمىكشد حالت نشاط او مبدّل به تأثّر مىشود. بيمارى روحى سيكلوتمى در واقع دو حالت متضاد روحى است كه سرنوشت ناراحت كننده‌اى بر اعصاب و روان بشر تحميل مىكند.()
5 ـ اختلالات دماغى
مغز يكى از مراكز عصب است و سلسله اعصاب در تمام افعال و اعمال خود مطيع و فرمانبر و تابع فرامين و دستورهاى مغز مىباشند و بايستى براى بهداشت و سلامتى اعصاب از مغز محافظت نمود. موسيقى با مسلّط شدن بر اعصاب حمله به مغز را شروع مىكند وقتى بر مغز مسلّط شد فرمانروايى بدن را به عهده مىگيرد. اولين اثرش اين است كه اراده انسان را سلب مىكند و در نتيجه انسان بى اختيار مي‌رقصد، با ميز و صندلى ضرب مىگيرد، شانه تكان مي‌دهد، مىخندد و مىگريد، با تسلّط كامل بر مغز و بدن دستخوش تحول و اغتشاش و آشفتگى مىگردد، خرد و انديشه از انسان سلب و بتدريج نيروى درّاكه ضعيف شده اختلالات دماغى، آشفتگيهاى روحى، نگرانيهاى روانى پديد مي‌آيد و سرانجام منجر به جنون و ديوانگى مىشود.()
بتهون موسيقى دان معروف مىگويد: شما اى مردمانى كه مرا ديوانه و تندخو مىپنداريد و از اجتماع گريزان مىخوانيد، از اين كه نسبت به من بد بين هستيد بسيار دلگيرم و زجر مىكشم. براى من رفت و آمد در مجامع عمومى و همه جور خوشيهاى ديگر ممنوع(شده) ست. من بايد مثل يك مطرود زندگى كنم براستى زندگى من پر اندوه مىباشد. من اكنون براى هميشه، انتظار زمانى را مىكشم كه زندگى من به انتها رسد و ريشه حياتم پاره شود.()
6ـ تخدير اعصاب
مواد مخدر و تخدير كننده گاهى از راه دهان و نوشيدن وارد بدن مىشود( مانند شراب و…) زمانى از راه بوييدن (مانند هروئين و…) گاه از راه تزريق (مانند مرفين) و زمانى نيز از راه حس شنوايى به جان و روان آدمى منتقل مىشود (مانند غنا و موسيقى) لذا مىتوان گفت يكى از عوامل تخدير اعصاب انسان كه آثار زيان بارى بر روى اعصاب دارد. موسيقى است از اين رو بعضى از آهنگها چنان افراد را در نشئه فرو مىبرد كه حالتى شبيه به مستى به آنها دست
مي‌دهد. البته گاهى به اين حد و مرحله نمي‌رسد، ولى تخدير خفيف ايجاد مىكند و در پى آن آثار زيان بارى روى اعصاب بر جاى مىگذارد و شخص را دچار افسردگى و مبتلا به فشار خون مىكند.()
لوتر مىگويد: موسيقى در تخدير اعصاب از مواد مخدّر هم قوىتر است.()
امراض روحى برخى موسيقيدانان معروف
بتهون به پريشان فكرى، بدبينى به جامعه، اختلالات عصبى و ديوانگى مبتلا شد.
بولدن به اختلالات عصبى، ناراحتىهاى روحى و روانى، و ديوانگى گرفتار شد.
شومان به بيمارى عصبى، فلج انگشتان، كورى، ضعف سامعه و ديوانگى مبتلا شد.
دوكوينسى به ضعف اعصاب، بى قيدى، و ضعف باصره مبتلا شد.”شوپن” ضعف اعصاب، بدبختى، سل. “يوهان” ضعف اعصاب، افسردگى ناكامى؛ “دووارك” به دام ضعف اعصاب، جنون، فلاكت و “باخ” به ضعف اعصاب، اختلال هواس، تند مزاجى و كورى، و “راول” به اغتشاشات فكرى، عصبانيّت، بدبينى به جامعه، كورى ؛ و “موزارت” به لاقيدى، پريشانى فكر، شهوت رانى ؛ و “پاگانى نى” اختلال مزاج، ناراحتى اختلالات روحى و “نانى” به ضعف قواى روحى و “مندلس” اختلالات روحى و عصبى، تندخويى، سكته و “فريدمان”، به ناراحى فكرى و عياشى و “شاپيرو” به آلام روحى و “بوكرينى” به پريشانى فكرى و بدبختى مبتلا شدند.() “فاعتبرو يا اولى الابصار”.
در نتيجه مىتوان گفت موسيقى غير طبيعى زيبانبارترين آثار روحى و روانى را در پى دارد كه مىتوان به ايجاد عدم تعادل و توازن بين اعصاب سمپاتيك و پاراسمپاتيك، ضعف اعصاب بيمارى مانى و آشفتگى روانى، بيمارى سيكلوتمى و حالت تضاد روحى، اختلالات دماغى و جنون و ديوانگى و تخدير اعصاب اشاره كرد.
موسيقى تا كى جهان را همچو زندان مىكنى؟ تا بكى ظلم و جفا اينسان به انسان مىكنى؟
موسيقى اى ظالم بى رحم گو بر من چرا؟ مردمان را سير از عمر و دل و جان مىكنى
ارمغانت جز كرى كورى چه مىباشد بگو از تو جز ظلم و جفا و جور مي‌آيد بگو
گربخوانم نامه اعمال و كارت مو بمو مىكنندت سب حتى قوم زنبوران و خو
گشته‌اى ابزار استعمار كاران موسيقى بتهون را كرده‌اى سير از دل و جان موسيقى
كور شد از دست تو اسحاق و شومان موسيقى گشت قربانى مكاريت يوهان موسيقى
بر چه چيزش مىكنى فخر و مباهات افتخار بى شمار علّت زتو اى موسيقى آيد به بار()
موسيقى و پيامدهاى اجتماعى
موسيقى و آهنگهاى مصنوعى علاوه بر زيانهاى جبرانناپذير روحى و روانى، زيانهاى ويران كننده اجتماعى نيز دارد كه جامعه را از هم پاشيده به فساد و فحشا و امثال آن سوق مي‌دهد. در اين بخش به صورت فهرست‌وار به زيانها و پيامدهاى اجتماعى موسيقى اشاره مىكنيم.
الف: گرايش به فساد اخلاقى
غنا و آواز مطرب و لهوى و موسيقى مبتذل انسان را به سوى شهوت و فساد اخلاقى مىكشاند و پاكى و تقوا را در جامعه نابود مىكند.
حضرت صادق(ع) فرمود: «بيت الغناء لاتؤمن فيه الفجيعة؛()خانه كه در آن غنا باشد، از مرگ ناگهانى و حادثه ناگوار مصون نخواهد بود.» و اين فسادها در چند مورد بيشتر خودش را نشان مي‌دهد.
1ـ رواج فحشا و زنا
آمار فحشا و زنا در جهان بيداد مىكند و هر سال رو به افزايش است، به دنبال آن سقط جنين و يا آمدن فرزندان نامشروع در جامعه است به اين آمار توجه كنيد: «چهل و هفت درصد زايمانهاى يك بيمارستان آمريكا مربوط به مواليد نامشروع است.»
به ادعاى يك پزشك آمريكايى «اكثر مواليد مربوط به زنان پايينتر از بيست سال، مربوط به فرزندان نامشروع بوده است.»()
در آمار ديگرى آمده «در نروژ و دانمارك از هر ده زوج موجود، سه تا چهار زوج زندگى مشترك خارج از دايره ازدواج دارند، در آمريكا تجربه زندگى مشترك خارج از ازدواج و روابط قبل آن، از پانزده درصد در سال 1970 به پنجاه درصد در سال 1993 رسيده است.»
در كشورهاى غربى، تعداد نوزادان نامشروع به شدت افزايش يافته، «در سوئد از هفده درصد در سال 1970 به پنجاه و يك درصد در سال 1988 رسيده است.»()
يكى از مهمترين عوامل ازدياد فحشاء و زنا موسيقى و ترانههاى مبتذل است.
پيامبر اكرم(ص) 1400 سال قبل فرمود: «الغناء رقيّة الزّنا؛() غنا نردبان زنا است.»
موسيقى با ازدياد نيروى هوسرانى و شهوت
و تحريك و تقويت غريزه جنسى بازار زنا و فحشا را گسترش مي‌دهد و به دنبال آن بيماريهاى خطرناكى چون سفليس، سوزاك، شانكر، خودارضائى و ايدز پديد مي‌آيد.
به قول يكى از نويسندگان: «خواندن قرآن با صداى دلنشين انسان را به فكر وا مي‌دارد، به خودشناسى كه مقدّمه خداشناسى است دعوت مىكند ولى ترانه….آدمى را غرق در دريايى از هوس و آلودگى مىسازد.»()
2ـ شراب خوارى و رقاصى از ديگر فساد موسيقى مبتذل است.
3ـ سقط جنين، و توليد فرزند زنا در صورت زنده ماندن فساد ديگرى است كه يكى از عوامل آن موسيقى مبتذل مىباشد.
ب: غفلت از ياد خدا و قساوت
قرآن يكى از عوامل گمراهى را «لهو الحديث»() مي‌داند “لهو” چيزى است كه انسان را چنان مشغول كند كه باعث غفلت و بازماندن از ياد خدا و كارهاى مهمتر مىشود، چرا كه غنا و موسيقى آن چنان اراده انسان را سست و غريزه جنسى را تحريك مىكند كه انسان خدا و قيامت را فراموش مىكند تا آنجا كه قلبش قساوت مىگيرد و در نتيجه به همنوعان خود رحم نخواهد كرد.
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «ثلاثٌ يقسين القلب: استماع اللهو و طلب الشّكار و اتيان باب السّلطان؛() سه چيز قلب را قسى مىكند، شنيدن لهويات، دنبال شكار رفتن و در خانه شاهان رفت و آمد نمودن.»
به همين جهت دشمنان اسلام هم درصدر اسلام (در جنگ احد) و هم در اين زمان (مانند جنگ عراق عليه ايران…) براى تحريك سربازان به جنگ و جنايت از موسيقى مبتذل استفاده مىكردند.
ج: بلا و گرفتارى
امام صادق(ع) فرمود: «بيت الغناء لاتؤمن فيه الفجعة ولاتجاب فيه الدّعوة ولايدخله الملك؛() خانه‌اى كه در آن غنا (و موسيقى) باشد از بليات ناگهانى درامان نيست و دعا در آن مستجاب نمىشود و مَلَك نيز در آن داخل نمىشود.» به همين جهت غالب موسيقيدانان هميشه دچار بلا و گرفتارى بوده‌اند.
و: گسترش فقر و محروميّت
وقتى خانه و جامعه‌اى با وجود ترانههاى مبتذل بىبركت شد و بر مغز و اعصاب، موسيقى و ترانه حاكم شد قدرت كار و تلاش از افراد گرفته شده دچار فقر و فلاكت و ندارى مىشوند.
حضرت صادق(ع) فرمود: «الغناء اخبث ماخلق اللّه، الغناء شرّ ما خلق اللّه…الغناء يورث الفقر؛() غنا بدترين چيزى است كه آفريده شده، و شرترين آفريده خدا است. غنا و موسيقى، عامل فقر و ندارى است.»
هـ.: نفاق و دوروئى:
از ديگر اثرات زيانبار اجتماعى موسيقى، نفاق و دوروئى است كه خود عامل بسيارى از جنايات و انحرافات مىباشد. در بخشى از حديث پيش گفته از زبان حضرت صادق(ع) مىخوانيم: «الغناء يورث النّفاق؛() موسيقى، عامل نفاق و دورويى است.»
و: از دست دادن شخصيّت
كسى كه براى خود ارزش و كرامت قائل است دور گناه نمي‌رود. على(ع) فرمود :«كسى كه نفسش براى او محترم باشد با گناه به او اهانت نمىكند.»() و فرمود: «كسى كه براى خود ارزش قائل است به راحتى بر شهوتش مسلّط مىشود.»() و فرمود: «كسى كه براى خود ارزش و كرامت قائل است دنيا در نزد او كوچك مىشود.»()
برعكس كسى كه براى خود ارزش و شخصيت قائل نباشد دست به هر گناه و جنايتى مي‌زند. يكى از زيانهاى موسيقى مبتذل سلب اراده و از دست دادن شخصيت و كرامت است.
بسيار ديده شده كه مستمعان موسيقى همراه با نواهاى موسيقى بى اراده و بى اختيار بحركت در مي‌آيند و با تكان دادن دست و پا و اندام به رقص مىپردازند و بى اختيار عامل شكسته شدن شخصيّت خويش شده و كرامت و حرمت خويش را از دست مي‌دهند.
ز: از دست دادن غيرت
موسيقى بتدريج حس ناموس دوستى و غيرت را در انسان ريشه كن مىكند، زيرا موسيقى چنان تصرّفاتى در عقل و انديشه و اخلاق مىنمايد كه انسان حاضر مىشود لحظه عيش و نوش و رقصيدن را بر حفظ ناموسش ترجيح مي‌دهد اين حقيقت در مجالسهاى مختلط و رقصهاى دسته جمعى و شب نشينىهاى آنچنانى به خوبى خود را نشان داده است و در غرب به صورت واضح ديده مىشود.
«دقيقاً نيمى از جوانان آمريكا با روابط جنسى افراد متأهل با ديگران مخالفتى نداشته، وفادارى زوجين به يك ديگر را امرى بيهوده و بىمورد مىپندارند.»() اين يعنى بى غيرتى و گرفتار زنا و فحشا شدن يكى از عواملش از دست دادن غيرت است.
على (ع) فرمود: «مازنى غيور قطّ؛() غيرتمند هيچگاه زنا نمىكند.» و رسول خدا(ص) فرمود: «انّ الغيرة من الايمان؛() غيرت جزء ايمان است.»
ح: جنايت و خودكشى
آمار خودكشى و ديگركشى به شدّت در جهان افزايش يافته و هر روز خبرهاى وحشتناكى در اين زمينه منتشر مىشود، يكى از عوامل اين جنايت موسيقى و ترانههاى مبتذل است.
شاهد زنده آن خودكشى افراد زيادى از موسيقي‌دانان از جمله “شومان” موسيقى دان معروف است كه خود را به رود خانه “راين” انداخت() و با اين عمل در حقيقت عليه انسانيّت قيام كرد. و همين طور خودكشى دسته جمعى كسانى كه بعد از گوش دادن به ترانههاى مبتذل و موسيقى دست به اين كار زده‌اند.()
و همين طور جنايت ديگر كشى از آثار زيانبار ديگر اين عامل فساد يعنى موسيقى است كه جامعه بشرى را به خطر انداخته است چند سال قبل در «ليتل راك» واقعه‌اى هشدار دهنده رخ داد و آن اين كه پسر بچّه 12 ساله با چاقو به معلّم پيانوى خود حمله كرد و در مقابل چشمان وحشت زده همسايگان او را از پاى درآورد.()
در نتيجه مىتوان گفت: موسيقى و ترانههاى مبتذل زيانبارترين پيامدهاى اجتماعى را در پى دارد كه مىتوان به عنوان نمونه به رواج فحشا و بىعفتى، شراب خوارى و رقاصى، خودكشى و ديگر كشى، قساوت و بى رحمى، بلا و گرفتارى، نفاق و درويى، از دست دادن غيرت و شخصيّت و گرفتار شدن در دام فقر و فلاكت، اشاره كرد.
در يك كلام بايد گفت:
گوش كن دوست اگر عاقلى و پاك سرشت جايگاهت بكند خالق افلاك بهشت
موسيقى كور كند چشم جهان بينت را مي‌ربايد زكفت عقل و دل و دينت را()
پايان بخش سخن را كلام امام راحل قرار مي‌دهيم كه مىگويد: «از جمله چيزهايى كه مغز جوانها را تخدير مىكند، موسيقى است…انسان را از جدّيت بيرون مىبرد. يك جوان كه عادت كرده روزى چند ساعت را با موسيقى سر و كار داشته باشد، يك جوانى كه اكثر اوقاتش را صرف بكند و پاى موسيقى بنشيند…از مسائل زندگى و از مسائل جدّى به كلّى غافل مىشود…نبايد دستگاه تلويزيون(و راديو) جورى باشد كه 10 ساعت موسيقى بخواند… اين عذر نيست كه اگر موسيقى نباشد در راديو، آنها مي‌روند از جاى ديگر موسيقى
مىگيرند. حال اگر از جاى ديگر مىگيرند، ماب بايد به آنها موسيقى بدهيم(؟!)». ادامه دارد

پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. ر.ك: سيد مرتضى علم الهدى، ساز و آواز، قم، پيام اسلام، 1352، ص 5، احكام موسيقى، سيد مجتبى حسينى دفتر نشر معارف، اول، 1385، ص .27
. احكام موسيقى، همان، ص 27 و .28
. ر.ك: امام خمينى مكاسب المحرمه، ج 1، ص 198 ـ ،224 الموسيقى، على حسينى، ص 17 و احكام موسيقى، ص .28
. ر.ك: ساز و آواز، همان، ص 10، مجله صباح، شماره 2 و ،3 1381ش، ص .152
. مجله صباح همان، ص 152، انسان غذا، موسيقى، احمد شرفخانى، قم انتشارات مشهور، 1380، ص 60 – 61.
. ساز و آواز، همان، ص 80.
. همان، ص 82.
. ساز و آواز، ص 22.
. كتاب تأثير موسيقى بر روان، ص 5، ص .11
. همان، ص .84
. ساز و آواز، ص 13.
. همان، ص 27 ـ 28 با تلخيص و تغيير.
. كتاب تأثير موسيقى، به نقل از ساز و آواز، ص 83.
. ر.ك: تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى، دارالكتب الاسلاميّه، ج 17، ص 24؛ الغنا فى الاسلام، عبدالكريم عكاس، دمشق، ص .15
. كتاب شعر و موسيقى به نقل از ساز و آواز، ص .80
. ساز و آواز، ص 69 ـ .71
. شعر از اعلم، ساز و آواز، ص 92.
. كافى، كلينى، بيروت، دارالاضواء، ج 6، باب الفناء،ص 433، ح 15؛ وسائل الشيعه، ج 12، باب .99
. سيماى زن در جهان ايالت متحده آمريكا، جليل روشن دل و قلى پور، تهران نشر زيتون، ص 36 و 97.
. همان، ص 35.
. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، دارالكتب الاسلاميه، ج ،79 ص 247 ح 26؛ ص 252 ح 6، ص 241، ح 7؛ منتخب ميزان الحكمه، محمدى رى شهرى، سيد حميد حسينى، ج ،1 ص 396، ح 4895.
. ساز و آواز، ص .82
. سوره لقمان، آيه .6
. منتخب ميزان الحكمه، ص 396، ح 4896.
. كافى، ج 6.
. وسائل الشيعه، ج 12، باب 99(ابواب ما يكتسب به) ؛ منتخب ميزان الحكمه، ص 396، ح .4897
.همان. و و . همان، ص 509، ح 6208، 6209، .6210
. اينگلهارت، تحوّل فرهنگى در جامعه پيش رفته صنعتى، ترجمه مريم وتر، ص 500، جوان و روابط، ص 50.
. من لايحضره الفقيه، صدوق، ج 3، ص 444، ح 4541 به نقل از منختب ميزان الحكمة، ص 398.
. منتخب ميزان الحكمه، ح 4924.
. ساز و آواز، ص 35.
. همان، ص .39
. همان، ص .67
. همان، ص .93
. صحيفه نور، ج 8، ص 197 ـ 201، ج 9، ص 155، و ج ،12 ص .104